Automoderated users، confirmed، protected، templateeditor
۱٬۸۱۱
ویرایش
(ویکی سازی) |
(←بیعت با یزید: اصلاح لینک) |
||
خط ۵۰: | خط ۵۰: | ||
ابن عمر با وجود بیعت نکردنش در صف مخالفان حضرت قرار نگرفت و از مخالفان امام حمایت نکرد.<ref>ابن اعثم، الفتوح، ۱۴۱۱ق، ج۲، ص ۵۲۹.</ref> برخی منابع [[اهل سنت]] آوردند عبدالله در اواخر عمرش از اینکه از علی(ع) حمایت نکرد، پشیمان و ناراحت بود و میگفت: | ابن عمر با وجود بیعت نکردنش در صف مخالفان حضرت قرار نگرفت و از مخالفان امام حمایت نکرد.<ref>ابن اعثم، الفتوح، ۱۴۱۱ق، ج۲، ص ۵۲۹.</ref> برخی منابع [[اهل سنت]] آوردند عبدالله در اواخر عمرش از اینکه از علی(ع) حمایت نکرد، پشیمان و ناراحت بود و میگفت: | ||
::: «بر هیچیک از کارهای خود پشیمان نیستم، مگر اینکه در کنار علی(ع) در مقابل فتنهگران نجنگیدم».<ref>ابن اثیر، اسد الغابة، ۱۴۰۹ق، ج ۳، ص۲۳۸.</ref> | :::«بر هیچیک از کارهای خود پشیمان نیستم، مگر اینکه در کنار علی(ع) در مقابل فتنهگران نجنگیدم».<ref>ابن اثیر، اسد الغابة، ۱۴۰۹ق، ج ۳، ص۲۳۸.</ref> | ||
==منع امام حسین(ع) از رفتن به سوی عراق== | ==منع امام حسین(ع) از رفتن به سوی عراق== | ||
خط ۵۷: | خط ۵۷: | ||
==نامه به معاویه== | ==نامه به معاویه== | ||
عبدالله در نامهای به [[معاویه]] میگوید: | عبدالله در نامهای به [[معاویه]] میگوید: | ||
::: «تو گمان کردی حال که من [[علی]] و [[مهاجران]] را رها کردهام، همراه تو میشوم؛ و اینکه گفتی من با علی بیعت نکردم به این دلیل بود که من در ایمان و هجرت و جایگاه نزد پیامبر (ص) و غلبه بر مشرکین مانند علی نبوده ام و اینکه درباره این واقعه توصیههایی از [[پیامبر اسلام|پیامبر]] بهخاطر نداشتم پس به ناچار، بیطرفی را برگزیدم و با خود گفتم اگر این راه هدایت باشد، حداکثر آن است که ثوابی نبردم و اگر راه گمراهی باشد، با بیطرفی از شرّی خلاصی یافتهام. لذا دیگر بهدنبال من نباش.»<ref>ابن اعثم، الفتوح، ۱۴۱۱ق، ج۲، ص ۵۲۹.</ref> | :::«تو گمان کردی حال که من [[علی]] و [[مهاجران]] را رها کردهام، همراه تو میشوم؛ و اینکه گفتی من با علی بیعت نکردم به این دلیل بود که من در ایمان و هجرت و جایگاه نزد پیامبر (ص) و غلبه بر مشرکین مانند علی نبوده ام و اینکه درباره این واقعه توصیههایی از [[پیامبر اسلام|پیامبر]] بهخاطر نداشتم پس به ناچار، بیطرفی را برگزیدم و با خود گفتم اگر این راه هدایت باشد، حداکثر آن است که ثوابی نبردم و اگر راه گمراهی باشد، با بیطرفی از شرّی خلاصی یافتهام. لذا دیگر بهدنبال من نباش.»<ref>ابن اعثم، الفتوح، ۱۴۱۱ق، ج۲، ص ۵۲۹.</ref> | ||
==بیعت با یزید== | ==بیعت با یزید== | ||
معاویه قبل از مرگش درباره [[خلافت]]، به پسرش یزید گفت من از چند نفر ترس دارم که خلافت را بگیرند از جمله آنها عبدالله بن عمر است و در ادامه میگوید، عبدالله [[عبادت]] و پارسایی را پیشه خود کرده است و اگر همه مردم با تو بیعت کردند بعد از همه، او نیز با تو بیعت خواهد کرد.<ref> ابن اثیر، الکامل، ۱۳۸۵ق، ج۴، ص۶.</ref> | معاویه قبل از مرگش درباره [[خلافت]]، به پسرش یزید گفت من از چند نفر ترس دارم که خلافت را بگیرند از جمله آنها عبدالله بن عمر است و در ادامه میگوید، عبدالله [[عبادت]] و پارسایی را پیشه خود کرده است و اگر همه مردم با تو بیعت کردند بعد از همه، او نیز با تو بیعت خواهد کرد.<ref> ابن اثیر، الکامل، ۱۳۸۵ق، ج۴، ص۶.</ref> | ||
پس از مرگ [[معاویه]]، [[ولید بن عتبه]] حاکم مدینه، از عبدالله خواست تا با یزید بیعت کند، عبدالله گفت خواهان اختلاف نیست؛ اما هرگاه همه مردم بیعت کردند، او هم بیعت میکند و چون احتمال شورش نداشت او را رها کردند.<ref>الطبری، تاریخ طبری، ۱۳۸۷ق، ج ۵، ص ۳۴۲.</ref> | پس از مرگ [[معاویة بن ابیسفیان|معاویه]]، [[ولید بن عتبة بن ابیسفیان|ولید بن عتبه]] حاکم مدینه، از عبدالله خواست تا با یزید بیعت کند، عبدالله گفت خواهان اختلاف نیست؛ اما هرگاه همه مردم بیعت کردند، او هم بیعت میکند و چون احتمال شورش نداشت او را رها کردند.<ref>الطبری، تاریخ طبری، ۱۳۸۷ق، ج ۵، ص ۳۴۲.</ref> واقدی میگوید: | ||
واقدی میگوید: | :::«ولید بن عتبه نتوانست از [[عبدالله بن زبیر|ابن زبیر]] و [[امام حسین علیهالسلام|حسین]] بیعت بگیرد و آنها شبانه به [[مکه]] رفتند. در بین راه عبدالله بن عمر آنها را دید و سوال کرد از [[مدینه]] چه خبر؟ آنها گفتند مرگ معاویه و بیعت با یزید. ابن عمر به آنها گفت از خدا بترسید و جمع [[مسلمانان]] را پراکنده نکنید و مدتی در مدینه ماند و وقتی خبر بیعت مردم با یزید را از شهرهای مختلف شنید پیش ولید رفت و با او بیعت کرد.»<ref>الطبری، تاریخ،۱۳۸۷ق، ج ۵، ص ۳۴۳.</ref> و گفت: «اگر خیر است، راضی هستیم و اگر بلاست صبر میکنیم».<ref>ابن سعد، الطبقات الکبری، ۱۴۱۰ق، ج ۴، ص۱۶۴.</ref> | ||
::: «ولید بن عتبه نتوانست از [[عبدالله بن زبیر|ابن زبیر]] و [[حسین | |||
بعد از مدتی که مردم بیعت با یزید را شکستند، عبدالله به پسران خود گفت بیعت ما با یزید، بیعت با [[خداوند|خدا]] و رسول او بوده است و از پیامبر شنیدم کسی که بیعتش را با دیگری بشکند جایگاهش [[جهنم]] است. بنابراین هر کس بیعتش با یزید را بشکند بین من و او جدایی است.<ref>ابن سعد، الطبقات الکبری، ۱۴۱۰ق، ج ۴، ص۱۶۴.</ref>بر اساس گزارش [[ابنابیالحدید|ابن ابی الحدید]] توجیهش برای بیعت شبانه وشتاب آلودش روایتی از [[حضرت محمد صلی الله علیه و آله|پیامبر]] بود که هر کس بمیرد بی آنکه امامی برایش باشد به مرگ [[جاهلیت]] مرده است. <ref>ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه،ناشر: مکتبة آیة الله العظمی المرعشي النجفي (ره)، ج۱۳، ص۲۴۲.</ref> بر اساس برخی گزارش های تاریخی عبدالله بن عمر در ماجرای شورش مردم مدینه علیه یزید و به حبس افتادن عبدالله بن مطیع خطاب به [[مروان بن حکم]] گفت: ای جماعت [[بنیامیه|بنی امیه]] برای اقامه دین و دنیایتان از خدا و حق استعانت بجویید و هرگز ستم نکنید چرا که ظلم و ستم مرتعی وخیم و خطرناک است و براساس گمان و [[تهمت]] کسی را دستگیر نکنید و بدانید که اگر شما بر عدل و حق استقامت داشته باشد خداوند یاریتان خواهد کرد ولی اگر ستم کنید او شما را به خودتان وامیگذارد. <ref>ابن اعثم، البلاذری، ج۵، ص۱۶.</ref> {{یاد|وقال: يا معشر بني أمية! استعينوا بالله وبالحق على إقامة دينكم ودنياكم، ولا تظلموا فإن الظلم مرتعه وخيم، ولا تأخذوا بالظنة والتهمة، فإنكم إن استقمتم أعانكم الله وإن ظلمتم وكلكم الله إلى أنفسكم}} | بعد از مدتی که مردم بیعت با یزید را شکستند، عبدالله به پسران خود گفت بیعت ما با یزید، بیعت با [[خداوند|خدا]] و رسول او بوده است و از پیامبر شنیدم کسی که بیعتش را با دیگری بشکند جایگاهش [[جهنم]] است. بنابراین هر کس بیعتش با یزید را بشکند بین من و او جدایی است.<ref>ابن سعد، الطبقات الکبری، ۱۴۱۰ق، ج ۴، ص۱۶۴.</ref>بر اساس گزارش [[ابنابیالحدید|ابن ابی الحدید]] توجیهش برای بیعت شبانه وشتاب آلودش روایتی از [[حضرت محمد صلی الله علیه و آله|پیامبر]] بود که هر کس بمیرد بی آنکه امامی برایش باشد به مرگ [[جاهلیت]] مرده است. <ref>ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه،ناشر: مکتبة آیة الله العظمی المرعشي النجفي (ره)، ج۱۳، ص۲۴۲.</ref> بر اساس برخی گزارش های تاریخی عبدالله بن عمر در ماجرای شورش مردم مدینه علیه یزید و به حبس افتادن عبدالله بن مطیع خطاب به [[مروان بن حکم]] گفت: ای جماعت [[بنیامیه|بنی امیه]] برای اقامه دین و دنیایتان از خدا و حق استعانت بجویید و هرگز ستم نکنید چرا که ظلم و ستم مرتعی وخیم و خطرناک است و براساس گمان و [[تهمت]] کسی را دستگیر نکنید و بدانید که اگر شما بر عدل و حق استقامت داشته باشد خداوند یاریتان خواهد کرد ولی اگر ستم کنید او شما را به خودتان وامیگذارد. <ref>ابن اعثم، البلاذری، ج۵، ص۱۶.</ref> {{یاد|وقال: يا معشر بني أمية! استعينوا بالله وبالحق على إقامة دينكم ودنياكم، ولا تظلموا فإن الظلم مرتعه وخيم، ولا تأخذوا بالظنة والتهمة، فإنكم إن استقمتم أعانكم الله وإن ظلمتم وكلكم الله إلى أنفسكم}} | ||
خط ۷۰: | خط ۶۹: | ||
بعدها درباره بیعت عبدالله بن عمر با [[حجاج بن یوسف ثقفی|حجاج]] آوردند او شبانه برای اینکه مردم او را نبینند به خانه حجاج برای بیعت میرود و حجاج هم به همین دلیل پایش را از زیر تشک بیرون میآورد و به او میگوید که با پایش بیعت کند.<ref>بلاذری، انساب الأشراف، ۱۴۱۷ق، ج۱۰، ص۴۴۷.</ref> | بعدها درباره بیعت عبدالله بن عمر با [[حجاج بن یوسف ثقفی|حجاج]] آوردند او شبانه برای اینکه مردم او را نبینند به خانه حجاج برای بیعت میرود و حجاج هم به همین دلیل پایش را از زیر تشک بیرون میآورد و به او میگوید که با پایش بیعت کند.<ref>بلاذری، انساب الأشراف، ۱۴۱۷ق، ج۱۰، ص۴۴۷.</ref> | ||
== جایگاه نزد اهل سنت== | ==جایگاه نزد اهل سنت== | ||
شخصیت ابن عمر، مانند پدرش در تفکر دینی و سیاسی [[اهل سنت و جماعت|اهل سنت]] از اهمیت ویژهای برخوردار است. او علاوه بر آنکه [[صحابه|صحابی]] پیامبر بوده، فرزند [[عمر بن خطاب|خلیفه دوم]] نیز بهشمار میآمد.<ref>جعفریان، «تأثیر موضعگیریهای شخصی در فقه سیاسی اهل سنت»، ص۵۴.</ref> صرفنظر از این دو نکته، اهل سنت او را روایتگر [[حدیث|احادیث]] زیادی از [[حضرت محمد صلی الله علیه و آله|پیامبر(ص)]]، [[ابوبکر]] و [[عمر]] میدانند که با توجه به فرزندی وی نسبت به خلیفه، مورد توجه خاص قرار گرفته است.<ref>ابن حجر، الاصابه، ۱۴۱۵ق، ج۴، ص۱۵۶.</ref> ابناثیر نیز فضایلی را برای عبدالله نقل کرده است و او را از بزرگان اهل سنت دانسته که شصت سال پس از پیامبر (ص) [[فتوا]] داده است.<ref>ابن اثیر، اسد الغابة، ۱۴۰۹ق، ج۳، ص۲۳۸.</ref> | شخصیت ابن عمر، مانند پدرش در تفکر دینی و سیاسی [[اهل سنت و جماعت|اهل سنت]] از اهمیت ویژهای برخوردار است. او علاوه بر آنکه [[صحابه|صحابی]] پیامبر بوده، فرزند [[عمر بن خطاب|خلیفه دوم]] نیز بهشمار میآمد.<ref>جعفریان، «تأثیر موضعگیریهای شخصی در فقه سیاسی اهل سنت»، ص۵۴.</ref> صرفنظر از این دو نکته، اهل سنت او را روایتگر [[حدیث|احادیث]] زیادی از [[حضرت محمد صلی الله علیه و آله|پیامبر(ص)]]، [[ابوبکر]] و [[عمر]] میدانند که با توجه به فرزندی وی نسبت به خلیفه، مورد توجه خاص قرار گرفته است.<ref>ابن حجر، الاصابه، ۱۴۱۵ق، ج۴، ص۱۵۶.</ref> ابناثیر نیز فضایلی را برای عبدالله نقل کرده است و او را از بزرگان اهل سنت دانسته که شصت سال پس از پیامبر (ص) [[فتوا]] داده است.<ref>ابن اثیر، اسد الغابة، ۱۴۰۹ق، ج۳، ص۲۳۸.</ref> | ||
خط ۹۱: | خط ۹۰: | ||
{{پانوشت}} | {{پانوشت}} | ||
== یادداشت == | ==یادداشت== | ||
{{یادداشتها}} | {{یادداشتها}} | ||