پرش به محتوا

مناظره امام رضا با سلیمان مروزی: تفاوت میان نسخه‌ها

جز
←‏متن و ترجمه حدیث: ویرایش صوری ترجمه مناظره
جز (←‏متن و ترجمه حدیث: ویرایش صوری ترجمه مناظره)
جز (←‏متن و ترجمه حدیث: ویرایش صوری ترجمه مناظره)
خط ۶۸: خط ۶۸:
سلیمان گفت: یک معنى دارد. حضرت فرمودند: پس آیا معناى تمام اراده‌‏ها یک چیز است؟ سلیمان گفت: بله. حضرت فرمودند: پس اگر معناى تمام اراده‏‌ها یک چیز باشد، باید اراده قیام همان اراده قعود باشد و اراده زندگى نیز همان اراده مرگ. اگر اراده خداوند یک چیز باشد، هیچ‌کدام از مرادهاى خدا بر دیگرى تقدّم نخواهد داشت و هیچ‌یک با آن دیگرى تفاوت نخواهد کرد و همگى یک چیز خواهند بود. سلیمان گفت: معناها با هم متفاوت‌اند، حضرت فرمودند: خب، حالا بگو آیا مرید همان اراده است یا چیز دیگرى است؟
سلیمان گفت: یک معنى دارد. حضرت فرمودند: پس آیا معناى تمام اراده‌‏ها یک چیز است؟ سلیمان گفت: بله. حضرت فرمودند: پس اگر معناى تمام اراده‏‌ها یک چیز باشد، باید اراده قیام همان اراده قعود باشد و اراده زندگى نیز همان اراده مرگ. اگر اراده خداوند یک چیز باشد، هیچ‌کدام از مرادهاى خدا بر دیگرى تقدّم نخواهد داشت و هیچ‌یک با آن دیگرى تفاوت نخواهد کرد و همگى یک چیز خواهند بود. سلیمان گفت: معناها با هم متفاوت‌اند، حضرت فرمودند: خب، حالا بگو آیا مرید همان اراده است یا چیز دیگرى است؟
سلیمان گفت: او همان اراده است. حضرت فرمودند: پس از نظر شما، مرید باید مختلف باشد، چون او همان اراده است. سلیمان گفت: سرورم! اراده همان مرید نیست. حضرت فرمودند: پس اراده حادث است وگرنه لازم مى‌آید که چیز دیگرى همراه خداوند باشد. این مطلب را خوب بفهم و باز سؤالت را ادامه بده.
سلیمان گفت: او همان اراده است. حضرت فرمودند: پس از نظر شما، مرید باید مختلف باشد، چون او همان اراده است. سلیمان گفت: سرورم! اراده همان مرید نیست. حضرت فرمودند: پس اراده حادث است وگرنه لازم مى‌آید که چیز دیگرى همراه خداوند باشد. این مطلب را خوب بفهم و باز سؤالت را ادامه بده.
سلیمان (در حالى که گویى سخن خود را پس گرفته بود) گفت: نه، بلکه اسمى است از اسماء خدا، حضرت فرمودند: آیا خود چنین نامى بر خویش نهاده است؟ سلیمان گفت: نه او چنین نامى بر خود نگذاشته است. حضرت فرمودند: پس تو حق ندارى نامى بر او بگذارى که او خود با چنین نامى خود را نخوانده است. سلیمان گفت: ولى او خودش، خویش را مرید وصف کرده است. حضرت فرمودند: او که خود را مرید وصف نموده است، معنایش این نیست که خواسته بگوید: او اراده است و یا اینکه اراده نامى از نام‌هاى اوست. سلیمان گفت: چون اراده‌‏اش عین علم اوست. حضرت فرمودند: اى نادان، اگر خداوند به چیزى عالم است، آیا معنایش این است که آن را اراده کرده است؟! سلیمان گفت: بله البتّه. حضرت فرمودند: حال، اگر آن را اراده نکند، آیا بدین معنى است که بدان علم و آگاهى ندارد؟ سلیمان گفت: بله البتّه. حضرت فرمودند: از کجا چنین سخنى مى‏‌گویى؟ و چه دلیلى دارى بر اینکه اراده خدا عین علم اوست؟ و حال‌آنکه گاه مى‌‏شود خدا چیزى را مى‌‏داند، ولى ابداً آن را اراده نمى‌‏کند؛ از جمله این آیه شریفه: «وَ لَئِنْ شِئْنا لَنَذْهَبَنَّ بِالَّذِی أَوْحَینا إِلَیک‏» (اگر بخواهیم، آنچه را بر تو وحى نموده‌‏ایم خواهیم برد (اسراء، ۸۶))؛ و خداوند مى‌‏داند چگونه آن را ببرد؛ ولى هرگز این کار را نخواهد کرد. سلیمان گفت: زیرا خدا از کار فارغ شده و دست‏ از کار کشیده و بر آنچه مقدّر فرموده، چیزى نخواهد افزود. حضرت فرمودند: این سخن یهود است. اگر حرف شما درست باشد، پس چگونه خداوند مى‌فرماید: «ادْعُونِی أَسْتَجِبْ لَکمْ‏» (مرا بخوانید تا خواسته‌‏هاى شما را اجابت کنم (مؤمن، ۶۰)) سلیمان گفت: منظورش این است که او بر این کار تواناست. حضرت فرمودند: آیا وعده‌‏اى مى‌‏دهد که به آن وفا نخواهد کرد؟! پس چطور فرموده است: «یزِیدُ فِی الْخَلْقِ ما یشاءُ» (هرآنچه بخواهد، در خلقت اضافه مى‌‏نماید (فاطر، ۱)) و نیز فرموده است: «یمْحُوا اللَّهُ ما یشاءُ وَ یثْبِتُ وَ عِنْدَهُ أُمُّ الْکتابِ‏» (خداوند هرآنچه را بخواهد، محو مى‌‏کند و هرآنچه را بخواهد، ثابت مى‌نماید، و امّ‌الکتاب در نزد اوست (رعد، ۳۹)) حال، از کارها فارغ شده است؟! سلیمان جوابى نداشت.//
سلیمان (در حالى که گویى سخن خود را پس گرفته بود) گفت: نه، بلکه اسمى است از اسماء خدا، حضرت فرمودند: آیا خود چنین نامى بر خویش نهاده است؟ سلیمان گفت: نه او چنین نامى بر خود نگذاشته است. حضرت فرمودند: پس تو حق ندارى نامى بر او بگذارى که او خود با چنین نامى خود را نخوانده است. سلیمان گفت: ولى او خودش، خویش را مرید وصف کرده است. حضرت فرمودند: او که خود را مرید وصف نموده است، معنایش این نیست که خواسته بگوید: او اراده است و یا اینکه اراده نامى از نام‌هاى اوست. سلیمان گفت: چون اراده‌‏اش عین علم اوست. حضرت فرمودند: اى نادان، اگر خداوند به چیزى عالم است، آیا معنایش این است که آن را اراده کرده است؟! سلیمان گفت: بله البتّه. حضرت فرمودند: حال، اگر آن را اراده نکند، آیا بدین معنى است که بدان علم و آگاهى ندارد؟ سلیمان گفت: بله البتّه. حضرت فرمودند: از کجا چنین سخنى مى‏‌گویى؟ و چه دلیلى دارى بر اینکه اراده خدا عین علم اوست؟ و حال‌آنکه گاه مى‌‏شود خدا چیزى را مى‌‏داند، ولى ابداً آن را اراده نمى‌‏کند؛ از جمله این آیه شریفه: «وَ لَئِنْ شِئْنا لَنَذْهَبَنَّ بِالَّذِی أَوْحَینا إِلَیک‏» (اگر بخواهیم، آنچه را بر تو وحى نموده‌‏ایم خواهیم برد (اسراء، ۸۶))؛ و خداوند مى‌‏داند چگونه آن را ببرد؛ ولى هرگز این کار را نخواهد کرد. سلیمان گفت: زیرا خدا از کار فارغ شده و دست‏ از کار کشیده و بر آنچه مقدّر فرموده، چیزى نخواهد افزود. حضرت فرمودند: این سخن یهود است. اگر حرف شما درست باشد، پس چگونه خداوند مى‌فرماید: «ادْعُونِی أَسْتَجِبْ لَکمْ‏» (مرا بخوانید تا خواسته‌‏هاى شما را اجابت کنم (مؤمن، ۶۰)) سلیمان گفت: منظورش این است که او بر این کار تواناست. حضرت فرمودند: آیا وعده‌‏اى مى‌‏دهد که به آن وفا نخواهد کرد؟! پس چطور فرموده است: «یزِیدُ فِی الْخَلْقِ ما یشاءُ» (هرآنچه بخواهد، در خلقت اضافه مى‌‏نماید (فاطر، ۱)) و نیز فرموده است: «یمْحُوا اللَّهُ ما یشاءُ وَ یثْبِتُ وَ عِنْدَهُ أُمُّ الْکتابِ‏» (خداوند هرآنچه را بخواهد، محو مى‌‏کند و هرآنچه را بخواهد، ثابت مى‌نماید، و امّ‌الکتاب در نزد اوست (رعد، ۳۹)) حال، از کارها فارغ شده است؟! سلیمان جوابى نداشت.
حضرت فرمودند: آیا خداوند مى‌داند که انسانى موجود خواهد شد و حال آنکه اراده نکرده است که ابدا انسانى خلق کند؟ و آیا خداوند مى‏داند که انسانى امروز مى‏میرد و حال آنکه اراده نکرده است که امروز بمیرد؟ سلیمان گفت: بله، حضرت فرمودند: پس آیا آنچه را که اراده کرده مى‏داند که موجود خواهد شد؟ یا آنچه را که اراده نکرده؟ سلیمان گفت: میداند که هر دو موجود خواهند شد، حضرت فرمودند: در این صورت او مى‏داند که یک انسان در آن واحد هم زنده است هم مرده، هم ایستاده است هم نشسته، هم نابینا است و هم بینا، و این محال است. سلیمان گفت: قربانت گردم، او مى‏داند که یکى از آن دو موجود خواهد شد، حضرت فرمودند: عیبى ندارد، حال کدامیک موجود مى‏شوند، آنچه را اراده کرده یا آنچه را اراده نکرده است؟! سلیمان گفت: آنچه را اراده کرده است، حضرت رضا علیه السّلام و مأمون و علماى حاضر در مجلس خندیدند، حضرت فرمودند: اشتباه کردى و گفته اوّل خودت را رها کردى، در اوّل گفته بودى که: «او مى‏داند که انسانى امروز خواهد مرد و حال آنکه او اراده نکرده است که امروز بمیرد و مخلوقاتى را خلق مى‏کند و حال آنکه خودش نمى‏خواهد آنان را خلق کند» پس وقتى که از نظر شما جایز نیست که علم به آنچه که اراده نکرده تعلّق گیرد پس فقطّ آنچه را اراده کرده مى‏داند.
حضرت فرمودند: آیا خداوند مى‌داند که انسانى موجود خواهد شد و حال‌آنکه اراده نکرده است که ابداً انسانى خلق کند؟ و آیا خداوند مى‌‏داند که انسانى امروز مى‌‏میرد و حال‌آنکه اراده نکرده است که امروز بمیرد؟ سلیمان گفت: بله. حضرت فرمودند: پس آیا آنچه را اراده کرده، مى‏‌داند که موجود خواهد شد یا آنچه را که اراده نکرده؟ سلیمان گفت: می‌داند که هر دو موجود خواهند شد. حضرت فرمودند: در این صورت او مى‌داند که یک انسان در آنِ واحد هم زنده است هم مرده، هم ایستاده است هم نشسته، هم نابینا است و هم بینا، و این محال است. سلیمان گفت: قربانت گردم، او مى‌‏داند که یکى از آن دو، موجود خواهد شد، حضرت فرمودند: عیبى ندارد، حال کدام‌یک موجود مى‌‏شوند: آنچه اراده کرده یا آنچه اراده نکرده است؟ سلیمان گفت: آنچه اراده کرده است. حضرت رضا علیه‌السّلام و مأمون و علماى حاضر در مجلس خندیدند. حضرت فرمودند: اشتباه کردى و گفته اوّل خودت را رها کردى. در اوّل گفته بودى که «او مى‏‌داند که انسانى امروز خواهد مرد و حال آنکه او اراده نکرده است که امروز بمیرد و مخلوقاتى را خلق مى‌‏کند و حال‌آنکه خودش نمى‌خواهد آنان را خلق کند.» پس وقتى که از نظر شما جایز نیست که علم به آنچه اراده نکرده، تعلّق گیرد، پس فقط آنچه را اراده کرده، مى‌‏داند.
سلیمان گفت: حرف من این است که: اراده نه خداست و نه غیر خدا، حضرت فرمودند: اى جاهل! وقتى مى‏گویى: خدا نیست در واقع قبول کرده‏اى‏ که غیر خداست، و وقتى میگویى: اراده خدا نیست، در واقع قبول کرده‏اى که آن خداست، سلیمان پرسید: آیا خداوند میداند چگونه چیزى را خلق کند؟
سلیمان گفت: حرف من این است که اراده نه خداست و نه غیر خدا. حضرت فرمودند: اى جاهل، وقتى مى‏‌گویى: خدا نیست، در واقع قبول کرده‌‏اى‏ که غیر خداست و وقتى می‌گویى: اراده خدا نیست، در واقع قبول کرده‌‏اى که آن خداست. سلیمان پرسید: آیا خداوند می‌داند چگونه چیزى را خلق کند؟
حضرت فرمودند: بله، سلیمان گفت: معنى این حرف این است که [از ازل‏] آن چیز وجود داشته است‏. حضرت فرمودند: حرف محالى مى‏زنى، زیرا چه بسا کسى بنّائى بلد است ولى خانه‏اى نمى‏سازد، یا خیاطى بلد است ولى خیاطى نمى‏کند، یا ساختن چیزى را بلد است ولى هرگز آن را نمى‏سازد، سپس حضرت فرمودند: آیا خدا خودش مى‏داند که واحد است و چیزى بهمراهش نیست؟ گفت: بله، حضرت فرمودند: آیا این مطلب، چیزى را بهمراه خدا ثابت مى‏کند؟ سلیمان گفت: نمى‏داند که واحد است و چیزى با او نیست، حضرت فرمودند: آیا تو این را مى‏دانى؟ گفت: بله، حضرت فرمودند: پس تو از خداوند داناترى! سلیمان گفت: اصلا، این موضوع محال است، حضرت فرمودند: از نظر تو محال است که خداوند واحد باشد و چیزى با او نباشد و سمیع و بصیر و حکیم و علیم و قادر باشد؟ گفت: بله، حضرت فرمودند: پس خداوند چگونه خود خبر داده است که واحد است، زنده است، سمیع و بصیر است، حکیم، قادر، علیم و خبیر است؟ در حالى که (طبق گفته تو) خودش این مطالب را نمى‏داند؟ سخن تو ردّ سخن خود و تکذیب آن است، خداوند از این سخن منزّه است. سپس حضرت ادامه دادند: پس چگونه مى‏خواهد چیزى را که نمى‏شناسد و ساختنش را بلد نیست، بسازد؟ صانعى که قبل از ساختن یک چیز، نمى‏داند که چگونه باید آن را بسازد، در واقع حیران است و سرگردان، و خداوند از این موضوع منزّه است و والاتر.
حضرت فرمودند: بله. سلیمان گفت: معنى این حرف این است که [از ازل‏] آن چیز وجود داشته است‏. حضرت فرمودند: حرف محالى مى‌‏زنى؛ زیرا چه‌بسا کسى بنّایى بلد است، ولى خانه‌‏اى نمى‌‏سازد یا خیاطى بلد است، ولى خیاطى نمى‌‏کند یا ساختن چیزى را بلد است، ولى هرگز آن را نمى‌سازد. سپس حضرت فرمودند: آیا خدا خودش مى‌‏داند که واحد است و چیزى به‌همراهش نیست؟ گفت: بله. حضرت فرمودند: آیا این مطلب چیزى را به‌همراه خدا ثابت مى‌‏کند؟ سلیمان گفت: نمى‌‏داند که واحد است و چیزى با او نیست. حضرت فرمودند: آیا تو این را مى‌‏دانى؟ گفت: بله. حضرت فرمودند: پس تو از خداوند داناترى! سلیمان گفت: اصلاً، این موضوع محال است. حضرت فرمودند: از نظر تو محال است که خداوند واحد باشد و چیزى با او نباشد و سمیع و بصیر و حکیم و علیم و قادر باشد؟ گفت: بله. حضرت فرمودند: پس خداوند چگونه خود خبر داده است که واحد است، زنده است، سمیع و بصیر است، حکیم، قادر، علیم و خبیر است، در حالى که (طبق گفته تو) خودش این مطالب را نمى‌‏داند؟ سخن تو ردّ سخن خود و تکذیب آن است. خداوند از این سخن منزّه است. سپس حضرت ادامه دادند: پس چگونه مى‌‏خواهد چیزى را که نمى‌‏شناسد و ساختنش را بلد نیست، بسازد؟ صانعى که قبل از ساختن یک چیز، نمى‌‏داند که چگونه باید آن را بسازد، در واقع حیران است و سرگردان، و خداوند از این موضوع منزّه است و والاتر.
سلیمان گفت: اراده همان قدرت است، حضرت فرمودند: خداوند عزّ و جلّ بر آنچه اراده نکند هم قادر است، و این مطلب قطعى است چون خداوند فرموده: «وَ لَئِنْ شِئْنا لَنَذْهَبَنَّ بِالَّذِی أَوْحَینا إِلَیک‏» (اگر بخواهیم، آنچه را بر تو وحى کرده‏ایم، خواهیم برد- إسراء: 86) و اگر اراده همان قدرت مى‏بود، خداوند اراده کرده بود که آن را ببرد، چرا که قدرت بر این کار را داشت، سلیمان در جواب درماند. مأمون گفت: اى سلیمان! او عالمترین هاشمى است‏. و سپس حاضرین مجلس را ترک کردند.<ref>شیخ صدوق، ترجمه عیون اخبار الرضا علیه‌السلام‏، ۱۳۷۲ش، ج۱، ص۳۶۱-۳۸۷.</ref>}}
سلیمان گفت: اراده همان قدرت است. حضرت فرمودند: خداوند عزّوجلّ بر آنچه اراده نکند هم قادر است و این مطلب قطعى است؛ چون خداوند فرموده: «وَ لَئِنْ شِئْنا لَنَذْهَبَنَّ بِالَّذِی أَوْحَینا إِلَیک‏» (اگر بخواهیم، آنچه را بر تو وحى کرده‌‏ایم، خواهیم برد (اِسراء، ۸۶)) و اگر اراده همان قدرت مى‏‌بود، خداوند اراده کرده بود که آن را ببرد؛ چرا که قدرت بر این کار را داشت. سلیمان در جواب درماند. مأمون گفت: اى سلیمان، او عالم‌ترین هاشمى است‏. و سپس حاضرین مجلس را ترک کردند.<ref>شیخ صدوق، ترجمه عیون اخبار الرضا علیه‌السلام‏، ۱۳۷۲ش، ج۱، ص۳۶۱-۳۸۷.</ref>}}


==جستارهای وابسته==
==جستارهای وابسته==
Automoderated users، confirmed، protected، templateeditor
۳٬۲۷۶

ویرایش