Automoderated users، confirmed، protected، templateeditor
۳٬۲۲۴
ویرایش
P.motahari (بحث | مشارکتها) |
P.motahari (بحث | مشارکتها) بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۵: | خط ۵: | ||
== معنای اصول دین == | == معنای اصول دین == | ||
«اصول دین» اصطلاحی [[کلام اسلامی|کلامی]] است و مراد از آن باورهای بنیادین دین [[اسلام]] است که هر فرد تنها با پذیرش آنها [[مسلمان]] به شمار میآید.<ref>گذشته، «اصول دین»، ص۲۸۲.</ref> علت نامگذاری این باورها به اصول دین آن است که علوم اسلامی چون [[فقه]]، [[اصول فقه]]، [[تفسیر]] و [[حدیث]] بر آنها مبتنی است.<ref>گذشته، «اصول دین»، ص۲۸۲.</ref> واژه اصول دین در برابر [[فروع دین]] قرار دارد که به معنای [[احکام]] عملی دین است.<ref>مصباح یزدی، آموزش عقاید، ۱۳۸۴ش، ص۱۲.</ref> | «اصول دین» اصطلاحی [[کلام اسلامی|کلامی]] است و مراد از آن باورهای بنیادین دین [[اسلام]] است که هر فرد تنها با پذیرش آنها [[مسلمان]] به شمار میآید.<ref>گذشته، «اصول دین»، ص۲۸۲.</ref> علت نامگذاری این باورها به اصول دین آن است که علوم اسلامی چون [[فقه]]، [[اصول فقه]]، [[تفسیر]] و [[حدیث]] بر آنها مبتنی است.<ref>گذشته، «اصول دین»، ص۲۸۲.</ref> واژه اصول دین در برابر [[فروع دین]] قرار دارد که به معنای [[احکام]] عملی دین است.<ref>مصباح یزدی، آموزش عقاید، ۱۳۸۴ش، ص۱۲.</ref> | ||
برای مثال [[خواجه طوسی]] اصول دین اسلام را سه اصلِ ۱) توحید، ۲) عدل و ۳) نبوت پیامبر اسلام(ص) و امامت ائمه(ع) | |||
دانسته است. <ref>شهید ثانی، حقائق الأیمان، ۱۴۰۹ق، ص۵۵.</ref> [[شیخ طوسی]] در کتاب الاقتصاد دو اصل توحید و عدل را بیان کرده است. <ref>شیخ طوسی، الاقتصاد، ۱۴۰۶ق، ص۲۴.</ref> علامه حلی هم از سه اصل ۱) توحید و عدل ۲) نبوت و ۳)امامت سخن گفته و در جای دیگری معاد را به آنها افزوده است.<ref>علامه حلی، کشف المراد، ص۹۳.</ref> | |||
ما درخصوص دیگر باورها، دیدگاههای بسیار متفاوتی میان آنها هست.<ref>محمدی، «اصول دین: بررسی تعریف و مصادیق آن از دیدگاه متکلمان»، ص۸.</ref> برای مثال غزالی همه مسائل [[کلام اسلامی|کلامی]] و بسیاری از مسائل [[فقه|فقهی]] و [[اخلاق|اخلاقی]] را اصول دین حساب کرده و [[نماز]] و [[زهد]] را همچون توحید از اصول دین شمرده است.<ref>محمدی، «اصول دین: بررسی تعریف و مصادیق آن از دیدگاه متکلمان»، ص۸.</ref> از سوی دیگر برخی تنها سه اصل توحید، نبوت و معاد را اصول دین دانستهاند.<ref>محمدی، «اصول دین: بررسی تعریف و مصادیق آن از دیدگاه متکلمان»، ص۱۳.</ref | |||
==مصداقهای اصول دین== | |||
اصول دین اسلام، عبارتاند از [[توحید]]، [[نبوت]] پیامبر اسلام(ص) و [[معاد]].<ref>مصباح یزدی، آموزش عقاید، ۱۳۸۴ش، ص۱۴.</ref> مسلمانان بر این سه مسئله اتفاقنظر دارند.<ref>[http://www.ensani.ir/storage/Files/20101027151822-97.pdf محمدی، «اصول دین: بررسی تعریف و مصادیق آن از دیدگاه متکلمان»، ص۱۳.]</ref> آنها هرکس را که به این سه اصل اعتقاد داشته باشد مسلمان مینامند و معتقدند کسی که این اصول را باور ندارد، مسلمان نیست.<ref>گذشته، «اصول دین»، ص۲۸۲.</ref><br /> البته درخصوص جزئیات این اصول میان مسلمانان اختلافنظر هست. برای نمونه | |||
بهجز این اصول هریک از مذاهب اسلامی، باورهای بنیادین دیگری دارند که اصول مذهب آنها نامیده میشود. برای مثال شیعیان علاوه به اصول سهگانه فوق، به دو اصل عدل و امامت اعتقاد دارند. بنابراین اصول مذهب شیعه پنجتا است. همچنین مسائلی چون امر به معروف و نهی از منکر و عدل از اصول مذهب معتزله میدانند. اشاعره هم پانزده اصل را به عنوان اصول مذهب خود بیان میکنند. | |||
== پیشینه== | == پیشینه== | ||
خط ۱۷: | خط ۲۸: | ||
== تقلید در اصول دین == | == تقلید در اصول دین == | ||
شهید ثانی در حقائق الایمان نوشته است: علماء مسلمان بهجز گروه اندکی، همه معتقدند که در اصول دین تقلید جایز نیست؛<ref>شهید ثانی، حقائق الأیمان، ۱۴۰۹ق، ص۵۹.</ref> یکی از دلایل عقلی بر عدم جواز تقلید در اصول دین این است: انسان از نعمتاهی بیشماری به میبرد. به حکم عقل سپاسگزاری از مُنعِم واجب است. سپاسگزاری شایسته از مُنعِم مبتنی بر شناخت او است. شناخت خدا از طریق تکلیف به این دلیل که امری ظنی است، به دست نمیآید.<ref>شهید ثانی، حقائق الأیمان، ۱۴۰۹ق، ص۵۹، ۶۰.</ref><br />به گفته شیخ انصاری وجوب تحقیق و استدلال در اصول دین دیدگاه مشهور است و دیدگاههای دیگری هم هست؛ ازجمله برخی تقلید را در صورتی که از آن علم به دست آید، جایز دانستهاند.<ref>شیخ انصاری، فرائدالاصول، ۱۴۲۸ق، ص۵۷۴.</ref> به باور خود او تقلید در اصول دین اشکال ندارد؛ زیرا روایات تنها بر وجوب معرفت پ تصدیق در ایمان شرط .ردند و دلیلی بر وجوب تحقیق وجود ندارد و ثانیا به علت وجود شبهات فراوان، با صِرف تحقیق، امکان رسیدن به یقین وجود ندارد.<ref>شیخ انصاری، فرائدالاصول، ۱۴۲۸ق، ص۵۷۴.</ref> به باور شیخ طوسی هم کسی که توان تحقیق درباره اصول دین را ندارد، میتواند از عالم تقلید کند.<ref>شیخ طوسی، العده، ۱۴۱۷ق، ج۲، ص۷۳۰.</ref> | شهید ثانی در حقائق الایمان نوشته است: علماء مسلمان بهجز گروه اندکی، همه معتقدند که در اصول دین تقلید جایز نیست؛<ref>شهید ثانی، حقائق الأیمان، ۱۴۰۹ق، ص۵۹.</ref> یکی از دلایل عقلی بر عدم جواز تقلید در اصول دین این است: انسان از نعمتاهی بیشماری به میبرد. به حکم عقل سپاسگزاری از مُنعِم واجب است. سپاسگزاری شایسته از مُنعِم مبتنی بر شناخت او است. شناخت خدا از طریق تکلیف به این دلیل که امری ظنی است، به دست نمیآید.<ref>شهید ثانی، حقائق الأیمان، ۱۴۰۹ق، ص۵۹، ۶۰.</ref><br />به گفته شیخ انصاری وجوب تحقیق و استدلال در اصول دین دیدگاه مشهور است و دیدگاههای دیگری هم هست؛ ازجمله برخی تقلید را در صورتی که از آن علم به دست آید، جایز دانستهاند.<ref>شیخ انصاری، فرائدالاصول، ۱۴۲۸ق، ص۵۷۴.</ref> به باور خود او تقلید در اصول دین اشکال ندارد؛ زیرا روایات تنها بر وجوب معرفت پ تصدیق در ایمان شرط .ردند و دلیلی بر وجوب تحقیق وجود ندارد و ثانیا به علت وجود شبهات فراوان، با صِرف تحقیق، امکان رسیدن به یقین وجود ندارد.<ref>شیخ انصاری، فرائدالاصول، ۱۴۲۸ق، ص۵۷۴.</ref> به باور شیخ طوسی هم کسی که توان تحقیق درباره اصول دین را ندارد، میتواند از عالم تقلید کند.<ref>شیخ طوسی، العده، ۱۴۱۷ق، ج۲، ص۷۳۰.</ref> | ||
=== دیدگاه اشاعره === | === دیدگاه اشاعره === |