پرش به محتوا

محمد بن حنفیه: تفاوت میان نسخه‌ها

۶۷ بایت اضافه‌شده ،  ‏۲ ژوئن ۲۰۲۱
جز
بدون خلاصۀ ویرایش
جزبدون خلاصۀ ویرایش
خط ۴۴: خط ۴۴:
شهرت محمد به ابن‌حنفیه به این دلیل است که مادرش (<small>خوله</small>) دختر جعفر بن قیس<ref>بلاذری، أنساب الأشراف، ۱۴۱۷ق، ج۲، ص۲۰۰.</ref> از قبیلۀ بنی‌حنفیه بود. به گفته برخی محققان، مادرش کنیزی بوده که در حمله [[بنی اسد]] به [[بنی حنفیه]] در زمان خلافت [[ابوبکر]] به اسارت در آمد و [[علی(ع)]] آن را خرید و آزاد کرد و سپس با او ازدواج نمود.
شهرت محمد به ابن‌حنفیه به این دلیل است که مادرش (<small>خوله</small>) دختر جعفر بن قیس<ref>بلاذری، أنساب الأشراف، ۱۴۱۷ق، ج۲، ص۲۰۰.</ref> از قبیلۀ بنی‌حنفیه بود. به گفته برخی محققان، مادرش کنیزی بوده که در حمله [[بنی اسد]] به [[بنی حنفیه]] در زمان خلافت [[ابوبکر]] به اسارت در آمد و [[علی(ع)]] آن را خرید و آزاد کرد و سپس با او ازدواج نمود.


از آنجا که تاریخ درگذشت محمد حنفیه در[[سال ۸۱ قمری|سال ۸۱ق]] است و در آن هنگام ۶۵ سال داشته به دست می‌آید که او در سال[[سال ۱۶ هجری قمری|۱۶ق]] به دنیا آمده است<ref>ابن سعد، الطبقات الکبری، دار الکتب العلمیة، ج۵، ص۸۷.</ref>
از آنجا که تاریخ درگذشت محمد حنفیه در[[سال ۸۱ قمری|سال ۸۱ق]] است و در آن هنگام ۶۵ سال داشته به دست می‌آید که او در سال[[سال ۱۶ هجری قمری|۱۶ق]] به دنیا آمده است<ref>ابن‌سعد، الطبقات الکبری، دار الکتب العلمیة، ج۵، ص۸۷.</ref>


برخی عنوان کرده‌اند که حضرت رسول (ص) پیش از وفات به علی (ع) گفت که اگر از خوله پسری برای تو متولد شد، او را هم‌نام و هم‌کنیه من نام‌گذاری کن.<ref>بلاذری، انساب الاشراف، ۱۴۱۷ق، ج۲،‌ص۲۰۰-۲۰۱.</ref>
برخی عنوان کرده‌اند که حضرت رسول (ص) پیش از وفات به علی (ع) گفت که اگر از خوله پسری برای تو متولد شد، او را هم‌نام و هم‌کنیه من نام‌گذاری کن.<ref>بلاذری، انساب الاشراف، ۱۴۱۷ق، ج۲، ‌ص۲۰۰-۲۰۱.</ref>
{{تبارنامه امام علی}}
{{تبارنامه امام علی}}


==جایگاه وی در نقل روایت==
==جایگاه وی در نقل روایت==
او از پدرش [[علی(ع)]]، [[عمر بن خطاب|عُمَر بن خَطّاب]]، [[ابوهریره]]، [[عثمان بن عفان|عثمان]]، [[عمار یاسر]]، [[معاویه]] و... روایت کرده است.<ref>شمس الدين الذهبی، تاريخ الإسلام و وفيات المشاهير والأعلام، ج۲ ص۹۹۴</ref>
او از پدرش [[علی(ع)]]، [[عمر بن خطاب|عُمَر بن خَطّاب]]، [[ابوهریره]]، [[عثمان بن عفان|عثمان]]، [[عمار یاسر]]، [[معاویه]] و... روایت کرده است.<ref>شمس‌الدين الذهبی، تاريخ الإسلام و وفيات المشاهير والأعلام، ج۲، ص۹۹۴.</ref>


فرزندانش [[عبدالله بن محمد حنفیه|عبد اللّه]]، [[حسن بن محمد حنفیه|حسن]]، [[ابراهیم بن محمد حنفیه|ابراهیم]] و [[عون بن محمد حنفیه|عون]] و نیز افراد دیگری چون [[سالم بن ابی جعد]]، [[منذر ثوری]]، [[امام باقر(ع)]]، [[عبدالله بن محمد عقیل]]، [[عمرو بن دینار]]، [[محمد بن قیس]]، [[عبدالاعلی بن عامر]] و برخی دیگر از او نقل حدیث کرده‌اند.<ref>صابری، تاریخ فرق اسلامی، ۱۳۸۸ش، ج۲، ص۵۱.</ref>
فرزندانش [[عبدالله بن محمد حنفیه|عبد اللّه]]، [[حسن بن محمد حنفیه|حسن]]، [[ابراهیم بن محمد حنفیه|ابراهیم]] و [[عون بن محمد حنفیه|عون]] و نیز افراد دیگری چون [[سالم بن ابی جعد]]، [[منذر ثوری]]، [[امام باقر(ع)]]، [[عبدالله بن محمد عقیل]]، [[عمرو بن دینار]]، [[محمد بن قیس]]، [[عبدالاعلی بن عامر]] و برخی دیگر از او نقل حدیث کرده‌اند.<ref>صابری، تاریخ فرق اسلامی، ۱۳۸۸ش، ج۲، ص۵۱.</ref>
خط ۵۷: خط ۵۷:


==وثاقت==
==وثاقت==
در [[رجال کشی|رجال]] [[کشی]] روایتی از حضرت علی(ع) نقل شده که در آن چهار محمد مانع نافرمانی خدا می‌شوند؛این چهار محمد عبارتند از [[محمد بن جعفرطیار]]، [[محمد بن ابی بکر]]، محمد بن حنفیه و [[محمد بن ابی حذیفه]].<ref> کشی، إختیار معرفة الرجال، مؤسسه آل البیت، ج۱، ص۲۸۶.</ref> [[عبدالله مامقانی|مامقانی]] با اشاره به این حدیث عدالت و پاکی محمد بن حنفیه را اثبات می‌کند.<ref> تنقیح المقال، ج۳، ص۱۱۱.</ref>
در [[رجال کشی|رجال]] [[کشی]] روایتی از حضرت علی(ع) نقل شده که در آن چهار محمد مانع نافرمانی خدا می‌شوند؛ این چهار محمد عبارتند از [[محمد بن جعفر طیار]]، [[محمد بن ابی بکر]]، محمد بن حنفیه و [[محمد بن ابی حذیفه]].<ref>کشی، إختیار معرفة الرجال، مؤسسه آل البیت، ج۱، ص۲۸۶.</ref> [[عبدالله مامقانی|مامقانی]] با اشاره به این حدیث عدالت و پاکی محمد بن حنفیه را اثبات می‌کند.<ref>تنقیح المقال، ج۳، ص۱۱۱.</ref>


==جهت‌گیری سیاسی==
==جهت‌گیری سیاسی==
[[پرونده:شریفی نیا در نقش محمد حنفیه در سریال مختارنامه.jpg|بندانگشتی|محمدرضا شریفی نیا در نقش محمد بن حنفیه در [[مختارنامه (مجموعه تلویزیونی)|سریال تلویزیونی مختارنامه]]]]
[[پرونده:شریفی نیا در نقش محمد حنفیه در سریال مختارنامه.jpg|بندانگشتی|محمدرضا شریفی نیا در نقش محمد بن حنفیه در [[مختارنامه (مجموعه تلویزیونی)|سریال تلویزیونی مختارنامه]]]]
ابن حنفیه از نظر سیاسی روشی مسالمت جویانه داشت. در چهارچوب همین سیاست، وی پس از شهادت [[علی(ع)|امیر مؤمنان(ع)]] در [[مدینه]] در کنار برادرش [[امام حسن(ع)]] در آرامش زیست و با [[یزید بن معاویه|یزید]] هم به عنوان ولیعهد [[معاویه بن ابی سفیان|معاویه]] بیعت کرد و پس از عهده‌داری خلافت از سوی یزید به مخالفت با او نپرداخت.
ابن حنفیه از نظر سیاسی روشی مسالمت جویانه داشت. در چهارچوب همین سیاست، وی پس از شهادت [[علی(ع)|امیر مؤمنان(ع)]] در [[مدینه]] در کنار برادرش [[امام حسن(ع)]] در آرامش زیست و با [[یزید بن معاویه|یزید]] هم به عنوان ولیعهد [[معاویه بن ابی‌سفیان|معاویه]] بیعت کرد و پس از عهده‌داری خلافت از سوی یزید به مخالفت با او نپرداخت.


او در دوره‌های بعد نیز روابط مسالمت جویانه خود را با دستگاه خلافت حفظ کرد؛ از جمله در سال ۷۶ق به [[دمشق]] سفر کرد و به دیدار [[عبدالملک بن مروان]] رفت. برخی، دلیل نزدیکی وی به عبدالملک را بدرفتاری‌های ابن زبیر با او دانسته‌اند. [[عبدالله بن زبیر]] او را در اتاقک زمزم زندانی کرد و یاران [[مختار ثقفی]] او را از دست ابن زبیر نجات دادند.<ref>صابری، تاریخ فرق اسلامی، ۱۳۸۸ش، ج۲، ص۵۲ و ۵۳.</ref>
او در دوره‌های بعد نیز روابط مسالمت جویانه خود را با دستگاه خلافت حفظ کرد؛ از جمله در سال ۷۶ق به [[دمشق]] سفر کرد و به دیدار [[عبدالملک بن مروان]] رفت. برخی، دلیل نزدیکی وی به عبدالملک را بدرفتاری‌های ابن زبیر با او دانسته‌اند. [[عبدالله بن زبیر]] او را در اتاقک زمزم زندانی کرد و یاران [[مختار ثقفی]] او را از دست ابن زبیر نجات دادند.<ref>صابری، تاریخ فرق اسلامی، ۱۳۸۸ش، ج۲، ص۵۲ و ۵۳.</ref>


با کشته شدن مختار، ابن زبیر دوباره محمد بن حنفیه را به [[بیعت]] خود خواند و قصد داشت به او و نزدیکانش حمله کند. در این هنگام نامه‌ای از [[عبدالملک بن مروان]] که تازه به [[خلافت]] نشسته بود به محمد حنفیه رسید و از او خواست که به [[شام]] برود. محمد و یارانش به سمت شام حرکت کردند. اما وقتی به [[مدین (شهر)|مَدین]] رسیدند ابن حنفیه خبردار شد که عبدالملک مروان به عمرو بن سعید <small>(که از یاران ابن حنفیه بود</small>) بدعهدی کرده است. از این رو از آمدن خود پشیمان شد و در «[[ایله|أیله]]» که شهری در کنار [[دریای احمر]]، در آخر [[حجاز]] و در مرز شام بود فرود آمد و از آنجا به [[مکه]] بازگشت و در [[شعب ابی طالب|دره ابوطالب]] جای گرفت و پس از آن به [[طائف]] رفت. محمد بن حنفیه تا هنگامی که حجاج، ابن زبیر را در مکه محاصره کرد در طائف بود. سپس از طائف به شعب ابو طالب بازگشت. حجاج از او خواست با عبدالملک بیعت کند ولی او خودداری کرد. با مرگ ابن زبیر، محمد بن حنفیه نامه‌ای به عبدالملک نوشت و از وی امان خواست. عبدالملک به او امان داد.<ref>نک: نوبختی، ص۸۶-۸۷.</ref>
با کشته شدن مختار، ابن زبیر دوباره محمد بن حنفیه را به [[بیعت]] خود خواند و قصد داشت به او و نزدیکانش حمله کند. در این هنگام نامه‌ای از [[عبدالملک بن مروان]] که تازه به [[خلافت]] نشسته بود به محمد حنفیه رسید و از او خواست که به [[شام]] برود. محمد و یارانش به سمت شام حرکت کردند. اما وقتی به [[مدین (شهر)|مَدین]] رسیدند ابن حنفیه خبردار شد که عبدالملک مروان به عمرو بن سعید <small>(که از یاران ابن حنفیه بود</small>) بدعهدی کرده است. از این رو از آمدن خود پشیمان شد و در «[[ایله|أیله]]» که شهری در کنار [[دریای احمر]]، در آخر [[حجاز]] و در مرز شام بود فرود آمد و از آنجا به [[مکه]] بازگشت و در [[شعب ابی طالب|دره ابوطالب]] جای گرفت و پس از آن به [[طائف]] رفت. محمد بن حنفیه تا هنگامی که حجاج، ابن زبیر را در مکه محاصره کرد در طائف بود. سپس از طائف به شعب ابو طالب بازگشت. حجاج از او خواست با عبدالملک بیعت کند ولی او خودداری کرد. با مرگ ابن زبیر، محمد بن حنفیه نامه‌ای به عبدالملک نوشت و از وی امان خواست. عبدالملک به او امان داد.<ref>نک: نوبختی، ترجمه فرق الشیعه، ۱۳۵۳ش، ص۸۶-۸۷.</ref>
==رخ‌دادهای برجسته==
==رخ‌دادهای برجسته==
===شرکت در جنگ‌ها===
===شرکت در جنگ‌ها===
خط ۷۲: خط ۷۲:
*جنگ صفین محمد از فرماندهان [[جنگ صفین]] بود.<ref>ابن شهر آشوب، مناقب آل أبی طالب علیهم السلام، ۱۳۷۹ق، ج۳، ص۱۶۸.</ref> [[علامه مجلسی]] داستانی را از حضور محمد در [[صفین]] نقل کرده است.<ref>مجلسی،‌ بحار الانوار، ۱۴۰۳ق، ج۴۵، ص۳۴۹.</ref>{{یادداشت|در یکی از روزهای جنگ صفین، امام علی(ع) محمّد را مامور حمله به سمت راست لشکر دشمن کرد! محمّد با یاران خود حمله کرد و لشکر [[معاویه]] را شکست داد و مجروح برگشت. امام پس از ساعتی، به محمّد دستور حمله به سمت چپ سپاه دشمن داد. او با یارانش حمله کرده و پیروز شدند و محمد دوباره مجروح شد. سپس امام گفت: برخیز و بر قلب لشکر دشمن حمله کن! محمّد بر قلب لشکر معاویه حمله کرد و آنان را شکست داد و در حالی برگشت که دچار جراحات سنگینی شده بود و گریان بود. علی(ع) میان دو چشم محمّد را بوسید و فرمود: پدرت به فدایت. به خدا قسم مرا خوشحال کردی. برای چه گریه میکنی، به جهت خوشحالی یا ترس. محمّد: چرا گریان نباشم. در صورتی که سه مرتبه مرا در معرض مرگ قرار دادی و خدا مرا به سلامت باز گردانید. هر مرتبه‌ای که من نزد تو مراجعت کردم تو مرا مهلت ندادی. ولی به دو برادرم حسن و حسین هیچ‌گونه دستوری نمی‌دهی.}} حنفیه به پدرش از تبعیض بین او و حسنین در نبرد شکایت می‌کند. علی سر محمّد بن حنفیه را بوسید و گفت:‌ای فرزند عزیزم! تو پسر من هستی. ولی ایشان پسران پیامبر خدا هستند، آیا نباید من ایشان را نگاهداری نمایم؟ محمّد گفت: چرا پدر جان. خدا مرا فدای تو و فدای ایشان نماید.<ref>مجلسی،‌ بحار الانوار، ۱۴۰۳ق، ج۴۵، ص۳۴۹.</ref>
*جنگ صفین محمد از فرماندهان [[جنگ صفین]] بود.<ref>ابن شهر آشوب، مناقب آل أبی طالب علیهم السلام، ۱۳۷۹ق، ج۳، ص۱۶۸.</ref> [[علامه مجلسی]] داستانی را از حضور محمد در [[صفین]] نقل کرده است.<ref>مجلسی،‌ بحار الانوار، ۱۴۰۳ق، ج۴۵، ص۳۴۹.</ref>{{یادداشت|در یکی از روزهای جنگ صفین، امام علی(ع) محمّد را مامور حمله به سمت راست لشکر دشمن کرد! محمّد با یاران خود حمله کرد و لشکر [[معاویه]] را شکست داد و مجروح برگشت. امام پس از ساعتی، به محمّد دستور حمله به سمت چپ سپاه دشمن داد. او با یارانش حمله کرده و پیروز شدند و محمد دوباره مجروح شد. سپس امام گفت: برخیز و بر قلب لشکر دشمن حمله کن! محمّد بر قلب لشکر معاویه حمله کرد و آنان را شکست داد و در حالی برگشت که دچار جراحات سنگینی شده بود و گریان بود. علی(ع) میان دو چشم محمّد را بوسید و فرمود: پدرت به فدایت. به خدا قسم مرا خوشحال کردی. برای چه گریه میکنی، به جهت خوشحالی یا ترس. محمّد: چرا گریان نباشم. در صورتی که سه مرتبه مرا در معرض مرگ قرار دادی و خدا مرا به سلامت باز گردانید. هر مرتبه‌ای که من نزد تو مراجعت کردم تو مرا مهلت ندادی. ولی به دو برادرم حسن و حسین هیچ‌گونه دستوری نمی‌دهی.}} حنفیه به پدرش از تبعیض بین او و حسنین در نبرد شکایت می‌کند. علی سر محمّد بن حنفیه را بوسید و گفت:‌ای فرزند عزیزم! تو پسر من هستی. ولی ایشان پسران پیامبر خدا هستند، آیا نباید من ایشان را نگاهداری نمایم؟ محمّد گفت: چرا پدر جان. خدا مرا فدای تو و فدای ایشان نماید.<ref>مجلسی،‌ بحار الانوار، ۱۴۰۳ق، ج۴۵، ص۳۴۹.</ref>


*جنگ نهروان محمد در جنگ [[نهروان]] نیز حضور داشته و گاهی پرچم‌دار بوده است.<ref> حمیری، قرب الإسناد، ۱۴۱۳ق، ص۲۷.</ref>
*جنگ نهروان محمد در جنگ [[نهروان]] نیز حضور داشته و گاهی پرچم‌دار بوده است.<ref>حمیری، قرب الإسناد، ۱۴۱۳ق، ص۲۷.</ref>


===غیبت در کربلا===
===غیبت در کربلا===
خط ۸۱: خط ۸۱:
* مأمور بودن محمدبن حنفیه از جانب امام(ع) برای ماندن در مدینه.{{سخ}}
* مأمور بودن محمدبن حنفیه از جانب امام(ع) برای ماندن در مدینه.{{سخ}}
ابن‌اعثم کوفی‌ نقل‌ می‌کند:امام(ع) موقعی که می‌خواست از مدینه خارج شود و محمد بن حنفیه نتوانست‌ وی‌ را متقاعد به ماندن در‌ مدینه‌ کند،‌ به محمد بن‌ حنفیه‌ گفت:
ابن‌اعثم کوفی‌ نقل‌ می‌کند:امام(ع) موقعی که می‌خواست از مدینه خارج شود و محمد بن حنفیه نتوانست‌ وی‌ را متقاعد به ماندن در‌ مدینه‌ کند،‌ به محمد بن‌ حنفیه‌ گفت:
::ماندن تو در مدینه ایرادی ندارد تا در میان آنان چشم (خبررسان) من باشی و از تمام امورشان مرا با خبر سازی<ref>ابن‌اعثم کوفی،‌ الفتوح،‌ ۱۴۱۱ق، ج۵، ص۲۱</ref>
::ماندن تو در مدینه ایرادی ندارد تا در میان آنان چشم (خبررسان) من باشی و از تمام امورشان مرا با خبر سازی<ref>ابن‌اعثم کوفی،‌ الفتوح،‌ ۱۴۱۱ق، ج۵، ص۲۱.</ref>
* [[مکلف]] نشدن محمدبن حنفیه از جانب امام حسین(ع) به‌ شرکت‌ در قیام و همراهی با آن حضرت.
* [[مکلف]] نشدن محمدبن حنفیه از جانب امام حسین(ع) به‌ شرکت‌ در قیام و همراهی با آن حضرت.
صاحب [[تنقیح المقال]] معتقد است که چون [[امام حسین(ع)]] در‌ [[مدینه]] یا‌ مکه‌ فردی‌ را مکلف به همراهی نکرده، لذا محمد بن حنفیه در عدم همراهی با امام(ع) مرتکب عملی نشده است که عدالتش را زیر سؤال ببرد. او می‌نویسد: امام‌ حسین(ع) هنگامی که از [[حجاز]] به طرف [[عراق]] حرکت کرد، خود می‌دانست که به فیض [[شهادت]] خواهد رسید، ولی به ظاهر، به قصد جنگ و نبرد مسلحانه حرکت نکرد، تا‌ بر‌ همۀ مکلّفین [[واجب|واجب]] نشود که به عنوان [[جهاد]]، با او همراه شوند؛ بلکه براساس وظیفۀ خود، یعنی به دست گرفتن رهبری ظاهری و پیشوایی مردم، که حضرتش را دعوت‌ کرده‌ بودند، حرکت کرد. در این صورت بر دیگران واجب نیست که با او هم‌سفر شوند و اگر کسی هم همراهی نکند، [[گناه|گناهی]] را مرتکب‌ نشده‌ است. بلکه گناهکار فردی است‌ که‌ در قیام کربلا و محاصرۀ امام حسین(ع) در [[روز عاشورا]] حضور داشته و با آن‌که از امام تخلف کرده، به یاری حضرتش نشتافته است.
صاحب [[تنقیح المقال]] معتقد است که چون [[امام حسین(ع)]] در‌ [[مدینه]] یا‌ مکه‌ فردی‌ را مکلف به همراهی نکرده، لذا محمد بن حنفیه در عدم همراهی با امام(ع) مرتکب عملی نشده است که عدالتش را زیر سؤال ببرد. او می‌نویسد: امام‌ حسین(ع) هنگامی که از [[حجاز]] به طرف [[عراق]] حرکت کرد، خود می‌دانست که به فیض [[شهادت]] خواهد رسید، ولی به ظاهر، به قصد جنگ و نبرد مسلحانه حرکت نکرد، تا‌ بر‌ همۀ مکلّفین [[واجب|واجب]] نشود که به عنوان [[جهاد]]، با او همراه شوند؛ بلکه براساس وظیفۀ خود، یعنی به دست گرفتن رهبری ظاهری و پیشوایی مردم، که حضرتش را دعوت‌ کرده‌ بودند، حرکت کرد. در این صورت بر دیگران واجب نیست که با او هم‌سفر شوند و اگر کسی هم همراهی نکند، [[گناه|گناهی]] را مرتکب‌ نشده‌ است. بلکه گناهکار فردی است‌ که‌ در قیام کربلا و محاصرۀ امام حسین(ع) در [[روز عاشورا]] حضور داشته و با آن‌که از امام تخلف کرده، به یاری حضرتش نشتافته است.


اما کسانی‌ که در حجاز بودند‌ و از همان اول با امام نیامدند، از ابتدا مکلف به حرکت و همراهی با امام نبودند و عدم همراهی آنان تخلف و موجب فسق و گناه آنان نیست. [[عبدالله مامقانی|مامقانی]] پس‌ از‌ بیان این مقدمات می‌گوید:«بنابراین، تعدادی از صالحان و خوبان بودند که در آن هنگام، شرف شهادت برای آنان نوشته نشده بود و در حجاز ماندند و شکی نیست که احدی‌ در‌ عدالت آنان‌ تردیدی نداشته است. پس نیامدن محمد حنفیه و [[عبدالله بن جعفر|عبدالله بن جعفر]] به علت سرپیچی یا انحراف ایشان نبوده‌ است.<ref> مامقانی،‌ عبدالله.‌ ۱۳۵۲ ق، تنقیح المقال، ج۳، ص۱۱۱، بی‌جا، مطبعة الحیدریة.</ref>» در [[اثبات الهداة]] نیز حدیثی از [[امام صادق(ع)]] نقل شده که: [[حمزة بن حمران]] می‌گوید: از خروج حسین(ع) و نرفتن ابن الحنفیه نزد امام(ع) یاد کردیم، فرمود:‌ای حمزه، برایت حدیثی می‌گویم که پس از این، دیگر از این موضوع نپرسی؛ چون حسین(ع) از مدینه جدا شد ورق کاغذی طلبید و در آن نوشت:
اما کسانی‌ که در حجاز بودند‌ و از همان اول با امام نیامدند، از ابتدا مکلف به حرکت و همراهی با امام نبودند و عدم همراهی آنان تخلف و موجب فسق و گناه آنان نیست. [[عبدالله مامقانی|مامقانی]] پس‌ از‌ بیان این مقدمات می‌گوید:«بنابراین، تعدادی از صالحان و خوبان بودند که در آن هنگام، شرف شهادت برای آنان نوشته نشده بود و در حجاز ماندند و شکی نیست که احدی‌ در‌ عدالت آنان‌ تردیدی نداشته است. پس نیامدن محمد حنفیه و [[عبدالله بن جعفر|عبدالله بن جعفر]] به علت سرپیچی یا انحراف ایشان نبوده‌ است.<ref>مامقانی،‌ عبدالله.‌ ۱۳۵۲ ق، تنقیح المقال، ج۳، ص۱۱۱، بی‌جا، مطبعة الحیدریة.</ref>» در [[اثبات الهداة]] نیز حدیثی از [[امام صادق(ع)]] نقل شده که: [[حمزة بن حمران]] می‌گوید: از خروج حسین(ع) و نرفتن ابن الحنفیه نزد امام(ع) یاد کردیم، فرمود:‌ای حمزه، برایت حدیثی می‌گویم که پس از این، دیگر از این موضوع نپرسی؛ چون حسین(ع) از مدینه جدا شد ورق کاغذی طلبید و در آن نوشت:
:::«<small>بسم اللّٰه الرحمن الرحیم از حسین بن علی بن ابی طالب به [[بنی هاشم]]، اما بعد، هر کدام به من بپیوندید، [[شهید]] می‌شوید و هرکه این کار را نکند، به پیروزی نمی‌رسد و السلام.»</small><ref>حر عاملی،اثبات الهداه، ج۴، ص۴۲</ref>
:::«<small>بسم اللّٰه الرحمن الرحیم از حسین بن علی بن ابی طالب به [[بنی هاشم]]، اما بعد، هر کدام به من بپیوندید، [[شهید]] می‌شوید و هرکه این کار را نکند، به پیروزی نمی‌رسد و السلام.»</small><ref>حر عاملی،اثبات الهداه، ج۴، ص۴۲.</ref>
علامه مجلسی در بیان این جمله امام حسین(ع) می‌فرماید: ظاهر این عبارت مذمت است اما این احتمال هم هست که حضرت دیگران را بین آمدن و نیامدن مخیر کرده بود، پس چون آمدن آن، امر واجبی نبود، بلکه اختیاری بود، تخلف از آن گناه محسوب نمی‌شود.<ref> بحار، ج۴۲، ص۸۱.</ref>
علامه مجلسی در بیان این جمله امام حسین(ع) می‌فرماید: ظاهر این عبارت مذمت است اما این احتمال هم هست که حضرت دیگران را بین آمدن و نیامدن مخیر کرده بود، پس چون آمدن آن، امر واجبی نبود، بلکه اختیاری بود، تخلف از آن گناه محسوب نمی‌شود.<ref>بحار، ج۴۲، ص۸۱.</ref>


پس از این که [[حسین بن علی(ع)]] را مجبور به [[بیعت]] با [[یزید بن معاویه|یزید]] کردند و او از این کار سر باز زد، محمد حنفیه پیشنهاد کرد که برادرش برای حفظ جان به [[مکه]] برود و اگر در آنجا هم تهدید شد به [[یمن|یمَن]] برود و اگر در یمن هم آرامش نداشت به ریگستان‌ها و کوهستان‌ها پناهنده شود. حسین رای او را ستود و گفت: "برادر جان، تو رخصت داری در [[مدینه النبی|مدینه]] بمانی و در اینجا چشم من باشی و امور دشمنان را به من برسانی"<ref>قمی، ص۹۸.</ref>
پس از این که [[حسین بن علی(ع)]] را مجبور به [[بیعت]] با [[یزید بن معاویه|یزید]] کردند و او از این کار سر باز زد، محمد حنفیه پیشنهاد کرد که برادرش برای حفظ جان به [[مکه]] برود و اگر در آنجا هم تهدید شد به [[یمن|یمَن]] برود و اگر در یمن هم آرامش نداشت به ریگستان‌ها و کوهستان‌ها پناهنده شود. حسین رای او را ستود و گفت: "برادر جان، تو رخصت داری در [[مدینه النبی|مدینه]] بمانی و در اینجا چشم من باشی و امور دشمنان را به من برسانی"<ref>قمی، ص۹۸.</ref>
===احتجاج با امام سجاد(ع)===
===احتجاج با امام سجاد(ع)===
محمد حنفیه بنابر روایتی پس از شهادت امام حسین(ع)، به [[امام سجاد(ع)]] نامه‌ای نوشت و از او خواست امامتش را بپذیرد. استدلال ابن حنفیه این بود که امام حسین(ع) بر خلاف امامان پیشینش به امام بعد از خود سفارش نکرده، همچنین محمد حنفیه فرزند بلافصل [[علی(ع)]] بوده و از جهت سن و کثرت روایت بر زین العابدین(ع) برتری دارد.<ref>صفار، بصائر الدرجات، ص۵۲۲؛ ابن بابویه، ص۶۲-۶۰؛ کلینی، ج۱، ص۳۴۸</ref> امام سجاد در پاسخ به عمویش او را به خدا ترسی و دوری از جهالت خواند و برایش نوشت:::<small>«پدرم قبل از این که قصد [[عراق]] کند به امامت من سفارش کرده و ساعتی قبل از [[شهادت|شهادتش]] هم از من پیمان گرفت.»</small>
محمد حنفیه بنابر روایتی پس از شهادت امام حسین(ع)، به [[امام سجاد(ع)]] نامه‌ای نوشت و از او خواست امامتش را بپذیرد. استدلال ابن حنفیه این بود که امام حسین(ع) بر خلاف امامان پیشینش به امام بعد از خود سفارش نکرده، همچنین محمد حنفیه فرزند بلافصل [[علی(ع)]] بوده و از جهت سن و کثرت روایت بر زین العابدین(ع) برتری دارد.<ref>صفار، بصائر الدرجات، ص۵۲۲؛ ابن بابویه، ص۶۲-۶۰؛ کلینی، ج۱، ص۳۴۸.</ref> امام سجاد در پاسخ به عمویش او را به خدا ترسی و دوری از جهالت خواند و برایش نوشت:::<small>«پدرم قبل از این که قصد [[عراق]] کند به امامت من سفارش کرده و ساعتی قبل از [[شهادت|شهادتش]] هم از من پیمان گرفت.»</small>


امام سجاد(ع) از ابن حنفیه دعوت کرد پیش [[حجرالاسود]] رفته و مسئله را آنجا مطرح کنند، حَجَر به [[امامت]] هرکه شهادت داد او [[امام]] است. آنجا، ابتدا محمد پس از نیایش با خدا از سنگ خواست بر امامتش شهادت دهد، اما این اتفاق نیفتاد. سپس امام سجاد(ع) به نیایش پرداخته و به سنگ گفت بر امامتش شهادت دهد و سنگ به سخن درآمده و بر امامت علی بن حسین، بعد از حسین بن علی شهادت داد و محمد حنفیه نیز امامت آن حضرت را پذیرفت. <ref>صفار، بصائر الدرجات، ص۵۲۲؛ ابن بابویه، ص۶۲-۶۰؛ کلینی، ج۱، ص۳۴۸</ref> بعضی از علماء احتمال صوری بودن این منازعه را داده‌اند که ضعفای شیعه به وی متمایل نشوند.<ref>الخرائج و الجرائج، ج۱، ص۲۵۸ و بحارالانوار، ج۴۶، ص۳۰</ref>
امام سجاد(ع) از ابن حنفیه دعوت کرد پیش [[حجرالاسود]] رفته و مسئله را آنجا مطرح کنند، حَجَر به [[امامت]] هرکه شهادت داد او [[امام]] است. آنجا، ابتدا محمد پس از نیایش با خدا از سنگ خواست بر امامتش شهادت دهد، اما این اتفاق نیفتاد. سپس امام سجاد(ع) به نیایش پرداخته و به سنگ گفت بر امامتش شهادت دهد و سنگ به سخن درآمده و بر امامت علی بن حسین، بعد از حسین بن علی شهادت داد و محمد حنفیه نیز امامت آن حضرت را پذیرفت. <ref>صفار، بصائر الدرجات، ص۵۲۲؛ ابن بابویه، ص۶۲-۶۰؛ کلینی، ج۱، ص۳۴۸.</ref> بعضی از علماء احتمال صوری بودن این منازعه را داده‌اند که ضعفای شیعه به وی متمایل نشوند.<ref>الخرائج و الجرائج، ج۱، ص۲۵۸ و بحارالانوار، ج۴۶، ص۳۰.</ref>
{{جعبه نقل قول| عنوان =| نقل‌قول = [[کثّیر عزّه]] <small>که ابن حنفیه را مهدی می‌دانست. بعد از دعوت عبدالملک از محمد حنفیه، در مسیر حرکت به شام این شعر را سرود:</small>:{{سخ}}{{شعر|نستعلیق}}{{ب|هدیت یا مهدینا ابن المهتدی| انت الذی نرضی به و نرتجی}}{{ب|انت ابن خیر الناس بعد النبی| انت امام الحق لسنا نمتری}}{{ب| :::::یا بن علی سر و من مثل علی| :::::}}{{پایان شعر}}|تاریخ بایگانی|
{{جعبه نقل قول| عنوان =| نقل‌قول = [[کثّیر عزّه]] <small>که ابن حنفیه را مهدی می‌دانست. بعد از دعوت عبدالملک از محمد حنفیه، در مسیر حرکت به شام این شعر را سرود:</small>:{{سخ}}{{شعر|نستعلیق}}{{ب|هدیت یا مهدینا ابن المهتدی| انت الذی نرضی به و نرتجی}}{{ب|انت ابن خیر الناس بعد النبی| انت امام الحق لسنا نمتری}}{{ب| :::::یا بن علی سر و من مثل علی| :::::}}{{پایان شعر}}|تاریخ بایگانی|
| منبع = <small>نوبختی، ص۸۶.</small>| تراز = چپ| عرض = ۳۲۰px| اندازه خط = ۱۲px| گیومه نقل‌قول =| تراز منبع = چپ}}
| منبع = <small>نوبختی، ترجمه فرق الشیعه، ۱۳۵۳ش، ص۸۶.</small>| تراز = چپ| عرض = ۳۲۰px| اندازه خط = ۱۲px| گیومه نقل‌قول =| تراز منبع = چپ}}


در [[حدیث|روایتی]] از [[امام صادق(ع)]] آمده است که محمد حنفیه قبل از وفات به امامت امام سجاد(ع) ایمان داشت.<ref>الإمامة و التبصرة من الحیرة، ص۶۰.</ref> و [[قطب الدین راوندی]] روایتی از [[ابوخالد کابلی]] که خادم ابن حنفیه بوده نقل می‌کند که در آن ابوخالد از محمد حنفیه درباره امامتش سوال می‌کند و محمد در پاسخ به او می‌گوید:
در [[حدیث|روایتی]] از [[امام صادق(ع)]] آمده است که محمد حنفیه قبل از وفات به امامت امام سجاد(ع) ایمان داشت.<ref>الإمامة و التبصرة من الحیرة، ص۶۰.</ref> و [[قطب الدین راوندی]] روایتی از [[ابوخالد کابلی]] که خادم ابن حنفیه بوده نقل می‌کند که در آن ابوخالد از محمد حنفیه درباره امامتش سوال می‌کند و محمد در پاسخ به او می‌گوید:
«<small>امام من و تو و سایر مسلمانان، [[امام سجاد|علی بن الحسین(ع)]] است.</small>»<ref>قطب راوندی، ج۱، ص۲۶۲-۲۶۱.</ref>
«<small>امام من و تو و سایر مسلمانان، [[امام سجاد|علی بن الحسین(ع)]] است.</small>»<ref>قطب راوندی، الخرائج و الجرائح، قم، ج۱، ص۲۶۲-۲۶۱.</ref>
===مخالفت با ابن‌زبیر===
===مخالفت با ابن‌زبیر===
[[مختار ثقفی|مختار]] پس از تسلط بر [[کوفه]] مردم را به محمد حنفیه دعوت کرد. [[عبدالله بن زبیر|عبد اللّه بن زبیر]] که بر [[مکه]] و [[مدینه]] تسلط داشت از ترس این که مبادا مردم به محمد بن حنفیه بگرایند، او و [[عبدالله بن عباس]] را به بیعت با خود دعوت کرد و آن‌ها نپذیرفتند. ازاین رو ابن زبیر آن‌ها را در حجره [[زمزم]] زندانی و تهدید به قتل کرد. محمد حنفیه و عبدالله بن عباس به مختار، نامه نوشتند و از او یاری خواستند. مختار، پس از دیدن نامه، [[ظبیان بن عماره]] را با چهارصد نفر و چهارصد هزار درهم به مکه فرستاد و آنان را آزاد کرد.<ref>أخبارالدولةالعباسیة، ص۹۹ - ۱۰۰.</ref> محمد به «[[شعب ابی طالب|درۀ علی]]» رفت و تا کشته شدن مختار در همانجا زندگی می‌کرد.<ref>نوبختی، ص۸۵ و ۸۶.</ref>
[[مختار ثقفی|مختار]] پس از تسلط بر [[کوفه]] مردم را به محمد حنفیه دعوت کرد. [[عبدالله بن زبیر|عبد اللّه بن زبیر]] که بر [[مکه]] و [[مدینه]] تسلط داشت از ترس این که مبادا مردم به محمد بن حنفیه بگرایند، او و [[عبدالله بن عباس]] را به بیعت با خود دعوت کرد و آن‌ها نپذیرفتند. ازاین رو ابن زبیر آن‌ها را در حجره [[زمزم]] زندانی و تهدید به قتل کرد. محمد حنفیه و عبدالله بن عباس به مختار، نامه نوشتند و از او یاری خواستند. مختار، پس از دیدن نامه، [[ظبیان بن عماره]] را با چهارصد نفر و چهارصد هزار درهم به مکه فرستاد و آنان را آزاد کرد.<ref>أخبارالدولةالعباسیة، ص۹۹ - ۱۰۰.</ref> محمد به «[[شعب ابی طالب|درۀ علی]]» رفت و تا کشته شدن مختار در همانجا زندگی می‌کرد.<ref>نوبختی، ترجمه فرق الشیعه، ۱۳۵۳ش، ص۸۵ و ۸۶.</ref>


==کیسانیه==
==کیسانیه==
به پندار [[کیسانیه]]، محمد بن حنفیه پس از کشته شدن حسین بن علی، [[مختار ثقفی|مختار]] را بر عراقین (<small>[[کوفه]] و [[بصره]]</small>) فرمانروایی داد و از او خواست که از قاتلان آن حضرت خونخواهی کند. کیسانیه، مدتی پس از شهادت [[امام حسین]] قیام کردند و قائل به امامت محمد بن حنفیه شدند. آنان معتقدند که وی اسرار دین و علم تاویل و علوم باطنی را از [[امام حسن]] و [[امام حسین]] فرا گرفت. بعضی از ایشان ارکان شریعت مانند [[نماز]] و [[روزه]] را تاویل کردند و قائل به [[تناسخ]] و حلول بودند، همه فرقه‌های کیسانی درباره امامت محمد بن حنفیه و روا بودن [[بداء]] بر خدا هم عقیده‌اند. این فرقه را مختاریه نیز خوانده‌اند.<ref>نوبختی، ص۸۷.</ref>
به پندار [[کیسانیه]]، محمد بن حنفیه پس از کشته شدن حسین بن علی، [[مختار ثقفی|مختار]] را بر عراقین (<small>[[کوفه]] و [[بصره]]</small>) فرمانروایی داد و از او خواست که از قاتلان آن حضرت خونخواهی کند. کیسانیه، مدتی پس از شهادت [[امام حسین]] قیام کردند و قائل به امامت محمد بن حنفیه شدند. آنان معتقدند که وی اسرار دین و علم تاویل و علوم باطنی را از [[امام حسن]] و [[امام حسین]] فرا گرفت. بعضی از ایشان ارکان شریعت مانند [[نماز]] و [[روزه]] را تاویل کردند و قائل به [[تناسخ]] و حلول بودند، همه فرقه‌های کیسانی درباره امامت محمد بن حنفیه و روا بودن [[بداء]] بر خدا هم عقیده‌اند. این فرقه را مختاریه نیز خوانده‌اند.<ref>نوبختی، ترجمه فرق الشیعه، ۱۳۵۳ش، ص۸۷.</ref>
===ارتباط با مختار===
===ارتباط با مختار===
درباره روابط ابن حنفیه با مختار اختلاف نظر وجود دارد؛ برخی معتقدند او به مختار اعتقادی نداشت و نمایندگی خودش را به او نداد، برخی، مختار را نماینده او می‌دانند، و برخی هم از رضایت ضمنی محمد حنفیه از کارهای مختار در عین این که به او ماموریت هم نداده بود سخن به میان آورده‌اند.<ref>نک: تاریخ سیاسی صدر اسلام، ص۲۱۴ و ۲۱۵؛ نوبختی، ج۲، ص۵۲ و ۵۳.</ref>
درباره روابط ابن حنفیه با مختار اختلاف نظر وجود دارد؛ برخی معتقدند او به مختار اعتقادی نداشت و نمایندگی خودش را به او نداد، برخی، مختار را نماینده او می‌دانند، و برخی هم از رضایت ضمنی محمد حنفیه از کارهای مختار در عین این که به او ماموریت هم نداده بود سخن به میان آورده‌اند.<ref>نک: تاریخ سیاسی صدر اسلام، ص۲۱۴ و ۲۱۵؛ نوبختی، ترجمه فرق الشیعه، ۱۳۵۳ش، ج۲، ص۵۲ و ۵۳.</ref>


===اعتقاد به مهدویت او===
===اعتقاد به مهدویت او===
خط ۱۱۳: خط ۱۱۳:
[[شیخ طوسی]] از [[محمد بن عمر کشی|کشی]] از [[امام باقر(ع)]] نقل کرده است: «در بیماری محمد بن حنفیه من در کنارش بودم و چشم او را بستم و غسلش دادم و کفنش کردم و نماز بر او خواندم و او را به خاک سپردم.»<ref>رجال کشی، ص۳۱۵.</ref> البته در گزارشی از منابع غیر شیعی آمده که ابان بن عثمان (پسر [[خلیفه سوم]]) بر وی نماز خواند.<ref>تهذیب الکمال، ج۱۰، ص۲۸۵.</ref>
[[شیخ طوسی]] از [[محمد بن عمر کشی|کشی]] از [[امام باقر(ع)]] نقل کرده است: «در بیماری محمد بن حنفیه من در کنارش بودم و چشم او را بستم و غسلش دادم و کفنش کردم و نماز بر او خواندم و او را به خاک سپردم.»<ref>رجال کشی، ص۳۱۵.</ref> البته در گزارشی از منابع غیر شیعی آمده که ابان بن عثمان (پسر [[خلیفه سوم]]) بر وی نماز خواند.<ref>تهذیب الکمال، ج۱۰، ص۲۸۵.</ref>


در اینکه محل دفن محمد بن حنفیه در کجا واقع شده، اختلاف است؛ [[سید محسن امین]] به سه مکان اشاره می‌کند، ایلِه، [[طائف]] و [[مدینه]] در [[قبرستان بقیع]]<ref>اعیان الشیعه، ج۱۴، ص۲۷۰.</ref> ولی به نظر می‌رسد وی در مدینه وفات یافته است.<ref>تهذیب‌الکمال، ج۱۰ص ۲۸۵؛ ریحانة‌الادب، ج۷، ص۴۸۴.</ref>
در اینکه محل دفن محمد بن حنفیه در کجا واقع شده، اختلاف است؛ [[سید محسن امین]] به سه مکان اشاره می‌کند، ایلِه، [[طائف]] و [[مدینه]] در [[قبرستان بقیع]]<ref>اعیان الشیعه، ج۱۴، ص۲۷۰.</ref> ولی به نظر می‌رسد وی در مدینه وفات یافته است.<ref>تهذیب الکمال، ج۱۰، ص۲۸۵؛ مدرس، ریحانة الادب، ۱۳۶۹ش، ج۷، ص۴۸۴.</ref>


[[امام‌زاده‌]]هایی در [[ایران]]؛ جزیره [[خارک]] و منطقه [[رودبار]] به محمد حنفیه نسبت داده شده که با در نظر گرفتن محل وفات او، صحت این انتساب‌ها بعید به نظر می‌رسد.
[[امام‌زاده‌]]هایی در [[ایران]]؛ جزیره [[خارک]] و منطقه [[رودبار]] به محمد حنفیه نسبت داده شده که با در نظر گرفتن محل وفات او، صحت این انتساب‌ها بعید به نظر می‌رسد.
خط ۱۵۶: خط ۱۵۶:


==پیوند به بیرون==
==پیوند به بیرون==
*[http://www.emamat.ir/%D9%BE%D8%A7%D8%B3%D8%AE%E2%80%8C%DA%AF%D9%88%DB%8C%DB%8C/%D9%BE%D8%A7%D8%B3%D8%AE-%D8%A8%D9%87-%D8%B3%D8%A4%D8%A7%D9%84%D8%A7%D8%AA/%D8%AA%D8%A7%D8%B1%DB%8C%D8%AE-%D8%A7%D8%B3%D9%84%D8%A7%D9%85/item/1791-%D8%B2%D9%86%D8%AF%DA%AF%D8%A7%D9%86%DB%8C-%D9%88-%D8%B4%D8%AE%D8%B5%DB%8C%D8%AA-%D9%85%D8%AD%D9%85%D8%AF-%D8%A8%D9%86-%D8%AD%D9%86%D9%81%DB%8C%D9%87.html بنیاد فرهنگی امامت؛ زندگانی و شخصیت محمد بن حنفیه]
*[https://www.emamat.ir/پاسخ%E2%80%8Cگویی/بانک-پرسش-و-پاسخ/item/1791-زندگانی-و-شخصیت-محمد-بن-حنفیه بنیاد فرهنگی امامت؛ زندگانی و شخصیت محمد بن حنفیه]


{{یاران امام حسین}}
{{یاران امام حسین}}
۴۴۱

ویرایش