۱۶٬۵۸۰
ویرایش
Shamsoddin (بحث | مشارکتها) (اصلاح نویسههای عربی) |
Shamsoddin (بحث | مشارکتها) بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۲۰: | خط ۲۰: | ||
}} | }} | ||
{{دیگر کاربردها|ابن سعد (ابهامزدایی)}} | {{دیگر کاربردها|ابن سعد (ابهامزدایی)}} | ||
'''عمر بن سعد بن ابیوقّاص ''' معروف به '''عمر سعد''' و '''ابنسعد''' (کشتهشده در ۶۵ یا ۶۶ق)، فرمانده سپاه [[عبیدالله بن زیاد]] در [[واقعه کربلا]] بوده است. گفتهاند قرار بود راهی [[ری]] شود و حکومت آنجا را در دست گیرد ولی ابنزیاد، اعطای حکومت ری به او را مشروط به جنگ با [[امام حسین(ع)]] کرد. عمر بن سعد با لشکر چهارهزار نفری به [[کربلا]] رفت. او نخستین تیر جنگ را به سوی سپاه امام حسین(ع) رها کرد و پس از [[شهادت]] امام و یارانش دستور داد بر بدن آنان اسب بتازند. ابنسعد به حکومت ری نرسید و | '''عمر بن سعد بن ابیوقّاص ''' معروف به '''عمر سعد''' و '''ابنسعد''' (کشتهشده در ۶۵ یا ۶۶ق)، فرمانده سپاه [[عبیدالله بن زیاد]] در [[واقعه کربلا]] بوده است. گفتهاند قرار بود راهی [[ری]] شود و حکومت آنجا را در دست گیرد ولی ابنزیاد، اعطای حکومت ری به او را مشروط به جنگ با [[امام حسین علیهالسلام|امام حسین(ع)]] کرد. عمر بن سعد با لشکر چهارهزار نفری به [[کربلا]] رفت. او نخستین تیر جنگ را به سوی سپاه امام حسین(ع) رها کرد و پس از [[شهادت]] امام و یارانش دستور داد بر بدن آنان اسب بتازند. ابنسعد به حکومت ری نرسید و [[قیام مختار]] به دست [[مختار بن ابیعبید ثقفی|مختار ثقفی]] کشته شد. او از شخصیتهای منفور نزد [[شیعه|شیعیان]] بوده و در [[زیارت عاشورا]]، [[لعن]] شده است. | ||
== نسب، ولادت، فرزندان == | ==نسب، ولادت، فرزندان== | ||
پدرش سعد بن مالک | پدرش سعد بن مالک بن وهیب بن عبدمناف معروف به [[سعد بن ابیوقاص|سعد بن ابیوَقّاص]] است.<ref>ابنعبدالبر، الاستیعاب، ۱۴۱۲ق، ج۲، ص۶۰۶-۶۰۷.</ref> برخی تولد او را در زمان [[حضرت محمد صلی الله علیه و آله|پیامبر(ص)]] و برخی در سال کشتهشدن [[عمر بن خطاب]] ([[سال ۲۳ هجری قمری|۲۳ق]]/۶۴۴م)، دانستهاند.<ref>ابنحجر، تهذیب التهذیب، ۱۳۲۵ق، ج۷، ص۴۵۱.</ref> به گفته طبری وی در [[سال ۱۷ هجری قمری|۱۷ق]]/۶۳۸م همراه پدرش در [[فتح عراق]] شرکت داشته و آن زمان نوجوان بوده و از طرف پدرش مأمور فتح [[عینالوردة|رأسالعین]] شده است.<ref>طبری، تاریخ الامم و الملوک، ۱۹۶۸م، ج۵، ص۳۴.</ref> | ||
حفص، محمد، عامر، مصعب و موسی فرزندان عمر بن سعد بودند. حفص، همراه پدرش بهدست [[مختار بن | حفص، محمد، عامر، مصعب و موسی فرزندان عمر بن سعد بودند. حفص، همراه پدرش بهدست [[مختار بن ابیعبید ثقفی|مختار ثقفی]] کشته شد. محمد نیز همراه عبدالرحمن بن محمد بن اشعث علیه [[حجاج بن یوسف ثقفی|حجاج بن یوسف]] قیام کرد و کشته شد.<ref> ابنقتیبه، المعارف، ۱۹۹۲م، ص۲۴۴.</ref> | ||
== قبل از واقعه کربلا == | ==قبل از واقعه کربلا== | ||
=== تشویق پدر به ادعای خلافت === | ===تشویق پدر به ادعای خلافت=== | ||
در ۳۷ق /۶۵۷م، زمانی که | در ۳۷ق /۶۵۷م، زمانی که [[ماجرای حکمیت]] میان [[امام علی علیهالسلام|امام علی(ع)]] و [[معاویة بن ابیسفیان|معاویه بن ابیسفیان]] در [[دومة الجندل]] اتفاق افتاد، عمر سعد، نزد پدرش رفت و او را تشویق به ادعای [[خلافت]] کرد، اما پدرش نپذیرفت.<ref>طبری، تاریخ الامم و الملوک، ۱۹۶۸م، ج۵، ص۶۷.</ref> | ||
=== شهادت علیه حجر بن عدی === | ===شهادت علیه حجر بن عدی=== | ||
در ۵۱ق /۶۷۱م به درخواست [[ابنزیاد]] به همراه کسان دیگری علیه [[حجر بن عدی]] گواهی داد که حجر به فتنهانگیزی برخاسته و [[کافر]] شده است. این گواهی دستاویزی برای | در ۵۱ق /۶۷۱م به درخواست [[عبیدالله بن زیاد|ابنزیاد]] به همراه کسان دیگری علیه [[حجر بن عدی]] گواهی داد که حجر به فتنهانگیزی برخاسته و [[کافر]] شده است. این گواهی دستاویزی برای معاویه شد تا حجر و یارانش را در [[مرج عذراء]] به شهادت برساند.<ref>طبری، تاریخ الامم و الملوک، ۱۹۶۸م، ج۵، ص۲۶۹، ۲۷۲-۲۷۶.</ref> | ||
===گزارش ورود امام حسین(ع) به مکه=== | ===گزارش ورود امام حسین(ع) به مکه=== | ||
[[خوارزمی]] | در [[مقتل الحسین (خوارزمی)|مقتل خوارزمی]] از [[ابناعثم کوفی]] نقل شده هنگامی که حسین بن علی(ع) به علت خودداری از [[بیعت]] با [[یزید بن معاویه]] از [[مدینه]] خارج شد و به [[مکه]] پناه برد، عمر بن سعد، امیر (یا شاید [[امیر الحاج]]) مکه بود و چون استقبال حجاج [[کعبه|خانه خدا]] را از حسین(ع) مشاهده کرد به مدینه رفت و برای یزید نامه نوشت و او را از آمدن حسین(ع) به مکه آگاه نمود.<ref>خوارزمی، مقتل الحسین، ۱۹۵۷م، ج۱، ص۱۹۰.</ref> | ||
=== خیانت به مسلم بن عقیل === | ===خیانت به مسلم بن عقیل=== | ||
هنگامی که [[مسلم بن عقیل]] نماینده | هنگامی که [[مسلم بن عقیل]] نماینده امام حسین(ع) به [[کوفه]] رفت تا از مردم به نفع امام [[بیعت]] بگیرد، ابنسعد چون برخی از اشراف کوفه در نامهای به یزید به او توصیه کرد که اگر میخواهد کوفه از دستش خارج نشود، [[نعمان بن بشیر]] حاکم وقت کوفه را برکنار سازد.<ref>طبری، تاریخ الامم و الملوک، ۱۹۶۸م، ج۵، ص۳۵۶.</ref> مسلم پس از دستگیری در مجلس عبیدالله بن زیاد به صورت مخفیانه به عمر بن سعد وصیت کرد، اما ابنسعد وصیت او را برای عبیدالله بازگو نمود.<ref>دینوری، الاخبارالطوال، ۱۳۷۹ق، ص۲۴۱.</ref> | ||
==حضور در کربلا == | ==حضور در کربلا== | ||
{{اصلی|لشکر عمر بن سعد}} | {{اصلی|لشکر عمر بن سعد}} | ||
پس از آمدن [[عبیدالله بن زیاد]] به کوفه، ابنسعد | پس از آمدن [[عبیدالله بن زیاد]] به کوفه، ابنسعد به حکومت [[ری]] و دَسْتبی{{یاد| معرب دشتپی، دشتی پهناور میان ری و [[همدان]] که بعدها به [[قزوین]] ملحق گردید (ابنفقیه، مختصر البلدان، ص۲۸۲-۲۸۳.)}} منصوب و به سرکوبی شورش [[دیلمیان]] مأمور بود<ref>ابنفقیه، مختصر البلدان، ص۲۵۳.</ref> او با سپاهی چهار هزار نفره در بیرون کوفه اردو زده و آماده حرکت به سوی ری بود، اما خبر حرکت امام حسین(ع) به سوی کوفه، عبیدالله را واداشت تا ابنسعد را برای مقابله با امام بفرستد. وی ابتدا از این کار سرباز زد، اما عبیدالله بن زیاد او را تهدید کرد که یا باید به مقابله با حسین(ع) برود و یا فرمان حکومت ری را پس دهد، ابنسعد با سپاهیان تحت امر خود<ref>بلاذری، انساب الاشراف، ۱۹۷۷م، ج۳، ص۱۷۶-۱۷۷.</ref> به سوی کربلا حرکت کرد. درباره تحیر و تصمیم نهایی عمر بن سعد گزارشهایی در منابع تاریخی ثبت است و اشعاری در این باره به او منسوب است:{{شعر جدید | ||
| جداکننده = \\| متن =والله ما أدری وإنی لحائر \\ أفکّر فی أمری علی خطرین | | جداکننده = \\| متن =والله ما أدری وإنی لحائر \\ أفکّر فی أمری علی خطرین | ||
أأترک ملک الرّی والرّی منیتی \\ أم أرجع مأثوماً بقتل حسین | أأترک ملک الرّی والرّی منیتی \\ أم أرجع مأثوماً بقتل حسین | ||
خط ۶۶: | خط ۶۵: | ||
و اگر دروغ گفته باشند ما با دنیا به پیروزی بزرگی رسیدهایم و سلطنتی که همواره در پرتوش کامیابیم.<ref>شعرانی، دمع السجوم، ترجمه نفس المهموم، ۱۳۷۴ق، ص۱۱۰</ref>}} نزدیک به این مضامین را نیز عمر بن سعد در قالب چند بیت شعر در پاسخ [[یزید بن حصین همدانی]]<ref> المحدث الاربلی، کشف الغمة فی معرفة الأئمة، ج۱، ص۵۸۹؛ خوارزمی، مقتل الحسین،۱۳۸۱ش، ج۱، ص۳۵۲؛ قمی، شیخ عباس، نفس المهموم فی مصیبة سیدنا الحسین المظلوم، ج۱، ص۱۹۷.</ref> یا بریر بن خضیر همدانی<ref>شعرانی در دمع السجوم</ref> گفته بود. | و اگر دروغ گفته باشند ما با دنیا به پیروزی بزرگی رسیدهایم و سلطنتی که همواره در پرتوش کامیابیم.<ref>شعرانی، دمع السجوم، ترجمه نفس المهموم، ۱۳۷۴ق، ص۱۱۰</ref>}} نزدیک به این مضامین را نیز عمر بن سعد در قالب چند بیت شعر در پاسخ [[یزید بن حصین همدانی]]<ref> المحدث الاربلی، کشف الغمة فی معرفة الأئمة، ج۱، ص۵۸۹؛ خوارزمی، مقتل الحسین،۱۳۸۱ش، ج۱، ص۳۵۲؛ قمی، شیخ عباس، نفس المهموم فی مصیبة سیدنا الحسین المظلوم، ج۱، ص۱۹۷.</ref> یا بریر بن خضیر همدانی<ref>شعرانی در دمع السجوم</ref> گفته بود. | ||
=== ارسال پیک نزد امام حسین(ع) === | ===ارسال پیک نزد امام حسین(ع)=== | ||
عمر | عمر سعد، [[۲ محرم|دوم]] یا [[۳ محرم]] ۶۱ق /۶۸۰م وارد [[کربلا]] شد و [[قرة بن قیس حنظلی|قره بن قیس حنظلی]] را به نزد [[امام حسین علیهالسلام|امام حسین(ع)]] فرستاد تا از امام بپرسد که برای چه به [[عراق]] آمده است؟ امام در جواب پاسخ داد که مردم کوفه از من دعوت کردهاند، از این روی به عراق آمدهام، حال اگر نمیخواهند برمیگردم. | ||
امام در جواب پاسخ داد که مردم کوفه از من دعوت کردهاند، از این روی به عراق آمدهام، حال اگر نمیخواهند برمیگردم. | |||
ابنسعد پاسخ امام را به عبیدالله نوشت، اما اطرافیان عبیدالله مانند [[شمر بن ذیالجوشن]] | ابنسعد پاسخ امام را به عبیدالله نوشت، اما اطرافیان عبیدالله مانند [[شمر بن ذیالجوشن]]، عبیدالله را از نشاندادن نرمش در مقابل امام منع کردند. عبیدالله برای ابنسعد که میخواست این موضوع را با صلح به انجام برساند، نوشت که یا با حسین(ع) جنگ کند و یا فرماندهی سپاه کوفه را به شمر واگذارد،<ref>بلاذری، انساب الاشراف، ۱۹۷۷م، ج۳، ص۱۷۷-۱۸۷، ۴۱۱- ۴۱۵؛ طبری، تاریخ الامم و الملوک، ۱۹۶۸م، ج۵، ص۴۰۹-۴۱۷؛ شیخ مفید، الارشاد، ۱۳۵۱ش، ص۴۳۴-۴۳۹.</ref> ابنسعد در پاسخ نامه عبیدالله به شمر گفت که او خود امیر سپاه خواهد بود و با حسین(ع) جنگ خواهد کرد. او در پی دستور ابنزیاد، پنج هزار سوار را بر شریعه [[فرات]] گماشت تا مانع از برداشتن آب توسط سپاه امام شوند.<ref>طبری، تاریخ الامم و الملوک، ۱۹۶۸م، ج۳، ص۳۱۲.</ref> | ||
===تلاش امام برای نجات عمر سعد=== | ===تلاش امام برای نجات عمر سعد=== | ||
خط ۸۴: | خط ۸۲: | ||
پس از آنکه [[علیاکبر]] به میدان رفت، امام خطاب به عمر سعد چنین نفرین کرد: «خدا نسل تو را قطع کند (فرزندت را بکشد) و کسی را بر تو مسلط گرداند که در بستر، سر از تنت جدا کند.»<ref>خوارزمی، مقتل الحسین، ۱۹۵۷م، ج۲، ص۳۰.</ref> | پس از آنکه [[علیاکبر]] به میدان رفت، امام خطاب به عمر سعد چنین نفرین کرد: «خدا نسل تو را قطع کند (فرزندت را بکشد) و کسی را بر تو مسلط گرداند که در بستر، سر از تنت جدا کند.»<ref>خوارزمی، مقتل الحسین، ۱۹۵۷م، ج۲، ص۳۰.</ref> | ||
=== دستور تاختن اسب بر بدن شهدای کربلا === | ===دستور تاختن اسب بر بدن شهدای کربلا=== | ||
وقتی امام حسین به شدت زخمی شد و بر زمین افتاد، عمر سعد با اسب خود نزدیک آمد و بالای سر آن حضرت ایستاد و به سپاهیانش گفت: کار او را تمام کنید و سر از بدنش جدا سازید.<ref>ابناعثم، الفتوح، ۱۴۱۱ق، ص۹۱۱.</ref> او پس از شهادت امام حسین(ع) و یارانش دستور داد که بر بدن آنان اسب بتازند<ref>بلاذری، انساب الاشراف، ۱۹۷۷م، ج۳، ص۲۰۴.</ref> و در [[۱۲ محرم]] پس از دفن اجساد کشتههای سپاه خود با خاندان حسین(ع) که [[اسیران کربلا|اسیر]] شده بودند، به سوی کوفه حرکت کرد<ref>بلاذری، انساب الاشراف، ۱۹۷۷م، ج۳، ص۲۰۶-۲۰۷.</ref> و هنگامی که به نزد [[عبیدالله بن زیاد]] به [[کوفه]] رفت، عبیدالله از او خواست تا نامه وی در مورد جنگ با امام حسین(ع) را پس بدهد. ابنسعد ادعا کرد آن نامه از بین رفته است و عبیدالله گفت که آن را از تو خواهم گرفت.<ref>طبری، تاریخ الامم و الملوک، ۱۹۶۸م، ج۵، ص۴۶۷.</ref> | وقتی امام حسین به شدت زخمی شد و بر زمین افتاد، عمر سعد با اسب خود نزدیک آمد و بالای سر آن حضرت ایستاد و به سپاهیانش گفت: کار او را تمام کنید و سر از بدنش جدا سازید.<ref>ابناعثم، الفتوح، ۱۴۱۱ق، ص۹۱۱.</ref> او پس از شهادت امام حسین(ع) و یارانش دستور داد که بر بدن آنان اسب بتازند<ref>بلاذری، انساب الاشراف، ۱۹۷۷م، ج۳، ص۲۰۴.</ref> و در [[۱۲ محرم]] پس از دفن اجساد کشتههای سپاه خود با خاندان حسین(ع) که [[اسیران کربلا|اسیر]] شده بودند، به سوی کوفه حرکت کرد<ref>بلاذری، انساب الاشراف، ۱۹۷۷م، ج۳، ص۲۰۶-۲۰۷.</ref> و هنگامی که به نزد [[عبیدالله بن زیاد]] به [[کوفه]] رفت، عبیدالله از او خواست تا نامه وی در مورد جنگ با امام حسین(ع) را پس بدهد. ابنسعد ادعا کرد آن نامه از بین رفته است و عبیدالله گفت که آن را از تو خواهم گرفت.<ref>طبری، تاریخ الامم و الملوک، ۱۹۶۸م، ج۵، ص۴۶۷.</ref> | ||
خط ۹۹: | خط ۹۷: | ||
ابنسعد از پدر خود سعد<ref>عجلی، تاریخ الثقات، ۱۴۰۵ق، ص۳۵۷.</ref> و ابوسعید خُدری روایت کرده است<ref>ابن حجر، تهذیب التهذیب، ۱۳۲۵ق، ج۷، ص۴۵۰</ref> و کسانی چون ابراهیم پسر وی، ابوبکر بن حفص نوه او، ابوالخطاب بصری، قتاده بن دعامه سدوسی، [[محمد بن مسلم بن شهاب زهری]]، ابواسحاق سبیعی همدانی و عمرو بن عبدالله از او روایت کردهاند.<ref>ابن ابی حاتم، الجرح و التعدیل، ۱۳۷۲ق، ج۳، ص۱۱۱؛ ابن حجر، تهذیب التهذیب، ۱۳۲۵ق، ج۷، ص۴۵۰.</ref> [[عجلی]] او را در شمار [[ثقه|ثقات]] آورده است.<ref>عجلی، تاریخ الثقات، ۱۴۰۵ق، ص۳.</ref> اما [[ابن ابی حاتم رازی]]<ref>ابن ابی حاتم، الجرج والتعدیل، ۱۳۷۲ق، ج۳، ص۱۱۱-۱۱۲.</ref> نقل میکند که [[یحیی بن معین]] گفته است: چگونه میتوان قاتل حسین بن علی(ع) را ثقه دانست؟ [[ابن حجر]] در کتاب تقریب التهذیب،<ref>ابن حجر، تقریب التهذیب، ۱۳۹۵ق، ج۲، ص۵۶.</ref> او را «صدوق» شمرده و در کتاب تهذیب التهذیب،<ref>ابن حجر، تهذیب التهذیب، ۱۳۲۵ق، ج۷، ص۴۵۱.</ref> نوشته است که محدثانی که از عمر بن سعد روایت نقل میکردهاند، مورد اعتراض دیگر راویان قرار میگرفتهاند. | ابنسعد از پدر خود سعد<ref>عجلی، تاریخ الثقات، ۱۴۰۵ق، ص۳۵۷.</ref> و ابوسعید خُدری روایت کرده است<ref>ابن حجر، تهذیب التهذیب، ۱۳۲۵ق، ج۷، ص۴۵۰</ref> و کسانی چون ابراهیم پسر وی، ابوبکر بن حفص نوه او، ابوالخطاب بصری، قتاده بن دعامه سدوسی، [[محمد بن مسلم بن شهاب زهری]]، ابواسحاق سبیعی همدانی و عمرو بن عبدالله از او روایت کردهاند.<ref>ابن ابی حاتم، الجرح و التعدیل، ۱۳۷۲ق، ج۳، ص۱۱۱؛ ابن حجر، تهذیب التهذیب، ۱۳۲۵ق، ج۷، ص۴۵۰.</ref> [[عجلی]] او را در شمار [[ثقه|ثقات]] آورده است.<ref>عجلی، تاریخ الثقات، ۱۴۰۵ق، ص۳.</ref> اما [[ابن ابی حاتم رازی]]<ref>ابن ابی حاتم، الجرج والتعدیل، ۱۳۷۲ق، ج۳، ص۱۱۱-۱۱۲.</ref> نقل میکند که [[یحیی بن معین]] گفته است: چگونه میتوان قاتل حسین بن علی(ع) را ثقه دانست؟ [[ابن حجر]] در کتاب تقریب التهذیب،<ref>ابن حجر، تقریب التهذیب، ۱۳۹۵ق، ج۲، ص۵۶.</ref> او را «صدوق» شمرده و در کتاب تهذیب التهذیب،<ref>ابن حجر، تهذیب التهذیب، ۱۳۲۵ق، ج۷، ص۴۵۱.</ref> نوشته است که محدثانی که از عمر بن سعد روایت نقل میکردهاند، مورد اعتراض دیگر راویان قرار میگرفتهاند. | ||
== پانویس == | ==پانویس== | ||
{{پانوشت}} | {{پانوشت}} | ||
== یادداشت == | ==یادداشت== | ||
{{یادداشتها}} | {{یادداشتها}} | ||
== منابع == | ==منابع== | ||
{{منابع}} | {{منابع}} | ||
*ابن ابیحاتم رازی، عبدالرحمان، الجرح و التعدیل، حیدرآباد دکن، ۱۳۷۲ق/۱۹۵۲م. | *ابن ابیحاتم رازی، عبدالرحمان، الجرح و التعدیل، حیدرآباد دکن، ۱۳۷۲ق/۱۹۵۲م. | ||
خط ۱۲۷: | خط ۱۲۵: | ||
==پیوند به بیرون== | ==پیوند به بیرون== | ||
* منبع مقاله: [https://www.cgie.org.ir/fa/article/223202/%D8%A7%D8%A8%D9%86-%D8%B3%D8%B9%D8%AF دایرة المعارف بزرگ اسلامی] | *منبع مقاله: [https://www.cgie.org.ir/fa/article/223202/%D8%A7%D8%A8%D9%86-%D8%B3%D8%B9%D8%AF دایرة المعارف بزرگ اسلامی] | ||
{{واقعه کربلا}} | {{واقعه کربلا}} |
ویرایش