پرش به محتوا

حدیث من مات: تفاوت میان نسخه‌ها

خط ۴۲: خط ۴۲:


==معنای حدیث نزد علمای شیعه و اهل سنت==
==معنای حدیث نزد علمای شیعه و اهل سنت==
علمای شیعه و سنی هرکدام بنا به عقاید کلامی خود از این روایت استفاده کرده‌اند و برای نظرات خود به آن استناد کرده‌اند.
علمای شیعه و سنی، هرکدام، بنا به عقاید کلامی خود از برداشت‌های متفاوتی از «حدیث من مات» کرده‌اند:
===شیعه===
===شیعه===
[[شیعیان]] از حدیث «من مات» در بحث [[امامت]] استفاده کرده و آن‌را دلیلی بر لزوم وجود امام در تمام دوران‌ها<ref>ابوالفتوح رازی، روض الجنان، ج۴، ص۱۷۳</ref> و ضرورت شناخت و اطاعت از امام دانسته‌اند.<ref>ملاصدرا، شرح أصول الکافی، ۱۳۸۳ش، ج۲، ص۴۷۴.</ref> بنابر اعتقادات شیعه، مراد از امام در این روایت، [[اهل بیت]] و امامان معصوم است و در دوران حاضر، باید به امام مهدی، به عنوان امام زمان [[ایمان]] داشت.<ref>علامه مجلسی، مرآة العقول، ۱۴۰۴ق، ج۴، ص۲۷، شیخ بهایی، الاربعون حدیثا، ۱۴۳۱ق،  ج۱، ص۴۳۱. </ref>شیعه معتقد است حکومت بدون حضور امام معصوم (ع) حکومت جاهلی است و رسالت اسلام که رها ساختن انسان از جاهلیت است بدون امامت امامِ معصوم نا ممکن است. از همین رو حضرت فاطمه (س) در [[خطبه فدکیه]] حکومت وقت را حکومت جاهلی دانست که نتیجه خانه نشینی غدیر و علنی ساختن سقیفه  و کنار گذاشتن عقلانیت و حاکمیت جاهلیت بود.{{مدرک}}[[عبدالله جوادی آملی|جوادی آملی]] الاهی پژوه شیعه براین باور است که چون مرگ عصاره حيات است، پس در همه شئون تابع زندگی خواهد بود  در نتیجه اگر مرگ فرد یا گروهی در اثر نشناختن امام مردار جاهلی باشد، معلوم می‌شود زندگی آنها نيز خزیدنِ جاهلی است و مرگ فرد یا گروه امام شناس، ارتحالو مرگ معقول است؛ چون زندگی آنان، حیاتِ عقلی است. <ref>https://javadi.esra.ir/fa/w/خطوط-كلّي-امامت?p_l_back_url=%252Fsearch%253Fq%253D%2525D9%252581%2525D9%252</ref>
[[شیعیان]] از حدیث «من مات» در مسئلهٔ [[امامت]] استفاده کرده و آن را دلیلی بر لزوم وجود امام در تمام دوران‌ها<ref>ابوالفتوح رازی، روض الجنان، ج۴، ص۱۷۳</ref> و ضرورت شناخت و اطاعت از امام دانسته‌اند.<ref>ملاصدرا، شرح أصول الکافی، ۱۳۸۳ش، ج۲، ص۴۷۴.</ref> بنابر اعتقادات شیعه، مراد از امام در این روایت، [[اهل بیت|اهل‌بیت]] و [[امامان شیعه|امامان معصوم]] است و در دوران حاضر، باید به امام مهدی، به‌عنوان امام زمان [[ایمان]] داشت.<ref>علامه مجلسی، مرآة العقول، ۱۴۰۴ق، ج۴، ص۲۷، شیخ بهایی، الاربعون حدیثا، ۱۴۳۱ق،  ج۱، ص۴۳۱. </ref>


===اهل سنت===
===اهل‌سنت===
اهل سنت تفسیر و معنای دیگری از این روایت، ارائه کرده‌اند: در [[صحیح مسلم]]، این حدیث در بابی تحت عنوان «بَابُ الْأَمْرِ بِلُزُومِ الْجَمَاعَةِ عِنْدَ ظُهُورِ الْفِتَنِ وتحذیر الدعاة إلی الکفر؛ باب لزوم حفظ جماعت در زمان ظهور فتنه‌ها و پرهیز از دعوت کنندگان به کفر» آمده<ref> مسلم، صحیح مسلم، بیروت، ج۳، ص۱۴۷۵.</ref> که همین می‌تواند معنای حدیث در نزد مسلم را مشخص کند. برخی منابع اهل سنت این حدیث را هم‌معنا با حدیث دیگری از پیامبر دانسته‌اند: «من مات مفارقًا للجماعة مات میتة جاهلیة؛ کسی که بمیرد در حالی که جدای از جماعت بوده باشد؛ به مرگ جاهلی مرده است».<ref>الحلیمی، منهاج فی شعب الایمان، ۱۳۹۵ق، ج۳،‌ ص۱۸۱.</ref>
اهل سنت تفسیر و معنای دیگری از این روایت ارائه کرده‌اند: در [[صحیح مسلم]]، این حدیث در بابی تحت عنوان «بَابُ الْأَمْرِ بِلُزُومِ الْجَمَاعَةِ عِنْدَ ظُهُورِ الْفِتَنِ وتحذیر الدعاة إلی الکفر؛ باب لزوم حفظ جماعت در زمان ظهور فتنه‌ها و پرهیز از دعوت کنندگان به کفر» آمده<ref> مسلم، صحیح مسلم، بیروت، ج۳، ص۱۴۷۵.</ref> که همین می‌تواند معنای حدیث در نزد مسلم را مشخص کند. برخی منابع اهل سنت این حدیث را هم‌معنا با حدیث دیگری از پیامبر دانسته‌اند: «من مات مفارقًا للجماعة مات میتة جاهلیة؛ کسی که بمیرد در حالی که جدای از جماعت بوده باشد؛ به مرگ جاهلی مرده است».<ref>الحلیمی، منهاج فی شعب الایمان، ۱۳۹۵ق، ج۳،‌ ص۱۸۱.</ref>


اهل سنت مقصود از «امام» در این روایت را حاکم جامعه اسلامی می‌دانند که برای حفظ جماعت باید از او تبعیت و در بیعت او باقی ماند.<ref>صهیب عبدالجبار،‌ الجامع الصحیح، ۲۰۱۴م، ج۴، ص۲۳۴، پاورقی.</ref> این لزوم تبعیت از حاکم اسلامی، شامل تمام حاکمان مسلمان می‌شود و ظالم بودن، گناه کار بودن و... خللی در این لزوم تبعیت ایجاد نمی‌کند؛ [[ابن تیمیه]] در تفسیر حدیث فوق، لزوم تبعیت و بیعت [[صحابه]] پیامبر و [[تابعان]] با [[یزید بن معاویه]] را استنباط کرده است: («پس از [[واقعه حره]]، [[عبدالله بن مطیع]] که از سردمداران مخالف یزید در مدینه بود، به مکه فرار کرد. [[عبدالله بن عمر]] به ملاقات او رفت. ابن مطیع: برای ابن عمر متکائی بگذارید تا بنشیند. ابن عمر: برای نشستن به پیش تو نیامدم. آمدم تا حدیثی از پیامبر برای تو بخوانم. پیامبر فرمودند: کسی که دست خود را از طاعت شخصی خارج کند (بیعت خود را بشکند) در مواجهه با خداوند در روز قیامت، دلیلی بر عملش نخواهد داشت و همچنین کسی که بمیرد و بیعتی بر گردن خود نداشته باشد، به مرگ جاهلی مرده است.» این حدیث را عبدالله بن عمر برای عبدالله بن مطیع، زمانی که از اطاعت امیر زمان خودش، یزید، سر باز زده بود خواند. در حالی که یزید ظلم کرده بود و در [[واقعه حره]] امور ناشایستی را انجام داد. در نتیجه از این حدیث به دست می‌آوریم که بر حاکمان مسلمان نباید با شمشیر قیام کرد و اگر شخصی در غیر اطاعت از این حاکمان بمیرد، به مرگ جاهلی مرده است).<ref>ابن تیمیه، مختصر منهاج السنه، ۱۴۲۶ق، ج۱، ص۴۹.</ref>
اهل سنت مقصود از «امام» در این روایت را حاکم جامعه اسلامی می‌دانند که برای حفظ جماعت باید از او تبعیت و در بیعت او باقی ماند.<ref>صهیب عبدالجبار،‌ الجامع الصحیح، ۲۰۱۴م، ج۴، ص۲۳۴، پاورقی.</ref> این لزوم تبعیت از حاکم اسلامی، شامل تمام حاکمان مسلمان می‌شود و ظالم بودن، گناه کار بودن و... خللی در این لزوم تبعیت ایجاد نمی‌کند؛ [[ابن تیمیه]] در تفسیر حدیث فوق، لزوم تبعیت و بیعت [[صحابه]] پیامبر و [[تابعان]] با [[یزید بن معاویه]] را استنباط کرده است: («پس از [[واقعه حره]]، [[عبدالله بن مطیع]] که از سردمداران مخالف یزید در مدینه بود، به مکه فرار کرد. [[عبدالله بن عمر]] به ملاقات او رفت. ابن مطیع: برای ابن عمر متکائی بگذارید تا بنشیند. ابن عمر: برای نشستن به پیش تو نیامدم. آمدم تا حدیثی از پیامبر برای تو بخوانم. پیامبر فرمودند: کسی که دست خود را از طاعت شخصی خارج کند (بیعت خود را بشکند) در مواجهه با خداوند در روز قیامت، دلیلی بر عملش نخواهد داشت و همچنین کسی که بمیرد و بیعتی بر گردن خود نداشته باشد، به مرگ جاهلی مرده است.» این حدیث را عبدالله بن عمر برای عبدالله بن مطیع، زمانی که از اطاعت امیر زمان خودش، یزید، سر باز زده بود خواند. در حالی که یزید ظلم کرده بود و در [[واقعه حره]] امور ناشایستی را انجام داد. در نتیجه از این حدیث به دست می‌آوریم که بر حاکمان مسلمان نباید با شمشیر قیام کرد و اگر شخصی در غیر اطاعت از این حاکمان بمیرد، به مرگ جاهلی مرده است).<ref>ابن تیمیه، مختصر منهاج السنه، ۱۴۲۶ق، ج۱، ص۴۹.</ref>
Automoderated users، confirmed، protected، templateeditor
۳٬۳۱۳

ویرایش