پرش به محتوا

ابوالعاص بن ربیع: تفاوت میان نسخه‌ها

ک
imported>M.r.seifi
(منبع یابی، اصلاح پاورقی و منابع)
imported>M.r.seifi
(ک)
خط ۳۱: خط ۳۱:
ابوالعاص پیش از [[بعثت]] پیامبر(ص)، با [[زینب دختر پیامبر(ص)|زینب]] دختر بزرگ آن حضرت [[ازدواج]] کرد. پس از بعثت، با آنکه خدیجه و دخترانش [[ایمان]] آوردند، ابوالعاص همچنان در [[شرک]] باقی ماند<ref>ابن سعد، طبقات الکبری، دار صادر، ج ۸، ص۳۰-۳۱.</ref>. وی که بازرگانی ثروتمند و امین و از جمله مشاهیر [[مکه]] بود<ref>ابن هشام، السیره النبویه، ۱۹۵۵م، ج۲، ص۳۰۶.</ref>، در [[جنگ بدر]] در صف مشرکان حضور داشت و به اسارت مسلمانان درآمد<ref>واقدی، المغازی، ۱۹۶۶م، ج ۱، ص۱۳۹؛ ابن هشام، السیره النبویه، ۱۹۵۵م، ج ۲، ص۳۰۶.</ref>.
ابوالعاص پیش از [[بعثت]] پیامبر(ص)، با [[زینب دختر پیامبر(ص)|زینب]] دختر بزرگ آن حضرت [[ازدواج]] کرد. پس از بعثت، با آنکه خدیجه و دخترانش [[ایمان]] آوردند، ابوالعاص همچنان در [[شرک]] باقی ماند<ref>ابن سعد، طبقات الکبری، دار صادر، ج ۸، ص۳۰-۳۱.</ref>. وی که بازرگانی ثروتمند و امین و از جمله مشاهیر [[مکه]] بود<ref>ابن هشام، السیره النبویه، ۱۹۵۵م، ج۲، ص۳۰۶.</ref>، در [[جنگ بدر]] در صف مشرکان حضور داشت و به اسارت مسلمانان درآمد<ref>واقدی، المغازی، ۱۹۶۶م، ج ۱، ص۱۳۹؛ ابن هشام، السیره النبویه، ۱۹۵۵م، ج ۲، ص۳۰۶.</ref>.


هنگامی که مردم مکه برای آزادی اسیران، به تأدیه [[فدیه]] پرداختند، زینب هم فدیه‌ای برای ابوالعاص به [[مدینه]] فرستاد که ضمن آن گردن‌بندی از آن خدیجه بود. گفته‌اند که چون چشم [[حضرت محمد صلی الله علیه و آله|پیامبر(ص)]] بر آن افتاد، متاثر شد و پس از کسب موافقت مسلمانان، ابوالعاص را آزاد ساخت و اموال زینب را پس فرستاد و از ابوالعاص پیمان گرفت که زینب را آزاد گذارد<ref>ابن هشام، السیره النبویه، ۱۹۵۵م، ج ۲، ص۳۰۷، ۳۰۸؛ واقدی، المغازی، ۱۹۶۶م، ج ۱، ص۱۳۰-۱۳۱؛ بلاذری، انساب الاشراف، ۱۹۵۹م، ج ۱، ص۳۹۷.</ref>. او نیز پس از بازگشت به [[مکه]]، زینب را همراه با یاران پیامبر(ص) به مدینه فرستاد<ref> نک: ابن هشام، السیره النبویه، ۱۹۵۵م، ج ۲، ص۳۰۸-۳۱۰.</ref>. گفته‌اند که پیامبر اکرم(ص) پس از [[هجرت به مدینه|هجرت]] به [[مدینه]] کسانی را فرستاد تا دخترانش را از مکه به مدینه بیاورند اما ابوالعاص، زینب را محبوس کرده بود و او نتوانست بیاید.<ref>مقدسی، آفرینش و تاریخ، ۱۳۷۴ش، ج۲، ص۶۷۶.</ref>
هنگامی که مردم مکه برای آزادی اسیران [[فدیه]] پرداختند، زینب هم فدیه‌ای برای ابوالعاص به [[مدینه]] فرستاد که ضمن آن گردن‌بندی از آن خدیجه بود. گفته‌اند که چون چشم [[حضرت محمد صلی الله علیه و آله|پیامبر(ص)]] بر آن افتاد، متاثر شد و پس از کسب موافقت مسلمانان، ابوالعاص را آزاد ساخت و اموال زینب را پس فرستاد و از ابوالعاص پیمان گرفت که زینب را آزاد گذارد<ref>ابن هشام، السیره النبویه، ۱۹۵۵م، ج ۲، ص۳۰۷، ۳۰۸؛ واقدی، المغازی، ۱۹۶۶م، ج ۱، ص۱۳۰-۱۳۱؛ بلاذری، انساب الاشراف، ۱۹۵۹م، ج ۱، ص۳۹۷.</ref>. او نیز پس از بازگشت به [[مکه]]، زینب را همراه با یاران پیامبر(ص) به مدینه فرستاد<ref> نک: ابن هشام، السیره النبویه، ۱۹۵۵م، ج ۲، ص۳۰۸-۳۱۰.</ref>. گفته‌اند که پیامبر اکرم(ص) پس از [[هجرت به مدینه|هجرت]] به [[مدینه]] کسانی را فرستاد تا دخترانش را از مکه به مدینه بیاورند اما ابوالعاص، زینب را محبوس کرده بود و او نتوانست بیاید.<ref>مقدسی، آفرینش و تاریخ، ۱۳۷۴ش، ج۲، ص۶۷۶.</ref>


==اسلام ابوالعاص==
==اسلام ابوالعاص==
ابوالعاص در مکه به کار خود مشغول بود تا اینکه در [[جمادی الاول]] [[سال ۶ هجری قمری|سال ۶ ق]] همراه با کاروانی از مردان و اموال مردم [[قریش]] برای تجارت راهی [[شام]] شد<ref>بلاذری، انساب الاشراف، ۱۹۵۹م، ج ۱، ص۳۷۷، ۳۹۸.</ref>. این کاروان در برابر حمله مسلمانان به فرماندهی [[زید بن حارثه]] تاب مقاومت نیاورد. برخی گریختند و برخی دیگر گرفتار شدند و اموالشان به دست مسلمانان افتاد. ابوالعاص نیز گریخت و شبانه خود را به [[مدینه]] رساند و به خانه زینب رفت و به او پناهنده شد. زینب او را پناه داد و آن واقعه را در [[مسجد]] در حضور مسلمانان به اطلاع [[پیامبر(ص)]] رساند. پیامبر(ص) پناهندگی او را پذیرفت و هنگامی که به درخواست زینب دستور داد اموال کاروان را به مشرکان بازگردانند، ابوالعاص همراه با اموال به مکه بازگشت و ضمن بازگرداندن اموال به مردم گفت که به اسلام گرویده است.<ref>واقدی، المغازی، ۱۹۶۶م، ج۲، ص ۵۵۳ و ۵۵۴.</ref>
ابوالعاص در [[مکه]] به کار خود مشغول بود تا اینکه در [[جمادی الاول]] [[سال ۶ هجری قمری|سال ۶ ق]] همراه با کاروانی از مردان و اموال مردم [[قریش]] برای تجارت راهی [[شام]] شد<ref>بلاذری، انساب الاشراف، ۱۹۵۹م، ج ۱، ص۳۷۷، ۳۹۸.</ref>. این کاروان در برابر حمله مسلمانان به فرماندهی [[زید بن حارثه]] تاب مقاومت نیاورد. برخی گریختند و برخی دیگر گرفتار شدند و اموالشان به دست مسلمانان افتاد. ابوالعاص نیز گریخت و شبانه خود را به [[مدینه]] رساند و به خانه زینب رفت و به او پناهنده شد. زینب او را پناه داد و آن واقعه را در [[مسجد]] در حضور مسلمانان به اطلاع [[پیامبر(ص)]] رساند. پیامبر(ص) پناهندگی او را پذیرفت و هنگامی که به درخواست زینب دستور داد اموال کاروان را به مشرکان بازگردانند، ابوالعاص همراه با اموال به مکه بازگشت و ضمن بازگرداندن اموال به مردم گفت که به اسلام گرویده است.<ref>واقدی، المغازی، ۱۹۶۶م، ج۲، ص ۵۵۳ و ۵۵۴.</ref>


==ازدواج مجدد با زینب==
==ازدواج مجدد با زینب==
کاربر ناشناس