confirmed، templateeditor
۱۱٬۱۲۹
ویرایش
Hasanejraei (بحث | مشارکتها) جزبدون خلاصۀ ویرایش |
جز (ویکی سازی) |
||
خط ۷۸: | خط ۷۸: | ||
* بیماری محمدبن حنفیه در موقع حرکت امام(ع) از [[مدینه]] و [[مکه]].{{سخ}} | * بیماری محمدبن حنفیه در موقع حرکت امام(ع) از [[مدینه]] و [[مکه]].{{سخ}} | ||
از دلایلی که علامه مجلسی در نقلی از [[علامه حلی]] برای عدم حضور محمد بن حنفیه در کربلا در جواب مهنا بن سنان آورده، بیماری محمد در موقع خروج امام(ع) از مدینه است.<ref>مجلسی، بحارالانوار، ۱۴۰۳ق، ج۴۲، ص۱۱۰.</ref> | از دلایلی که علامه مجلسی در نقلی از [[علامه حلی]] برای عدم حضور محمد بن حنفیه در کربلا در جواب مهنا بن سنان آورده، بیماری محمد در موقع خروج امام(ع) از مدینه است.<ref>مجلسی، بحارالانوار، ۱۴۰۳ق، ج۴۲، ص۱۱۰.</ref> | ||
مقرم به نقل ابن نما حلی بیماری او را چشم درد ذکر کرده است.<ref>المقرم، المقتل الحسین،موسسه بعثت، ص۱۳۵.</ref> | [[مقرم]] به نقل ابن نما حلی بیماری او را چشم درد ذکر کرده است.<ref>المقرم، المقتل الحسین،موسسه بعثت، ص۱۳۵.</ref> | ||
* مأمور بودن محمدبن حنفیه از جانب امام(ع) برای ماندن در مدینه.{{سخ}} | * مأمور بودن محمدبن حنفیه از جانب امام(ع) برای ماندن در مدینه.{{سخ}} | ||
ابناعثم کوفی نقل میکند:امام(ع) موقعی که میخواست از مدینه خارج شود و محمد بن حنفیه نتوانست وی را متقاعد به ماندن در مدینه کند، به محمد بن حنفیه گفت: | ابناعثم کوفی نقل میکند:امام(ع) موقعی که میخواست از مدینه خارج شود و محمد بن حنفیه نتوانست وی را متقاعد به ماندن در مدینه کند، به محمد بن حنفیه گفت: | ||
خط ۹۰: | خط ۹۰: | ||
پس از این که [[حسین بن علی(ع)]] را مجبور به [[بیعت]] با [[یزید بن معاویه|یزید]] کردند و او از این کار سر باز زد، محمد حنفیه پیشنهاد کرد که برادرش برای حفظ جان به [[مکه]] برود و اگر در آنجا هم تهدید شد به [[یمن|یمَن]] برود و اگر در یمن هم آرامش نداشت به ریگستانها و کوهستانها پناهنده شود. حسین رای او را ستود و گفت: "برادر جان، تو رخصت داری در [[مدینه النبی|مدینه]] بمانی و در اینجا چشم من باشی و امور دشمنان را به من برسانی"<ref>قمی، ص۹۸.</ref> | پس از این که [[حسین بن علی(ع)]] را مجبور به [[بیعت]] با [[یزید بن معاویه|یزید]] کردند و او از این کار سر باز زد، محمد حنفیه پیشنهاد کرد که برادرش برای حفظ جان به [[مکه]] برود و اگر در آنجا هم تهدید شد به [[یمن|یمَن]] برود و اگر در یمن هم آرامش نداشت به ریگستانها و کوهستانها پناهنده شود. حسین رای او را ستود و گفت: "برادر جان، تو رخصت داری در [[مدینه النبی|مدینه]] بمانی و در اینجا چشم من باشی و امور دشمنان را به من برسانی"<ref>قمی، ص۹۸.</ref> | ||
===احتجاج با امام سجاد(ع)=== | ===احتجاج با امام سجاد(ع)=== | ||
محمد حنفیه بنابر روایتی پس از شهادت امام حسین(ع)، به [[امام سجاد(ع)]] نامهای نوشت و از او خواست امامتش را بپذیرد. استدلال ابن حنفیه این بود که امام حسین(ع) بر خلاف امامان پیشینش به امام بعد از خود سفارش نکرده، همچنین محمد حنفیه فرزند بلافصل [[علی(ع)]] بوده و از جهت سن و کثرت روایت بر زین العابدین(ع) برتری دارد.<ref>صفار، بصائر الدرجات، ص۵۲۲؛ ابن بابویه، ص۶۲-۶۰؛ کلینی، ج۱، ص۳۴۸.</ref> امام سجاد در پاسخ به عمویش او را به خدا ترسی و دوری از جهالت خواند و برایش نوشت:::<small>«پدرم قبل از این که قصد [[عراق]] کند به امامت من سفارش کرده و ساعتی قبل از [[شهادت|شهادتش]] هم از من پیمان گرفت.»</small> | محمد حنفیه بنابر روایتی پس از شهادت امام حسین(ع)، به [[امام سجاد(ع)]] نامهای نوشت و از او خواست امامتش را بپذیرد. استدلال ابن حنفیه این بود که امام حسین(ع) بر خلاف امامان پیشینش به امام بعد از خود سفارش نکرده، همچنین محمد حنفیه فرزند بلافصل [[علی(ع)]] بوده و از جهت سن و کثرت روایت بر زین العابدین(ع) برتری دارد.<ref>صفار، بصائر الدرجات، ص۵۲۲؛ ابن بابویه، ص۶۲-۶۰؛ کلینی، ج۱، ص۳۴۸.</ref> امام سجاد در پاسخ به عمویش او را به خدا ترسی و دوری از جهالت خواند و برایش نوشت:::<small>«پدرم قبل از این که قصد [[عراق]] کند به امامت من سفارش کرده و ساعتی قبل از [[شهادت|شهادتش]] هم از من پیمان گرفت.»</small> |