پرش به محتوا

الله: تفاوت میان نسخه‌ها

اضافه کردن متن و ساده سازی متن
بدون خلاصۀ ویرایش
(اضافه کردن متن و ساده سازی متن)
خط ۷: خط ۷:
اللّه اسم عَلَم (خاص) برای ذات واجب‌الوجود و جامع همه اوصاف کمالی [[خداوند]] است.<ref>میبدی، کشف‌الاسرار، ۱۳۶۱ش، ج۱، ص۶ ؛ بیهقی، الاسماء والصفات، دار احیاء التراث العربی، ج۱، ص۴۷. </ref>
اللّه اسم عَلَم (خاص) برای ذات واجب‌الوجود و جامع همه اوصاف کمالی [[خداوند]] است.<ref>میبدی، کشف‌الاسرار، ۱۳۶۱ش، ج۱، ص۶ ؛ بیهقی، الاسماء والصفات، دار احیاء التراث العربی، ج۱، ص۴۷. </ref>


گفته شده در [[عرفان اسلامی]]، واژه الله به دو صورت به کار می‌رود: «الله ذاتی» و «الله وصفی». اگر مراد از الله، ذات دست‌نایافتنی الهی باشد، «الله ذاتی»  
گفته شده در [[عرفان اسلامی]]، واژه الله به دو صورت به کار می‌رود: «الله ذاتی» و «الله وصفی». اگر منظور از الله، ذات دست‌نایافتنی الهی باشد، «الله ذاتی» گویند که اسم عَلَم است و معنای [[الوهیت]] و مانند آن در آن لحاظ نشده است. اگر مقصود از واژه الله، ذات خداوند با لحاظ الوهیت، [[ربوبیت|تدبیر]] و مانند آن در نظر گرفته شود، «الله وصفی» می‌نامند که در این صورت اسمی از اسمای الهی و جلوه‌ای از جلوه‌های ذات خداوندی است. در بیشتر کاربردها، «الله وصفی» مراد است.<ref>امینی‌نژاد و دیگران، مبانی و فلسفه عرفان نظری، ۱۳۹۰ش، ص۲۳۸.</ref> گفته شده هر دو کاربرد در متون دینی آمده است از جمله در [[آیه]] «قُلْ هُوَ اللَّـهُ أَحَدٌ اللَّـهُ الصَّمَدُ؛ بگو: اوست خداى يگانه، خداى صمد [ثابت - متعالى‌]»<ref>سوره توحید، آیه ۱ و ۲.</ref> مراد از الله اولی، «الله ذاتی» و مقصود از الله دومی، «الله وصفی» است.<ref>امینی‌نژاد و دیگران، مبانی و فلسفه عرفان نظری، ۱۳۹۰ش، ص۲۳۹.</ref>
گویند که اسم عَلَم است و معنای [[الوهیت]] و مانند آن در آن لحاظ نشده است. اگر مقصود از واژه الله، ذات خداوند با لحاظ الوهیت و [[ربوبیت|تدبیر]] و مانند آن در نظر گرفته شود، «الله وصفی» می‌نامند که در این صورت اسمی از اسمای الهی و جلوه‌ای از جلوه‌های ذات خداوندی است. در بیشتر کاربردها، «الله وصفی» مراد است.<ref>امینی‌نژاد و دیگران، مبانی و فلسفه عرفان نظری، ۱۳۹۰ش، ص۲۳۸.</ref> گفته شده هر دو کاربرد در متون دینی آمده است از جمله در [[آیه]] «قُلْ هُوَ اللَّـهُ أَحَدٌ اللَّـهُ الصَّمَدُ؛ بگو: اوست خداى يگانه، خداى صمد [ثابت - متعالى‌]»<ref>سوره توحید، آیه ۱ و ۲.</ref> مراد از الله اولی، «الله ذاتی» و مقصود از الله دومی، «الله وصفی» است.<ref>امینی‌نژاد و دیگران، مبانی و فلسفه عرفان نظری، ۱۳۹۰ش، ص۲۳۹.</ref>


'''← معادل در زبان‌های دیگر:''' شاید بتوان برابر این واژه را در فارسی کلمه «[[خدا]]» دانست.{{مدرک}} <ref>دهخدا، لغت نامه، ذیل واژه الله.</ref>معادل این واژه در برخی زبان‌های دیگر چنین است:
'''← معادل در زبان‌های دیگر:''' شاید بتوان برابر این واژه را در فارسی کلمه «[[خدا]]» دانست.{{مدرک}} <ref>دهخدا، لغت نامه، ذیل واژه الله.</ref>معادل این واژه در برخی زبان‌های دیگر چنین است:
{{ستون-شروع|2}}
*پرتغالی و برزیلی: «دئوس» (Deus)
* اردو: «خدا»
*اردو: «خدا»
* عبری: «الوهیم» (به صیغه جمع از باب تعظیم) یا «یهوه» (Y.H.W.H)
*عبری: «الوهیم» (به صیغه جمع از باب تعظیم) یا «یهوه» (Y.H.W.H)
* سریانی: «الوهو»
*سریانی: «الوهو»
* کلدانی: «الاها»
*کلدانی: «الاها»
* یونانی: «ثاؤس»
*یونانی: «ثاؤس»
* لاتین: «داؤس»
*لاتین: «داؤس»
* فرانسه و ایتالیا: «دیو» (Dieu)
*فرانسه و ایتالیا: «دیو» (Dieu)
* انگلیسی: «گاد»(God).<ref>البستانی، دائره المعارف بستانی، دارالمعرفه، ج۴، ص۲۸۶.</ref>
*انگلیسی: «گاد»(God).<ref>البستانی، دائره المعارف بستانی، دارالمعرفه، ج۴، ص۲۸۶.</ref>
* روسی: «بُخ» (Бог)
*روسی: «بُخ» (Бог)
{{پایان}}
{{پایان}}


خط ۲۶: خط ۲۵:
'''←ریشه‌شناسی:''' الله در اصل، واژه‌ای عربی است.<ref>فخر رازی، التفسیرالکبیر، ۱۴۱۳ق، ج۱، ص۱۶۳.</ref> برخی آن را شبیه کلمات عبرانی و برگرفته از «ایل» یا سریانی و کلدانی و برگرفته از «الاها» دانسته‌اند.<ref>فخر رازی، التفسیرالکبیر، ۱۴۱۳ق، ج۱، ص۱۶۳؛ صادقی، الفرقان، ۱۳۶۵ش، ج۱، ص۸۲-۸۳.</ref> البته صرف شباهت دلیل بر عربی نبودن و گرفته بودن آن از زبان دیگر نیست.<ref>محقق، اسماء و صفات الهی، ۱۳۷۲ش، ج۱، ص۳۱؛ سبحانی، مفاهیم‌القرآن، ۱۴۱۳ق، ج۶، ص۱۱۰.</ref>
'''←ریشه‌شناسی:''' الله در اصل، واژه‌ای عربی است.<ref>فخر رازی، التفسیرالکبیر، ۱۴۱۳ق، ج۱، ص۱۶۳.</ref> برخی آن را شبیه کلمات عبرانی و برگرفته از «ایل» یا سریانی و کلدانی و برگرفته از «الاها» دانسته‌اند.<ref>فخر رازی، التفسیرالکبیر، ۱۴۱۳ق، ج۱، ص۱۶۳؛ صادقی، الفرقان، ۱۳۶۵ش، ج۱، ص۸۲-۸۳.</ref> البته صرف شباهت دلیل بر عربی نبودن و گرفته بودن آن از زبان دیگر نیست.<ref>محقق، اسماء و صفات الهی، ۱۳۷۲ش، ج۱، ص۳۱؛ سبحانی، مفاهیم‌القرآن، ۱۴۱۳ق، ج۶، ص۱۱۰.</ref>


'''←فقه اللغة:''' در مورد اشتقاق این اسم بین صاحب‌نظران اختلاف است؛ برخی قائل به جمود آن هستند؛ ولی قول مشهور در این باره اشتقاق است. کسانی که آن را مشتق می‌دانند در ریشه آن اختلاف نظر دارند و به گفته برخی در این باره بیش از ۲۰ یا ۳۰ نظر وجود دارد.<ref>فیروز آبادی، القاموس المحیط، ۱۴۱۷ق، ج۲، ص۱۶۳۱، ذیل واژه «اله».</ref> شاید صحیح‌ترین آنها این باشد که الله در اصل "الإله" و از ماده "اَلَه یأْلَهُ اُلوهةً" به معنای عَبَد است<ref>میبدی، کشف‌الاسرار، ۱۳۶۱ش، ج۱، ص۶ ؛ طبرسی، مجمع‌البیان، ۱۴۰۶ق، ج۱، ص۹۰؛ مصطفوی، التحقیق، ۱۳۷۴ش، ج۱، ص۱۱۹.</ref>؛ ولی همزه آن برای تخفیف حذف شده است.<ref>الشرطونی، اقرب‌الموارد، ۱۴۱۶ق، ج۱، ص۶۶؛ ابن منظور، لسان العرب، ۱۴۰۸ق، ج۱، ص۱۸۸-۱۹۰.</ref> بر این اساس، معنای آن، معبودی است که شایسته همه ستایش‌ها و سزاوار [[عبادت]] است. البته در مورد ریشه و معنای إله و الله نظرات دیگری نیز ارائه شده است.<ref>رازی، روض‌الجنان، ۱۳۷۶ش، ج۱، ص۵۷ ؛ فخر رازی، التفسیرالکبیر، ۱۴۱۳ق، ج۱، ص۱۵۹؛ طباطبایی، المیزان، منشورات اسماعيليان، ج۱، ص۱۸؛ بستانی، دائرةالمعارف بستانی، دارالمعرفه، ج۴، ص۲۸۶. </ref>
'''←فقه اللغة:''' در مورد اشتقاق این اسم بین صاحب‌نظران اختلاف است؛ برخی قائل به جمود آن هستند؛ ولی قول مشهور در این باره اشتقاق است. کسانی که آن را مشتق می‌دانند در ریشه آن اختلاف نظر دارند و به گفته برخی در این باره بیش از ۲۰ یا ۳۰ نظر وجود دارد.<ref>فیروز آبادی، القاموس المحیط، ۱۴۱۷ق، ج۲، ص۱۶۳۱، ذیل واژه «اله».</ref> شاید صحیح‌ترین آنها این نظریه باشد که الله در اصل "الإله" و از ماده "اَلَه یأْلَهُ اُلوهةً" به معنای عَبَد است؛<ref>میبدی، کشف‌الاسرار، ۱۳۶۱ش، ج۱، ص۶ ؛ طبرسی، مجمع‌البیان، ۱۴۰۶ق، ج۱، ص۹۰؛ مصطفوی، التحقیق، ۱۳۷۴ش، ج۱، ص۱۱۹.</ref> ولی همزه آن برای تخفیف حذف شده است.<ref>الشرطونی، اقرب‌الموارد، ۱۴۱۶ق، ج۱، ص۶۶؛ ابن منظور، لسان العرب، ۱۴۰۸ق، ج۱، ص۱۸۸-۱۹۰.</ref> بر این اساس، معنای آن، معبودی است که شایسته همه ستایش‌ها و سزاوار [[عبادت]] است. البته در مورد ریشه و معنای إله و الله نظرات دیگری نیز ارائه شده است.<ref>رازی، روض‌الجنان، ۱۳۷۶ش، ج۱، ص۵۷ ؛ فخر رازی، التفسیرالکبیر، ۱۴۱۳ق، ج۱، ص۱۵۹؛ طباطبایی، المیزان، منشورات اسماعيليان، ج۱، ص۱۸؛ بستانی، دائرةالمعارف بستانی، دارالمعرفه، ج۴، ص۲۸۶. </ref>


'''←بحث ادبی:''' هرگاه واژه الله منادا واقع شود گاهی حرف ندا حذف و به جای آن میم به صورت تشدید در پایان افزوده می‌شود و به صورت «اللّهم» [[ادا]] می‌گردد.<ref>ابن منظور، لسان العرب، ۱۴۰۸ق، ج۱، ص۱۹۱؛ رازی، روض الجنان، ۱۳۷۵ش، ج۴، ص۲۵۱؛ قرطبی، تفسیر قرطبی، ۱۴۱۷ق، ج۴، ص۳۵. </ref>؛ البته برخی دیگر از علمای علم نحو نظر دیگری در مورد اللهمّ دارند. <ref>رازی، روض‌الجنان، ج‌۴، ص‌۲۵۱؛ قرطبی، تفسیر قرطبی، ۱۴۱۷ق، ج‌۴، ص‌۳۵؛ طبرسی، مجمع البیان، ۱۴۰۶ق، ج۲، ص۷۲۶؛ فخر رازی، التفسیرالکبیر، ۱۴۱۳ق، ج۸، ص۳؛ ابن منظور، لسان العرب، ۱۴۰۸ق، ج۱، ص۱۹۰.</ref>
'''←بحث ادبی:''' هرگاه واژه الله منادا واقع شود گاهی حرف ندا حذف و به جای آن میم به صورت تشدید در پایان افزوده می‌شود و به صورت «اللّهم» [[ادا]] می‌گردد؛<ref>ابن منظور، لسان العرب، ۱۴۰۸ق، ج۱، ص۱۹۱؛ رازی، روض الجنان، ۱۳۷۵ش، ج۴، ص۲۵۱؛ قرطبی، تفسیر قرطبی، ۱۴۱۷ق، ج۴، ص۳۵. </ref> البته برخی دیگر از علمای علم نحو نظر دیگری در مورد واژه اللهمّ دارند.<ref>رازی، روض‌الجنان، ج‌۴، ص‌۲۵۱؛ قرطبی، تفسیر قرطبی، ۱۴۱۷ق، ج‌۴، ص‌۳۵؛ طبرسی، مجمع البیان، ۱۴۰۶ق، ج۲، ص۷۲۶؛ فخر رازی، التفسیرالکبیر، ۱۴۱۳ق، ج۸، ص۳؛ ابن منظور، لسان العرب، ۱۴۰۸ق، ج۱، ص۱۹۰.</ref>


==احکام فقهی==
==احکام فقهی==
اسم جلاله الله از جهت برخی [[احکام]] و آثار، همانند سایر [[اسما و صفات#تعداد_نام‌های_خداوند|اسمای الهی]] است؛ نظیر اینکه به [[اجماع]] [[فقه|فقیهان]]، رساندن بدن به آنها بدون [[طهارت]] [[حرام]] است. <ref>نجفی، جواهرالکلام، دار احیاء التراث العربی، ج۳، ص۴۶.</ref>
اسم جلاله الله از جهت برخی [[احکام]] و آثار، همانند سایر [[اسما و صفات#تعداد_نام‌های_خداوند|اسمای الهی]] است؛ نظیر اینکه به [[اجماع]] [[فقه|فقیهان]]، رساندن بدن به آنها بدون [[طهارت]] [[حرام]] است. <ref>نجفی، جواهرالکلام، دار احیاء التراث العربی، ج۳، ص۴۶.</ref> لمس کلمه «الله» و نیز ترجمه‌اش به هر زبانی که باشد بدون طهارت حرام است.<ref>طباطبایی یزدی، العروة الوثقی،  الناشر مكتب آية الله العظمى السيد السيستاني، ج۱، ص۱۴۷.</ref>
مس کلمه «الله» و نیز ترجمه‌اش به هر زبانی که باشد بدون طهارت حرام است. <ref>طباطبایی یزدی، العروة الوثقی،  الناشر مكتب آية الله العظمى السيد السيستاني، ج۱، ص۱۴۷.</ref>


==ویژگی‌ها==
==ویژگی‌ها==
خط ۵۱: خط ۴۹:


==بسامد قرآنی==
==بسامد قرآنی==
بر اساس دیدگاه برخی منابع، بدون محاسبه مواردی که با ضمیر و مانند آن به کلمه الله اشاره دارد، کلمه الله ۲۶۹۹ بار<ref>روحانی، المعجم‌الاحصائی، ۱۳۶۶ش، ج۲، ص۲۴۴، ۲۵۲، ۲۶۲.  و  نوروزی، حسن، پژوهشى در نظريه «اعجاز عددى و رياضى قرآن» (پژوهش های قرآنی دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم)، ج۴۸، ص۷. </ref> در [[قرآن]] به‌کار رفته است. در صورتی‌که‌ موارد پنج‌گانه کاربرد واژه «اللهم»{{یاد| سوره‌های آل عمران آیه ۲۶، مائده۱۱۴، انفال۳۲، یونس۱۰، زمر۴۶.}} نیز به آن افزوده شود شمار آن به ۲۷۰۴ می‌رسد. برخی تعداد آن را با احتساب مشتقات و بسم‌الله ۲۸۰۷ بار ذکر کرده‌اند.<ref>آشتیانی، تفسیر سوره فاتحة الکتاب، ۱۳۷۷ش، ص۶۳.</ref>
واژه الله، بدون محاسبه مواردی که با ضمیر و مانندش به آن اشاره دارد، ۲۶۹۹ بار<ref>روحانی، المعجم‌الاحصائی، ۱۳۶۶ش، ج۲، ص۲۴۴، ۲۵۲، ۲۶۲.  و  نوروزی، حسن، پژوهشى در نظريه «اعجاز عددى و رياضى قرآن» (پژوهش های قرآنی دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم)، ج۴۸، ص۷. </ref> در [[قرآن]] به‌کار رفته است. در صورتی‌که‌ موارد پنج‌گانه کاربرد واژه «اللهم»{{یاد| سوره‌های آل عمران آیه ۲۶، مائده۱۱۴، انفال۳۲، یونس۱۰، زمر۴۶.}} نیز به آن افزوده شود شمار آن به ۲۷۰۴ می‌رسد. برخی تعداد آن را با احتساب مشتقات و بسم‌الله ۲۸۰۷ بار ذکر کرده‌اند.<ref>آشتیانی، تفسیر سوره فاتحة الکتاب، ۱۳۷۷ش، ص۶۳.</ref>


==اسم الله در نزد عرفا==
==اسم الله در نزد اهل عرفان==
[[عارفان اسلامی]]، مقام ذات حقّ را بدون هیچگونه تعیّنی دانسته و پس از تجلی حقّ، اولین تعیّن را تعیّنات حقی نامیدند که خود شامل مقام احدیت (تعیّن اول) و مقام واحدیت (تعیّن ثانی) می‌شود.<ref>ر.ک جامی، أشعة اللمعات‏، ۱۳۸۳ش، ص ۳۴- ۳۵.</ref>
[[عارفان اسلامی]]، مقام ذات خدا را بدون هیچگونه تعیّنی دانسته و پس از تجلی حقّ، اولین تعیّن را تعیّنات حقی نامیدند که شامل مقام احدیت (تعیّن اول) و مقام واحدیت (تعیّن ثانی) می‌شود.<ref>ر.ک جامی، أشعة اللمعات‏، ۱۳۸۳ش، ص ۳۴- ۳۵.</ref> به عقیده ایشان، در رأس هرم [[اسما و صفات|اسماء الهی]] در تعین ثانی، اسم جامع الله قرار دارد که در مقام اندماج کثرت در وحدت، شامل همه اسماء دیگر خداوند نیز هست.<ref>جامی، نقدالنصوص، ۱۳۷۰ش،ص۴۴</ref> و پس از آن، اسم‌های چهارگانه «اول، آخر، ظاهر و باطن» قرار دارند.<ref>امینی نژاد، حکمت عرفانی، ۱۳۹۰ش، ص۳۶۰–۳۶۱.</ref>
به عقیده ایشان، در رأس هرم [[اسما و صفات|اسماء الهی]] در تعین ثانی، اسم جامع الله قرار دارد که در مقام اندماج کثرت در وحدت، شامل همه اسماء دیگر خداوند نیز هست.<ref>جامی، نقدالنصوص، ۱۳۷۰ش،ص۴۴</ref> و پس از آن، اسم‌های چهارگانه «اول، آخر، ظاهر و باطن» قرار دارند.<ref>امینی نژاد، حکمت عرفانی، ۱۳۹۰ش، ص۳۶۰–۳۶۱.</ref>


[[عبدالله جوادی آملی]]، حکیم و مفسّر معاصر، الله را برترین نام از نام‌های ذات مقدسی دانسته‌ است که هستی صِرف و جامع همه [[اسماء الحسنی|اسمای حسنا]] و صفات نیکو و مبدأ همه کمالات وجودی و منزه از هر نقصی است.<ref>جوادی آملی، تسنیم، ۱۳۸۱ش، ج ۱، ص ۲۷۹</ref>
[[عبدالله جوادی آملی]]، حکیم و مفسّر معاصر، الله را برترین نام از نام‌های ذات مقدسی دانسته‌ است که هستی صِرف، جامع همه [[اسماء الحسنی|اسمای حسنا]] و صفات نیکو و مبدأ همه کمالات وجودی و منزه از هر نقصی است.<ref>جوادی آملی، تسنیم، ۱۳۸۱ش، ج ۱، ص ۲۷۹</ref>


==کتابت لفظ جلاله «الله»==
==کتابت لفظ جلاله «الله»==
[[پرونده:اسلوب الله.jpg|بندانگشتی|اسلوب نگارش لفظ جلاله الله در هنر خوشنویسی در قلمهای مختلف که نشانگر تغییر منحصر به فرد در این لفظ جلاله است.|320x320پیکسل]]
[[پرونده:اسلوب الله.jpg|بندانگشتی|اسلوب نگارش لفظ جلاله الله در هنر خوشنویسی در قلمهای مختلف که نشانگر تغییر منحصر به فرد در این لفظ جلاله است.|320x320پیکسل]]
در هنر خوشنویسی، لفظ جلاله «الله»، اسلوبی منحصربه‌فرد داشته و به باور ریچارد اتینگهاوزن، مستشرق آلمانی و پژوهشگر هنر اسلامی، زیبانگاری کلمه «الله» هنرمندان را در دو سرحد جهان اسلام یعنی [[اسپانیا]] و [[افغانستان]]، به راه‌حل مشابه هدایت کرده‌است.<ref>اتینگهاوزن، ۱۳۷۹ش، ص۲۰۰</ref>
در هنر خوشنویسی، لفظ جلاله «الله»، اسلوبی منحصربه‌فرد داشته و به باور ریچارد اتینگهاوزن، مستشرق آلمانی و پژوهشگر هنر اسلامی، زیبانگاری کلمه «الله» هنرمندان را در دو سرحد جهان اسلام یعنی [[اسپانیا]] و [[افغانستان]]، به راه‌حل مشابه هدایت کرده‌است.<ref>اتینگهاوزن، ۱۳۷۹ش، ص۲۰۰</ref> یکی از ویژگی‌های نگارش این کلمه، آن است که کلمه «الله» مرکب از سه حرف «الف، لام و هاء» است و شیوه نگارش هرکدام از این سه حرف در مفردات [[خوشنویسی اسلامی]]، با بیانی دقیق و هندسی مشخص شده و هرکدام برای شکل تنها و متّصل خود، هندسه و نقطه‌گذاری مشخصی دارند. ولی همین حروف هنگامی که در نگارش لفظ جلاله «الله» بکار می‌رود، به‌یک‌باره از آن اسلوب و چارچوب مفردات، دگرگون شده و شکل منحصربه‌فردی به خود می‌گیرند. تا جایی که نگارش کلمه «الله» نیازمند آموزش جداگانه و ممارست مجزّا است.<ref>محمدی پارسا، «جایگاه حروف نزد عرفا و تأثیر آن بر هنر خوشنویسی اسلامی»، ص۷۶.</ref> [[سید محمدحسین حسینی طهرانی|علامه طهرانی]] براین باور است که کلمه "الله"‌ در تلفظ اگرچه مُشدّد است اما آن را در کتابت و نوشتن نباید با تشديد نوشت، بلكه‌ در كتابت‌ "لام"‌ را مکرر نوشته و تشدید گذاشته نمی‌شود.{{مدرک}}
یکی از ویژگی‌های نگارش این کلمه، آن است که کلمه «الله» مرکب از سه حرف «الف، لام و هاء» است و شیوه نگارش هرکدام از این سه حرف در مفردات [[خوشنویسی اسلامی]]، با بیانی دقیق و هندسی مشخص شده و هرکدام برای شکل تنها و متّصل خود، هندسه و نقطه‌گذاری مشخصی دارند. ولی همین حروف هنگامی که در نگارش لفظ جلاله «الله» بکار می‌رود، به‌یک‌باره از آن اسلوب و چارچوب مفردات، دگرگون شده و شکل منحصربه‌فردی به خود می‌گیرند. تا جایی که نگارش کلمه «الله» نیازمند آموزش جداگانه و ممارست مجزّا است.<ref>محمدی پارسا، «جایگاه حروف نزد عرفا و تأثیر آن بر هنر خوشنویسی اسلامی»، ص۷۶.</ref>
[[سید محمدحسین حسینی طهرانی|علامه طهرانی]] براین باور است که کلمه "الله"‌ در تلفظ اگرچه مُشدّد است اما آن را در کتابت و نوشتن نباید با تشديد نوشت، بلكه‌ در كتابت‌ "لام"‌ را مکرر نوشته و تشدید گذاشته نمی‌شود. {{مدرک}}


==جستارهای وابسته==
==جستارهای وابسته==
confirmed، protected، templateeditor
۹۶۴

ویرایش