اصول فقه: تفاوت میان نسخهها
جز
اصلاح تیترها
imported>S.j.mousavi جز (درج لینک زبانها) |
Ahmadnazem (بحث | مشارکتها) جز (اصلاح تیترها) |
||
خط ۹: | خط ۹: | ||
از شخصیتهای معروف این علم، [[شیخ انصاری]]، [[میرزای شیرازی]]، [[آخوند خراسانی]]، [[آقا ضیاء عراقی]] و [[محمد باقر صدر|شهید محمد باقر صدر]] و از کتابهای شناختهشده در این علم، کتاب [[العده]]، [[قوانین الاصول]]، [[معالم الدین و ملاذ المجتهدین|معالم الدین]]، [[فرائد الاصول]]، [[کفایه الاصول]] و [[دروس فی علم الاصول]] است. | از شخصیتهای معروف این علم، [[شیخ انصاری]]، [[میرزای شیرازی]]، [[آخوند خراسانی]]، [[آقا ضیاء عراقی]] و [[محمد باقر صدر|شهید محمد باقر صدر]] و از کتابهای شناختهشده در این علم، کتاب [[العده]]، [[قوانین الاصول]]، [[معالم الدین و ملاذ المجتهدین|معالم الدین]]، [[فرائد الاصول]]، [[کفایه الاصول]] و [[دروس فی علم الاصول]] است. | ||
==تعریف | ==تعریف== | ||
کلمه اصل به معنای ریشه و پایه چیزی است.<ref>خلیل بن احمد، العین، ج۷، ص۱۵۶.</ref> این علم از آن رو «اصول فقه» نامیدهاند که همچون مقدمه و پایهٔ علم [[فقه]] است؛ زیرا روش صحیح [[اجتهاد|استنباط]] از [[ادله اربعه|منابع فقه]] را میآموزد.<ref>مرتضی مطهری، کلیات علوم اسلامی، مجموعه آثار، ج۲۰، ص۲۷.</ref> | کلمه اصل به معنای ریشه و پایه چیزی است.<ref>خلیل بن احمد، العین، ج۷، ص۱۵۶.</ref> این علم از آن رو «اصول فقه» نامیدهاند که همچون مقدمه و پایهٔ علم [[فقه]] است؛ زیرا روش صحیح [[اجتهاد|استنباط]] از [[ادله اربعه|منابع فقه]] را میآموزد.<ref>مرتضی مطهری، کلیات علوم اسلامی، مجموعه آثار، ج۲۰، ص۲۷.</ref> | ||
از آنجا که رجوع به منابع فقهی مانند [[قرآن]] و [[روایات]]، میتواند به شیوههای مختلفی انجام گیرد و برداشتهای مختلفی از آنها شود، وجود قواعدی که بتواند روش برداشت صحیح و شیوه درست استنباط را بیان کند ضروری است.<ref>صدر، المعالم الجدیده للاصول، ۱۴۲۱ق، ص۲۹.</ref> [[سید محمد باقر صدر]] علم اصول را این گونه تعریف میکند: «علم الاصول هو العلم بالعناصر المشترکه لاستنباط جعل شرعی: علم اصول فقه دانشی است که از عناصر مشترک در فرایند استنباط [[حکم شرعی]] بحث میکند».<ref>صدر، دروس فی علم الاصول (الحلقه الثالثه)، ۱۴۲۶ق، ص۱۸.</ref> | از آنجا که رجوع به منابع فقهی مانند [[قرآن]] و [[روایات]]، میتواند به شیوههای مختلفی انجام گیرد و برداشتهای مختلفی از آنها شود، وجود قواعدی که بتواند روش برداشت صحیح و شیوه درست استنباط را بیان کند ضروری است.<ref>صدر، المعالم الجدیده للاصول، ۱۴۲۱ق، ص۲۹.</ref> [[سید محمد باقر صدر]] علم اصول را این گونه تعریف میکند: «علم الاصول هو العلم بالعناصر المشترکه لاستنباط جعل شرعی: علم اصول فقه دانشی است که از عناصر مشترک در فرایند استنباط [[حکم شرعی]] بحث میکند».<ref>صدر، دروس فی علم الاصول (الحلقه الثالثه)، ۱۴۲۶ق، ص۱۸.</ref> | ||
==موضوع | ==موضوع == | ||
بسیاری از اصولیان موضوع علم اصول فقه را [[ادله اربعه]] (دلیلهای چهارگانه) یعنی [[قرآن|کتاب]]، [[سنت]]، [[اجماع]] و [[عقل]] میدانند که علم اصول از حالات و [[حجیت]] آنها بحث میکند. برخی ادله اربعه را با ویژگی دلیل بودن<ref>میرزا ابوالقاسم قمی، قوانین الاصول، ص۹.</ref> و برخی دیگر بدون در نظرداشت این خصوصیت، موضوع علم اصول دانستهاند.<ref>محمد حسین اصفهانی، الفصول الغرویه فی الاصول الفقهیه، ص۱۱.</ref> | |||
[[آخوند خراسانی]] موضوع علم اصول را کلیای میداند که محورِ تمام مسائل علم اصول است، چه از ادله اربعه باشد و چه غیر آن.<ref>خراسانی، کفایه الاصول، ص۸.</ref> [[سید محمد باقر صدر]]، خودِ عملیات استنباط را موضوع علم اصول میداند، به اعتبار اینکه در دانش اصول از عناصر مشترک آن بحث میشود.<ref>صدر، المعالم الجدیده للاصول، ۱۴۲۱ق، ص۲۸.</ref> | [[آخوند خراسانی]] موضوع علم اصول را کلیای میداند که محورِ تمام مسائل علم اصول است، چه از ادله اربعه باشد و چه غیر آن.<ref>خراسانی، کفایه الاصول، ص۸.</ref> [[سید محمد باقر صدر]]، خودِ عملیات استنباط را موضوع علم اصول میداند، به اعتبار اینکه در دانش اصول از عناصر مشترک آن بحث میشود.<ref>صدر، المعالم الجدیده للاصول، ۱۴۲۱ق، ص۲۸.</ref> | ||
== | == ضرورت == | ||
پس از رحلت [[پیامبر اسلام(ص)]]،از یکسو عدم دسترسی به پیامبر خدا(ص) و از سوی دیگر به دلیل گسترش قلمرو جامعه [[اسلام|اسلامی]] و پیدایش حوادث اجتماعی متعدد، احکامی در جامعه اسلامی مطرح شد که تا قبل از آن مورد ابتلا نبود.<ref>رجوع شود به: مهدی علیپور، درآمدی بر تاریخ علم اصول ص۵۰.</ref>از این رو اندک اندک نیاز به [[اجتهاد]] و استنباط احکام از [[قرآن]] و [[احادیث]] پیامبر(ص) احساس شد. | پس از رحلت [[پیامبر اسلام(ص)]]،از یکسو عدم دسترسی به پیامبر خدا(ص) و از سوی دیگر به دلیل گسترش قلمرو جامعه [[اسلام|اسلامی]] و پیدایش حوادث اجتماعی متعدد، احکامی در جامعه اسلامی مطرح شد که تا قبل از آن مورد ابتلا نبود.<ref>رجوع شود به: مهدی علیپور، درآمدی بر تاریخ علم اصول ص۵۰.</ref>از این رو اندک اندک نیاز به [[اجتهاد]] و استنباط احکام از [[قرآن]] و [[احادیث]] پیامبر(ص) احساس شد. | ||
[[شیعیان]] نیز هرچند به دلیل وجود [[امامان]] [[عصمت|معصوم]](ع) پس از [[پیامبر(ص)]]، کمتر نیاز به [[اجتهاد]] داشتند، به دلایلی از جمله عدم دسترسی به امامان(ع) به دلیل حضور در شهرهای دیگر و یا محدودیتهای مختلف از سوی حاکمان جور، مجبور بودند با الهام از اصول کلی که قبلا از [[ائمه(ع)]] فرا گرفته بودند، در فروعات و جزئیات به اجتهاد دست بزنند. امامان [[اهلبیت(ع)]] نیز با آموزش اصول کلی، آنان را به اجتهاد در امور جزئی تشویق میکردند. به این ترتیب [[مسلمانان]] روز به روز نیاز بیشتری احساس میکردند تا شیوه صحیح استنباط [[احکام شرعی]] را تدوین نمایند و در پاسخ به چنین نیازی علم اصول شکل گرفت.<ref>صدر، المعالم الجدیده للاصول، ۱۴۲۱ق، ص۶۹.</ref> | [[شیعیان]] نیز هرچند به دلیل وجود [[امامان]] [[عصمت|معصوم]](ع) پس از [[پیامبر(ص)]]، کمتر نیاز به [[اجتهاد]] داشتند، به دلایلی از جمله عدم دسترسی به امامان(ع) به دلیل حضور در شهرهای دیگر و یا محدودیتهای مختلف از سوی حاکمان جور، مجبور بودند با الهام از اصول کلی که قبلا از [[ائمه(ع)]] فرا گرفته بودند، در فروعات و جزئیات به اجتهاد دست بزنند. امامان [[اهلبیت(ع)]] نیز با آموزش اصول کلی، آنان را به اجتهاد در امور جزئی تشویق میکردند. به این ترتیب [[مسلمانان]] روز به روز نیاز بیشتری احساس میکردند تا شیوه صحیح استنباط [[احکام شرعی]] را تدوین نمایند و در پاسخ به چنین نیازی علم اصول شکل گرفت.<ref>صدر، المعالم الجدیده للاصول، ۱۴۲۱ق، ص۶۹.</ref> | ||
== تاریخچه | == تاریخچه == | ||
علم اصول از علومی است که در فرهنگ [[اسلام|اسلامی]] تولد یافته و در دامن [[علم فقه]] رشد کرده است. [[فقیه|فُقها]] بدون توجه به طبیعت و اهمیت قواعد اصولی در فرایند [[اجتهاد|استنباط]] [[احکام شرعی]]، همواره از این قواعد در عملیات استنباط استفاده میکردند. بر اساس شواهد تاریخی هستهٔ اولی تفکر اصولی در میان [[شیعه]]، به عصر امامت [[امام باقر(ع)]] و [[امام صادق(ع)]] برمیگردد. آن دو [[امام]] شیوه صحیح استنباط احکام الهی از [[قرآن]] و [[سنت]] را به شاگردان از طریق القای اصول (بیان قواعد) و تشویق شاگردان به تفریع (تطابق جزئیات با قواعد) آموزش میدادند. برخی از اصحاب [[ائمه(ع)|ائمه]] رسالههایی در مسایل علم اصول تألیف کردهاند. [[هشام بن حکم]] از اصحاب امام صادق(ع) رسالهای در باب الفاظ و پس از آن [[یونس بن عبد الرحمن]] شاگرد [[امام موسی کاظم(ع)]] کتاب ''اختلاف الحدیث'' را در بحث [[تعادل و تراجیح|تَعادُل و تَراجیح]] نوشت.<ref>سید حسن صدر، الشیعه و فنون الاسلام، ص۳۲۷.</ref><ref>صدر، المعالم الجدیده للاصول، ۱۴۲۱ق، ص۶۵.</ref> از این رو میتوان مؤسس علم اصول را امام باقر(ع) و امام صادق(ع) دانست. | علم اصول از علومی است که در فرهنگ [[اسلام|اسلامی]] تولد یافته و در دامن [[علم فقه]] رشد کرده است. [[فقیه|فُقها]] بدون توجه به طبیعت و اهمیت قواعد اصولی در فرایند [[اجتهاد|استنباط]] [[احکام شرعی]]، همواره از این قواعد در عملیات استنباط استفاده میکردند. بر اساس شواهد تاریخی هستهٔ اولی تفکر اصولی در میان [[شیعه]]، به عصر امامت [[امام باقر(ع)]] و [[امام صادق(ع)]] برمیگردد. آن دو [[امام]] شیوه صحیح استنباط احکام الهی از [[قرآن]] و [[سنت]] را به شاگردان از طریق القای اصول (بیان قواعد) و تشویق شاگردان به تفریع (تطابق جزئیات با قواعد) آموزش میدادند. برخی از اصحاب [[ائمه(ع)|ائمه]] رسالههایی در مسایل علم اصول تألیف کردهاند. [[هشام بن حکم]] از اصحاب امام صادق(ع) رسالهای در باب الفاظ و پس از آن [[یونس بن عبد الرحمن]] شاگرد [[امام موسی کاظم(ع)]] کتاب ''اختلاف الحدیث'' را در بحث [[تعادل و تراجیح|تَعادُل و تَراجیح]] نوشت.<ref>سید حسن صدر، الشیعه و فنون الاسلام، ص۳۲۷.</ref><ref>صدر، المعالم الجدیده للاصول، ۱۴۲۱ق، ص۶۵.</ref> از این رو میتوان مؤسس علم اصول را امام باقر(ع) و امام صادق(ع) دانست. | ||