Automoderated users، confirmed، مدیران، templateeditor
۴٬۴۷۰
ویرایش
Mkhaghanif (بحث | مشارکتها) |
Mkhaghanif (بحث | مشارکتها) |
||
خط ۴۰: | خط ۴۰: | ||
==چگونه قتل یا نجات یک نفر مساوی با تمام انسانها دانسته شده؟== | ==چگونه قتل یا نجات یک نفر مساوی با تمام انسانها دانسته شده؟== | ||
مفسران وجوه متعددی در مورد علت این حکم بیان کردهاند. به گفته مکارم شیرازی در [[التبیان فی تفسیر القرآن (کتاب)|تفسير تبيان]] شش پاسخ و در [[مجمع البیان فی تفسیر القرآن (کتاب)|مجمع البيان]] پنج پاسخ و در [[کنز العرفان فی فقه القرآن (کتاب)|كنز العرفان]] چهار پاسخ به این مسئله داده شده است ولى به گفته مکارم شیرازی پارهاى از آنها از معنى آيه بسيار دور است.<ref>مکارم شیرازی، تفسير نمونه، ۱۳۷۱ش، ج۴، ص۳۵۵.</ref> جوادی آملی مفسر و فیلسوف شیعه آیه را ناظر به [[حقوق بشر]] دانسته و گفته است کسی که انسانی ر امیکشد در واقع به اصل انسانیت مشترک بین انسانها آسیب رسانده است.<ref>جوادی آملی، تسنیم، ۱۳۹۱ش، ج۲۲، ص۳۶۴.</ref> برخی از اموری که در توجیه تساوی یک نفر با تمام افراد گفته شده چنین است: | مفسران وجوه متعددی در مورد علت این حکم بیان کردهاند. به گفته مکارم شیرازی در [[التبیان فی تفسیر القرآن (کتاب)|تفسير تبيان]] شش پاسخ و در [[مجمع البیان فی تفسیر القرآن (کتاب)|مجمع البيان]] پنج پاسخ و در [[کنز العرفان فی فقه القرآن (کتاب)|كنز العرفان]] چهار پاسخ به این مسئله داده شده است ولى به گفته مکارم شیرازی پارهاى از آنها از معنى آيه بسيار دور است.<ref>مکارم شیرازی، تفسير نمونه، ۱۳۷۱ش، ج۴، ص۳۵۵.</ref> [[عبدالله جوادی آملی|جوادی آملی]] مفسر و فیلسوف شیعه آیه را ناظر به [[حقوق بشر]] دانسته و گفته است کسی که انسانی ر امیکشد در واقع به اصل انسانیت مشترک بین انسانها آسیب رسانده است.<ref>جوادی آملی، تسنیم، ۱۳۹۱ش، ج۲۲، ص۳۶۴.</ref> برخی از اموری که در توجیه تساوی یک نفر با تمام افراد گفته شده چنین است: | ||
#قاتل فرد بیگناه آمادگی قتل تمام انسانها را دارد، همچنين كسى كه به خاطر نوعدوستى و عاطفه انسانى، یک نفر را نجات دهد آمادگی نجات تمام انسانها را داراست.<ref>مکارم شیرازی، تفسير نمونه، ۱۳۷۱ش، ج۴، ص۳۵۵.</ref> | #قاتل فرد بیگناه آمادگی قتل تمام انسانها را دارد، همچنين كسى كه به خاطر نوعدوستى و عاطفه انسانى، یک نفر را نجات دهد آمادگی نجات تمام انسانها را داراست.<ref>مکارم شیرازی، تفسير نمونه، ۱۳۷۱ش، ج۴، ص۳۵۵.</ref> |