Automoderated users، confirmed، protected، templateeditor
۳٬۲۷۶
ویرایش
P.motahari (بحث | مشارکتها) جز (←متن و ترجمه حدیث: ویرایش صوری ترجمه مناظره) |
P.motahari (بحث | مشارکتها) جز (←متن و ترجمه حدیث: ویرایش صوری ترجمه مناظره) |
||
خط ۶۸: | خط ۶۸: | ||
سلیمان گفت: یک معنى دارد. حضرت فرمودند: پس آیا معناى تمام ارادهها یک چیز است؟ سلیمان گفت: بله. حضرت فرمودند: پس اگر معناى تمام ارادهها یک چیز باشد، باید اراده قیام همان اراده قعود باشد و اراده زندگى نیز همان اراده مرگ. اگر اراده خداوند یک چیز باشد، هیچکدام از مرادهاى خدا بر دیگرى تقدّم نخواهد داشت و هیچیک با آن دیگرى تفاوت نخواهد کرد و همگى یک چیز خواهند بود. سلیمان گفت: معناها با هم متفاوتاند، حضرت فرمودند: خب، حالا بگو آیا مرید همان اراده است یا چیز دیگرى است؟ | سلیمان گفت: یک معنى دارد. حضرت فرمودند: پس آیا معناى تمام ارادهها یک چیز است؟ سلیمان گفت: بله. حضرت فرمودند: پس اگر معناى تمام ارادهها یک چیز باشد، باید اراده قیام همان اراده قعود باشد و اراده زندگى نیز همان اراده مرگ. اگر اراده خداوند یک چیز باشد، هیچکدام از مرادهاى خدا بر دیگرى تقدّم نخواهد داشت و هیچیک با آن دیگرى تفاوت نخواهد کرد و همگى یک چیز خواهند بود. سلیمان گفت: معناها با هم متفاوتاند، حضرت فرمودند: خب، حالا بگو آیا مرید همان اراده است یا چیز دیگرى است؟ | ||
سلیمان گفت: او همان اراده است. حضرت فرمودند: پس از نظر شما، مرید باید مختلف باشد، چون او همان اراده است. سلیمان گفت: سرورم! اراده همان مرید نیست. حضرت فرمودند: پس اراده حادث است وگرنه لازم مىآید که چیز دیگرى همراه خداوند باشد. این مطلب را خوب بفهم و باز سؤالت را ادامه بده. | سلیمان گفت: او همان اراده است. حضرت فرمودند: پس از نظر شما، مرید باید مختلف باشد، چون او همان اراده است. سلیمان گفت: سرورم! اراده همان مرید نیست. حضرت فرمودند: پس اراده حادث است وگرنه لازم مىآید که چیز دیگرى همراه خداوند باشد. این مطلب را خوب بفهم و باز سؤالت را ادامه بده. | ||
سلیمان (در حالى که گویى سخن خود را پس گرفته بود) گفت: نه، بلکه اسمى است از اسماء خدا، حضرت فرمودند: آیا خود چنین نامى بر خویش نهاده است؟ سلیمان گفت: نه او چنین نامى بر خود نگذاشته است. حضرت فرمودند: پس تو حق ندارى نامى بر او بگذارى که او خود با چنین نامى خود را نخوانده است. سلیمان گفت: ولى او خودش، خویش را مرید وصف کرده است. حضرت فرمودند: او که خود را مرید وصف نموده است، معنایش این نیست که خواسته بگوید: او اراده است و یا اینکه اراده نامى از نامهاى اوست. سلیمان گفت: چون ارادهاش عین علم اوست. حضرت فرمودند: اى نادان، اگر خداوند به چیزى عالم است، آیا معنایش این است که آن را اراده کرده است؟! سلیمان گفت: بله البتّه. حضرت فرمودند: حال، اگر آن را اراده نکند، آیا بدین معنى است که بدان علم و آگاهى ندارد؟ سلیمان گفت: بله البتّه. حضرت فرمودند: از کجا چنین سخنى مىگویى؟ و چه دلیلى دارى بر اینکه اراده خدا عین علم اوست؟ و حالآنکه گاه مىشود خدا چیزى را مىداند، ولى ابداً آن را اراده نمىکند؛ از جمله این آیه شریفه: «وَ لَئِنْ شِئْنا لَنَذْهَبَنَّ بِالَّذِی أَوْحَینا إِلَیک» (اگر بخواهیم، آنچه را بر تو وحى نمودهایم خواهیم برد (اسراء، ۸۶))؛ و خداوند مىداند چگونه آن را ببرد؛ ولى هرگز این کار را نخواهد کرد. سلیمان گفت: زیرا خدا از کار فارغ شده و دست از کار کشیده و بر آنچه مقدّر فرموده، چیزى نخواهد افزود. حضرت فرمودند: این سخن یهود است. اگر حرف شما درست باشد، پس چگونه خداوند مىفرماید: «ادْعُونِی أَسْتَجِبْ لَکمْ» (مرا بخوانید تا خواستههاى شما را اجابت کنم (مؤمن، ۶۰)) سلیمان گفت: منظورش این است که او بر این کار تواناست. حضرت فرمودند: آیا وعدهاى مىدهد که به آن وفا نخواهد کرد؟! پس چطور فرموده است: «یزِیدُ فِی الْخَلْقِ ما یشاءُ» (هرآنچه بخواهد، در خلقت اضافه مىنماید (فاطر، ۱)) و نیز فرموده است: «یمْحُوا اللَّهُ ما یشاءُ وَ یثْبِتُ وَ عِنْدَهُ أُمُّ الْکتابِ» (خداوند هرآنچه را بخواهد، محو مىکند و هرآنچه را بخواهد، ثابت مىنماید، و امّالکتاب در نزد اوست (رعد، ۳۹)) حال، از کارها فارغ شده است؟! سلیمان جوابى نداشت. | سلیمان (در حالى که گویى سخن خود را پس گرفته بود) گفت: نه، بلکه اسمى است از اسماء خدا، حضرت فرمودند: آیا خود چنین نامى بر خویش نهاده است؟ سلیمان گفت: نه او چنین نامى بر خود نگذاشته است. حضرت فرمودند: پس تو حق ندارى نامى بر او بگذارى که او خود با چنین نامى خود را نخوانده است. سلیمان گفت: ولى او خودش، خویش را مرید وصف کرده است. حضرت فرمودند: او که خود را مرید وصف نموده است، معنایش این نیست که خواسته بگوید: او اراده است و یا اینکه اراده نامى از نامهاى اوست. سلیمان گفت: چون ارادهاش عین علم اوست. حضرت فرمودند: اى نادان، اگر خداوند به چیزى عالم است، آیا معنایش این است که آن را اراده کرده است؟! سلیمان گفت: بله البتّه. حضرت فرمودند: حال، اگر آن را اراده نکند، آیا بدین معنى است که بدان علم و آگاهى ندارد؟ سلیمان گفت: بله البتّه. حضرت فرمودند: از کجا چنین سخنى مىگویى؟ و چه دلیلى دارى بر اینکه اراده خدا عین علم اوست؟ و حالآنکه گاه مىشود خدا چیزى را مىداند، ولى ابداً آن را اراده نمىکند؛ از جمله این آیه شریفه: «وَ لَئِنْ شِئْنا لَنَذْهَبَنَّ بِالَّذِی أَوْحَینا إِلَیک» (اگر بخواهیم، آنچه را بر تو وحى نمودهایم خواهیم برد (اسراء، ۸۶))؛ و خداوند مىداند چگونه آن را ببرد؛ ولى هرگز این کار را نخواهد کرد. سلیمان گفت: زیرا خدا از کار فارغ شده و دست از کار کشیده و بر آنچه مقدّر فرموده، چیزى نخواهد افزود. حضرت فرمودند: این سخن یهود است. اگر حرف شما درست باشد، پس چگونه خداوند مىفرماید: «ادْعُونِی أَسْتَجِبْ لَکمْ» (مرا بخوانید تا خواستههاى شما را اجابت کنم (مؤمن، ۶۰)) سلیمان گفت: منظورش این است که او بر این کار تواناست. حضرت فرمودند: آیا وعدهاى مىدهد که به آن وفا نخواهد کرد؟! پس چطور فرموده است: «یزِیدُ فِی الْخَلْقِ ما یشاءُ» (هرآنچه بخواهد، در خلقت اضافه مىنماید (فاطر، ۱)) و نیز فرموده است: «یمْحُوا اللَّهُ ما یشاءُ وَ یثْبِتُ وَ عِنْدَهُ أُمُّ الْکتابِ» (خداوند هرآنچه را بخواهد، محو مىکند و هرآنچه را بخواهد، ثابت مىنماید، و امّالکتاب در نزد اوست (رعد، ۳۹)) حال، از کارها فارغ شده است؟! سلیمان جوابى نداشت. | ||
حضرت فرمودند: آیا خداوند مىداند که انسانى موجود خواهد شد و | حضرت فرمودند: آیا خداوند مىداند که انسانى موجود خواهد شد و حالآنکه اراده نکرده است که ابداً انسانى خلق کند؟ و آیا خداوند مىداند که انسانى امروز مىمیرد و حالآنکه اراده نکرده است که امروز بمیرد؟ سلیمان گفت: بله. حضرت فرمودند: پس آیا آنچه را اراده کرده، مىداند که موجود خواهد شد یا آنچه را که اراده نکرده؟ سلیمان گفت: میداند که هر دو موجود خواهند شد. حضرت فرمودند: در این صورت او مىداند که یک انسان در آنِ واحد هم زنده است هم مرده، هم ایستاده است هم نشسته، هم نابینا است و هم بینا، و این محال است. سلیمان گفت: قربانت گردم، او مىداند که یکى از آن دو، موجود خواهد شد، حضرت فرمودند: عیبى ندارد، حال کدامیک موجود مىشوند: آنچه اراده کرده یا آنچه اراده نکرده است؟ سلیمان گفت: آنچه اراده کرده است. حضرت رضا علیهالسّلام و مأمون و علماى حاضر در مجلس خندیدند. حضرت فرمودند: اشتباه کردى و گفته اوّل خودت را رها کردى. در اوّل گفته بودى که «او مىداند که انسانى امروز خواهد مرد و حال آنکه او اراده نکرده است که امروز بمیرد و مخلوقاتى را خلق مىکند و حالآنکه خودش نمىخواهد آنان را خلق کند.» پس وقتى که از نظر شما جایز نیست که علم به آنچه اراده نکرده، تعلّق گیرد، پس فقط آنچه را اراده کرده، مىداند. | ||
سلیمان گفت: حرف من این است که | سلیمان گفت: حرف من این است که اراده نه خداست و نه غیر خدا. حضرت فرمودند: اى جاهل، وقتى مىگویى: خدا نیست، در واقع قبول کردهاى که غیر خداست و وقتى میگویى: اراده خدا نیست، در واقع قبول کردهاى که آن خداست. سلیمان پرسید: آیا خداوند میداند چگونه چیزى را خلق کند؟ | ||
حضرت فرمودند: | حضرت فرمودند: بله. سلیمان گفت: معنى این حرف این است که [از ازل] آن چیز وجود داشته است. حضرت فرمودند: حرف محالى مىزنى؛ زیرا چهبسا کسى بنّایى بلد است، ولى خانهاى نمىسازد یا خیاطى بلد است، ولى خیاطى نمىکند یا ساختن چیزى را بلد است، ولى هرگز آن را نمىسازد. سپس حضرت فرمودند: آیا خدا خودش مىداند که واحد است و چیزى بههمراهش نیست؟ گفت: بله. حضرت فرمودند: آیا این مطلب چیزى را بههمراه خدا ثابت مىکند؟ سلیمان گفت: نمىداند که واحد است و چیزى با او نیست. حضرت فرمودند: آیا تو این را مىدانى؟ گفت: بله. حضرت فرمودند: پس تو از خداوند داناترى! سلیمان گفت: اصلاً، این موضوع محال است. حضرت فرمودند: از نظر تو محال است که خداوند واحد باشد و چیزى با او نباشد و سمیع و بصیر و حکیم و علیم و قادر باشد؟ گفت: بله. حضرت فرمودند: پس خداوند چگونه خود خبر داده است که واحد است، زنده است، سمیع و بصیر است، حکیم، قادر، علیم و خبیر است، در حالى که (طبق گفته تو) خودش این مطالب را نمىداند؟ سخن تو ردّ سخن خود و تکذیب آن است. خداوند از این سخن منزّه است. سپس حضرت ادامه دادند: پس چگونه مىخواهد چیزى را که نمىشناسد و ساختنش را بلد نیست، بسازد؟ صانعى که قبل از ساختن یک چیز، نمىداند که چگونه باید آن را بسازد، در واقع حیران است و سرگردان، و خداوند از این موضوع منزّه است و والاتر. | ||
سلیمان گفت: اراده همان قدرت | سلیمان گفت: اراده همان قدرت است. حضرت فرمودند: خداوند عزّوجلّ بر آنچه اراده نکند هم قادر است و این مطلب قطعى است؛ چون خداوند فرموده: «وَ لَئِنْ شِئْنا لَنَذْهَبَنَّ بِالَّذِی أَوْحَینا إِلَیک» (اگر بخواهیم، آنچه را بر تو وحى کردهایم، خواهیم برد (اِسراء، ۸۶)) و اگر اراده همان قدرت مىبود، خداوند اراده کرده بود که آن را ببرد؛ چرا که قدرت بر این کار را داشت. سلیمان در جواب درماند. مأمون گفت: اى سلیمان، او عالمترین هاشمى است. و سپس حاضرین مجلس را ترک کردند.<ref>شیخ صدوق، ترجمه عیون اخبار الرضا علیهالسلام، ۱۳۷۲ش، ج۱، ص۳۶۱-۳۸۷.</ref>}} | ||
==جستارهای وابسته== | ==جستارهای وابسته== |