پرش به محتوا

اسما و صفات خدا: تفاوت میان نسخه‌ها

جز
imported>Lohrasbi
خط ۱۷: خط ۱۷:
===در علم کلام===
===در علم کلام===


اسما و صفات از نگاه [[کلام|متکلمان]] به صورت‌های گوناگونی تبیین شد ه‌اند:
دو تبیین از اسما و صفات در علم کلام هست


۱) اسم، اعتبار شی ء است در صورتی که به تنهایی لحاظ گردد، مانند آسمان و زمین؛ امّا اگر شیئی با صفتی معین لحاظ گردد وصف نامیده می‌شود، مانند: خالق، رازق، طویل و قصیر.{{مدرک}}
۱) اسم، اعتبار شی ء است در صورتی که به تنهایی لحاظ گردد، مانند آسمان و زمین؛ امّا اگر شیئی با صفتی معین لحاظ گردد وصف نامیده می‌شود، مانند: خالق، رازق، طویل و قصیر.{{مدرک}}


۲) از آنجا که نتیجه تعریف بالا این است که همه جوامد اسم باشند و اسم فاعل، اسم مفعول و مانند آن‌ها صفات، عده دیگری در فرق میان اسم و صفت بر این باورند که اسم آن لفظی است که یکی از این کاربرد‌ها را دارد:
۲) اسم آن لفظی است که بر صِرف ذات دلالت می‌کند؛ مانند: «اللّه»، «رجل» و «انسان» یا بر ذاتی که به وصفی متصف است دلالت می‌کند مانند: «عالِم» و «قادر» و یا بر مبدأ فعل دلالت می‌کند؛ مانند: «رازق» و «خالق» امّا صفت تنها یک کاربرد دارد و تنها بر مبدأ دلالت می‌کند بدون اینکه علامتی بر ذات بوده باشد؛ مانند: علم، قدرت، رزق و خلقت، به همین جهت می‌توان اسم را محمول قرار داده و آن را بر ذات حمل کرد و گفت: خداوند «عالم» یا «خالق» یا «رحمان» یا «رحیم» است؛ ولی صفت را نمی‌توان محمول قرار داد و گفت: خداوند خلق است. <ref> مفاهیم القرآن، ج ۶، ص۳۳ </ref>


بر صِرف ذات دلالت می‌کند؛ مانند: «اللّه»، «رجل» و «انسان»
====دیدگاه متکلمین اهل سنت====


از ذاتی که به وصفی متصف است حکایت می‌کند؛ مانند: «عالِم» و «قادر»
'''از نظر [[معتزله]]'''


بر مبدأ فعل دلالت می‌کند؛ مانند: «رازق» و «خالق»
از نظر آنان این دو اصطلاح دارای معنایی متمایزند و اسم خدا متضمن صفت او نیست ، مثلاً اسم هایی چون علیم ، قدیر و سمیع اسم هایی خاص و مترادفند و تنها بر خداوند دلالت می‌کنند<ref>(ابن قیم ، الصواعق ...، ۲۹۸؛ ابن سلوم ، ۹۵ -۹۷)</ref>. به هر حال [[معتزله]] برآنند که می‌توان خدا را به اسم هایی چون حی ، علیم و قدیر نامید، ولی نمی‌توان خدا را به حیات ، علم و قدرت متصف کرد<ref> ابن سلوم ، ۹۶ </ref> .
 
امّا صفت تنها یک کاربرد دارد و تنها بر مبدأ دلالت می‌کند بدون اینکه علامتی بر ذات بوده باشد؛ مانند: علم، قدرت، رزق و خلقت، به همین جهت می‌توان اسم را محمول قرار داده و آن را بر ذات حمل کرد و گفت: خداوند «عالم» یا «خالق» یا «رحمان» یا «رحیم» است؛ ولی صفت را نمی‌توان محمول قرار داد و گفت: خداوند خلق است. <ref> مفاهیم القرآن، ج ۶، ص۳۳ </ref>
 
چنان که از منابع مربوط به نیمۀ نخست سدۀ دوم هجری برمی آید، در این دوره هر دو اصطلاح اسماء و صفات در محافل کلامی اصطلاحی شکل یافته بود و در گفتار عالمان آن زمان با تفکیک اسماء مشتق از مبدأ اشتقاق ، اصطلاح «‌اسماء» برای نام‌های مشتق الهی مانند عالِم ، حی و... و اصطلاح «صفات» برای مبدأ اشتقاق این نام‌ها مانند علم ، حیات و... به کار می‌رفته است .
 
====دیدگاه متکلمین اهل سنت====


از نظر [[معتزله]] این دو اصطلاح دارای معنایی متمایزند و اسم خدا متضمن صفت او نیست ، مثلاً اسم هایی چون علیم ، قدیر و سمیع اسم هایی خاص و مترادفند و تنها بر خداوند دلالت می‌کنند<ref>(ابن قیم ، الصواعق ...، ۲۹۸؛ ابن سلوم ، ۹۵ -۹۷)</ref>. به هر حال [[معتزله]] برآنند که می‌توان خدا را به اسم هایی چون حی ، علیم و قدیر نامید، ولی نمی‌توان خدا را به حیات ، علم و قدرت متصف کرد<ref> ابن سلوم ، ۹۶ </ref> .
'''دیگر گروه‌ها'''


برخلاف معتزله ، سایر گروه‌های [[اهل سنت]] نه تنها اسم را جدا از صفت در نظر نمی‌گیرند، بلکه اثبات اسماء را بدون اثبات صفات امری ناممکن و غیرقابل شناخت می‌شمارند<ref>(دارمی ، ۷؛ ابن قیم ، ابن سلوم ، همانجا ها)</ref> و بدین قرار، اسم را عین صفت می‌دانند و تنها فرقی که میان این دو قائلند، این است که صفات خاصیت اشتقاقی دارند، ولی اسماء چنین نیستند. <ref>(ابن عربی ، ابوبکر، ۲/۸۰۲ -۸۰۳)</ref>
سایر گروه‌ها نه تنها اسم را جدا از صفت در نظر نمی‌گیرند، بلکه اثبات اسماء را بدون اثبات صفات امری ناممکن و غیرقابل شناخت می‌شمارند<ref>(دارمی ، ۷؛ ابن قیم ، ابن سلوم ، همانجا ها)</ref> و بدین قرار، اسم را عین صفت می‌دانند و تنها فرقی که میان این دو قائلند، این است که صفات خاصیت اشتقاقی دارند، ولی اسماء چنین نیستند. <ref>(ابن عربی ، ابوبکر، ۲/۸۰۲ -۸۰۳)</ref>


===در [[فلسفه]] و عرفان===
===در [[فلسفه]] و عرفان===
۱۳۶

ویرایش