پرش به محتوا

اطفال (در قیامت): تفاوت میان نسخه‌ها

۱۵۳ بایت اضافه‌شده ،  ‏۲۲ ژانویهٔ ۲۰۱۴
بدون خلاصۀ ویرایش
imported>Esmati
بدون خلاصۀ ویرایش
imported>Esmati
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۱: خط ۱:
در دست تکمیل است.ع
در دست تکمیل است.ع


'''اَطْفال‌'''، در اصطلاح‌ کلامى‌، عنوان‌ مباحثى‌ است‌ درباره تعذيب‌ کودکان‌ که‌ از قرن‌ اول‌ هجری به‌ بعد عرصه مناقشه‌ و گفت‌ و گو بوده‌ است‌. پيدايش‌ اينگونه‌ مباحث‌ را مى‌توان‌ نتيجه‌ و پيامد سؤالاتى‌ از اين‌ قبيل‌ دانست‌: «اگر کودکان‌ پيش‌ از بلوغ‌ از دنيا بروند، در آخرت‌ چه‌ حکمى‌ دارند؟». بدين‌سان‌، مسائلى‌ از اين‌ دست‌ از سويى‌ با مسأله عدل‌ الهى‌ و از سوی ديگر با مسأله تکليف‌ پيوند خورده‌ است‌.
'''اَطْفال‌'''، در اصطلاح‌ کلامى‌، عنوان‌ مباحثى‌ است‌ درباره تعذیب‌ کودکان‌ که‌ از قرن‌ اول‌ هجری به‌ بعد عرصه مناقشه‌ و گفت‌ و گو بوده‌ است‌. پیدایش‌ اینگونه‌ مباحث‌ را مى‌توان‌ نتیجه‌ و پیامد سؤالاتى‌ از این‌ قبیل‌ دانست‌: «اگر کودکان‌ پیش‌ از بلوغ‌ از دنیا بروند، در آخرت‌ چه‌ حکمى‌ دارند؟». بدین‌سان‌، مسائلى‌ از این‌ دست‌ از سویى‌ با مسأله عدل‌ الهى‌ و از سوی دیگر با مسأله تکلیف‌ پیوند خورده‌ است‌.


به‌ اجماع‌ِ همه متکلمان‌ در روز قيامت‌ اطفال‌ مؤمنان‌ به‌ بهشت‌ مى‌روند، اما سؤال‌ اينجاست‌ که‌ اطفال‌ مشرکان‌ که‌ به‌ حد تکليف‌ نرسيده‌، و از دنيا رفته‌اند، چه‌ سرنوشتى‌ دارند؟ آيا خداوند آنان‌ را به‌ جهنم‌ مى‌برد، يا ايشان‌ را روانه بهشت‌ مى‌کند؟
به‌ اجماع‌ِ همه متکلمان‌ در روز قیامت‌ اطفال‌ مؤمنان‌ به‌ بهشت‌ مى‌روند، اما سؤال‌ اینجاست‌ که‌ اطفال‌ مشرکان‌ که‌ به‌ حد تکلیف‌ نرسیده‌، و از دنیا رفته‌اند، چه‌ سرنوشتى‌ دارند؟ آیا خداوند آنان‌ را به‌ جهنم‌ مى‌برد، یا ایشان‌ را روانه بهشت‌ مى‌کند؟


گرچه‌ پيدايش‌ اينگونه‌ مباحث‌ را مى‌توان‌ به‌ خود اسلام‌ و کلام‌ اسلامى‌ منسوب‌ دانست‌، برخى‌ خاستگاه‌ آن‌ را به‌ اديانى‌ مانند يهود و مسيحيت‌ که‌ در آن‌ هنگام‌ با دنيای اسلام‌ برخورد نزديک‌ داشته‌اند، نسبت‌ مى‌دهند (نک: روزنتال‌، 11 )، چرا که‌ يهوديان‌ در آن‌ زمان‌ پرسشهايى‌ را در گفت‌ و گوهای دينى‌ خويش‌ طرح‌ مى‌کرده‌اند، از جمله‌ اينکه‌ سرنوشت‌ اطفال‌ يهوديان‌ فاسق‌ در جهان‌ آخرت‌ چه‌ خواهد بود (همو، .(9 در حوزه مسيحيت‌ نيز موضوع‌ رستگاری کودکان‌ با مسأله غسل‌ تعميد و گناه‌ نخستين‌ بى‌ارتباط نبوده‌ (همو، 10 )، و لاجرم‌ به‌ مشاجرات‌ کلامى‌ کشيده‌ است‌.
== طرح بحث ==
== طرح بحث ==
یکی از پرسشهایی که در علم کلام مطرح شده است این است که «کودکانی که قبل از بلوغ از دنیا می روند در آخرت چه حکمی خواهند داشت؟». این مبحث از فروع بحث [[عدل|عدل الهی]] است و نیز با بحث [[تکلیف]] ارتباط می یابد.
یکی از پرسشهایی که در علم کلام مطرح شده است این است که «کودکانی که قبل از بلوغ از دنیا می روند در آخرت چه حکمی خواهند داشت؟». این مبحث از فروع بحث [[عدل|عدل الهی]] است و نیز با بحث [[تکلیف]] ارتباط می یابد.
== پیشینه بحث ==
== پیشینه بحث ==
عنوان‌ مباحثى‌ است‌ درباره تعذيب‌ کودکان‌ که‌ از قرن‌ اول‌ هجری به‌ بعد عرصه مناقشه‌ و گفت‌ و گو بوده‌ است‌.
عنوان‌ مباحثى‌ است‌ درباره تعذیب‌ کودکان‌ که‌ از قرن‌ اول‌ هجری به‌ بعد عرصه مناقشه‌ و گفت‌ و گو بوده‌ است‌.
قديم‌ترين‌ مدرکى‌ که‌ درباره مباحث‌ کلامى‌ مربوط به‌ اطفال‌ در اسلام‌ وجود دارد، به‌ سده 1ق‌ بازمى‌گردد، آنجا که‌ نجده بن‌ عامر خارجى‌ مذهب‌، نامه‌ای به‌ شورشى‌ هم‌کيش‌ خود و سر کرده ازارقه‌ (ه م‌) نافع‌ ابن‌ ازرق‌ (مق 65ق‌/685م‌) مى‌نويسد و از او به‌ سبب‌ عقيده‌اش‌ درباره کشتن‌ اطفال‌ مشرکان‌ انتقاد مى‌کند و نافع‌ نيز به‌ آيه‌ای از قرآن‌ «... وَلا يَلِدوا اِلاّ فاجِراً کفّاراً» (نوح‌/71/27) متوسل‌ مى‌شود و پاسخ‌ مى‌دهد (مبرد، 3/1215-1217). بدين‌قرار، مى‌بينيم‌ که‌ خوارج‌ در اين‌ مورد ديدگاههای متفاوتى‌ دارند و فرقه‌شناسان‌ از اين‌روی آنان‌ را به‌ 3 گروه‌ تقسيم‌ کرده‌اند: گروه‌ اول‌ مانند ازارقه‌ که‌ مى‌گويند حکم‌ اطفال‌ مشرکان‌، حکم‌ پدران‌ آنهاست‌ و به‌ جهنم‌ مى‌روند؛ گروه‌ دوم‌ مثل‌ اباضيه‌ که‌ هم‌ عذاب‌ و هم‌ عفو را از طرف‌ خداوند جايز مى‌دانند؛ و گروه‌ سوم‌ که‌ مى‌گويند اطفال‌ مشرکان‌ و مؤمنان‌ در بهشت‌ جای دارند (اشعری، مقالات‌ ...، 1/176، 190). پرسشى‌ که‌ در برابر گروه‌ اول‌ طرح‌ مى‌شود، اين‌ است‌ که‌ اگر پدران‌ مشرک‌ پس‌ از مرگ‌ اطفالشان‌، مسلمان‌ شوند، حکم‌ اطفال‌ چه‌ خواهد شد. عده‌ای از آنان‌ معتقدند که‌ حکم‌ فرزندان‌ در اين‌ هنگام‌ به‌ تبع‌ پدرانشان‌ تغيير خواهد کرد و برخى‌ نيز براين‌ گمانند که‌ ملاک‌ اصلى‌، وضع‌ پدران‌ به‌ هنگام‌ مرگ‌ اطفال‌ است‌ (همانجا).


ابوحنيفه‌ در اينجا توقف‌ کرده‌، و گفته‌ است‌: نمى‌دانم‌ که‌ آنان‌ به‌ بهشت‌ مى‌روند، يا به‌ دوزخ‌ (نک: عثمان‌، 297). معتزله‌ که‌ مدافعان‌ عدل‌ الهى‌ و حسن‌ و قبح‌ عقليند، بر اين‌باورند که‌ بر خداوند روا نيست‌ اطفال‌ را در آخرت‌ عذاب‌ کند و همه کودکان‌ اعم‌ از اينکه‌ پدرانشان‌ مؤمن‌ باشند، يا مشرک‌، در بهشتند. بر همين‌ اساس‌ اسکافى‌ (ه م‌) رديه‌ای بر ازارقه‌ نوشت‌. قاضى‌ عبدالجبار نظريه‌پرداز بزرگ‌ معتزله‌ برای اثبات‌ اين‌ مدعا ادله مختلفى‌ مى‌آورد: او نخست‌ به‌ تعريف‌ عذاب‌ اخروی مى‌پردازد؛ عذاب‌ اخروی وارد آوردن‌ زيان‌ خالصى‌ است‌ برای خوار داشتن‌ شخصى‌ که‌ سزاوار آن‌ است‌. تعذيب‌ در اينجا همانند ثواب‌ اخروی است‌ که‌ تنها مکلفان‌ِ دارای استحقاق‌ از آن‌ برخوردار مى‌شوند. پس‌ همان‌گونه‌ که‌ خداوند تنها به‌ مستحق‌ ثواب‌ مى‌دهد، در اينجا نيز فقط مستحق‌ کيفر را دچار عذاب‌ مى‌کند، البته‌ خداوندگاه‌ شخصى‌ را که‌ مستحق‌ کيفر نيست‌، به‌ واسطه عبرت‌آموزی، يا عوض‌ بخشيدن‌، در معرض‌ عذاب‌ قرار مى‌دهد. افزون‌ بر اين‌، به‌ نظر قاضى‌ عبدالجبار اگر خداوند کودکان‌ را عذاب‌ کند، اين‌ کار ستم‌ است‌ و ستم‌ قبيح‌ است‌ و خدا کار قبيح‌ انجام‌ نمى‌دهد. وی در اين‌ مورد از ادله سمعى‌ نيز بهره‌ گرفته‌ است‌: اين‌ دلايل‌ همگى‌ بر محور نظريه تکليف‌ مى‌گردد و مؤيد اين‌ معناست‌ که‌ عذاب‌ کردن‌ طفل‌ پيش‌ از رسيدن‌ به‌ مرتبه تکليف‌ درست‌ نيست‌. آيه‌ای از قرآن‌ کريم‌ مى‌گويد: «ما تا پيامبری برنينگيزيم‌، به‌ عذاب‌ نمى‌پردازيم‌» (اسراء/17/15) و روشن‌ است‌ که‌ پيامبران‌ برای اطفال‌ مبعوث‌ نشده‌اند. آيه ديگر مى‌گويد: «هر کسى‌ در گرو دستاورد خويش‌ است‌» (مدثر/74/38) و بديهى‌ است‌ که‌ کودک‌ دستاوردی حاصل‌ نکرده‌ است‌. قاضى‌ عبدالجبار رواياتى‌ نيز در اين‌ زمينه‌ نقل‌ مى‌کند. مثلاً از پيامبر(ص‌) روايت‌ شده‌ است‌ که‌: «قلم‌ را از کودک‌ تا زمانى‌ که‌ به‌ حد بلوغ‌ نرسيده‌ است‌، برداشته‌اند». پس‌ براساس‌ اين‌ روايت‌ نيز تعذيب‌ اطفال‌ جايز نيست‌ (نک: عثمان‌، 298- 299).
مشابه این بحث در بین مسیحیان  یهودیان نیز وجود داشته است و حتی برخی پیدایش این بحث را به این امر مرتبط دانسته اند. در حوزه مسیحیت‌ نیز موضوع‌ رستگاری کودکان‌ با مسأله غسل‌ تعمید و گناه‌ نخستین‌ بى‌ارتباط نبوده‌، و لاجرم‌ به‌ مشاجرات‌ کلامى‌ کشیده‌ است‌.
درباره عقيده ابوالحسن‌ اشعری (د 324ق‌/936م‌) راجع‌ به‌ تعذيب‌ اطفال‌ کافران‌ و مشرکان‌ در قيامت‌، دو روايت‌ وجود دارد: به‌ روايت‌ ابن‌ فورک‌ (ص‌ 144- 145) مبنای اشعری در زمينه ثواب‌ و عقاب‌ اخروی عقلى‌ نيست‌ و او معتقد است‌ که‌ فقط از راه‌ روايت‌ و نقل‌ مى‌توان‌ ثواب‌ و عقاب‌ اخروی انسان‌ را تعيين‌ کرد. براساس‌ روايات‌ بايد درمورد تعذيب‌ اطفال‌ کافران‌ سکوت‌ پيشه‌ کرد و نمى‌توان‌ در اين‌ مورد نفياً يا اثباتاً داوری کرد. دليل‌ اشعری اين‌ است‌ که‌ در اين‌ زمينه‌ رواياتى‌ نقل‌ شده‌ است‌ که‌ برخى‌ از آنها متعارض‌ و غيرقابل‌ اعتمادند و بعضى‌ نيز ساکتند و عاری از داوری. روايت‌ دوم‌ از عقيده اشعری را در الابانه‌ (ص‌ 50 - 51) مى‌بينيم‌. در اين‌ رساله‌ چنين‌ آمده‌ است‌ که‌ وی در تعذيب‌ اخروی اطفال‌ کافران‌ اشکالى‌ مشاهده‌ نمى‌کند، چه‌، معتزله‌ نيز معتقدند که‌ خداوند در دنيا کودکان‌ را در معرض‌ عذاب‌ قرار مى‌دهد و مثلاً آنان‌ را به‌ جذام‌ مبتلا مى‌کند. از اين‌رو، اگر عذاب‌ دادن‌ اطفال‌ از سوی خداوند در دنيا جايز باشد و در عين‌ حال‌ اين‌ امر لطمه‌ای به‌ عدل‌ الهى‌ وارد نکند، پس‌ چه‌ اشکالى‌ دارد که‌ معتقد باشيم‌ خداوند اطفال‌ کافران‌ را در آخرت‌ به‌ منظور شکنجه‌ دادن‌ پدرانشان‌ عذاب‌ کند و در عين‌ حال‌ نيز عدل‌ الهى‌ محفوظ بماند؟ اشعری به‌ استدلالهای معتزله‌ در اين‌ مورد اشکالهايى‌ وارد کرده‌ که‌ قاضى‌ عبدالجبار نيز به‌ نوبه خود به‌ اين‌ اشکالها پاسخ‌ داده‌ است‌ (نک: عثمان‌، 299-300).
 
متکلمان‌ اماميه‌ نيز مانند معتزله‌ معتقدند که‌ عذاب‌ کردن‌ کودکانى‌ که‌ مستحق‌ کيفر نيستند،ظلم‌ است‌ و خداوند هرگز ظلم‌ نمى‌کند(سديدالدين‌ حمصى‌، 199-200؛ نصيرالدين‌، 344).
=== رای خوارج ===
مسأله ديگر، درد و رنجى‌ است‌ که‌ به‌ کودکان‌ مى‌رسد. قاضى‌ عبدالجبار و اکثر معتزله‌ برآنند که‌ ابتلای کودکان‌ به‌ درد و رنج‌ اگر بى‌دليل‌ صورت‌ گيرد، ظلم‌ است‌ و قبيح‌، ولى‌ اگر برای عبرت‌ افراد بالغ‌ و نيز با پيامد عوض‌ و جبران‌ خداوند باشد، ايرادی ندارد و ظلم‌ محسوب‌ نمى‌شود (نک: عثمان‌، 299). باقلانى‌ معتقد است‌ که‌ خداوند بدون‌ عوض‌ هم‌ مى‌تواند اطفال‌ را مبتلا به‌ درد و رنج‌ کند و نيز تکليف‌ مالايطاق‌ نمايد و همچنان‌ عادل‌ باشد (ص‌ 341)؛ اما بکريه‌ در اين‌ مورد به‌ رأی و نظری خاص‌ گرويده‌اند و بر اين‌ گمانند که‌ کودکان‌ نابالغ‌ و چارپايان‌ اصلاً احساس‌ درد ندارند و بنابراين‌ مسأله ظلم‌ اصلاً مجال‌ طرح‌ نمى‌يابد (عثمان‌، 467؛ نيز نک: بغدادی، 213).
قدیم‌ترین‌ مدرکى‌ که‌ درباره مباحث‌ کلامى‌ مربوط به‌ اطفال‌ در اسلام‌ وجود دارد، به‌ سده 1ق‌ بازمى‌گردد، آنجا که‌ نجده بن‌ عامر خارجى‌ مذهب‌، نامه‌ای به‌ شورشى‌ هم‌کیش‌ خود و سر کرده ازارقه‌ (ه م‌) نافع‌ ابن‌ ازرق‌ (مق 65ق‌/685م‌) مى‌نویسد و از او به‌ سبب‌ عقیده‌اش‌ درباره کشتن‌ اطفال‌ مشرکان‌ انتقاد مى‌کند و نافع‌ نیز به‌ آیه‌ای از قرآن‌ «... وَلا یلِدوا اِلاّ فاجِراً کفّاراً» (نوح‌/71/27) متوسل‌ مى‌شود و پاسخ‌ مى‌دهد.<ref> محمد مبرد، الکامل‌، ج۳، ص۱۲۱۵-۱۲۱۷</ref>
قائلان‌ به‌ تناسخ‌ هم‌ گفته‌اند که‌ اطفال‌، زمانى‌ در قالبى‌ ديگر معصيت‌ کرده‌اند و اکنون‌ به‌ اين‌ قالب‌ در آمده‌اند تا کفاره گناهان‌ پيشين‌ را بپردازند (مانکديم‌، 483).
 
بدین‌قرار، مى‌بینیم‌ که‌ خوارج‌ در این‌ مورد دیدگاههای متفاوتى‌ دارند و فرقه‌شناسان‌ از این‌روی آنان‌ را به‌ 3 گروه‌ تقسیم‌ کرده‌اند: گروه‌ اول‌ مانند ازارقه‌ که‌ مى‌گویند حکم‌ اطفال‌ مشرکان‌، حکم‌ پدران‌ آنهاست‌ و به‌ جهنم‌ مى‌روند؛ گروه‌ دوم‌ مثل‌ [[اباضیه‌]] که‌ هم‌ عذاب‌ و هم‌ عفو را از طرف‌ خداوند جایز مى‌دانند؛ و گروه‌ سوم‌ که‌ مى‌گویند اطفال‌ مشرکان‌ و مؤمنان‌ در بهشت‌ جای دارند.<ref>اشعری‌، مقالات‌ الاسلامیین‌، ج۱، ص ۱۷۶ و۱۹۰</ref>
 
پرسشى‌ که‌ در برابر گروه‌ اول‌ طرح‌ مى‌شود، این‌ است‌ که‌ اگر پدران‌ مشرک‌ پس‌ از مرگ‌ اطفالشان‌، مسلمان‌ شوند، حکم‌ اطفال‌ چه‌ خواهد شد. عده‌ای از آنان‌ معتقدند که‌ حکم‌ فرزندان‌ در این‌ هنگام‌ به‌ تبع‌ پدرانشان‌ تغییر خواهد کرد و برخى‌ نیز براین‌ گمانند که‌ ملاک‌ اصلى‌، وضع‌ پدران‌ به‌ هنگام‌ مرگ‌ اطفال‌ است‌.<ref>همان</ref>
=== نظر ابو حنیفه ===
ابوحنیفه‌ در اینجا توقف‌ کرده‌، و گفته‌ است‌: نمى‌دانم‌ که‌ آنان‌ به‌ بهشت‌ مى‌روند، یا به‌ دوزخ‌.<ref>عبدالکریم‌ عثمان‌، نظریة التکلیف‌، ج۱، ص۲۹۷</ref>
 
=== نظر معتزله ===
[[معتزله‌]] که‌ مدافعان‌ عدل‌ الهى‌ و [[حسن‌ و قبح‌ عقلی]] هستند، بر این‌باورند که‌ بر خداوند روا نیست‌ اطفال‌ را در آخرت‌ عذاب‌ کند و همه کودکان‌ اعم‌ از اینکه‌ پدرانشان‌ مؤمن‌ باشند، یا مشرک‌، در بهشتند. بر همین‌ اساس‌ اسکافى‌ (ه م‌) ردیه‌ای بر ازارقه‌ نوشت‌.
 
[[قاضى‌ عبدالجبار]] نظریه‌پرداز بزرگ‌ معتزله‌ برای اثبات‌ این‌ مدعا ادله مختلفى‌ مى‌آورد: او نخست‌ به‌ تعریف‌ عذاب‌ اخروی مى‌پردازد؛ عذاب‌ اخروی وارد آوردن‌ زیان‌ خالصى‌ است‌ برای خوار داشتن‌ شخصى‌ که‌ سزاوار آن‌ است‌. تعذیب‌ در اینجا همانند ثواب‌ اخروی است‌ که‌ تنها مکلفان‌ِ دارای استحقاق‌ از آن‌ برخوردار مى‌شوند. پس‌ همان‌گونه‌ که‌ خداوند تنها به‌ مستحق‌ ثواب‌ مى‌دهد، در اینجا نیز فقط مستحق‌ کیفر را دچار عذاب‌ مى‌کند، البته‌ خداوندگاه‌ شخصى‌ را که‌ مستحق‌ کیفر نیست‌، به‌ واسطه عبرت‌آموزی، یا عوض‌ بخشیدن‌، در معرض‌ عذاب‌ قرار مى‌دهد. افزون‌ بر این‌، به‌ نظر قاضى‌ عبدالجبار اگر خداوند کودکان‌ را عذاب‌ کند، این‌ کار ستم‌ است‌ و ستم‌ قبیح‌ است‌ و خدا کار قبیح‌ انجام‌ نمى‌دهد. وی در این‌ مورد از ادله سمعى‌ نیز بهره‌ گرفته‌ است‌: این‌ دلایل‌ همگى‌ بر محور نظریه [[تکلیف]] مى‌گردد و مؤید این‌ معناست‌ که‌ عذاب‌ کردن‌ طفل‌ پیش‌ از رسیدن‌ به‌ مرتبه تکلیف‌ درست‌ نیست‌. [[آیه|آیه‌ای]] از قرآن‌ کریم‌ مى‌گوید: «ما تا [[پیامبر|پیامبری]] برنیانگیزیم‌، به‌ عذاب‌ نمى‌پردازیم‌» (اسراء/17/15) و روشن‌ است‌ که‌ پیامبران‌ برای اطفال‌ مبعوث‌ نشده‌اند. آیه دیگر مى‌گوید: «هر کسى‌ در گرو دستاورد خویش‌ است‌» (مدثر/74/38) و بدیهى‌ است‌ که‌ کودک‌ دستاوردی حاصل‌ نکرده‌ است‌. قاضى‌ عبدالجبار روایاتى‌ نیز در این‌ زمینه‌ نقل‌ مى‌کند. مثلاً از [[پیامبر(ص‌)]] روایت‌ شده‌ است‌ که‌: «قلم‌ را از کودک‌ تا زمانى‌ که‌ به‌ حد بلوغ‌ نرسیده‌ است‌، برداشته‌اند». پس‌ براساس‌ این‌ روایت‌ نیز تعذیب‌ اطفال‌ جایز نیست‌.<ref>عبدالکریم‌ عثمان‌، نظریة التکلیف، صص ‌298- 299</ref>
=== دیدگاه اشعریان ===
درباره عقیده [[ابوالحسن‌ اشعری]] (د 324ق‌/936م‌) راجع‌ به‌ تعذیب‌ اطفال‌ کافران‌ و مشرکان‌ در قیامت‌، دو روایت‌ وجود دارد: به‌ روایت‌ ابن‌ فورک‌<ref>ابن‌ فورک‌، مجرد مقالات‌ الشیخ‌ ابی‌ الحسن‌ الاشعری‌، ج۱، ص‌۱۴۴- ۱۴۵</ref> مبنای اشعری در زمینه ثواب‌ و عقاب‌ اخروی عقلى‌ نیست‌ و او معتقد است‌ که‌ فقط از راه‌ روایت‌ و نقل‌ مى‌توان‌ ثواب‌ و عقاب‌ اخروی انسان‌ را تعیین‌ کرد. براساس‌ روایات‌ باید درمورد تعذیب‌ اطفال‌ کافران‌ سکوت‌ پیشه‌ کرد و نمى‌توان‌ در این‌ مورد نفیاً یا اثباتاً داوری کرد. دلیل‌ اشعری این‌ است‌ که‌ در این‌ زمینه‌ روایاتى‌ نقل‌ شده‌ است‌ که‌ برخى‌ از آنها متعارض‌ و غیرقابل‌ اعتمادند و بعضى‌ نیز ساکتند و عاری از داوری.
 
روایت‌ دوم‌ از عقیده اشعری را در الابانه‌<ref>اشعری‌، الابانة عن‌ اصول‌ الدیانة، ج۱، ص‌۵۰ - ۵۱</ref> مى‌بینیم‌. در این‌ رساله‌ چنین‌ آمده‌ است‌ که‌ وی در تعذیب‌ اخروی اطفال‌ کافران‌ اشکالى‌ مشاهده‌ نمى‌کند، چه‌، معتزله‌ نیز معتقدند که‌ خداوند در دنیا کودکان‌ را در معرض‌ عذاب‌ قرار مى‌دهد و مثلاً آنان‌ را به‌ جذام‌ مبتلا مى‌کند. از این‌رو، اگر عذاب‌ دادن‌ اطفال‌ از سوی خداوند در دنیا جایز باشد و در عین‌ حال‌ این‌ امر لطمه‌ای به‌ عدل‌ الهى‌ وارد نکند، پس‌ چه‌ اشکالى‌ دارد که‌ معتقد باشیم‌ خداوند اطفال‌ کافران‌ را در آخرت‌ به‌ منظور شکنجه‌ دادن‌ پدرانشان‌ عذاب‌ کند و در عین‌ حال‌ نیز عدل‌ الهى‌ محفوظ بماند؟ اشعری به‌ استدلالهای معتزله‌ در این‌ مورد اشکالهایى‌ وارد کرده‌ که‌ قاضى‌ عبدالجبار نیز به‌ نوبه خود به‌ این‌ اشکالها پاسخ‌ داده‌ است‌.<ref>عبدالکریم‌ عثمان‌، نظریة التکلیف‌، ج۱، ص۲۹۹-۳۰۰</ref>
=== دیدگاه متکلمان امامیه ===
 
متکلمان‌ [[امامیه‌]] نیز مانند معتزله‌ معتقدند که‌ عذاب‌ کردن‌ کودکانى‌ که‌ مستحق‌ کیفر نیستند،ظلم‌ است‌ و خداوند هرگز ظلم‌ نمى‌کند(سدیدالدین‌ حمصى‌، 199-200؛ نصیرالدین‌، 344).
مسأله دیگر، درد و رنجى‌ است‌ که‌ به‌ کودکان‌ مى‌رسد. قاضى‌ عبدالجبار و اکثر معتزله‌ برآنند که‌ ابتلای کودکان‌ به‌ درد و رنج‌ اگر بى‌دلیل‌ صورت‌ گیرد، ظلم‌ است‌ و قبیح‌، ولى‌ اگر برای عبرت‌ افراد بالغ‌ و نیز با پیامد عوض‌ و جبران‌ خداوند باشد، ایرادی ندارد و ظلم‌ محسوب‌ نمى‌شود (نک: عثمان‌، 299). باقلانى‌ معتقد است‌ که‌ خداوند بدون‌ عوض‌ هم‌ مى‌تواند اطفال‌ را مبتلا به‌ درد و رنج‌ کند و نیز تکلیف‌ مالایطاق‌ نماید و همچنان‌ عادل‌ باشد (ص‌ 341)؛ اما بکریه‌ در این‌ مورد به‌ رأی و نظری خاص‌ گرویده‌اند و بر این‌ گمانند که‌ کودکان‌ نابالغ‌ و چارپایان‌ اصلاً احساس‌ درد ندارند و بنابراین‌ مسأله ظلم‌ اصلاً مجال‌ طرح‌ نمى‌یابد (عثمان‌، 467؛ نیز نک: بغدادی، 213).
قائلان‌ به‌ تناسخ‌ هم‌ گفته‌اند که‌ اطفال‌، زمانى‌ در قالبى‌ دیگر معصیت‌ کرده‌اند و اکنون‌ به‌ این‌ قالب‌ در آمده‌اند تا کفاره گناهان‌ پیشین‌ را بپردازند (مانکدیم‌، 483).
== پانویس ==
== پانویس ==
{{پانویس|2}}
{{پانویس|2}}
== منابع ==
== منابع ==
مآخذ: ابن‌ فورک‌، محمد، مجرد مقالات‌ الشيخ‌ ابى‌ الحسن‌ الاشعری، به‌ کوشش‌ دانيل‌ ژيماره‌، بيروت‌، 1986م‌؛ اشعری، على‌، الابانه عن‌ اصول‌ الديانه، مدينه‌، 1975م‌؛ همو، مقالات‌ الاسلاميين‌، به‌ کوشش‌ محمد محيى‌الدين‌ عبدالحميد، بيروت‌، 1405ق‌/ 1985م‌؛ باقلانى‌، محمد، التمهيد، به‌ کوشش‌ ر.ج‌. مکارتى‌، بيروت‌، 1957م‌؛ بغدادی، عبدالقاهر، الفرق‌ بين‌ الفرق‌، به‌ کوشش‌ محيى‌الدين‌ عبدالحميد، قاهره‌، 1408ق‌/ 1988م‌؛ سديدالدين‌ حمصى‌ رازی، محمود، المنقذ من‌ التقليد، قم‌، مؤسسه النشر الاسلامى‌؛ عثمان‌، عبدالکريم‌، نظريه التکليف‌، بيروت‌، 1391ق‌/1971م‌؛ قرآن‌ کريم‌، مانکديم‌، [ تعليق‌ ] شرح‌ الاصول‌الخمسه، به‌کوشش‌عبدالکريم‌ عثمان‌، نجف‌، 1383ق‌/ 1963م‌؛ مبرد، محمد، الکامل‌، به‌ کوشش‌ محمداحمد دالى‌، بيروت‌، 1406ق‌/ 1986م‌؛ نصيرالدين‌ طوسى‌، کشف‌ المراد فى‌ شرح‌ تجريد الاعتقاد، بيروت‌، 1399ق‌/ 1979م‌؛ نيز:
مآخذ: ابن‌ فورک‌، محمد، مجرد مقالات‌ الشیخ‌ ابى‌ الحسن‌ الاشعری، به‌ کوشش‌ دانیل‌ ژیماره‌، بیروت‌، 1986م‌؛ اشعری، على‌، الابانه عن‌ اصول‌ الدیانه، مدینه‌، 1975م‌؛ همو، مقالات‌ الاسلامیین‌، به‌ کوشش‌ محمد محیى‌الدین‌ عبدالحمید، بیروت‌، 1405ق‌/ 1985م‌؛ باقلانى‌، محمد، التمهید، به‌ کوشش‌ ر.ج‌. مکارتى‌، بیروت‌، 1957م‌؛ بغدادی، عبدالقاهر، الفرق‌ بین‌ الفرق‌، به‌ کوشش‌ محیى‌الدین‌ عبدالحمید، قاهره‌، 1408ق‌/ 1988م‌؛ سدیدالدین‌ حمصى‌ رازی، محمود، المنقذ من‌ التقلید، قم‌، مؤسسه النشر الاسلامى‌؛ عثمان‌، عبدالکریم‌، نظریه التکلیف‌، بیروت‌، 1391ق‌/1971م‌؛ قرآن‌ کریم‌، مانکدیم‌، [ تعلیق‌ ] شرح‌ الاصول‌الخمسه، به‌کوشش‌عبدالکریم‌ عثمان‌، نجف‌، 1383ق‌/ 1963م‌؛ مبرد، محمد، الکامل‌، به‌ کوشش‌ محمداحمد دالى‌، بیروت‌، 1406ق‌/ 1986م‌؛ نصیرالدین‌ طوسى‌، کشف‌ المراد فى‌ شرح‌ تجرید الاعتقاد، بیروت‌، 1399ق‌/ 1979م‌؛ نیز:
Rosenthal, F., X Child Psychology in Islam n , Muslim Intellectual and Social History, London, 1990.
Rosenthal, F., X Child Psychology in Islam n , Muslim Intellectual and Social History, London, 1990.
جواد فيروزی
جواد فیروزی
کاربر ناشناس