پرش به محتوا

عمر بن سعد: تفاوت میان نسخه‌ها

اصلاح نویسه‌های عربی
بدون خلاصۀ ویرایش
(اصلاح نویسه‌های عربی)
خط ۱۱: خط ۱۱:
| خویشاوندان سرشناس = [[سعد بن ابی‌وقاص]](پدر)
| خویشاوندان سرشناس = [[سعد بن ابی‌وقاص]](پدر)
  [[مختار بن ابی‌عبید ثقفی]] (برادر همسر)
  [[مختار بن ابی‌عبید ثقفی]] (برادر همسر)
| تاریخ و مکان درگذشت= در ۶۵ یا ۶۶ یا ۶۷ق
| تاریخ و مکان درگذشت= در ۶۵ یا ۶۶ق
| نحوه درگذشت= [[قیام مختار]]
| نحوه درگذشت= [[قیام مختار]]
| مدفن =
| مدفن =
خط ۲۰: خط ۲۰:
}}
}}
{{دیگر کاربردها|ابن سعد (ابهام‌زدایی)}}
{{دیگر کاربردها|ابن سعد (ابهام‌زدایی)}}
'''عمر بن سعد بن ابی‌وقّاص ''' معروف به '''عمر سعد''' و '''ابن سعد''' (کشته شده در ۶۵ یا ۶۶ یا ۶۷ق)، فرمانده سپاه [[عبیدالله بن زیاد]] در [[واقعه کربلا]] بوده است. گفته‌اند قرار بود راهی [[ری]] شود و حکومت آنجا را در دست گیرد ولی ابن زیاد، اعطای حکومت ری به او را مشروط به رویارویی با [[امام حسین(ع)]] کرد. عمر بن سعد با لشکر چهار هزار نفری به [[کربلا]] رفت. او نخستین تیر جنگ را به سوی حسین(ع) و یارانش رها کرد و پس از [[شهادت]] امام حسین(ع) و یارانش دستور داد بر بدن آنان اسب بتازند. ابن سعد به حکومت ری نرسید و در [[سال ۶۶ قمری|سال ۶۶ ق]] به دست [[مختار ثقفی]] کشته شد. او از شخصیت‌های منفور نزد [[شیعیان]] بوده و در [[زیارت عاشورا]] [[لعن]] شده است.
'''عمر بن سعد بن ابی‌وقّاص ''' معروف به '''عمر سعد''' و '''ابن‌سعد''' (کشته‌شده در ۶۵ یا ۶۶ق)، فرمانده سپاه [[عبیدالله بن زیاد]] در [[واقعه کربلا]] بوده است. گفته‌اند قرار بود راهی [[ری]] شود و حکومت آنجا را در دست گیرد ولی ابن‌زیاد، اعطای حکومت ری به او را مشروط به جنگ با [[امام حسین(ع)]] کرد. عمر بن سعد با لشکر چهارهزار نفری به [[کربلا]] رفت. او نخستین تیر جنگ را به سوی سپاه امام حسین(ع) رها کرد و پس از [[شهادت]] امام و یارانش دستور داد بر بدن آنان اسب بتازند. ابن‌سعد به حکومت ری نرسید و در [[سال ۶۶ قمری|سال ۶۶ق]] به دست [[مختار ثقفی]] کشته شد. او از شخصیت‌های منفور نزد [[شیعیان]] بوده و در [[زیارت عاشورا]] [[لعن]] شده است.


== نسب، ولادت، فرزندان ==
== نسب، ولادت، فرزندان ==
پدرش سعد بن مالک(ابی‌وقاص) بن وهیب بن عبدمناف معروف به [[سعد بن ابی‌وقاص]] است.<ref>ابن عبدالبر، الاستیعاب، ۱۴۱۲ق، ج۲، ص۶۰۶-۶۰۷.</ref> تاریخ تولد عمر بن سعد به درستی روشن نیست. برخی تولد او را در زمان [[پیامبر اکرم(ص)]] و برخی در سال کشته شدن [[عمر بن خطاب]]([[سال ۲۳ هجری قمری|۲۳ق]]/۶۴۴م)، دانسته‌اند.<ref>ابن حجر، تهذیب التهذیب، ۱۳۲۵ق، ج۷، ص۴۵۱.</ref> به گفته طبری وی در [[سال ۱۷ هجری قمری|۱۷ق]]/۶۳۸م همراه پدرش در [[فتح عراق]] شرکت داشته و آن زمان نوجوان بوده و حتی از طرف پدرش مأمور فتح [[رأس العین]] شده است.<ref>طبری، تاریخ الامم و الملوک، ۱۹۶۸م، ج۵، ص۳۴.</ref>
پدرش سعد بن مالک (ابی‌وقاص) بن وهیب بن عبدمناف معروف به [[سعد بن ابی‌وقاص]] است.<ref>ابن‌عبدالبر، الاستیعاب، ۱۴۱۲ق، ج۲، ص۶۰۶-۶۰۷.</ref> برخی تولد او را در زمان [[پیامبر(ص)]] و برخی در سال کشته‌شدن [[عمر بن خطاب]] ([[سال ۲۳ هجری قمری|۲۳ق]]/۶۴۴م)، دانسته‌اند.<ref>ابن‌حجر، تهذیب التهذیب، ۱۳۲۵ق، ج۷، ص۴۵۱.</ref> به گفته طبری وی در [[سال ۱۷ هجری قمری|۱۷ق]]/۶۳۸م همراه پدرش در [[فتح عراق]] شرکت داشته و آن زمان نوجوان بوده و از طرف پدرش مأمور فتح [[رأس‌العین]] شده است.<ref>طبری، تاریخ الامم و الملوک، ۱۹۶۸م، ج۵، ص۳۴.</ref>


:'''فرزندان'''
حفص، محمد، عامر، مصعب و موسی فرزندان عمر بن سعد بودند. حفص، همراه پدرش به‌دست [[مختار بن ابوعبید ثقفی|مختار ثقفی]] کشته شد. محمد نیز همراه عبدالرحمن بن محمد بن اشعث علیه [[حجاج بن یوسف]] قیام کرد و کشته شد.<ref> ابن‌قتیبه، المعارف، ۱۹۹۲م، ص۲۴۴.</ref>
* حفص، که همراه پدرش به دست [[مختار بن ابوعبید ثقفی|مختار]] کشته شد.
* محمد که همراه عبدالرحمن بن محمد بن اشعث علیه [[حجاج بن یوسف]] قیام کرد و کشته شد.
* عامر
* مصعب
* موسی<ref>ابن قتیبه، المعارف، ۱۹۹۲م، ص۲۴۴.</ref>


== قبل از حادثه کربلا ==
== قبل از واقعه کربلا ==
=== تشویق پدر به ادعای خلافت ===
=== تشویق پدر به ادعای خلافت ===
در ۳۷ق /۶۵۷م، زمانی که ماجرای [[حکمیت]] میان [[امام علی(ع)]] و [[معاویه بن ابی سفیان]] در دومة الجندل اتفاق افتاد، عمر سعد پس از مشاهده اختلافات میان سران سپاه علی(ع) و معاویه، نزد پدرش رفت و او را تشویق به ادعای [[خلافت]] کرد، اما پدرش نپذیرفت.<ref>طبری،  تاریخ الامم و الملوک، ۱۹۶۸م، ج۵، ص۶۷.</ref>
در ۳۷ق /۶۵۷م، زمانی که ماجرای [[حکمیت]] میان [[امام علی(ع)]] و [[معاویه بن ابی‌سفیان]] در [[دومة الجندل]] اتفاق افتاد، عمر سعد، نزد پدرش رفت و او را تشویق به ادعای [[خلافت]] کرد، اما پدرش نپذیرفت.<ref>طبری،  تاریخ الامم و الملوک، ۱۹۶۸م، ج۵، ص۶۷.</ref>


=== شهادت علیه حجر بن عدی ===
=== شهادت علیه حجر بن عدی ===
در ۵۱ق /۶۷۱م به درخواست [[ابن زیاد]] به همراه کسان دیگری برضد [[حجر بن عدی]] گواهی داد که حجر به فتنه‌انگیزی برخاسته و [[کافر]] شده است. این گواهی دستاویزی برای [[معاویه بن ابی سفیان|معاویه]] شد تا حجر و یارانش را در [[مرج عذراء]] به شهادت برساند.<ref>طبری، تاریخ الامم و الملوک، ۱۹۶۸م، ج۵، ص۲۶۹، ۲۷۲-۲۷۶.</ref>
در ۵۱ق /۶۷۱م به درخواست [[ابن‌زیاد]] به همراه کسان دیگری علیه [[حجر بن عدی]] گواهی داد که حجر به فتنه‌انگیزی برخاسته و [[کافر]] شده است. این گواهی دستاویزی برای [[معاویه بن ابی‌سفیان|معاویه]] شد تا حجر و یارانش را در [[مرج عذراء]] به شهادت برساند.<ref>طبری، تاریخ الامم و الملوک، ۱۹۶۸م، ج۵، ص۲۶۹، ۲۷۲-۲۷۶.</ref>


===گزارش ورود امام حسین(ع) به مکه===
===گزارش ورود امام حسین(ع) به مکه===
[[خوارزمی]] به نقل از [[ابن اعثم کوفی]]{{یاد|در تاریخ موجود ابن اعثم این موضوع وجود ندارد، گویا نسخه‌ای که در اختیار خوارزمی بوده با نسخه‌های موجود اختلاف داشته است}} می‌گوید هنگامی که حسین بن علی(ع) به علت خودداری از [[بیعت]] با [[یزید بن معاویه]] از [[مدینه]] مهاجرت کرد و به [[مکه]] پناه برد، عمر بن سعد، امیر (یا شاید [[امیر الحاج]]) مکه بود و چون تمایل و استقبال حجاج [[کعبه|خانه خدا]] را از حسین(ع) مشاهده کرد به مدینه رفت و برای یزید نامه نوشت و او را از آمدن حسین(ع) به مکه آگاه ساخت.<ref>خوارزمی، مقتل الحسین، ۱۹۵۷م، ج۱، ص۱۹۰.</ref>
[[خوارزمی]] به نقل از [[ابن‌اعثم کوفی]] می‌گوید هنگامی که حسین بن علی(ع) به علت خودداری از [[بیعت]] با [[یزید بن معاویه]] از [[مدینه]] خارج شد و به [[مکه]] پناه برد، عمر بن سعد، امیر (یا شاید [[امیر الحاج]]) مکه بود و چون تمایل و استقبال حجاج [[کعبه|خانه خدا]] را از حسین(ع) مشاهده کرد به مدینه رفت و برای یزید نامه نوشت و او را از آمدن حسین(ع) به مکه آگاه نمود.<ref>خوارزمی، مقتل الحسین، ۱۹۵۷م، ج۱، ص۱۹۰.</ref>


=== خیانت به مسلم بن عقیل ===
=== خیانت به مسلم بن عقیل ===
{{اصلی|مسلم بن عقیل}}
هنگامی که [[مسلم بن عقیل]] نماینده [[امام حسین(ع)]] به [[کوفه]] رفت تا از مردم به نفع امام [[بیعت]] بگیرد، ابن‌سعد نیز چون برخی از اشراف کوفه به یزید نامه نوشت و توصیه کرد که اگر می‌خواهد کوفه از دستش خارج نشود، [[نعمان بن بشیر]] حاکم وقت کوفه را برکنار سازد.<ref>طبری، تاریخ الامم و الملوک، ۱۹۶۸م، ج۵، ص۳۵۶.</ref> مسلم پس از دستگیری در مجلس عبیدالله بن زیاد به صورت مخفیانه به عمر بن سعد وصیت کرد، اما ابن‌سعد وصیت او را برای عبیدالله بازگو نمود.<ref>دینوری، الاخبارالطوال، ۱۳۷۹ق، ص۲۴۱.</ref>
 
در ۶۰ق /۶۸۰م آنگاه که [[مسلم بن عقیل]] نماینده [[امام حسین(ع)]] به [[کوفه]] رفت تا از مردم به نفع امام بیعت بگیرد، ابن سعد نیز چون برخی از اشراف کوفه به یزید نامه نوشت و توصیه کرد که اگر می‌خواهد کوفه از دستش خارج نشود، [[نعمان بن بشیر]] حاکم وقت کوفه را برکنار سازد.<ref>طبری، تاریخ الامم و الملوک، ۱۹۶۸م، ج۵، ص۳۵۶.</ref> مسلم بن عقیل پس از آنکه به دستور عُبیدالله بن زیاد دستگیر شد در مجلس عبیدالله، پنهان از دیگران به عمر بن سعد وصیت کرد، اما ابن سعد وصیت مسلم را برای عبیدالله بازگو کرده و به مسلم خیانت ورزید.<ref>دینوری، الاخبارالطوال، ۱۳۷۹ق، ص۲۴۱.</ref>


==حضور در کربلا ==
==حضور در کربلا ==
{{اصلی|لشکر عمر بن سعد}}
{{اصلی|لشکر عمر بن سعد}}
شهرت ابن سعد در تاریخ [[اسلام]] بیشتر به دلیل شرکت وی در واقعه کربلاست که در آن [[امام حسین(ع)]] و یارانش شهید شدند.  
شهرت ابن‌سعد در تاریخ [[اسلام]] بیشتر به دلیل شرکت وی در واقعه کربلاست که در آن [[امام حسین(ع)]] و یارانش شهید شدند.  


پس از آمدن [[عبیدالله بن زیاد]] به کوفه، ابن سعد که به حکومت [[ری]] و دَسْتبی (معرب دشتپی، دشتی پهناور میان ری و [[همدان]] که بعدها به [[قزوین]] ملحق گردید)<ref>ابن فقیه، مختصر البلدان، ص۲۸۲-۲۸۳.</ref> منصوب و به سرکوبی شورش [[دیلمیان]] مأمور شده بود<ref>ابن فقیه، مختصر البلدان، ص۲۵۳.</ref> با ۴ هزار سپاهی در بیرون کوفه اردو زده و آماده حرکت به سوی ری بود، اما خبر حرکت امام حسین(ع) به سوی کوفه، عبیدالله بن زیاد را واداشت تا ابن سعد را برای مقابله با امام بفرستد. وی ابتدا از این کار سرباز زد، اما وقتی عبیدالله بن زیاد او را تهدید کرد که یا باید به مقابله با حسین(ع) برود و یا فرمان حکومت ری{{یاد| جز حکومت ری به حکومت گرگان نیز اشاره شده است وامام (ع) نیز روز عاشورا به عمربن سعد فرمود که ابن زیاد ناپاک زاده حکومت ری و گرگان را به تو نخواهد داد. خوارزمی، مقتل الحسین علیه السلام،۱۴۲۳ق، ج۲، ص۱۰.}} را پس دهد، ابن سعد مأموریت جدید را پذیرفت و با سپاهیان تحت امر خود<ref>بلاذری، انساب الاشراف، ۱۹۷۷م، ج۳، ص۱۷۶-۱۷۷.</ref> به سوی کربلا حرکت کرد.در باره تحیر و تصمیم نهایی عمربن سعد گزارش‌هایی د ر منابع تاریخی ثبت است واشعاری را منسوب به او دانسته‌اند{{شعر جدید
پس از آمدن [[عبیدالله بن زیاد]] به کوفه، ابن‌سعد که به حکومت [[ری]] و دَسْتبی {{یاد| معرب دشتپی، دشتی پهناور میان ری و [[همدان]] که بعدها به [[قزوین]] ملحق گردید (ابن‌فقیه، مختصر البلدان، ص۲۸۲-۲۸۳.)}} منصوب و به سرکوبی شورش [[دیلمیان]] مأمور شده بود<ref>ابن‌فقیه، مختصر البلدان، ص۲۵۳.</ref> او با چهار هزار سپاهی در بیرون کوفه اردو زده و آماده حرکت به سوی ری بود، اما خبر حرکت امام حسین(ع) به سوی کوفه، عبیدالله بن زیاد را واداشت تا ابن‌سعد را برای مقابله با امام بفرستد. وی ابتدا از این کار سرباز زد، اما عبیدالله بن زیاد او را تهدید کرد که یا باید به مقابله با حسین(ع) برود و یا فرمان حکومت ری را پس دهد، ابن‌سعد مأموریت جدید را پذیرفت و با سپاهیان تحت امر خود<ref>بلاذری، انساب الاشراف، ۱۹۷۷م، ج۳، ص۱۷۶-۱۷۷.</ref> به سوی کربلا حرکت کرد. درباره تحیر و تصمیم نهایی عمر بن سعد گزارش‌هایی در منابع تاریخی ثبت است و اشعاری در این باره به او منسوب است.{{شعر جدید
| جداکننده = \\| متن =والله ما أدري وإني لحائر \\ أفكّر في أمري على خطرين
| جداکننده = \\| متن =والله ما أدری وإنی لحائر \\ أفکّر فی أمری علی خطرین
أأترك ملك الرّي والرّي منيتي \\ أم أرجع مأثوماً بقتل حسين
أأترک ملک الرّی والرّی منیتی \\ أم أرجع مأثوماً بقتل حسین
حسين ابن عمي والحوادث جمّة \\ لعمري ولي في الرّي قرة عين
حسین ابن عمی والحوادث جمّة \\ لعمری ولی فی الرّی قرة عین
وإنَّ إله العرش يغفر زلّتي \\ ولو كنت فيها أظلم الثقلين
وإنَّ إله العرش یغفر زلّتی \\ ولو کنت فیها أظلم الثقلین
ألا إنما الدنيا بخير معجّل\\ وما عاقل باع الوجود بدين
ألا إنما الدنیا بخیر معجّل\\ وما عاقل باع الوجود بدین
يقولون إن الله خالق جنة \\ ونار وتعذيب وغلّ يدين
یقولون إن الله خالق جنة \\ ونار وتعذیب وغلّ یدین
فإن صدقوا فيما يقولون فإنني \\ أتوب إلى الرحمن من سنتين
فإن صدقوا فیما یقولون فإننی \\ أتوب إلی الرحمن من سنتین
وإن كذبوا فزنا بدنيا عظيمة \\ وملك عظيم دائم الحجلين}}<ref>الحموي، ياقوت، معجم البلدان،  ج۳، ص۱۱۸.</ref>
وإن کذبوا فزنا بدنیا عظیمة \\ وملک عظیم دائم الحجلین<ref>الحموی، یاقوت، معجم البلدان،  ج۳، ص۱۱۸.</ref>
ترجمه: به خدا قسم نمی­‌دانم و حقیقتاً در حیرتم. بسیار فكر می‌­كنم در كارم كه بین دو خطر افتاده است
|ترجمه= به خدا قسم نمی­‌دانم و حقیقتاً در حیرتم. بسیار فکر می‌­کنم در کارم که بین دو خطر افتاده است


آیا ترک کنم حکومت ری را در حالی که قدرت آرزوی من است؟ یا گناه­کاری بشوم که قتل حسین را به گردن گرفته است
آیا ترک کنم حکومت ری را در حالی که قدرت آرزوی من است؟ یا گناه­کاری بشوم که قتل حسین را به گردن گرفته است
خط ۷۰: خط ۶۳:
می­‌گویند حقیقتا خدا خالق بهشت است. و خدا خالق جهنم و عذاب و غل و زنجیر زننده به دستان است
می­‌گویند حقیقتا خدا خالق بهشت است. و خدا خالق جهنم و عذاب و غل و زنجیر زننده به دستان است


اگر آن چه گفته‌­اند راست باشد حتما من به درگاه خدا دو سال دیگر توبه می­‌كن
اگر آن چه گفته‌­اند راست باشد حتما من به درگاه خدا دو سال دیگر توبه می­‌کن


و اگر دروغ گفته باشند ما با دنیا به پیروزی بزرگی رسیده­‌ایم و سلطنتی که همواره در پرتوش کامیابیم. <ref>شعرانی، دمع السجوم، ترجمه نفس المهموم، ۱۳۷۴ق، ص۱۱۰</ref> نزدیک به این مضامین را نیز عمربن سعد در قالب چند بیت شعر در پاسخ بریر بن خضیر همدانی{{یاد| شعرانی در دمع السجوم بریر ثبت کرده ولی در نفس المهموم مانند کشف الغمه ،یزید بن حصین همدانی ثبت شده است}} گفته بود. بریر از امام خواسته بود که در باره استفاده سپاه امام از آب فرات با عمربن سعد صحبت کند ولی وقتی جواب عمربن سعد را درقالب اشعاری شنید نزد امام بازگشت وگفت عمربن سعد راضی شد که تو را به ولایت ری بفروشد. {{یاد|فقال للحسين (عليه السلام): يا ابن رسول الله إن عمر بن سعد قد رضي أن يقتلك بولاية الري‌ . }} <ref> المحدث الإربلي، كشف الغمة في معرفة الأئمة، ج۱، ص۵۸۹؛ خوارزمی، مقتل الحسین،۱۳۸۱ش، ج۱، ص۳۵۲؛ القمي، الشيخ عباس، نفس المهموم في مصيبة سيدنا الحسين المظلوم، ج۱، ص۱۹۷.</ref>  
و اگر دروغ گفته باشند ما با دنیا به پیروزی بزرگی رسیده­‌ایم و سلطنتی که همواره در پرتوش کامیابیم.<ref>شعرانی، دمع السجوم، ترجمه نفس المهموم، ۱۳۷۴ق، ص۱۱۰</ref>}} نزدیک به این مضامین را نیز عمر بن سعد در قالب چند بیت شعر در پاسخ [[یزید بن حصین همدانی]]<ref> المحدث الاربلی، کشف الغمة فی معرفة الأئمة، ج۱، ص۵۸۹؛ خوارزمی، مقتل الحسین،۱۳۸۱ش، ج۱، ص۳۵۲؛ قمی، شیخ عباس، نفس المهموم فی مصیبة سیدنا الحسین المظلوم، ج۱، ص۱۹۷.</ref> یا بریر بن خضیر همدانی<ref>شعرانی در دمع السجوم</ref> گفته بود.
=== ارسال پیک نزد امام حسین(ع) ===
=== ارسال پیک نزد امام حسین(ع) ===
عمر سعد [[جمعه]]، [[۲ محرم|دوم]] یا [[۳ محرم]] ۶۱ق /۶۸۰م وارد [[کربلا]] شد و [[قره بن قیس حنظلی]] را به نزد [[امام حسین (ع)]] فرستاد تا از امام بپرسد که برای چه به [[عراق]] آمده است؟
عمر سعد [[جمعه]]، [[۲ محرم|دوم]] یا [[۳ محرم]] ۶۱ق /۶۸۰م وارد [[کربلا]] شد و [[قره بن قیس حنظلی]] را به نزد [[امام حسین(ع)]] فرستاد تا از امام بپرسد که برای چه به [[عراق]] آمده است؟
امام در جواب پاسخ داد که مردم کوفه از من دعوت کرده‌اند، از این روی به عراق آمده‌ام، حال اگر نمی‌خواهند برمی‌گردم.
امام در جواب پاسخ داد که مردم کوفه از من دعوت کرده‌اند، از این روی به عراق آمده‌ام، حال اگر نمی‌خواهند برمی‌گردم.


ابن سعد پاسخ امام را به عبیدالله نوشت، اما اطرافیان عبیدالله مانند [[شمر بن ذی الجوشن]] و دیگران که طرفدار جنگ با امام حسین (ع) بودند، عبیدالله را از نشان دادن نرمش در مقابل امام منع کردند و عبیدالله برای ابن سعد که ابتدا می‌خواست این موضوع را با صلح به انجام برساند، نوشت که یا با حسین (ع) جنگ کند و یا فرماندهی سپاه کوفه را به شمر بن ذی الجوشن واگذارد،<ref>بلاذری، انساب الاشراف، ۱۹۷۷م، ج۳، ص۱۷۷-۱۸۷، ۴۱۱- ۴۱۵؛ طبری،  تاریخ الامم و الملوک، ۱۹۶۸م، ج۵، ص۴۰۹-۴۱۷؛ شیخ مفید، الارشاد، ۱۳۵۱ش، ص۴۳۴-۴۳۹.</ref> اما ابن سعد در پاسخ این نامه به شمر گفت که او خود امیر سپاه خواهد بود و با حسین(ع) جنگ خواهد کرد.
ابن‌سعد پاسخ امام را به عبیدالله نوشت، اما اطرافیان عبیدالله مانند [[شمر بن ذی‌الجوشن]] و دیگران که طرفدار جنگ با امام حسین(ع) بودند، عبیدالله را از نشان‌دادن نرمش در مقابل امام منع کردند و عبیدالله برای ابن‌سعد که ابتدا می‌خواست این موضوع را با صلح به انجام برساند، نوشت که یا با حسین(ع) جنگ کند و یا فرماندهی سپاه کوفه را به شمر بن ذی‌الجوشن واگذارد،<ref>بلاذری، انساب الاشراف، ۱۹۷۷م، ج۳، ص۱۷۷-۱۸۷، ۴۱۱- ۴۱۵؛ طبری،  تاریخ الامم و الملوک، ۱۹۶۸م، ج۵، ص۴۰۹-۴۱۷؛ شیخ مفید، الارشاد، ۱۳۵۱ش، ص۴۳۴-۴۳۹.</ref> ابن‌سعد در پاسخ این نامه به شمر گفت که او خود امیر سپاه خواهد بود و با حسین(ع) جنگ خواهد کرد. او در پی دستور ابن‌زیاد، پنج هزار سوار را بر شریعه [[فرات]] گماشت تا مانع از برداشتن آب توسط سپاه امام شوند.<ref>طبری،  تاریخ الامم و الملوک، ۱۹۶۸م، ج۳، ص۳۱۲.</ref>
 
او در پی دستور ابن زیاد، پنج هزار سوار را بر شریعه [[فرات]] گماشت تا مانع از برداشتن آب توسط سپاه امام شوند.<ref>طبری،  تاریخ الامم و الملوک، ۱۹۶۸م، ج۳، ص۳۱۲.</ref>


===تلاش امام برای نجات عمر سعد===
===تلاش امام برای نجات عمر سعد===
{{اصلی|گفت‌وگوی امام حسین و عمر بن سعد}}
{{اصلی|گفت‌وگوی امام حسین و عمر بن سعد}}
امام حسین چند بار با عمر سعد گفتگو کرد تا او را از جنگ با خود منصرف کند. گزارش این دیدارها با اختلافاتی در منابع تاریخی نقل شده است. در یکی از این دیدارها امام توسط [[عمرو بن قرظه انصاری]] به عمر سعد پیغام داد تا شبانه میان دو لشکر با یکدیگر دیدار کنند. عمر سعد به همراه بیست سوار و امام نیز با همین تعداد به میانه میدان آمدند. امام به اصحاب خود فرمود به کناری روند و عمر سعد نیز چنین کرد. آن گاه با یکدیگر گفتگو کردند و این دیدار به درازا کشید. برخی منابع نقل کرده‌اند که امام به او فرمود: آیا از خدا نمی‌ترسی که با من می‌جنگی در حالی که می‌دانی من کیستم؟ این گروه را رها کن و نزد من بیا تا مقرب درگاه الهی شوی. عمر سعد گفت: از آن می‌ترسم که خانه‌ام را خراب کنند. امام فرمود: من برای تو خانه‌ای مهیا می‌کنم. عمر گفت:‌اموالم را می‌گیرند. امام فرمود: من بهتر از آن را به تو می‌دهم. عمر سعد ساکت شد و جوابی نداد. امام در حالی که آنجا را ترک می‌کرد فرمود: خدا به زودی تو را در بسترت بکشد و در روز قیامت نیامرزد. امید دارم از گندم عراق جز اندکی نخوری.<ref>ابن‌اعثم، الفتوح، ۱۴۱۱ق، ج۵، ص۹۲-۹۳.</ref> عمر سعد گفت: اگر گندم نباشد، جو خواهد بود.<ref>خوارزمی،  مقتل الحسین، ۱۹۵۷م، ج۱، ص۲۴۵.</ref>
امام حسین چند بار با عمر سعد گفتگو کرد تا او را از جنگ با خود منصرف کند. گزارش این دیدارها با اختلافاتی در منابع تاریخی نقل شده است. در یکی از این دیدارها امام توسط [[عمرو بن قرظه انصاری]] به عمر سعد پیغام داد تا شبانه میان دو لشکر با یکدیگر دیدار کنند. عمر سعد به همراه بیست سوار و امام نیز با همین تعداد به میانه میدان آمدند. امام به اصحاب خود فرمود به کناری روند و عمر سعد نیز چنین کرد. آن گاه با یکدیگر گفتگو کردند و این دیدار به درازا کشید. برخی منابع نقل کرده‌اند که امام به او فرمود: آیا از خدا نمی‌ترسی که با من می‌جنگی در حالی که می‌دانی من کیستم؟ این گروه را رها کن و نزد من بیا تا مقرب درگاه الهی شوی. عمر سعد گفت: از آن می‌ترسم که خانه‌ام را خراب کنند. امام فرمود: من برای تو خانه‌ای مهیا می‌کنم. عمر گفت:اموالم را می‌گیرند. امام فرمود: من بهتر از آن را به تو می‌دهم. عمر سعد ساکت شد و جوابی نداد. امام در حالی که آنجا را ترک می‌کرد فرمود: خدا به زودی تو را در بسترت بکشد و در روز قیامت نیامرزد. امید دارم از گندم عراق جز اندکی نخوری.<ref>ابن‌اعثم، الفتوح، ۱۴۱۱ق، ج۵، ص۹۲-۹۳.</ref> عمر سعد گفت: اگر گندم نباشد، جو خواهد بود.<ref>خوارزمی،  مقتل الحسین، ۱۹۵۷م، ج۱، ص۲۴۵.</ref>
 
===آغاز جنگ===
عصر [[روز تاسوعا]] عمر سعد سوار بر اسب شد و به سپاهیان خود گفت: «ای لشکریان خدا! سوار شوید که شما را به بهشت بشارت باد.» سپاه کوفه آماده جنگ شد. وقتی امام حسین از قصد آنان آگاه شد، با مأموریتی که به برادرش حضرت عباس(ع) داد  از آنان درخواست کرد آن شب را برای عبادت به او مهلت دهند. عمر سعد پس از مشورت با فرماندهان سپاه خود، پذیرفت.<ref>طبری،  تاریخ الامم و الملوک، ۱۹۶۸م، ج۵، ص۴۱۶-۴۱۷.</ref>


بنابر نقل برخی منابع صبح [[روز عاشورا]] امام در برابر سپاه کوفه ایستاد و با آنان سخن گفت و سپس عمر سعد را فراخواند و خطاب به او گفت:‌ ای عمر بن سعد! آیا تو مرا می‌کشی و می‌پنداری که آن [[زنازاده]] فرزند زنازاده(نا پاک زاده) تو را حاکم [[ری]] و گرگان خواهد کرد؟ به خدا سوگند تو هرگز گوارایی آن را نخواهی چشید. عمر سعد از سخنان امام خشمگین شد و از امام رو گرداند و به لشکریانش گفت: منتظر چه هستید؟ همگی حمله کنید که لقمه‌ای بیش نیست.<ref>خوارزمی،  مقتل الحسین، ۱۹۵۷م، ج۲، ص۶-۸.</ref>
===عمر سعد آغازگر جنگ در روز عاشورا===
عصر [[روز تاسوعا]] عمر سعد سوار بر اسب شد و به سپاهیان خود گفت: «ای لشکریان خدا! سوار شوید که شما را به بهشت بشارت باد.» سپاه کوفه آماده جنگ شد. وقتی امام حسین از قصد آنان آگاه شد، با مأموریتی که به برادرش حضرت عباس(ع) داد از آنان درخواست کرد آن شب را برای [[عبادت]] به او مهلت دهند. عمر سعد پس از مشورت با فرماندهان سپاه خود، پذیرفت.<ref>طبری، تاریخ الامم و الملوک، ۱۹۶۸م، ج۵، ص۴۱۶-۴۱۷.</ref>


سپس عمر سعد تیری به سوی لشکر امام حسین پرتاب کرد و گفت: شاهد باشید که من نخستین کسی بودم که تیر پرتاب کردم.<ref>طبری،  تاریخ الامم و الملوک، ۱۹۶۸م، ج۵، ص۴۲۹.</ref>
بنابر نقل برخی منابع صبح [[روز عاشورا]] امام در برابر سپاه کوفه ایستاد و با آنان سخن گفت و سپس عمر سعد را فراخواند و خطاب به او گفت: ای عمر بن سعد! آیا تو مرا می‌کشی و می‌پنداری که آن [[زنازاده]] فرزند زنازاده (ناپاک‌زاده) تو را حاکم [[ری]] و گرگان خواهد کرد؟ به خدا سوگند تو هرگز گوارایی آن را نخواهی چشید. عمر سعد از سخنان امام خشمگین شد و از امام رو گرداند و به لشکریانش گفت: منتظر چه هستید؟ همگی حمله کنید که لقمه‌ای بیش نیست.<ref>خوارزمی،  مقتل الحسین، ۱۹۵۷م، ج۲، ص۶-۸.</ref> سپس عمر سعد تیری به سوی لشکر امام حسین پرتاب کرد و گفت: شاهد باشید که من نخستین کسی بودم که تیر پرتاب کردم.<ref>طبری،  تاریخ الامم و الملوک، ۱۹۶۸م، ج۵، ص۴۲۹.</ref>


===نفرین امام حسین===
===نفرین امام حسین===
پس از آنکه [[علی اکبر]] به میدان رفت، امام خطاب به عمر سعد چنین نفرین کرد: «خدا نسل تو را قطع کند (فرزندت را بکشد) و کسی را بر تو مسلط گرداند که در بستر، سر از تنت جدا کند.»<ref>خوارزمی،  مقتل الحسین، ۱۹۵۷م، ج۲، ص۳۰.</ref> در جریان [[قیام مختار]] عمر سعد در بسترش به قتل رسید ونفرین امام حسین (ع) در باره اش تحقق یافت و پسر او (حفص) نیز کشته شد.
پس از آنکه [[علی‌اکبر]] به میدان رفت، امام خطاب به عمر سعد چنین نفرین کرد: «خدا نسل تو را قطع کند (فرزندت را بکشد) و کسی را بر تو مسلط گرداند که در بستر، سر از تنت جدا کند.»<ref>خوارزمی،  مقتل الحسین، ۱۹۵۷م، ج۲، ص۳۰.</ref>  
 
=== دستور تاختن اسب بر بدن شهدا ===
وقتی امام حسین به شدت زخمی شد و بر زمین افتاد، عمر سعد با اسب خود نزدیک آمد و بالای سر آن حضرت ایستاد و به سپاهیانش گفت: کار او را تمام کنید و سر از بدنش جدا سازید.<ref>ابن‌اعثم، الفتوح، ۱۴۱۱ق، ص۹۱۱.</ref>


او پس از شهادت امام حسین(ع) و یارانش دستور داد که بر بدن آنان اسب بتازند<ref>بلاذری، انساب الاشراف، ۱۹۷۷م، ج۳، ص۲۰۴.</ref> و در [[۱۲ محرم]] پس از دفن اجساد کشته‌های سپاه خود با خاندان حسین(ع) که [[اسیران کربلا|اسیر]] شده بودند، به سوی کوفه حرکت کرد<ref>بلاذری، انساب الاشراف، ۱۹۷۷م، ج۳، ص۲۰۶-۲۰۷.</ref> و هنگامی که به نزد [[عبیدالله بن زیاد]] به [[کوفه]] رفت، عبیدالله از او خواست تا نامه وی در مورد جنگ با امام حسین(ع) را پس بدهد. ابن سعد ادعا کرد آن نامه از بین رفته است و عبیدالله گفت که آن را از تو خواهم گرفت.<ref>طبری،  تاریخ الامم و الملوک، ۱۹۶۸م، ج۵، ص۴۶۷.</ref>
=== دستور تاختن اسب بر بدن شهدای کربلا ===
وقتی امام حسین به شدت زخمی شد و بر زمین افتاد، عمر سعد با اسب خود نزدیک آمد و بالای سر آن حضرت ایستاد و به سپاهیانش گفت: کار او را تمام کنید و سر از بدنش جدا سازید.<ref>ابن‌اعثم، الفتوح، ۱۴۱۱ق، ص۹۱۱.</ref> او پس از شهادت امام حسین(ع) و یارانش دستور داد که بر بدن آنان اسب بتازند<ref>بلاذری، انساب الاشراف، ۱۹۷۷م، ج۳، ص۲۰۴.</ref> و در [[۱۲ محرم]] پس از دفن اجساد کشته‌های سپاه خود با خاندان حسین(ع) که [[اسیران کربلا|اسیر]] شده بودند، به سوی کوفه حرکت کرد<ref>بلاذری، انساب الاشراف، ۱۹۷۷م، ج۳، ص۲۰۶-۲۰۷.</ref> و هنگامی که به نزد [[عبیدالله بن زیاد]] به [[کوفه]] رفت، عبیدالله از او خواست تا نامه وی در مورد جنگ با امام حسین(ع) را پس بدهد. ابن‌سعد ادعا کرد آن نامه از بین رفته است و عبیدالله گفت که آن را از تو خواهم گرفت.<ref>طبری،  تاریخ الامم و الملوک، ۱۹۶۸م، ج۵، ص۴۶۷.</ref>


ابن سعد که دیگر دستش از همه جا کوتاه شده بود حالت خویش را چنین وصف کرده است: هیچ کس بدتر از من به خانه خویش باز نگشت، زیرا از امیری فاجر و ظالم اطاعت کرده و عدالت را پایمال و قرابت را قطع کرده‌ام.<ref>بلاذری، انساب الاشراف، ۱۹۷۷م، ج۳، ص۲۱۱.</ref>
ابن‌سعد حالت خویش را چنین وصف کرده است: هیچ کس بدتر از من به خانه خویش باز نگشت، زیرا از امیری فاجر و ظالم اطاعت کرده و عدالت را پایمال و قرابت را قطع کرده‌ام.<ref>بلاذری، انساب الاشراف، ۱۹۷۷م، ج۳، ص۲۱۱.</ref>


==کشته شدن==
==کشته‌شدن عمر سعد در قیام مختار==
ابن سعد به هنگام قیام [[سلیمان بن صرد|سلیمان بن صُرَد خزاعی کوفی]] به خونخواهی از قاتلان امام حسین(ع) در ۶۵ق /۶۸۴م، از بیم کشته شدن به دست مردم شب ها در دارالاماره می‌خوابید<ref>طبری،  تاریخ الامم و الملوک، ۱۹۶۸م، ج۵، ص۵۸۷.</ref> و آنگاه که [[مختار بن ابی عبید ثقفی]] در ۶۶ق /۶۸۵م به خونخواهی آن حضرت قیام کرد و بر [[کوفه]] مسلط شد همراه با [[محمد بن اشعث بن قیس|محمد بن اشعث]] که او نیز از شرکت کنندگان اصلی جنگ کربلا بود، فرار کرد.<ref>دینوری، الاخبارالطوال، ۱۳۷۹ق، ص۲۹۸.</ref> اما به وقت شورش مردم کوفه بر ضد مختار، به کوفه بازگشت و با دیگر سران مخالف مختار، رهبری مردم را به دست گرفت، ولی با شکست کوفیان بار دیگر از کوفه گریخت و به سوی [[بصره]] رفت تا به [[مصعب بن زبیر]] پناهنده شود. مختار یکی از فرماندهان خود را به نام [[ابوقلوص شبامی]] به تعقیب آنان فرستاد. وی ابن سعد را دستگیر کرده به نزد مختار آورد و ابن سعد و پسرش [[حفص بن عمر بن سعد]] که او نیز در مجلس حاضر بود به دستور مختار کشته شدند. مختار پس از آتش زدن بدن آنان سرهای آن دو را برای [[محمد بن حنفیه]] به [[مدینه]] فرستاد.<ref>دینوری، الاخبارالطوال، ۱۳۷۹ق، ص۳۰۰-۳۰۱؛ یعقوبی، تاریخ، ۱۳۷۹ق، ج۲، ص۲۵۹.</ref>
ابن‌سعد به هنگام قیام [[سلیمان بن صرد|سلیمان بن صُرَد خزاعی کوفی]] به خونخواهی از قاتلان امام حسین(ع) در ۶۵ق /۶۸۴م، از بیم کشته‌شدن به دست مردم شب‌ها در دارالاماره می‌خوابید<ref>طبری،  تاریخ الامم و الملوک، ۱۹۶۸م، ج۵، ص۵۸۷.</ref> و آنگاه که [[مختار بن ابی‌عبید ثقفی]] در ۶۶ق /۶۸۵م به [[خونخواهی امام حسین(ع)|خونخواهی آن حضرت]] قیام کرد و بر [[کوفه]] مسلط شد همراه با [[محمد بن اشعث بن قیس|محمد بن اشعث]] که او نیز از شرکت‌کنندگان اصلی جنگ کربلا بود، فرار کرد.<ref> دینوری، الاخبارالطوال، ۱۳۷۹ق، ص۲۹۸.</ref> اما به وقت شورش مردم کوفه بر ضد مختار، به کوفه بازگشت و با دیگر سران مخالف مختار، رهبری مردم را به دست گرفت، ولی با شکست کوفیان بار دیگر از کوفه گریخت و به سوی [[بصره]] رفت تا به [[مصعب بن زبیر]] پناهنده شود. مختار [[ابوقلوص شبامی]] را به تعقیب آنان فرستاد. وی ابن‌سعد را دستگیر کرده به نزد مختار آورد. ابن‌سعد و پسرش [[حفص بن عمر بن سعد]] که او نیز در مجلس حاضر بود به دستور مختار کشته شدند. مختار پس از آتش زدن بدن آنان سرهای آن دو را برای [[محمد بن حنفیه]] به [[مدینه]] فرستاد.<ref>دینوری، الاخبارالطوال، ۱۳۷۹ق، ص۳۰۰-۳۰۱؛ یعقوبی، تاریخ، ۱۳۷۹ق، ج۲، ص۲۵۹.</ref>


در روایت تاریخی دیگر آمده است که ابتدا مختار، ابن سعد را به شفاعت [[عبدالله ابن جَعده بن هُبیره]] مخزومی امان داد،<ref>خوارزمی، مقتل الحسین، ۱۹۵۷م، ص۲، ص۲۲۰.</ref> زیرا خواهر مختار یا به قولی دختر مختار همسر عمر بن سعد بود؛<ref>خوارزمی، مقتل الحسین، ۱۹۵۷م، ج۲، ص۲۲۰.</ref> اما پس از اعتراض [[محمد بن حنفیه]] به مختار، وی به یکی از فرماندهان سپاه خویش دستور داد تا ابن سعد را در خانه‌اش دستگیر کرده سر از تنش برگیرد.<ref>ابن عبدربه، عقدالفرید، ۱۴۰۲ق، ج۴، ص۴۰۴-۴۰۵.</ref>
در روایت تاریخی دیگر آمده است که ابتدا مختار، ابن‌سعد را به شفاعت [[عبدالله ابن جَعده بن هُبیره]] مخزومی امان داد،<ref>خوارزمی، مقتل الحسین، ۱۹۵۷م، ص۲، ص۲۲۰.</ref> زیرا خواهر مختار یا به قولی دختر مختار همسر عمر بن سعد بود؛<ref>خوارزمی، مقتل الحسین، ۱۹۵۷م، ج۲، ص۲۲۰.</ref> اما پس از اعتراض [[محمد بن حنفیه]] به مختار، وی به یکی از فرماندهان سپاه خویش دستور داد تا ابن‌سعد را در خانه‌اش دستگیر کرده سر از تنش برگیرد.<ref>ابن عبدربه، عقدالفرید، ۱۴۰۲ق، ج۴، ص۴۰۴-۴۰۵.</ref>


[[علامه مجلسی]] در [[زاد المعاد]] گفته است بنابر قولی، عمر بن سعد در [[نهم ربیع الاول]] کشته شده است.<ref>مجلسی، زاد المعاد، ۱۴۲۳ق، ص۲۵۸.</ref>
[[علامه مجلسی]] در [[زاد المعاد]] گفته است بنابر قولی، عمر بن سعد در [[نهم ربیع الاول]] کشته شده است.<ref>مجلسی، زاد المعاد، ۱۴۲۳ق، ص۲۵۸.</ref>


==اختلاف اهل سنت در وثاقت وی==
==اختلاف اهل‌سنت در وثاقت ابن‌سعد==
ابن سعد از پدر خود سعد<ref>عجلی، تاریخ الثقات، ۱۴۰۵ق، ص۳۵۷.</ref> و ابوسعید خُدری روایت کرده است<ref>ابن حجر، تهذیب التهذیب، ۱۳۲۵ق، ج۷، ص۴۵۰</ref> و کسانی چون ابراهیم پسر وی، ابوبکر بن حفص نوه او، ابوالخطاب بصری، قتاده بن دعامه سدوسی، [[محمد بن مسلم بن شهاب زهری]]، ابواسحاق سبیعی همدانی و عمرو بن عبدالله از او روایت کرده‌اند.<ref>ابن ابی حاتم، الجرح و التعدیل، ۱۳۷۲ق، ج۳، ص۱۱۱؛ ابن حجر، تهذیب التهذیب، ۱۳۲۵ق، ج۷، ص۴۵۰.</ref> [[عجلی]] او را در شمار [[ثقه|ثقات]] آورده است.<ref>عجلی، تاریخ الثقات، ۱۴۰۵ق، ص۳.</ref> اما [[ابن ابی حاتم رازی]]<ref>ابن ابی حاتم، الجرج والتعدیل، ۱۳۷۲ق، ج۳، ص۱۱۱-۱۱۲.</ref> نقل می‌کند که [[یحیی بن معین]] گفته است: چگونه می‌توان قاتل حسین بن علی(ع) را ثقه دانست؟ [[ابن حجر]] در کتاب تقریب التهذیب،<ref>ابن حجر، تقریب التهذیب، ۱۳۹۵ق، ج۲، ص۵۶.</ref> او را «صدوق» شمرده و در کتاب تهذیب التهذیب،<ref>ابن حجر، تهذیب التهذیب، ۱۳۲۵ق، ج۷، ص۴۵۱.</ref> نوشته است که محدثانی که از عمر بن سعد روایت نقل می‌کرده‌اند، مورد اعتراض دیگر راویان قرار می‌گرفته‌اند.
ابن‌سعد از پدر خود سعد<ref>عجلی، تاریخ الثقات، ۱۴۰۵ق، ص۳۵۷.</ref> و ابوسعید خُدری روایت کرده است<ref>ابن حجر، تهذیب التهذیب، ۱۳۲۵ق، ج۷، ص۴۵۰</ref> و کسانی چون ابراهیم پسر وی، ابوبکر بن حفص نوه او، ابوالخطاب بصری، قتاده بن دعامه سدوسی، [[محمد بن مسلم بن شهاب زهری]]، ابواسحاق سبیعی همدانی و عمرو بن عبدالله از او روایت کرده‌اند.<ref>ابن ابی حاتم، الجرح و التعدیل، ۱۳۷۲ق، ج۳، ص۱۱۱؛ ابن حجر، تهذیب التهذیب، ۱۳۲۵ق، ج۷، ص۴۵۰.</ref> [[عجلی]] او را در شمار [[ثقه|ثقات]] آورده است.<ref>عجلی، تاریخ الثقات، ۱۴۰۵ق، ص۳.</ref> اما [[ابن ابی حاتم رازی]]<ref>ابن ابی حاتم، الجرج والتعدیل، ۱۳۷۲ق، ج۳، ص۱۱۱-۱۱۲.</ref> نقل می‌کند که [[یحیی بن معین]] گفته است: چگونه می‌توان قاتل حسین بن علی(ع) را ثقه دانست؟ [[ابن حجر]] در کتاب تقریب التهذیب،<ref>ابن حجر، تقریب التهذیب، ۱۳۹۵ق، ج۲، ص۵۶.</ref> او را «صدوق» شمرده و در کتاب تهذیب التهذیب،<ref>ابن حجر، تهذیب التهذیب، ۱۳۲۵ق، ج۷، ص۴۵۱.</ref> نوشته است که محدثانی که از عمر بن سعد روایت نقل می‌کرده‌اند، مورد اعتراض دیگر راویان قرار می‌گرفته‌اند.


== پانویس ==
== پانویس ==