پرش به محتوا

حدیث: تفاوت میان نسخه‌ها

۵۰٬۳۷۴ بایت حذف‌شده ،  ‏۲۶ مهٔ ۲۰۲۳
جز
بدون خلاصۀ ویرایش
جزبدون خلاصۀ ویرایش
جزبدون خلاصۀ ویرایش
خط ۱۷: خط ۱۷:
شش کتاب، [[صحیح بخاری]] و [[صحیح مسلم]] (<small>که روی هم به [[صحیحین]] مشهورند</small>)، [[سنن ابی داود]]، [[سنن ترمذی]]، [[سنن نسائی]] و [[سنن ابن ماجه]]، معتبرترین کتاب‌های روایی‌ [[اهل سنت]] هستند. مجموع این شش کتاب، [[صحاح سته]] نامیده شده‌اند.
شش کتاب، [[صحیح بخاری]] و [[صحیح مسلم]] (<small>که روی هم به [[صحیحین]] مشهورند</small>)، [[سنن ابی داود]]، [[سنن ترمذی]]، [[سنن نسائی]] و [[سنن ابن ماجه]]، معتبرترین کتاب‌های روایی‌ [[اهل سنت]] هستند. مجموع این شش کتاب، [[صحاح سته]] نامیده شده‌اند.


==مفهوم‌شناسی==
==تعریف حدیث==
حدیث و روایت از نظر لغوی با هم تفاوت کلّی دارند، ولی در اصطلاح علمی در بیشتر موارد مرادف هم به کار می‌روند. در مواردی هم به معنایی متفاوت با هم به کار می‌روند که در این صورت «حدیث» اختصاص به نقل کلام معصومان دارد و «روایت» به نقل هر موضوعی از جمله تاریخ یا حادثه یا کلام غیر معصوم.{{مدرک}}
حدیث به سخنی گفته می‌شود که گفتار، رفتار یا تقریر پیامبر(ص) و به‌اعتقاد شیعیان، امامان را حکایت می‌کند.<ref>مدیر شانه‌چی، علم‌الحدیث، ۱۳۸۱ش، ص۲۰.</ref> برپایه نوشته‌های عالمان مسلمان، به حدیثْ «خبر»،<ref>مهدوی‌راد، «تدوین حدیث (۱)»، ص۳۹-۴۰؛ مدیر شانه‌چی، علم‌الحدیث، ۱۳۸۱ش، ص۲۰؛</ref> «روایت»<ref>مدیر شانه‌چی، علم‌الحدیث، ۱۳۸۱ش، ص۲۰؛ عارف، تاریخ عمومی حدیث، ۱۳۷۷ش، ص۲۸.</ref> و «اثر»<ref>مهدوی‌راد، «تدوین حدیث (۱)»، ص۴۳، ۴۴.</ref> هم گفته می‌شود.


ظاهراً وجه نامگذاری خبر به حدیث از آن جهت است که در مقابل [[قرآن]] (<small>که هر دو بیان احکام الهی است</small>) قرار گرفته است؛ زیرا بیشتر [[اهل سنت]]، قائل به [[نظریه خلق قرآن|قدم قرآن]] هستند. ازاین‌رو، احکامی را که از [[پیامبر(ص)]] صادر شده است در مقابل قرآن (قدیم) «حدیث» نامیده‌اند.<ref>ابن حجر عسقلانی، فتح الباری، ج۱، '''ص...'''</ref>
واژه «حدیث» صفت مشبهه‌ای از ریشه «ح د ث» به معنای «جدید، سخن، داستان و حکایت» است.<ref>https://www.cgie.org.ir/fa/article/226988/%D8%AD%D8%AF%DB%8C%D8%AB</ref>
===حدیث و رابطه آن با اثر، خبر و عِلم===
در قرن‌های نخست [[هجری قمری|هجری]] سه مفهوم «اثر، [[خبر]] و عِلم» هم‌معنای «حدیث» بودند.


====اثر====
اَثَر از نظر لغوی به معنای بازمانده و ردِ پا است. این واژه به طور خاص در بین [[اهل سنت و جماعت|اهل سنت]] برای اشاره به هر نشانه و اثری به کار می‌رفت که از شریعت و تعالیم دین برجای مانده باشد، خواه مستقیماً کلامی از [[حضرت محمد صلی الله علیه و آله|پیامبر(ص)]] باشد و خواه به طور غیرمستقیم در بازگشت به [[صحابه]] آن حضرت، [[تابعین]] (کسانی که صحابه رادیده‌اند ) یا اتباع آن تابعین(کسانی که تابعین را دیده‌اند) و حتی [[سیره]] برجای مانده در [[مدینة الرسول]] بازتاب یافته باشد. ولی این اصطلاح نزد عالمان شیعه معمولا به همان معنای روایت از معصومان به کار می‌رود و برخی نیز اثر را به آنچه از صحابه نقل شود، اختصاص داده‌اند.<ref>شیخ بهایی، الوجیزه، ص۶.</ref>


====خبر====
==اهمیت حدیث نزد مسلمانان==
در تعریف خبر آراء مختلفی ارائه شده است. بعضی حدیث را بر دو بخش تقسیم می‌کردند، حدیث مرفوع را خبر، و حدیث موقوف را اثر می‌نامیدند<ref>سیوطی، تدریب الراوی، ج ۱، ص۱۸۴</ref>؛ و بعضی حدیث را سخن روایت شده از [[معصومین(ع)]] و خبر را به طور اعم، هر سخنی روایت شده از پیشینیان، و اثر را از هر دو آنها عام‌تر شمردند<ref>انصاری، الحدود الانیقه، ص۸۵؛ شهید ثانی، الرعایه، ص۴۹</ref> و بعضی برای فارغ شدن از این تشتت اقوال، هر سه اصطلاح را با هم معادل شمرده‌اند<ref>قاسمی، قواعد التحدیث، ص۶۱؛ صبحی صالح، الحدیث و مصطلحه، ص۱۰-۱۱</ref>.
مسلمانان حدیث را همچون قرآن منبعی مهم برای فهم احکام دینی می‌دانند. حدیث همچنین نقشی محوری در شکل‌گیری فرهنگ اسلامی داشته است. درباره حدیث کتاب‌های مختلفی نوشته‌‌اند که در آن‌ها در ضبط احادیث، ارزیابی آن‌ها و همچنین روش فهمشان کوشیده‌اند. این تلاش‌ها سبب شده است گروهی از دانش‌ها با موضوع حدیث شکل بگیرد که به مجموعه آن‌ها علوم حدیث گفته می‌شود.<ref>پاکتچی، «حدیث».</ref>
{{مهم‌ترین کتاب‌های حدیثی فریقین}}


====عِلم====
کاظم مدیر شانه‌چی در مقدمه کتاب علم‌الحدیث نوشته است همه علومی که در اسلام پدید آمده است، بر حدیث مبتنی بوده و بدون حدیث به کمال مطلوبش نمی‌رسید: علم تفسیر، در آغاز تنها شامل روایات می‌شده است. فقه و اصول هموراه با حدیث همراه بوده است و در دانش کلام و مناظره فقره‌های اسلامی با هم، احادیث پیامبر(ص) تعیین‌کنندهه بود و درستی و نادرستی یک اندیشه را مشخص می‌کرد. تاریخ و سیره هم چیزی جز روایاتی که با سلسله‌سند نقل می‌شد، نبود. حتی در ادبیات هم سخنان پیامبر شاهد گرفته می‌شد.<ref>مدیر شانه چی، علم‌الحدیث و درایةالحدیث، ص۱-۲.</ref>
این اصطلاح امروزه کاربردی ندارد ولی نمونه‌های پرشماری از کاربرد این واژه در سدۀ نخست هجری و به طور محدود در سدۀ ۲ق وجود دارد که نشان می‌دهد، برای آنچه ما امروز حدیث می‌نامیم، نخستین واژه‌ای که به ذهن یک فرد در آن دوره متبادر می‌شده، واژۀ عِلم بوده است. مجموعه‌ای از تعبیرات از [[صحابه]] و [[تابعین]] وجود دارد که در آن از «رفتن علم» و «برداشته شدن» یا «مندرس شدن» آن ابراز نگرانی شده، و رفتن علم به معنای رفتن حاملان علم دانسته شده است.{{مدرک}}


==تقسیمات حدیث==
به گفته وی، حدیث بر ادبیات فارسی هم تأثیر گذشته و  آن را غنی‌تر کرده و گسترش داده است. کمتر شاعری فارسی یافت می‌شود که در اشعارش، حدیث به کار نبرده باشد. نکته‌های ادبی که در آن‌ها به حدیثی اشاره شده، جزو بهترین آثار در ادبیات فارسی است و اهمیت آموزشی و اخلاقی بسیار دارد.<ref>مدیر شانه‌چی، علم‌الحدیث و درایةالحدیث، ص۲-۳.</ref>
{{اصلی|حدیث (اقسام) }}
در علوم حدیث دسته‌بندی‌های متنوعی برای فهم بهتر سند یا متن روایات به کار می‌رود. این تقسیمات عبارتند از:


تقسیم بر اساس تعداد راویان سند: [[خبر واحد]]، [[خبر مستفیض|خبر مُسْتَفیض]] و [[حدیث متواتر|خبر متواتر]]
==نوشتن حدیث==
{{اصلی|کتابت حدیث}}
به‌گفته پژوهشگران، نوشتن روایت‌های [[حضرت محمد صلی الله علیه و آله|پیامبر اکرم(ص)]] و [[اهل‌بیت(ع)]] عامل مهم حفظ روایات اسلامی بوده است.<ref>معارف، «بررسی سیر تاریخی کتابت حدیث در شیعه»، ص۷۴.</ref> نورالدین عِتْر، حدیث‌دان اهل‌تسنن، نوشته است کتابت حدیث اصلی‌ترین وسیله برای حفظ [[حدیث]] و انتقال آن به نسل‌های آینده بوده است.<ref>عتر، منهج النقد فی علوم الحدیث، ۱۴۱۸ق، ص۳۹-۴۰.</ref> طبق گفته [[سید محسن امین]]، مؤلف کتاب [[اعیان الشیعة (کتاب)|اَعیان‌الشّیعه]]، شیعیان از زمان [[امام علی علیه‌السلام|امام علی‌(ع)]] تا دوره [[امام حسن عسکری علیه‌السلام|امام عسکری‌(ع)]] ۶۶۰۰ کتاب حدیثی تألیف کردند.<ref>امین، أعیان الشیعه، ۱۴۰۳، ج۱، ص۱۴۰.</ref>


تقسیم بر اساس اعتبار سند: صحیح و اقسام آن (صحیح مُضاف، متفق علیه، اعلا، اوسط، ادنی)، حَسَن، موثوق، قوی، ضعیف و اقسام آن (مُدْرَج، مشترک، مُصَحَّف، مؤتلف و مختلف)
به‌جهت آن‌که در سنت اسلامی، احادیث دومین منبع شناخت معارف دینی شمرده می‌شوند، کتابت حدیث در دوران پیامبر(ص) و امامان را امری مهم می‌دانند.<ref>توحیدی، «بررسی کتابت حدیث در دوره صحابه»، ص۸۷.</ref> گفته‌اند احادیث متعددی از [[چهارده معصوم|امامان شیعه(ع)]] در توصیه به کتابت حدیث وجود دارد.<ref>برای نمونه نگاه کنید به: ترمذی، سنن الترمذی، ۱۳۹۵ق، ج۵، ص۳۹؛ کلینی، کافی، ۱۴۰۷ق، ج۱، ص۵۲، حدیث ۸، ۹ و ۱۰؛ ابن‌شعبه، تحف‌العقول، ۱۴۰۴ق،‌ ص۳۶.</ref> شهید ثانی، به‌علت آن‌که در دورهٔ او کتاب‌های دینی به‌مقدار کافی وجود نداشت، نوشتن حدیث را [[واجب عینی]] می‌دانست.<ref>شهید ثانی، منیة المرید، ۱۴۰۹ق، ص۳۳۹.</ref>


تقسیم بر اساس اتصال یا قطع سند: مُسنَد، مُتَّصِل، مَرفوع، موقوف، مَقطوع، مُرْسَل، مُنْقَطِع، مُعْضَل یا مشکل، مُضْمَر، مُعَلَّق، مُعَنْعَن، مُهْمَل
گردآوری احادیث در دوره‌های مختلف، ویژگی‌های متفاوتی داشته است. ازاین‌رو حدیث‌شناسان از [[ادوار حدیث]] سخن گفته، خصوصیت‌های متمایزی را برای هر دوره ذکر کرده‌اند.<ref>معارف، «تدوین حدیث»، ص۷۵۰.</ref>


تقسیم بر اساس متن: نَصّ، ظاهر، مُؤَوَّل، مُطلَق و مُقَید، عام و خاص، مُجْمَل و مُبَین، مُکاتَب و مکاتِبه، مشهور، متروک، مطروح، حدیث قدسی، شاذ، مقلوب، متشابه. <ref>سبحانی، اصول الحديث وأحكامه في علم الدّراية، الناشر
==منع نوشتن حدیث==
{{اصلی|منع حدیث}}
منع از نوشتن حدیث به جلوگیری از نوشتن و نقل [[حدیث|احادیث]] پیامبر گفته می‌شود. این کار از دوره خلافت دو خلیفه اول آغاز شد<ref>متقی هندی، کنز العمال، ۱۴۰۱ق،‌ ج۱۰،‌ ص۲۸۵؛ طبری، تاريخ‏ الامم و الملوک، ۱۳۸۷ق، ج۴، ص۲۰۴.</ref> و تا صد سال ادامه یافت تا این‌که [[عمر بن عبدالعزیز]] هشتمین خلیفه اموی در نامه‌ای به [[ابوبکر بن حزم|ابوبکر بن حَزم]] حاکم مدینه، از او خواست احادیث پیامبر را بنویسد؛ زیرا بیم آن هست که علم و اهل آن از میان برود.<ref>بخاری، صحیح بخاری، ۱۴۰۱ق، ج۱، ص۳۳.</ref>


دار إحياء التراث العربي، ص۶۶.</ref>  
به‌باور علمای [[اهل‌سنت]] خلفای اول و دوم از آن رو نقل و کتابت حدیث را به این دلایل ممنوع کردند: احتمال آمیختن [[حدیث]] با [[قرآن]]<ref>متقی هندی، کنزالعمال، ۱۴۰۱ق، ج۱۰، ص۲۹۱-۲۹۲، ح۲۹۴۷۴.</ref>، پیشگیری از اختلاف [[مسلمانان]]،<ref>ذهبی، تذکرة الحفاظ، ۱۴۱۹ق، ج۱، ص۹.</ref> ترس از سرگرم‌شدن مردم به چیزی غیر از قرآن. <ref>غزالی، احیاء العلوم، ج۱۰، ص۷۹ به نقل از دیاری بیگدلی، «نقد و بررسی علل و انگیزه‌های منع نگارش حدیث»، ص۴۴.</ref>


تقسیم بر اساس عمل به روایت: حجت و لاحجت، مقبول، ناسخ و منسوخ{{مدرک}}
اما به‌گفته شهرستانی،بیشتر عالمان شیعه بر این باورند که یکی از عوامل منع حدیث جلوگیری از نشر [[فضایل امام علی(ع)]] بوده است.<ref>شهرستانی، منع تدوین الحدیث، ۱۴۱۸ق، ص۵۷.</ref> ازجمله شواهد آن‌ها این است که نِسائی از نویسندگان [[صحاح سته|صِحاح سِتّه]]، از [[عبدالله بن عباس|ابن‌عباس]] نقل کرده که آنها به‌جهت بغضی که از امام علی داشتند، [[سنت|سنت پیامبر]] را ترک کردند.<ref>نسائی، سنن نسائی،‌ ۱۴۰۶ق،‌ ج۵، ص۲۵۳.</ref>


==سند حدیث==
به‌باور [[شیعیان]] منع کتابت حدیث موجب [[جعل حدیث]]،<ref>حسینی، «پیامدهای منع نقل حدیث»، ص۶۲.</ref> نابودی نخستین متون حدیثی،<ref>سبحانی، فرهنگ عقاید و مذاهب اسلامی، ۱۳۷۸ش، ج١، ص۹۱؛ متقی هندی، کنز العمال، ۱۴۰۱ق،‌ ج۱۰،‌ ص۲۸۵.</ref> پیدایش مذاهب مختلف<ref>حسینی، «پیامدهای منع نقل حدیث»، ص۶۸.</ref> و تغییر [[سنت|سنت پیامبر اسلام]]<ref>حسینی، «پیامدهای منع نقل حدیث»، ص۶۷.</ref> شده است.
{{اصلی|اسناد}}
==تاریخ تدوین حدیث ==
سند حدیث در اصطلاح به مجموعه افرادی گفته می‌شود که متن حدیث را یکی پس از دیگری از گوینده آن نقل می‌کنند. در بسیاری از کتاب‌های حدیثی قبل از ذکر حدیث سلسله سند آن نیز نقل می‌شود و مثلاً نوشته می‌شود که فلانی از فلانی از فلانی... از [[امام]] چنین نقل می‌کند.{{مدرک}}
به‌گفته مجید معارف، در کتاب تاریخ  عمومی حدیث، حدیث شیعه فرازونشیب‌های بسیاری را پشت‌سر گذاشته است. او این این تحولات را به دو دوره متقدمان و متأخران تقسیم کرده است: دوره متقدمان پنج قرن نخست قمری را شامل می‌شود. در این دوره، احادیث شیعه را امامان صادر کرند و اصحابشان نوشتند و دانشمندان بعدی، دسته‌بندی کردند تا این‌که «محدثان سه‌گانه اول»، یعنی کلینی، شیخ صدوق و شیخ طوسی آن‌ها در کتب اَربعه جای دادند.<ref>معارف، تاریخ عمومی حدیث، ۱۳۷۷ش، ص۲۰۲.</ref>


در میان شیعه از ابتدا بر روی راویان حدیث از معصومان حساسیت وجود داشته و ائمه(ع) ملاک‌های قبول حدیث را برای ایشان شرح داده بودند.{{مدرک}}
دوره متأخران از ابتدای قرن ششم تا دوره معاصر است و در آن «مجامع تکمیلی» حدیثی شیعه شکل گرفتند. دوره متأخران، درواقع، طبقه‌بندی، تکمیل و تحلیل آثار متقدمان است. <ref>معارف، تاریخ عمومی حدیث، ۱۳۷۷ش، ص۲۰۲.</ref>


در میان [[اهل سنت]] در [[قرن اول|قرن نخست]] هجری به خود حدیثی که از [[پیامبر(ص)]] نقل می‌شد بدون توجه به راویان آن اهمیت می‌دادند. در [[قرن دوم]] و با احساس ظهور حدیث‌سازان نیاز به ذکر راویان حدیث به عنوان ابزاری بازدارنده از رواج احادیثِ برساخته احساس شد.<ref>نک: مسلم بن حجاج، صحیح، ج ۱، ص۱۵؛ ترمذی، سنن، ج ۵، ص۷۴۰</ref> با غلبۀ تدریجی گفتمان یادشده، نقل بی‌اسناد از پیامبر(ص) و صحابه به‌شدت رو به کاستی نهاد، اما دوام محدود آن تا اواخر سدۀ ۲ ق، هنوز نزد عالمانی از اصحاب حدیث چون [[مالک بن انس]]<ref>نک: مالک بن انس، الموطأ، ج ۱، ص۳۰۰</ref> و هم نزد اصحاب رأی چون [[ابوحنیفه]]<ref>نک: شیبانی، ج ۱، ص۳-۴</ref> و شاگردش شیبانی<ref> شیبانی، ج ۱، ص۱۰</ref> دیده می‌شد. در پایان سدۀ ۲ ق، با اهتمام [[محمد بن ادریس شافعی|شافعی]] بود که گفتمان «از کجا آورده‌اید» غلبۀ قطعی یافت.
=== دوره متقدمان ===
دوره متقدمان خود به به چهار مقطع تقسیم می‌شود:


==تاریخ تدوین حدیث==
# دوران امام علی تا امام سجاد (قرن اول): در این دوره به جهت، وجود سیاست منع حدیث و فشار سیاسی برضد شیعیان و سیاست تقیه امامان، حدیث رونق چندانی نداشت.<ref>معارف، تاریخ عمومی حدیث، ۱۳۷۷ش، ص۲۰۷-۲۰۹.</ref> با این حال، کتاب‌هایی حدیثی د راین دوره نوشته شد که از آن جمله، کتاب علی یا جامعه، <ref>معارف، تاریخ عمومی حدیث، ۱۳۷۷ش، ص۲۱۳.</ref> نهج‌البلاغه که در آن زمان به‌صورت کتاب‌هایی با عنوان‌های «خُطَبُ امیرِالمؤمنین« یا »خُطَبُ علی» در دست شیعیان بود<ref>معارف، تاریخ عمومی حدیث، ۱۳۷۷ش، ص۲۱۶-۲۱۷.</ref> و همچنین صحیفه سجادیه است.<ref>معارف، تاریخ عمومی حدیث، ۱۳۷۷ش، ص۲۲۱.</ref>
حدیث‌پژوهان برای تدوین حدیث در دوره‌های مختلف، ویژگی‌هایی ذکر کرده‌اند.<ref>معارف، «تدوین حدیث»، ص۷۵۰.</ref> با توجه به متفاوت بودن تاریخ تدوین حدیث در مذهب شیعه از تاریخ آن نزد اهل تسنن، دوره‌های ذیل را برای آن‌ دو ذکر شده است:
# عصر امام باقر و امام صادق (قرن دوم): این دوره نقش مهم در شکل‌گیری حدیث شیعه دارد و آثار حدیثی ارزشمندی در آن تدوین شده است.<ref>معارف، تاریخ عمومی حدیث، ۱۳۷۷ش، ص۲۲۷.</ref> این دوره عصر تدوین علوم و  و رفع ممنوعیت نگارش حدیث بود. امام باقر(ع) و امام صادق(ع) با استفاده از این موقعیت، با برپایی مجالس عمومی،  تدریس در منزل، دیدارها و مناظره‌ها و مجالس خصوصیِ تدریس فقه و حدیث، تأثیر بسیاری بر شکل‌گیری فقه و حدیث شیعه گذاشتند.<ref>معارف، تاریخ عمومی حدیث، ۱۳۷۷ش، ص۲۲۸-۲۳۴.</ref> یکی از مهم‌ترین دستاوردهای این دوره را تدوین اصول چهارصدگانه حدیثی می‌دانند که به اصول اربعه‌مائه معروف‌اند.<ref>معارف، تاریخ عمومی حدیث، ۱۳۷۷ش، ص۲۵۵.</ref>
# عصر امام کاظم تا اواخر غیبت صغرا:  در این دوره خلفا امامان را محدود می‌کردند و بر شیعیان فشار می‌آوردند.<ref>معارف، تاریخ عمومی حدیث، ۱۳۷۷ش، ص۳۰۷.</ref> ازاین‌رو احادیثی بسیار کمتری نسبت به دوره قبل از، از امامان صادر شده است.<ref>معارف، تاریخ عمومی حدیث، ۱۳۷۷ش، ص۳۱۰.</ref> در این دوره به تنظیم کتابهای حدیثی قبل توجه شد. محدثان این دوره اصول و روایات به‌جامانده از دوره قبل را  برحسب موضوعات فقهی تبویب و کتابهای مفصل‌تری تدوین کردند.<ref>معارف، تاریخ عمومی حدیث، ۱۳۷۷ش، ص۳۴۸-۳۵۰.</ref>
# عصر پیدایش جوامع حدیثی: دراین دوره به‌جهت فعال‌یودن تدریس حدیث در مراکز علمی، این نیاز به وجود آمد که  کتاب‌های جامع‌تری در زمینه حدیث  نوشته شود. این مسئله سبب به وجود آمدن جوامع حدیثی شد که برخی همه موضوعات دینی از جمله فقه و عقاید را در بر می‌گرفت، مانند کافی، نوشته کلینی و برخی به صورت تخصصی شامل فقه یا عقاید می‌شد؛ مانند کتاب توحید و عیون اخبار الرضا و کمال‌الدین از شیخ صدوق و الغیبه و امالی از شیخ طوسی. <ref>معارف، تاریخ عمومی حدیث، ۱۳۷۷ش، ص۳۵۵.</ref> کتب اربعه حدیثی شیعه دریان دوره تألیف شد.<ref>معارف، تاریخ عمومی حدیث، ۱۳۷۷ش، ص۳۵۵.</ref> این کتاب‌ها که مهم‌ترین جوامع روایی شیعه امامی‌اند عبارت‌اند از: [[الکافی (کتاب)|الکافی]]، [[تهذیب الاحکام (کتاب)|تهذیب‌الاحکام]]، [[الاستبصار فی ما اختلف من الاخبار (کتاب)|اِستبصار]] و [[من لایحضره الفقیه (کتاب)|مَن لایَحضُر]].<ref>مؤدب، تاریخ حدیث، ۱۳۸۸ش، ص۸۶.</ref>


===تاریخ تدوین حدیث شیعه===
=== دوره متأخران ===
حدیث‌پژوهان برای حدیث شیعه، مراحل ذیل بیان شده است<ref>معارف، «تدوین حدیث»، ص۷۵۵-۷۵۸.</ref>:
ابتدای این دوره، یعنی از قرن ششم تا قرن یازدهم قمری، تألیف کتاب‌های حدیثی دچار رکود شد؛ اما از ابتدای قرن یازدهم، با ظهور فیض کاشانی، حر عاملی و علامه مجلسی، تدوین کتاب‌های حدیثی رونق گرفت. مهم‌ترین مجامع حدیثی در این دوره عبارت‌اند از: [[الوافی (کتاب)|الوافی]] تألیف فیض کاشانی، [[بحار الانوار (کتاب)|بحارالانوار]] تألیف علامه مجلسی و [[وسائل الشیعة (کتاب)|وسایل‌الشیعه]] تألیف حر عاملی.<ref>معارف، تاریخ عمومی حدیث، ۱۳۷۷ش، ص۴۰۰-۴۰۲.</ref> در دوره معاصر، یعنی صد سال اخیر هم عالمانی به جمع‌آوری، دسته‌بندی و گزینش روایات صحیح پرداختند. مهم‌ترین کتاب‌های این دوره به این شرح است: [[مستدرک الوسائل (کتاب)|مُستَدرَک‌ُالوَسايل]]، [[سفینة البحار و مدینة الحکم و الآثار (کتاب)|سَفینةُالبحار]]، [[جامع احادیث الشیعه (کتاب)|جامعُ اَحادیثِ الشَّیعه]]، آثارُالصّادقَین، [[میزان الحکمه (کتاب)|میزان‌ُالحکمه]] و [[الحیاة (کتاب)|اَلْحیاة]] است.<ref>معارف، تاریخ عمومی حدیث، ۱۳۷۷ش، ص۴۳۴-۴۳۹.</ref>
* تدوین میراث علمی امامان: به گفته [[علی‌اکبر غفاری]] حدیث‌شناس شیعه، اولین کتاب تدوین شده در اسلام، [[کتاب علی(ع)]] بوده است که به آن جامعه، یا صحیفه جامعه نیز گفته‌اند.<ref>غفاری، تلخیص مقباس الهدایه، ۱۳۶۹ش، ص۲۲۷.</ref>
* تدوین اصول حدیثی: [[اصل|اصل‌ها]] کتاب‌های حدیثی بودند که مؤلفان آن، احادیثش را مستقیماً و یا با یک واسطه‌ از امام(ع) شنیده بودند.<ref>طهرانی، الذریعه، ۱۴۰۸ق، ج۲، ص۱۲۵.</ref> اصل‌ها پس از مدتی خود منبع کتاب‌های دیگر قرار گرفتند.<ref>طهرانی، الذریعه، ۱۴۰۸ق، ج۲، ص۱۲۵.</ref> صدها اصل حدیثی وجود داشت که مهمترین آنها [[اصول اربعمائه]] بودند.<ref>عاشوری تلوکی، «پژوهشی پیرامون اصول اربعمائه»، ص۵۸.</ref>
* تدوین حدیث در قرن سوم: برخی از شاگردان [[امام صادق(ع)]] و [[امام کاظم(ع)]] روایت‌های مربوط به یک موضوع خاص را جمع‌آوری کرده، کتاب‌هایی درباره [[نماز]]، [[روزه]] و [[حج]] نوشتند. این روش در قرن سوم سرعت بیشتری گرفت و با پیش‌گامی [[اصحاب اجماع]] کتاب‌هایی در موضوعات فقهی، کلامی و اخلاقی نوشته شد.<ref>معارف، «تدوین حدیث»، ص۷۵۶.</ref> این کتاب‌ها زمینه را برای پیدایش کتاب‌های بزرگ‌تر در قرن چهارم و پنجم پدید آورد.<ref>معارف، «تدوین حدیث»، ص۷۵۶.</ref>
* تدوین [[کتب اربعه]]: در دوره‌های قبل که [[حدیث موضوع|روایت‌های جعلی]] و تحریف شده در کتاب‌های شیعه داخل شده بود، پس از [[غیبت امام مهدی(عج)]] به پالایش احادیث و تدوین کتاب‌های مورد اعتماد، نیاز شدیدی احساس شد؛ ازاین‌رو [[محمد بن یعقوب کلینی]]، [[شیخ صدوق]] و [[شیخ طوسی]]، به ترتیب کتاب‌های [[الکافی (کتاب)|کافی]]، [[من لایحضره الفقیه (کتاب)|من لا یحضره الفقیه]] و تهذیبین ([[تهذیب الاحکام (کتاب)|تهذیب]] و [[الاستبصار فی ما اختلف من الاخبار (کتاب)|استبصار]]) را تألیف کردند.<ref>معارف، «تدوین حدیث»، ص۷۵۷.</ref> با تألیف این کتاب‌ها عصر متقدمان در تدوین حدیث شیعه به پایان رسید.<ref>معارف، «تدوین حدیث»، ص۷۵۷.</ref>
* تدوین حدیث در دوره متأخران: در قرن دهم هجری و با روی کار آمدن [[صفویان]]، تألیف آثار حدیثی رونق گرفت و محدثان به نگارش جوامع حدیثی روی آوردند.<ref>معارف، «تدوین حدیث»، ص۷۵۸.</ref> کتاب‌های [[الوافی (کتاب)|الوافی]]، [[بحار الانوار (کتاب)|بحار الانوار]] و [[وسائل الشیعة (کتاب)|وسائل الشیعه]] از آثار حدیثی مهم این دوره به‌شمار می‌آیند.<ref>معارف، «تدوین حدیث»، ص۷۵۸.</ref>


===تاریخ تدوین حدیث اهل سنت===
==تقسیمات حدیث==
به گفته حدیث‌پژوهان تدوین حدیث در نزد اهل سنت دوره‌های ذیل را سپری کرده است<ref>معارف، «تدوین حدیث»، ص۷۵۲-۷۵۴.</ref> :‌
{{همچنین| خبر واحد|خبر متواتر}}
* دوره مُصنَّفات اولیّه: بسیاری از کتب حدیثی قرن دوم، مربوط به این دوره است که در آن احادیث [[حضرت محمد صلی الله علیه و آله|پیامبر(ص)]] و نقل‌های [[صحابه]] در کنار هم و بدون لحاظ درستی یا نادرستی آنها ذکر می‌شدند.<ref>معارف، «تدوین حدیث»، ص۷۵۲.</ref>
* دوره تدوین مَسانید (جمعِ مَسند): مَسند‌ها کتاب‌های روایی هستند که احادیث آنها بر اساس نام صحابی طبقه‌بندی شده است. مَسندنویسی از اواخر قرن دوم شروع شد و در قرن سوم گسترش یافت.<ref>معارف، «تدوین حدیث»، ص۷۵۲.</ref>
* تدوین صِحاح و سُنَن: در کتاب‌های صحاح، احادیث صحیح گزینش و در قالب موضوعات باب‌بندی شد. کتاب‌های سُنَن نیز غالباً احادیث احکام، و بر پایه [[ابواب فقه|ابواب فقهی]] گرد‌آوری گردید. به دلیل تدوین صحاح سته در این قرن، این دوره(قرن سوم هجری قمری) عصر طلایی تدوین حدیث اهل تسنن به‌شمار می‌رود.<ref>معارف، «تدوین حدیث»، ص۷۵۳.</ref>
* استمرار تدوین پس از صحاح سته: در این عصر احادیثی که گذشتگان توجه کمتری به آنها کرده بودند، در آثار جدیدی مانند [[المستدرک علی الصحیحین (کتاب)|المستدرک علی الصحیحین]] نوشته [[حاکم نیشابوری]] و السنن الکبری و السنن الصغری تألیف [[بیهقی]] تدوین شد. این دوره که پایان دوره تدوین حدیث نزد اهل سنت به‌شمار می‌آید، جمع‌آوری روایت‌ها با سند متصل از مؤلف تا پیامبر(ص) متوقف شد؛ چنان‌که محدّثان نیز از پذیرش روایت‌هایی که در دوره‌های قبل نقل نشده بود، خودداری کردند.<ref>معارف، «تدوین حدیث»، ص۷۵۳.</ref>
* تدوین جوامع حدیثی: در دوران متأخر نیز محدّثان با استفاده از کتاب‌های اصلی حدیث، به تدوین جوامع حدیثی روی‌ آوردند.<ref>معارف، «تدوین حدیث»، ص۷۵۳.</ref> مصابیح السنه، جامع الأصول من احادیث الرسول، جامع المسانید و الألقاب، جامع الکبیر و کَنز العمّال از جمله این جوامع حدیثی به‌شمار آمده است.<ref>معارف، «تدوین حدیث»، ص۷۵۳-۷۵۴.</ref>


==طبقه‌بندی احادیث==
احدیث اقسام گوناگونی دارد. در تقسیمی، به واحد و متواتر تقسیم می‌شود: خبر واحد به حدیثی می‌گویند که تعداد راویانش به‌اندازه‌ای نیست که به صدور آن از [[چهارده معصوم|معصوم]] قطع پیدا شود و قرینه‌ای دیگری نیز وجود ندارد که سبب علم به صدور آن شود.<ref>مرکز اطلاعات و مدارک اسلامی، فرهنگ‌نامه اصول فقه، ۱۳۸۹ش، ص۴۴۷.</ref> خبر واحد، ظنی یا گمان‌آور است و در مقابلِ خبر متواتر قرار دارد.<ref>مرکز اطلاعات و مدارک اسلامی، فرهنگ‌نامه اصول فقه، ۱۳۸۹ش، ص۴۴۷.</ref> متواتر به حدیثی می‌گویند که شمار روایانش به‌حدی است که قطع پیدا می‌کنیم از معصوم نقل شده است.<ref>فضلی، اصول‌الحدیث، ۱۴۲۰ق، ص۷۲-۷۳.</ref>
{{اصلی|حدیث (طبقه بندی) }}
طبقه بندی احادیث از دیرباز مدنظر عالمان دینی برای سهولت دسترسی به روایات بوده است. این طبقه بندی‌ها به صورتهای مختلف در قرن‌های آغازین تا کنون پیگیری و روز به روز کاملتر شده است.{{مدرک}}


==حدیث در قرن‌های میانی و متاخر==
خبر واحد، خود، اقسام و دسته‌بندی‌های مختلف دارد.<ref>نگاه کنید به شهید ثانی، البدایه فی علم الدرایه، ۱۴۲۱ق، ص۲۳تا۳۹.</ref> در یک دسته‌بندی با نظر به ویژگی‌های راویانش، آن را به چهار قسم اصلی تقسیم کرده‌اند: [[حدیث صحیح|صحیح]]، [[حدیث حسن|حَسَن]]، [[حدیث موثق|مُوَثَّق]] و [[حدیث ضعیف|ضعیف]]:<ref>شهید ثانی، البدایه فی علم الدرایه، ۱۴۲۱ق، ص۲۳و۲۴.</ref>
===پدیده وضع یا جعل حدیث===
{{اصلی|جعل حدیث}}
به موازات آنکه حدیث به عنوان منبعی برای فهم دین در قرن‌های اول و دوم هجری موقعیت خود را به دست آورد، سوءاستفاده از این موقعیت نیز آغاز شد و کسانی دست اندرکار [[جعل حدیث]] شدند. تاریخ جعل یا به اصطلاح محدثان «وضع» و دروغ بستن بر پیامبر(ص) یا [[ائمه(ع)]]، به بلندای تاریخ حدیث است.{{مدرک}}


عالمان حدیث برای حل این دو مشکل از دو [[علم رجال]] و [[علم درایه|درایه]] بهره می‌برند و به این وسیله حدیث سره از ناسره را بازمی‌شناسند.{{مدرک}}
* خبر صحیح، حدیثی است که همه راویان سلسلهٔ سندش [[امامیه|امامی]] و [[ثقه]] باشند.<ref>فیض کاشانی، الوافی، ۱۴۰۶ق، ج۱، ص۲۲.</ref>
*  خبر حسن، حدیثی است که همه راویان سلسلهٔ سندش امامی هستند؛ اما همه آنها ثقه دانسته نشده‌اند.<ref>فیض کاشانی، الوافی، ۱۴۰۶ق، ج۱، ص۲۲.</ref>
* خبر موثق یا قوی، به حدیثی می‌گویند که همه راویان سلسلهٔ سندش دوازده‌امامی نیستند؛ اما همه ثقه‌اند.<ref>فیض کاشانی، الوافی، ۱۴۰۶ق، ج۱، ص۲۲.</ref>
* خبر ضعیف، خبر واحدی است که شرایط لازم برای اقسام بالا را نداشته باشد؛ مثلاً در سلسهٔ سند راویانش، راوی‌ای باشد که نه دوازده‌امامی است، نه ثقه.<ref>شهید ثانی، البدایه فی علم الدرایه، ۱۴۲۱ق، ص۲۳و۲۴.</ref>


====راه‌های بررسی حدیث از حیث سند و محتوا====
[[حدیث مسند|مُسند]]، متصل، [[حدیث  مرفوع|مرفوع]]، مُعَنعَن، مُعَلَّق، مشهور، غریب، [[حدیث (اقسام)|مقبول]]، مقطوع، [[حدیث مرسل|مُرسَل]] و [[حدیث موضوع|موضوع]] (جعلی) از دیگر اصطلاحات در خصوص خبر واحد است که زیرمجموعه اقسام اصلی بالا قرار می‌گیرند.<ref>شهید ثانی، البدایه فی علم الدرایه، ۱۴۲۱ق، ص۲۶تا۳۹.</ref>
نقدهایی که بیرون از فضای محدثان بر حدیث آنان وارد آمده، به طبع نگرانی‌هایی را موجب می‌شد که اصحاب حدیث را ناچار می‌ساخت تا برای صیانت احادیث تدابیری بیندیشند و خود به نقد تخصصی احادیث دست زنند. چنین نیازی صرفاً از بیرون به محدثان تحمیل نمی‌شد و وجود مشکلاتی مانند تعارض و تناقض میان اخبار، آنان را به چنین رهیافتی وادار می‌کرد. در این دست نقدها در عین آنکه نگاه به کلیت حدیث خوش بینانه بود، تلاش می‌شد تا آسیب‌ها و بیماری‌های عارض بر آن بازشناخته شود و مخاطب از مضرات آن در امان ماند. احساس نیاز به نقد احادیث در سطح گستردۀ آن، یک دستگاه انتقادی را در طی قرن‌های متمادی پدید آورد که عموماً به صورت جزء به جزء مورد مطالعه قرار گرفته، و تصویری کل نگر بدان مغفول مانده است؛ تصویری که کوشش می‌شود در سطور آینده ارائه شود.{{مدرک}}


==پدیده نقل به معنا==
=== چه احادیثی معتبرند؟ ===
پدیدۀ نقل به معنا که یک حقیقت تأیید شده در تاریخ حدیث است یعنی برخی از راویان حدیث به ویژه در دورۀ متقدم حدیث، پیش از تدوین آثار حدیثی در مواردی شنیده‌های خود از [[معصوم]] را در قالب معانی حفظ می‌کردند و به هنگام انتقال در قالب الفاظی بیان می‌کردند که انتخاب واژگان و ترکیب نحوی آن مربوط به خود ایشان بود، البته با این تأکید که راوی مطمئن بود مطلب را به درستی منتقل می‌کند.<ref>نک: دارمی، ج ۱، ص۱۰۴-۱۰۶؛ کلینی، ج ۱، ص۵۱-۵۲؛ قرطبی، ج ۱، ص۴۱۲</ref>{{یادداشت| نمونه‌ای از جواز نقل به معنی در احادیث امامان این است: عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ قَالَ: قُلْتُ لِأَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع أَسْمَعُ الْحَدِيثَ مِنْكَ فَأَزِيدُ وَ أَنْقُصُ قَالَ إِنْ كُنْتَ تُرِيدُ مَعَانِيَهُ فَلَا بَأْسَ.[[محمد بن مسلم ثقفی کوفی|محمد بن مسلم]] گويد به [[امام صادق علیه‌السلام|امام صادق(ع)]] گفتم: من از شما حديثی می‌شنوم و در آن كم و زياد می‌كنم. فرمود: اگر مقصودت بیان معانی آن باشد عیب ندارد. (یعنی مضمون و معنای سخن امام (ع) با الفاظی متفاوت از الفاظ امام به مخاطب منتقل شود.)کلینی، کافی،۱۴۰۷ق،  ج۱، ص۵۱.}}در روایتی امام صادق(ع) به [[یحیی بن ابی‌القاسم اسدی|ابوبصیر]] که اظهار می‌کند نمی‌تواند عین الفاظ حدیث را برای دیگران نقل کند می‌فرماید اگر این کار عمدی نباشد؛ یعنی کوتاهی در حفظ الفاظ حدیث نشده باشد و منظور نقل معنا باشد عیبی ندارد. [[محمدمحسن فیض کاشانی|فیض کاشانی]] پس از نقل دو روایت در این زمینه می‌نویسد: این دو روایت دلالت صریح بر جواز نقل به معنا دارد(چنان چه اهل تحقیق نیز آن را کار درستی می دانند) هر چند بهتر است که عین الفاظ حدیث نقل شود.<ref>الفیض الکاشانی، الوافي، ۱۴۰۶ق، ج۱، ص۲۲۸.</ref> {{یادداشت|و في الخبرين دلالة صريحة على جواز نقل الحديث بالمعنى كما هو الحق عند أهل التحقيق و إن كان نقله بألفاظه أحسن كما تبين من الخبر السابق‌}}
شیعیان هر حدیثی را معتبر نمی‌دانند. آنان ملاک‌هایی چون عدم مخالفت با قرآن، مورد اعتمادبودن راویان و [[تواتر]] را در اعتبار احادیث در نظر می‌گیرند و برای این کار از دانش‌هایی چون [[درایة الحدیث|درایه]] و [[علم رجال|رجال]] بهره می‌برند.<ref>علامه طباطبایی، شیعه در اسلام، ۱۳۷۹ش، ۱۲۸، ۱۲۹.</ref>


کمتر می‌توان در باب واحد، احادیثی را منقول از راویان موازی بازجست که در آنها الفاظ عیناً با یکدیگر انطباق داشته باشند و می‌توان بر این پایه مدعی شد که نسبت نقل به معنا در مقایسه با نقل عین الفاظ، نسبتی قابل توجه است.{{مدرک}}
== سند حدیث ==
{{اصلی|اسناد}}
منظور از اِسناد این است که تمام سلسله راویان حدیث تا معصوم ذکر شود؛ به عبارت دیگر، سند حدیث بیان شود.<ref>طباطبایی، مسندنویسی در تاریخ حدیث، ۱۳۷۷ش، ص۳۰-۳۱.</ref> اِسناد حدیث یا ذکر سند آن، ازآن‌رو اهمیت دارد که یکی از ابزارهای شناخت اعتبار حدیث است.<ref>طباطبایی، مسندنویسی در تاریخ حدیث، ۱۳۷۷ش، ص۳۱.</ref> به همین جهت، امامان شیعه و نیز عالمان اهل‌سنت همیشه بر نوشتن سند احادیث سفارش کرده‌اند.<ref>طباطبایی، مسندنویسی در تاریخ حدیث، ۱۳۷۷ش، ص۳۱-۳۲.</ref>


==سطوح فهم حدیث==
== جعل حدیث ==
بسیاری از نخستین مسائل مربوط به فهم نصوص که نخستین بار دربارۀ فهم [[قرآن کریم]] مطرح شد، به زودی به حوزۀ حدیث نیز تعمیم یافت و به طور کاملاً مشابه در آن حیطه نیز به کارگرفته شد. به عنوان نمونه باید به مباحث مطرح شده دربارۀ گونه‌های بیان در اوایل [[الرسالة شافعی]] اشاره کرد که کاملاً درگیر فهم آیات قرآنی است، اما در ادامۀ مسیر و در فرایند شکل گیری مباحث الفاظ از [[اصول فقه]]، عموماً به حدیث نیز ارتباط می‌یافت. به طور کلی نگاهی به فهرست مضامین هر منبع سنتی در اصول فقه نشان می‌دهد که در طرح مباحث گوناگون هیچ تمایز معناداری میان نصوص قرآنی و حدیثی از این حیث نهاده نشده است؛ مباحثی مانند اقسام دلالت و مباحث حقیقت و مجاز، اوامر و نواهی، مفهوم مخالف، عام و خاص، مطلق و مقید، و مجمل و مبین به همان اندازه که دربارۀ [[قرآن]] مصداق دارد، به حدیث نیز مربوط است و حتی بسیار است مثالهایی در کتب فقه و اصول که عامی قرآنی یا مطلقی قرآنی با مخصصی یا قیدی از حدیث تخصیص و تقیید پذیرفته است. در بحث از دلالات، کتابی با عنوان [[المجازات النبویة]]، اثر [[شریف رضی]] (<small>د ۴۰۶ق/ ۱۰۱۵م</small>)<ref>چ دمشق، ۱۴۰۸ق</ref> از تک نگاریهای استثنایی در این باره است که در ادامۀ سبک مجاز القرآن [[ابوعبیده معمر بن مثنی]] نوشته شده است، اما در همین اثر نیز صبغۀ ادبی غلبه دارد.
{{اصلی|جعل حدیث}}
جعل حدیث، به‌معنای آن است که حدیثی را بسازیم و آن را به [[حضرت محمد صلی الله علیه و آله|پیامبر(ص)]] یا امام معصوم نسبت دهیم.<ref>مامقانی، مقباس الهداية، ۱۳۸۵ش، ج۱، ص۲۹۲؛ شهید ثانی، شرح البداية فی علم الدراية، بی‎تا، ج۱، ص۱۵۵</ref> حدیثی را که به این شکل ساخته می‌شود «حدیث موضوع» نیز می‌خوانند.<ref>برای نمونه نگاه کنید به مامقانی، مقباس‌الهدایة، ۱۳۸۵ش، ج۱، ص۲۹۲؛ شهید ثانی، شرح البدایة فی علم الدرایة، بی‎تا، ج۱، ص۱۵۵.</ref> می‌گویند جعل حدیث بیشتر در موضوعات اعتقادی، اخلاقی، تاریخی، پزشکی، فضایل و ادعیه، روی می‌داده است.<ref>رفیعی، درسنامه وضع حدیث، ۱۳۸۴ش، ص۱۶۳.</ref>


دربارۀ ناسخ و منسوخ، فارغ از این بحث اختلاف انگیز که آیا ممکن است قرآن کریم با حدیث نسخ شود<ref>مفید، اوائل المقالات، ص۱۲۴-۱۲۵؛ ابواسحاق، التبصره، ص۲۶۴-۲۷۱</ref>، در این باره که حدیث نیز مانند قرآن می‌تواند ناسخ و منسوخ داشته باشد، اختلاف مهمی دیده نمی‌شود. بر اساس همین دیدگاه است که به خصوص در فضای حدیثی [[امامیه]]، در موارد تعارض میان دو حدیث، یکی از معیارها ترجیح حدیث متأخر از حیث صدور بر حدیث متقدم است<ref>طوسی، العدة، ج ۱، ص۳۹۷؛ محقق حلی، معارج الاصول، ص۱۵۶</ref>. گفتنی است برخی از محدثان به موضوع ناسخ و منسوخ در حدیث با اهمیت ویژه نگریسته و در این باره تألیفات مستقلی پدید آورده‌اند؛ جریانی که با [[ابن شهاب زهری]] در سدۀ ۲ق آغاز شده و با آثار کسانی چون [[ابوبکر اثرم]] و [[ابن شاهین]] و [[ابن جوزی]] در دوره‌های مختلف ادامه یافته است<ref>نک: عماری، ص۱۵-۱۶</ref>.
جعل حدیث شیوه‌های مختلفی داشته است: گاه حدیثی به‌طور کامل ساخته می‌شد، گاه الفاظی به حدیثی از پیامبر یا امامان افزوده می‌شد و گاهی نیز الفاظ حدیث را تغییر می‌دادند.<ref>رفیعی، درسنامه وضع حدیث، ۱۳۸۴ش، ص۱۶۲-۱۶۶.</ref>


توجه به بافت صدور کلام، یعنی آنچه در حوزۀ قرآن سبب نزول خوانده شده، در فضای حدیث هم مورد توجه محدثان قرار گرفته و نام «''سبب ورود''» یافته است.
یکی از نمونه‌های جعل حدیث، در حدیثی از پیامبر دربارهٔ امام زمان صورت گرفت. در این حدیث آمده بود خداوند مردی از [[اهل‌بیت(ع)|اهل‌بیتم]] را برمی‌انگیزد که نامش نام من است؛<ref>مجلسی، بحار الانوار، ۱۴۰۳ق، ج۵۱، ص۸۲.</ref> اما منصور دوانیقی، خلیفه عباسی، عبارت «و نام پدرش، نام پدر من است» را به حدیث اضافه کرد تا پسرش محمد را مصداق حدیث معرفی کند؛ زیرا نام منصور مانند نام پدر پیامبر(ص)، عبدالله بود.<ref>رفیعی، درسنامه وضع حدیث، ۱۳۸۴ش، ص۱۶۵؛ شوشتری، الأخبار الدخیله، ۱۴۱۵ق، ص۲۲۹.</ref>


تعریف رایج نزد مسلمانان از بلاغت، یعنی ایراد کلامی فصیح که مطابق مقتضای حال و با لحاظ مخاطبان باشد<ref>تفتازانی، ۲۵</ref>، به طور طبیعی به دامنۀ فهم حدیث هم کشیده می‌شد؛ انتظار می‌رفت کلام [[معصومان]] به همان اندازه که اوج فصاحت انسانی محسوب می‌شد، اوج بلاغت نیز بوده باشد. به عنوان شاخصی از کلام [[ائمه(ع)]]، شریف رضی گردآوردۀ خود از کلام [[امام علی(ع)]] را «راه بلاغت» ([[نهج البلاغة]]) نام نهاده، و [[ابن عباس]] در نقلی، سخن او را فروتر از کلام خالق و والاتر از کلام مخلوق جز پیامبر(ص) دانسته است<ref>باعونی، ج ۱، ص۲۹۹</ref> و از سوی ادب شناسان دیگری هم تکرار شده است<ref>علامۀ حلی، کشف...، ۴۱۵؛ ابن ابی الحدید، ج ۱، ص۲۴</ref>. به هر روی، مسئلۀ بلاغت، در نگاهی تحلیلی، موضوع سطح بندی مخاطبان و ایراد یک سخن از سوی فردی بلیغ برای رساندن معانی مختلف به سطوح مختلف مخاطبان را نیز به میان می‌کشد.
به‌باور برخی، پیشینه جعل حدیث به دوران حیات پیامبر اکرم برمی‌گردد<ref>احمد امین، فجر الاسلام، ۲۰۱۲ق، ص۲۳۱.</ref> و کسانی معتقدند جعل حدیث پس از دوره خلفای راشدین، یعنی بعد از شهادت امام علی(ع) آغاز شده است. در این دوره فرقه‌هایی شکل گرفتند که برای تأیید خود، به حدیث جعل می‌کردند.<ref>معروف حسنی، الموضوعات فی الآثار و الاخبار، ۱۴۰۷ق، ص۹۰-۹۱.</ref>


==تأویل در احادیث==
می‌گویند در زمان [[معاویة بن ابی‌سفیان|معاویه]]، جعل حدیث گسترش یافت.<ref>رفیعی، درسنامه وضع حدیث، ۱۳۸۴ش، ص۶۰.</ref> [[ابن ابی‌الحدید|ابن‌ابی‌الحدید معتزلی]] شارح [[نهج البلاغه|نهج‌البلاغه]] در قرن هفتم، نوشته است معاویه از راویانی که در فضیلت [[عثمان بن عفان|عثمان]] و دیگر [[صحابه]] و عیب‌جویی از [[امام علی علیه‌السلام|امام علی(ع)]] حدیث جعل می‌کردند، حمایت می‌کرد.<ref>نگاه کنید به ابن‌ابی‌الحدید، شرح نهج البلاغه، ۱۴۰۴ق، ج۱۱، ص۴۵.</ref>
{{اصلی|تأویل الحدیث}}
==منابع و جوامع حدیثی مهم==
در منابع حدیثی [[امامیه]] و نیز در برخی منابع حاشیه‌ای [[اهل سنت]]، احادیثی وجود داشت با این مضمون از زبان پیامبر(ص) که «من امر شده ام، یا ما پیامبران بر آنیم تا با مردم به‌اندازۀ عقول آنان سخن گویم/ گوییم»<ref>برقی، ۱۹۵؛ کلینی، ۱/۲۳، ۸/ ۲۶۸؛ دیلمی، ۱/ ۳۹۸</ref>. این تفکر در منابع امامیه با جمله‌ای پرشهرت از زبان ائمه(ع) ادامه یافته است با این مضمون که «حدیث ما دشوار و سخت فهم است» (حدیثنا صعب مستصعب)<ref>صفار، ۴۰ بب؛ کلینی، ۱/ ۴۰۱</ref>. این دسته از اخبار، فصاحت پیامبر(ص) و ائمه(ع) را وارد مرحلۀ دیگری می‌کند که گاه منجر به چندمعنایی و تأویل پذیری حدیث می‌شود، بدین نحو که حدیث بتواند مخاطبانی با سطوح مختلف داشته باشد و گاه منجر به اینکه اساساً حدیثی با لفظ ظاهر آن قابل درک نباشد و نیاز به تفسیر و تبیین داشته باشد. این همان معنا ست که در برخی از احادیث امامیه، به عنوان «بازگرداندن فهم احادیث مشکل به ائمه(ع)» مطرح شده است<ref>صفار، ۴۱-۴۲؛ ابن بابویه، الخصال، ۶۲۷</ref>. همچنین، از همین آموزه است که وجود احادیث [[محکم و متشابه|متشابه]]، مانند متشابهات قرآن کریم در حوزۀ حدیث هم خود نموده، و دربارۀ برخی احادیث حکم به متشابه بودن آنها شده است<ref>حصنی، ۳۴؛ سیوطی، الدیباج، ۲/۴۰۴، ۴۰۹، ۵/۲۸۴</ref>. [[ابوبکر ابن فورک]] ضمن مقایسۀ حدیث با قرآن از همین حیث، یادآور می‌شود که برخی از احادیث را باید تنها در بازگشت به برخی احادیث دیگر، یعنی در رد متشابه به سوی [[محکم و متشابه|محکم]] فهم کرد.<ref>ص ۴۱-۴۴</ref>
{{اصلی|جامع حدیثی}}
 
{{مهم‌ترین کتاب‌های حدیثی فریقین}}
چنین نگرشی به حدیث زمینۀ باز شدن باب [[تأویل]] دربارۀ حدیث بود، تأویلی که نه تنها از سوی عقل گرایان، که حتی از سوی حدیث گرایان معتدل نیز پذیرفته می‌نمود. در طی سده‌های متقدم هجری، در فضای عامه می‌توان نمونه‌هایی از آثار را بازجست که به موضوع تأویل حدیث اختصاص یافته‌اند؛ از آن میان برخی مانند مشکل الحدیث و بیانه نوشتۀ ابوبکر ابن فورک (<small>د ۴۰۶ق/ ۱۰۱۵م</small>) متکلم [[اشعری]] در فضای متکلمان نوشته شده بود<ref>به خصوص نک: ص۴۵</ref>، و برخی دیگر مانند [[تأویل مختلف الحدیث]] ابن قتیبه (<small>د ۲۷۶ق/ ۸۸۹ م</small>) و [[شرح مشکل الآثار]] [[ابوجعفر طحاوی]] (<small>د ۳۲۱ق/۹۳۳م</small>) از سوی حدیث گرایان معتدل نوشته شده‌اند<ref>نیز نک: طحاوی، ۱/۱۱؛ دارمی، ۱/۱۵۳</ref>. در بین امامیه نیز می‌توان از نمونۀ برجسته‌ای چون [[معانی الاخبار]]، تألیف [[شیخ صدوق]] (<small>د ۳۸۱ق/۹۹۱م</small>) از طیف محدثان یاد کرد<ref>چ قم، ۱۳۶۱ش</ref>.
جوامع حدیثی، در تعریفی، به کتاب‌های حدیثی‌ای می‌گویند که دربردارنده همه موضوعات دینی چون عقاید، احکام، سیره، تفسیر و مناقب باشند.<ref>غوری، معجم مصطلحات الحدیثیه، ۱۴۲۸ق، ص۲۷۴.</ref> در تعریف دیگر، به کتاب‌هایی گفته می‌شود که شامل همه یا بیشتر مسائل در یک موضوع خاص باشد.<ref>طباطبایی، مسندنویسی در تاریخ حدیث، ۱۳۷۷ش، ص۴۵.</ref>
 
در فضای باطن گرای [[اسماعیلیه]] نیز به ویژه باید از کتاب [[تأویل الدعائم]] اثر [[قاضی نعمان مغربی]] (<small>د ۳۶۳ق/۹۷۴م</small>) یاد کرد<ref>چ بیروت، ۱۴۲۶ق</ref> که درصدد ارائۀ سطحی زیرین از تعالیم ظاهری مطرح شده در کتاب [[دعائم الاسلام]] اثر همان مؤلف بوده است و در آن می‌توان سطحی قوی‌تر از تأویل [[باطنی‌گری|باطن گرا]] را مشاهده کرد.
 
==فقه الحدیث==
مسئلۀ فهم حدیث در روابط بین نصوص، از دو وجه قابل توجه است: از سویی باید فهم در چارچوب روابط میان [[قرآن|کتاب]] و سنت، در ارتباط با نصوص قرآنی فهمیده شود، و از سوی دیگر، در تعارضهایی بدوی یا واقعی که میان احادیث رخ می‌دهد و از قدیم به موضوع «''اختلاف الحدیث''» شهرت یافته، بخشی از راه حلهای ارائه شده، از جنس جمع میان احادیث و ایجاد فهمی هماهنگ میان آنها بر پایۀ تأویل است. بسط شاخه‌های مختلف این بحث را می‌توان ذیل عناوینی چون تعارض اَدِلّه، تعادل و تراجیح، و اختلاف الحدیث بازجست.{{مدرک}}
 
موضوع فهم احادیث در سطح گستردۀ آن، منجر به ایجاد شاخه‌ای در حوزۀ علوم حدیث با عنوان «''فقه الحدیث''» شده، و همچنین زمینۀ تألیف طیفی از آثار را در شرح متون مهم حدیثی به سبکی قابل مقایسه با تفسیر قرآن، اما با تفاوتهایی بسیار فراهم آورده است. در این میان باید بر شروح متعدد بر [[صحاح سته]] و [[کتب اربعه]] در فضای اهل سنت و امامیه تکیه کرد که بخش مهمی از ادبیات حدیثی در سده‌های میانه و متأخر را تشکیل داده‌اند.{{مدرک}}
 
==آثار حدیث در فرهنگ و تمدن اسلامی==
استفاده از مضامین حدیثی در ادبیات ملل اسلامی، پدیده‌ای است که سابقه‌ای به بلندای ادبیات اسلامی دارد. فراتر از تضمین محتوای احادیث در نظم و نثر عربی که به حد وفور دیده می‌شود، از اوایل شکل گیری ادبیات فارسی اسلامی، در این حوزه هم می‌توان نمونه‌هایی از بهره جویی از احادیث را بازجست.
 
در سدۀ ۶ ق، احادیث نبوی هم به صورت تضمین صریح و هم به تلویح در اشعار سرایندگان پارسی گوی به تکرار دیده می‌شود. ازجمله باید به حدیثی از پیامبر(ص) دربارۀ آمدن «خسروی از باختر» (مشرق) و گسترش عدل او تا مغرب اشاره کرد که امیرمعزی در خلال قصیده‌ای، به تصریح آن را از حضرت نقل کرده است<ref>ص ۵۷۹؛ قس: ابن ماجه، ج ۲، ص۱۳۶۷</ref>. [[سنایی غزنوی]] (<small>د ۵۴۵ ق/۱۱۵۰م</small>) بیشتر گرایش به تلمیح دارد و در خلال اشعارش به مضمون برخی احادیث نبوی مانند [[حدیث ثقلین]]<ref>ص ۴۶۹</ref> و حدیث پیامبر(ص) دربارۀ صداقت [[ابوذر غفاری|ابوذر]]<ref>ص ۴۶۵</ref> اشاره کرده است. نزد [[سعدی]] نیز نمونه‌هایی مانند تلمیح به [[حدیث معراج]] و نگرانی [[جبرئیل]] از سوختن پرش دیده می‌شود<ref>نک: ص۳۶</ref>.
 
در میان شعرای پارسی، [[مولوی|جلال‌الدین مولوی]] (<small>د ۶۷۲ ق/۱۲۷۳م</small>) در سطح بسیار گسترده‌ای چه به صراحت و چه به اشاره از احادیث بهره گرفته است، احادیثی که برخی از آنها در منابع موجود حدیثی یافتنی نیست. [[بدیع الزمان فروزانفر|فروزانفر]] در تألیف مستقلی با عنوان [[احادیث مثنوی]]، مجموعۀ احادیث مثنوی را استخراج و منابع آن را بررسی کرده است<ref>چ تهران، ۱۳۳۴ش</ref>.
 
برخی از کلمات قصار پیامبر(ص) از چنان شهرتی در میان مسلمانان برخوردار شد که در شمار ضرب المثلها جای گرفت. [[ابوالشیخ اصفهانی]] در یک تک نگاری با عنوان [[الامثال فی الحدیث النبوی]]، نخستین گام را در جهت گردآوری این احادیث زبانزد به عمل آورده است<ref>نک: ص۲۱</ref>. افزون بر جوامع عرب زبان <small>که استفاده از عبارات عربی حدیث به عنوان ضرب المثل در آن کاملاً قابل انتظار است</small> چنین کاربردی برای حدیث در جوامع دیگر مسلمانان، به خصوص نزد فارسی زبانان نیز دیده می‌شود.


برخی از احادیث پیامبر(ص) چه با اصل تعبیر عربی و چه با ترجمۀ فارسی به‌اندازه‌ای در فرهنگ عمومی تداول دارند که در زمرۀ ضرب المثلها شمرده شده‌اند<ref>نک: دهخدا، ج ۱، ص۲۵۲، ۴۸۰</ref>. گاه نیز برخی از سخنان کوتاه که به نوعی همخوانی آن با آموزه‌های نبوی احساس می‌شده، نزد مردم شهرتی فراوان یافته است. به عنوان نمونه باید به عبارت «النظافة من الایمان» اشاره کرد که نزد ایرانیان به عنوان آموزه‌ای دینی ضرب المثلی پربسامد است<ref>نک: دهخدا، ج ۱، ص۲۷۹</ref>، اما لفظ آن در منابع حدیثی یافت نمی‌شود و تنها برخی عالمان حدیث، مانند [[ابن حبان بستی]] آن را به عنوان معنایی مستنبط از احادیث مطرح ساخته‌اند<ref>نک: صحیح، ج ۱۲، ص۲۹۴</ref>. در برخی موارد، صورت شعرگونۀ یک حدیث به فارسی، به ضرب المثلهای کارآمدی تبدیل شده است، مانند «چنین گفت پیغمبر راستگوی/ ز گهواره تا گور دانش بجوی»؛ حدیثی که اصل عربی آن نیز تنها در منابع متأخر دیده می‌شود<ref>مثلاً نک: حاجی خلیفه، ج ۱، ص۵۱</ref>.
جوامع حدیثی شیعه از قرن سوم به بعد شکل گرفت.<ref>غوری، معجم مصطلحات الحدیثیه، ۱۴۲۸ق، ص۳۵۰.</ref> مهم‌ترین جوامع روایی شیعه امامی، [[الکافی (کتاب)|الکافی]]، [[تهذیب الاحکام (کتاب)|تهذیب‌الاحکام]]، [[الاستبصار فی ما اختلف من الاخبار (کتاب)|اِستبصار]] و [[من لایحضره الفقیه (کتاب)|مَن لایَحضُر]] هستند که آن‌ها را [[کتب اربعه]] یا اصول اربعه می‌نامند.<ref name=":1">مؤدب، تاریخ حدیث، ۱۳۸۸ش، ص۸۶.</ref> دیگر جوامع حدیثی مشهور شیعه عبارت است از: [[الوافی (کتاب)|الوافی]]، [[بحار الانوار (کتاب)|بحارالانوار]]، [[وسائل الشیعة (کتاب)|وسایل‌الشیعه]]<ref>مؤدب، تاریخ حدیث، ۱۳۸۸ش، ص۱۲۹.</ref>، [[مستدرک الوسائل (کتاب)|مستدرک]]، [[میزان الحکمه (کتاب)|میزان‌الحکمه]]، [[جامع احادیث الشیعه (کتاب)|جامع احادیث الشیعه]]، [[الحیاة (کتاب)|الحیاة]] و آثارالصّادقَین.<ref>مؤدب، تاریخ حدیث، ۱۳۸۸ش، ص۱۴۸-۱۵۲.</ref>


==رویکردهای متفاوت در مواجهه با حدیث در زمان معاصر==
معتبرترین جوامع روایی، نزد اهل‌سنت، به [[صحاح سته]] (صحیح‌های شش‌گانه) معروف‌ا‌ند.{{مدرک}} این کتاب‌ها عبارت‌اند از: [[صحیح البخاری (کتاب)|صحیح بخاری]]، [[صحیح مسلم (کتاب)|صحیح مسلم]]، جامع تِرمِذی. سُنَن ابوداوود، سنن نسائی و سنن اِبن‌ماجه.<ref>غوری، معجم المصطلحات الحدیثیه، ۱۴۲۸ق، ص۴۳۵-۴۳۶</ref>
:'''اخباری‌گری'''
{{اصلی|اخباری گری}}
سنت اخباری گری که از عصر [[صفویه]] در محافل [[امامیه]] پا گرفته بود، با [[میرزا محمد اخباری]] (<small>د ۱۲۳۲ق/۱۸۱۷م</small>) ادامه یافت. علی‌رغم کوشش‌های [[وحید بهبهانی]] (<small>د ۱۲۰۵ق/۱۷۹۱م</small>) و [[شیخ جعفر کاشف الغطا]] (<small>د ۱۲۲۸ق/۱۸۱۳م</small>) و غلبۀ اصولیان بر [[اخباری ها]] در محافل [[عراق]] و [[ایران]]، جریان اخباری در دو سدۀ بعد ادامه یافت. این جریان همچنان پابرجا است و فعالانی دارد.


یکی از محورهایی که نزد اخباری‌ها به طور جدی دیده می‌شود، مقابله با تورم علوم اسلامی و به خصوص فقه و اصول فقه است که ناشی از تأثیر آموزه‌های اهل سنت و نه دارای اصالت در آموزه‌های [[ائمه(ع)|ائمۀ معصوم(ع)]] دانسته شده است<ref>اخباری، سراسر اثر</ref>.
==علوم حدیث==
از قرن‌های نخستین  علومی دباره حدیث شکل گرفت که احادیث از جهاتی چون متن و سند حدیث بررسی می‌کنندو این علوم بسیارند. برخی از آنها عبارت است از:۱۸۴-۱۸۵.


:'''مکتب تفکیک'''
مصطلح الحدیث: درباره سند و متن حدیث و چگونگی آموختن ان و نیز آداب نقل حدیث بحث می‌کند۱۸۵.
{{اصلی|مکتب تفکیک}}
در طی سدۀ ۱۴ق، جریانی شکل گرفت که به [[مکتب تفکیک]] یا به تعبیر خودخوانده «مکتب معارف» موسوم است. سرآغاز این جریان به [[میرزا مهدی اصفهانی]] (<small>1303-1365ق</small>) در [[خراسان]] بازمی‌گردد. آموزۀ مرکزی این مذهب آن است که معارف [[اهل بیت(ع)]] را باید از علوم عرفی تفکیک کرد؛ علم واقعی آن است که از طریق احادیث اهل بیت(ع) به دست آید و آمیختن آن با علوم برخاسته از سرچشمه‌های دیگر و در رأس آنها فلسفه موجب گمراهی است. در این مکتب دو محور دیده می‌شود: جداسازی آموزه‌های فرا نصّی از آنچه برآمده از نصوص است و دیگر نفی تورم حاصل از گسترش علوم دینی با اتکا بر مبانی‌ای که این مکتب برای آنها صلاحیت مداخله در توسعۀ معارف اهل بیت(ع) را نمی‌بیند<ref>اصفهانی، ابواب...، سراسر اثر</ref>.


در میان پیروان این مکتب، مسائلی چون آشنا کردن مخاطبان با محکمات قرآنی و احادیث اهل بیت(ع) در زمینه‌های مختلفی که فرد و جامعه بدان نیازمند است، و نیز فراهم آوردن دسترسی‌های مناسب برای نیل به مقصود از طریق نصوص وجهۀ همت آنان بوده است؛ نمونه‌ای از چنین کوششی را می‌توان در مجموعۀ [[الحیاة (کتاب)|الحیاة]] از [[محمدرضا حکیمی خراسانی|محمدرضا حکیمی]] بازجست<ref>چ تهران، ۱۳۶۷ش بب </ref>.
علل‌الحدیث درباره عیوب پوشیده و پنهان حدیث بحث می‌کند در ناحیه متن یا سند۱۸۹


:'''تهذیب‌گرایی'''
مختلف الحدیث: درباره احادیث متعارض و راه‌های حل تعارض آن‌ها بحث می‌کند۱۹۰
تهذیب‌گرایان با رویکردی انتقادی به دنبال پاک‌سازی و تصفیه احادیث هستند و با تبیین اصول قصد بازنگری در میراث حدیثی را دارند.


''تهذیب‌گرایی قرآن‌محور'': بی‌اعتمادی به میراث روایی [[شیعه]] و ضرورت بازگشت به قرآن برای دستیابی به تعالیم اصیل اسلام، گروه دیگری از متفکران معاصر را به سوی نوعی تهذیب گرایی قرآن محور و نفی مجعولات و تحریفات پیش برد. این گروه در شیوۀ تفسیر قرآن به قرآن و استفاده از تأملات قرآنی در راستای حل مشکلات اجتماعی، بسیار به شیوۀ [[سید قطب]] در تفسیر نزدیک شده بودند؛ البته نقدها نسبت به حدیث عموماً احتیاط آمیز و نسبی است.
ناسخ و منسوخ: درباره احادیث متعارضی بحث می‌کند که راهی برای حل تعارضشان نیست. د راین صورت  احادیثی که تدقم صدورشان ثابت شود، منسوخ و احادیث متأخر ناسخ شمرده می شوند.۱۹۱


در این میان کسی چون دکتر [[علی شریعتی]]، با لحنی تند دربارۀ محدثانی چون [[علامه مجلسی]] و کتابش [[بحار الانوار]] سخن می‌گفت<ref>مثلاً نک: تشیع، ۲۰۰</ref>، ضمن اینکه شماری از احادیث را به دور از تشیع علوی و برساختۀ ایدئولوژی ملی می‌دید<ref>مثلاً همان، ۱۱۵-۱۳۹</ref>. او بر این نکته تأکید داشت که [[تعبد]] در دین مختص به «محدودۀ ویژه‌ای از عبادات و پاره‌ای از مسائل غیبی» است و «در غیر این دو مورد، [[اجتهاد]] و مصلحت را بر نص مقدم داشته، تغییر یا تعدیل برخی از مسائل مذهب را در سایر شئون زندگی بر اساس مصالح و مقتضیات جایز می‌شمارد»<ref>همان، ۱۹۵</ref>.
رجال: درباره حالات و اوصاف راویان بحث می کند تا میزان اعتبارشان را نشان دهد که ایا می شود از انها حدیثی را پذیرفت یا خیر.<ref>معارف، تاریخ عمومی حدیث، ۱۳۷۷ش، ص۱۸۵-۱۹۳.</ref>


زاویه‌ای کاملاً متفاوت از تهذیب گرایی در حوزه‌های دینی امامیه، نوشته‌های انتقادی [[محمد تقی شوشتری]] در نقد احادیث و بازشناسی آنچه او «احادیث دخیل»، یعنی غیراصیل می‌نامید<ref>الاخبار، ۱-۲</ref> و نقدهایی دیده می‌شد که او نسبت به انتساب یا ضبط برخی از کلمات موجود در [[نهج البلاغه]] داشت<ref>بهج...، ۱/ ۱۹- ۲۲، جم </ref>؛ با توجه به اعتبار نهج البلاغه در فضای مذهب [[شیعه]] و ایراداتی که در همان زمان از سوی منتقدان [[اهل سنت]] وارد می‌شد، این رویکرد انتقادی، بسیار جسورانه می‌نمود.
==برخی اصطلاحات حدیثی==
*کتاب‌های مُسنَد‌: به کتابهایی می‌گویند که در ان‌ها احادیث براساس صحابه مرتب شده باشند.در مسندها برخلاف دیگر کتابهای حدیثی که در آن‌ها براساس موضوعات دسته‌بندی می‌شوند، احادیث براساس راویان دسته بندی می‌شوند مثلا هرچه از طریق امام علی، از پیامبر ورایت شده در فصلی جدا قرار داده می‌شود.<ref>طباطبایی، مسندنویسی در تاریخ حدیث،  ۱۳۷۷ش، ص۴۲.</ref> مانند مسند احمد بن حنبل.<ref>طباطبایی، مسندنویسی در تاریخ حدیث، ۱۳۷۷ش، ص۵۰.</ref> با گذشت زمان، کتاب‌هایی را که روایات یک امام یا یکی از راویان را در بر می‌گرفت مسند خواندند. مانند مسند الامام صادق، مسند الامام رضا، مسندُ اَبی‌حنیفه و مسندالشافعی.<ref>طباطبایی، مسندنویسی در تاریخ حدیث، ۱۳۷۷ش، ص۶۷.</ref> در این کتاب‌ها  غالباً احادیث براساس موضوع دسته بندی شده است.<ref>طباطبایی، مسندنویسی در تاریخ حدیث، ۱۳۷۷ش، ص۶۸.</ref>
*تأویل‌الحدیث


:'''مستشرقان'''
در حوزۀ مستشرقان نیز نگاهی بدبینانه دربارۀ حدیث وجود داشت. خاورشناسان تا اواخر سدۀ ۱۹م، هم در زمینۀ اسناد و هم دربارۀ اصالت متن احادیث بی‌اعتماد بودند، اما ایگناس گلدسیهر (<small>1850-1921م</small>) مطالعۀ مستقیم و گسترده‌ای دربارۀ حدیث انجام داد و نظریه‌ای نسبتاً منسجم دربارۀ آن ارائه کرد<ref>نک: سراسر اثر</ref> که بعدها توسط کسانی چون شاخت تکمیل شد و تا اواخر سدۀ ۲۰م، نگرشِ غالب نزد مستشرقان بود<ref>برای بسط، نک: بهاءالدین، سراسر اثر</ref>. در مجموع شاید بتوان گفت همراه شدن نقد خاورشناسان بر حدیث، یعنی بخش مهمی از سنت اسلامی از یک سو و رخدادهای نیازهای جدید درون جهان اسلام برای بازسازی نهادهای دینی از سوی دیگر، توجه مسلمانان به این بخش از سنت دینی خود را ایجاب می‌کرد و رویکرد مثبت را جایگزین رویکرد منفی می‌ساخت.


:'''احیای توجه به حدیث'''
زمانی که [[آیت الله بروجردی]] (<small>د [[۱۳۴۰ش]]</small>) در فضای امامیه [[حوزه علمیه]] را به توجه به حدیث و تحقیق در این باره فرا می‌خواند و زمینۀ تدوین مجموعۀ دائرةالمعارف گونۀ [[جامع احادیث الشیعه (کتاب)|جامع احادیث الشیعة]] را می‌ریخت<ref>بروجردی، سید حسین، جامع احادیث الشیعه، ۱۴۱۵ق.</ref>، این موج هنوز به طور جدی آغاز نشده بود.


هم زمان در [[مصر]] نیز [[احمد محمد شاکر]] (<small>د ۱۳۷۷ق/۱۹۵۷م</small>) یکی از پیشتازان این جریان احیای حدیث بود، عالمی که خود حدیث را با همان سنت دیرین نزد اهل سنت خوانده بود و در حالی که ریاست اهل حدیث مصر را بر عهده داشت، کوششهایی گسترده در جهت بازخوانی و تصحیح و شرح آثار مهم اهل حدیث انجام داد که حاصل آن انتشار دهها کتاب بود. در میان آثار تألیفی او، اثری با عنوان [[الکتاب و السنة احمد محمد شاکر|الکتاب و السنة]]، بیانیه‌ای بود که در عین برخورداری از رویکرد سلفی، کوشش داشت تا اهمیت حدیث را در کنار سنت برای رسیدن به قوانین و ادارۀ جامعه گوشزد نماید و آنان را که به حدیث کم توجهی دارند، به نقد گیرد<ref>ص ۲۲-۲۳، جم </ref>.


:'''استفاده برای حل مسائل مدرن'''
در دهه‌های اخیر عواملی مانند گرایش به استفادۀ بیشتر از آموزه‌های اسلامی در سطوح مختلف زندگی اعم از وضع قوانین، تنظیم روابط اجتماعی، خانواده و مسائل آن و توجه بیشتر به مبانی دینی در حوزه‌های مختلف علوم انسانی، زمینۀ روی آورد به حدیث را برای مسلمانان گسترش داده است. به این انگیزه‌ها باید پاسخگویی به مسائل مطرح در عصر مدرن مانند مسائل زنان، رابطۀ علم و دین، جهانی شدن و امثال آن را افزود.{{مدرک}}


طرح این گونه مباحث حتی محافل روشنفکری، جریانهای فعال اجتماعی و جریان‌های علم‌گرا را که پیش‌تر به حدیث توجهی نشان نمی‌دادند به احادیث علاقه‌مند کرده است؛ اما باید توجه داشت که استفادۀ آنان از احادیث کاملاً گزینشی است و گاه متون و روایاتی مورد توجه آنان قرار می‌گیرد که از نظر نقدهای داخلی محدثان، اعتبار آنها با تردید فراوان روبه رو ست.{{مدرک}}


==جستارهای وابسته==
==جستارهای وابسته==
خط ۱۸۴: خط ۱۴۴:
== منابع ==
== منابع ==
{{منابع}}
{{منابع}}
* قرآن کریم.
* فضلی، عبدالهادی، اصول‌الحدیث، بیروت، مؤسسه ام‌القری، چاپ دوم، ۱۴۲۰ق.
* خطیب بغدادی، الکفایة فی علم الروایة، به کوشش ابو عبدالله سورتی و ابراهیم حمدی مدنی، مدینه، المکتبة العلمیه.
* مدیر شانه‌چی، کاظم، علم‌الحدیث، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ شانزدهم، ۱۳۸۱ش.
* خطیب بغدادی، شرف اصحاب الحدیث، به کوشش محمد سعید خطیب اوغلی، آنکارا، ۱۹۷۱م.
* ابوالفرج اصفهانی،مقاتل الطالبیین، نجف، ۱۳۸۵ق/ ۱۹۶۵م.
* ابوعبید قاسم بن سلام، الناسخ و المنسوخ، به کوشش برتن، کیمبریج، ۱۹۸۷م.
* ابوعبید قاسم بن سلام، غریب الحدیث، حیدرآباد دکن، ۱۳۸۴-۱۳۸۷ق.
* خطیب بغدادی، الجامع لاخلاق الراوی و آداب السامع، به کوشش محمود طحان، ریاض، ۱۴۰۳ق.
* ذهبی، میزان الاعتدال، به کوشش علی محمد بجاوی، بیروت، ۱۳۸۲ق /۱۹۶۳م.
* طوسی، العدة فی اصول الفقه، به کوشش محمدرضا انصاری، قم، ۱۳۷۶ش.
* طوسی، الفهرست، به کوشش محمد صادق آل بحرالعلوم، نجف، ۱۳۸۰ق/۱۹۶۰م.
* «الفقه الاکبر (۱)»، ضمن «شرح الفقه الاکبر»، منسوب به ابو منصور ماتریدی، الرسائل السبعة فی العقائد، حیدرآباد دکن، ۱۴۰۰ق /۱۹۸۰م.
* ابن رجب، عبدالرحمان، «الاستخراج لاحکام الخراج»، ضمن موسوعة الخراج، بیروت،‌دار المعرفه.
* ابن کثیر، «اختصار علوم الحدیث»، همراه الباعث الحثیث، به کوشش احمد محمد شاکر، بیروت، ۱۴۰۳ق/ ۱۹۸۳م.
* ابن کثیر، تفسیر القرآن العظیم، بیروت، ۱۴۰۱ق.
* ابن نجیم، زین الدین، البحر الرائق، به کوشش زکریا عمیرات، بیروت، ۱۴۱۸ق.
* ابن ابی الحدید، عبدالحمید، شرح نهج البلاغة، به کوشش محمد ابوالفضل ابراهیم، قاهره، ۱۳۷۹ق / ۱۹۵۹م.
* ابن ابی حاتم، الجرح و التعدیل، حیدرآباد دکن، ۱۳۷۱ق /۱۹۵۲م بب.
* ابن ابی حاتم، المراسیل، به کوشش شکرالله قوجانی، بیروت، ۱۳۹۷ق.
* ابن ابی حاتم، عبدالرحمان، تقدمة المعرفة لکتاب الجرح و التعدیل، حیدرآباد دکن، ۱۳۷۴ق /۱۹۵۲م.
* ابن ابی عاصم، احمد، الزهد، به کوشش عبدالعلی عبدالحمید حامد، قاهره، ۱۴۰۸ق.
* ابن اثیر، مبارک، جامع الاصول، به کوشش محمد حامد فقی، قاهره، ۱۳۷۰ق /۱۹۵۰م.
* ابن ادریس، محمد، السرائر، قم، ۱۴۱۰-۱۴۱۱ق.
* ابن بابویه، «مشیخة الفقیه»، همراه ج۴ من لایحضره الفقیه (هم).
* ابن بابویه، التوحید، به کوشش هاشم حسینی تهرانی، تهران، ۱۳۸۷ق /۱۹۶۷م.
* ابن بابویه، الخصال، به کوشش علی اکبر غفاری، قم، ۱۳۶۲ش.
* ابن بابویه، علل الشرائع، نجف، ۱۳۸۵ق /۱۹۶۶م.
* ابن بابویه، عیون اخبار الرضا(ع)، نجف، ۱۳۹۰ق/ ۱۹۷۰م.
* ابن بابویه، محمد، الامالی، قم، ۱۴۱۷ق.
* ابن بابویه، معانی الاخبار، به کوشش علی اکبر غفاری، قم، ۱۳۶۱ش.
* ابن بابویه، من لا یحضره الفقیه، به کوشش علی اکبر غفاری، قم، ۱۴۰۴ق.
* ابن بلبان، علی، الاحسان فی تقریب صحیح ابنحبان، به کوشش شعیب ارنؤوط، بیروت، ۱۴۰۸ق / ۱۹۸۸م.
* ابن تیمیه، احمد، احادیث القصاص، به کوشش احمد عبدالله باجور، قاهره، ۱۴۱۳ق/۱۹۹۳م.
* ابن تیمیه، کتب و رسائل و فتاوی، به کوشش عبدالرحمان محمدقاسم نجدی، بیروت، مکتبة ابنتیمیه.
* ابن جماعه، محمد، المنهل الروی، به کوشش محیی الدین عبدالرحمان رمضان، دمشق، ۱۴۰۶ق /۱۹۸۶م.
* ابن جوزی، الموضوعات، به کوشش عبدالرحمان محمد عثمان، مدینه، ۱۳۸۶ق.
* ابن جوزی، تلبیس ابلیس، به کوشش سید جمیلی، بیروت، ۱۴۰۵ق/ ۱۹۸۵م.
* ابن جوزی، صفة الصفوة، به کوشش محمود فاخوری و محمد رواس قلعه جی، بیروت، ۱۳۹۹ق/ ۱۹۷۹م.
* ابن جوزی، عبدالرحمان، آفة اصحاب الحدیث، به کوشش علی حسینی میلانی، تهران، ۱۳۹۸ق.
* ابن حبان، کتاب المجروحین، به کوشش محمود ابراهیم زاید، حلب، ۱۳۹۶ق/ ۱۹۷۶م.
* ابن حبان، محمد، صحیح، به کوشش شعیب ارنؤوط، بیروت، ۱۴۱۴ق.
* ابن حبان، مشاهیر علماء الامصار، به کوشش م. فلایش هامر، قاهره، ۱۳۷۹ق /۱۹۵۹م.
* ابن حجر عسقلانی، «الکاف الشاف»، در حاشیۀ الکشاف زمخشری، قاهره، ۱۳۶۶ق/ ۱۹۴۷م.
* ابن حجر عسقلانی، احمد، الاصابة، به کوشش علی محمد بجاوی، بیروت، ۱۴۱۲ق/۱۹۹۲م.
* ابن حجر عسقلانی، القول المسدد، قاهره، ۱۴۰۱ق.
* ابن حجر عسقلانی، تهذیب التهذیب، حیدرآباد دکن، ۱۳۲۵ق.
* ابن حجر عسقلانی، فتح الباری، به کوشش محمد فؤاد عبدالباقی و محب الدین خطیب، بیروت، ۱۳۷۹ق.
* ابن حجر عسقلانی، لسان المیزان، حیدرآباد دکن، ۱۳۲۹-۱۳۳۱ق.
* ابن حزم، جوامع السیرة، به کوشش احسان عباس و ناصرالدین اسد، قاهره، دارالمعارف.
* ابن حزم، علی، الاحکام، قاهره، ۱۴۰۴ق.
* ابن خلاد رامهرمزی، حسن، المحدث الفاصل، به کوشش محمد عجاج خطیب، بیروت، ۱۴۰۴ق.
* ابن خیر، محمد، فهرسة، به کوشش ف. کودرا، بغداد، ۱۹۶۳م.
* ابن سعد، محمد، الطبقات الکبری، بیروت،‌دار صادر.
* ابن شاهین، عمر، ناسخ الحدیث و منسوخه، به کوشش سمیر زهیری، زرقاء، ۱۴۰۸ق/ ۱۹۸۸م.
* ابن شعبه، حسن، تحف العقول، به کوشش علی اکبر غفاری، تهران، ۱۳۷۶ق.
* ابن شهرآشوب، محمد، معالم العلماء، نجف، ۱۳۸۰ق /۱۹۶۱م.
* ابن شهر آشوب، مناقب آل ابی طالب، قم، چاپخانۀ علمیه.
* ابن صلاح، عثمان، علوم الحدیث ]مقدمة[، به کوشش صلاح عویضه، بیروت، ۱۴۱۶ق.
* ابن عبدالبر، التمهید، به کوشش مصطفی بن احمد علوی و محمد عبدالکبیر بکری، رباط، ۱۳۸۷ق.
* ابن عبدالبر، جامع بیان العلم و فضله، بیروت، ۱۳۹۸ق.
* ابن عبدالبر، یوسف، الاستیعاب، به کوشش علی محمد بجاوی، بیروت، ۱۴۱۲ق.
* ابن عبدربه، احمد، العقد الفرید، به کوشش احمد امین و دیگران، بیروت، ۱۴۰۲ق/۱۹۸۲م.
* ابن عدی، عبدالله، الکامل، به کوشش یحیی مختار غزاوی، بیروت، ۱۴۰۵ق/۱۹۸۵م.
* ابن عربی، محیی الدین، الفتوحات المکیة، بولاق، ۱۲۹۳ق.
* ابن عساکر، علی، تاریخ مدینة دمشق، به کوشش علی شیری، بیروت/ دمشق، ۱۴۱۵ق/ ۱۹۹۵م.
* ابن غضائری، احمد، الرجال، به کوشش محمدرضا جلالی، قم، ۱۴۲۲ق.
* ابن فهد حلی، احمد، عدة الداعی، قم، ۱۴۰۷ق.
* ابن فورک، محمد، مشکل الحدیث و بیانه، به کوشش موسی محمدعلی، بیروت، ۱۴۰۵ق/ ۱۹۸۵م.
* ابن قبه، محمد، بخشهایی از «نقض الاشهاد»، ضمن کمال الدین ابنبابویه، به کوشش علی اکبر غفاری، تهران، ۱۳۹۰ق.
* ابن قتیبه، المعارف، به کوشش ثروت عکاشه، قاهره، ۱۹۶۰م.
* ابن قتیبه، عبدالله، تأویل مختلف الحدیث، به کوشش محمد زهری نجار، بیروت، ۱۳۹۳ق/۱۹۷۳م.
* ابن قیسرانی، محمد، تذکرة الموضوعات، قاهره، ۱۳۲۳ق.
* ابن ماجه، محمد، سنن، به کوشش محمد فؤاد عبدالباقی، قاهره، ۱۹۵۲-۱۹۵۳م.
* ابن مجاهد، احمد، السبعة، به کوشش شوقی ضیف، قاهره، ۱۹۷۲م.
* ابن مدینی، علی، العلل، به کوشش محمد مصطفی اعظمی، بیروت، ۱۹۸۰م.
* ابن مهران، احمد، المبسوط، به کوشش سبیع حمزه حاکمی، دمشق، ۱۴۰۷ق /۱۹۸۶م.
* ابن ندیم، الفهرست.
* ابن نقطه، محمد، التقیید، حیدرآباد دکن، ۱۴۰۳-۱۴۰۴ق/ ۱۹۸۳-۱۹۸۴م.
* ابن همام، محمد، فتح القدیر، قاهره، ۱۳۱۹ق.
* ابو ریه، شیخ المضیرة ابوهریرة، قاهره، دارالمعارف.
* ابو ریه، محمود، اضواء علی السنة المحمدیة، قاهره، ۱۹۹۴م.
* ابواحمد عسکری، حسن، اخبار المصحفین، به کوشش صبحی بدری سامرایی، بیروت، ۱۴۰۶ق.
* ابواسحاق شیرازی، ابراهیم، التبصرة، به کوشش محمدحسن هیتو، دمشق، ۱۴۰۳ق /۱۹۸۳م.
* ابوالشیخ اصفهانی، عبدالله، الامثال، به کوشش عبدالعلی عبدالحمید، بمبئی، ۱۴۰۲ق.
* ابو الفرج اصفهانی، علی، الاغانی، قاهره، ۱۳۷۱ق/۱۹۵۲م بب.
* ابوالقاسم کوفی، علی، الاستغاثة فی بدع الثلاثة، نجف، ۱۳۶۸ق.
* ابوداوود سجستانی، سلیمان، سنن، به کوشش محمد محیی الدین عبدالحمید، قاهره، ۱۳۶۹ق.
* ابوداوود سجستانی، مسائل احمد، قاهره، ۱۳۵۳ق/۱۹۳۴م.
* ابوزرعۀ دمشقی، عبدالرحمان، تاریخ، به کوشش شکرالله قوجانی، دمشق، ۱۴۰۰ق/۱۹۸۰م.
* ابوزهو، محمد، الحدیث و المحدثون، ریاض، ۱۴۰۴ق/۱۹۸۴م.
* ابوشهبه، دفاع عن السنة، قاهره، ۱۴۰۶ق/ ۱۹۸۵م.
* ابوشهبه، محمد، الاسرائیلیات و الموضوعات، مکتبة السنة، ۱۳۹۱ق/۱۹۷۱م.
* ابوطالب هارونی، یحیی، الامالی (تیسیر المطالب)، تحریر جعفر بن احمد بن عبدالسلام، به کوشش یحیی عبدالکریم فضیل، بیروت، ۱۳۹۵ق/ ۱۹۷۵م.
* ابوعبید قاسم بن سلام، الاموال، به کوشش عبدالامیر علی مهنا، بیروت، ۱۹۸۸م.
* ابولیث سمرقندی، نصر، تفسیر، به کوشش عبدالرحیم احمد زقه، بغداد، ۱۴۰۵-۱۴۰۶ق/۱۹۸۵-۱۹۸۶م.
* ابوموسی مدینی، محمد، طوال الاخبار، نسخۀ خطی موجود در ظاهریۀ دمشق، شم ۷۹۸‘ ۳ (عام).
* ابو نعیم اصفهانی، احمد، حلیة الاولیاء، قاهره، ۱۳۵۱ق /۱۹۳۲م.
* ابو نعیم اصفهانی، ذکر اخبار اصبهان، به کوشش ددرینگ، لیدن، ۱۹۳۴م.
* ابوهلال عسکری، حسن، الفروق اللغویة، به کوشش محمد ابراهیم سلیم، قاهره، ۱۴۱۸ق/۱۹۹۷م.
* ابویوسف، الرد علی سیر الاوزاعی، به کوشش ابوالوفا افغانی، قاهره، ۱۳۵۷ق.
* ابویوسف، یعقوب، الآثار، به کوشش ابوالوفا افغانی، قاهره، ۱۳۵۵ق.
* احمد بن حنبل، العلل و معرفة الرجال، به کوشش وصی الله عباس، بیروت، ۱۴۰۸ق / ۱۹۸۸م.
* احمد بن حنبل، مسند، قاهره، ۱۳۱۳ق.
* احمد بن عیسی، الامالی (رأب الصدع)، تدوین محمد بن منصور، به کوشش علی بن اسماعیل صنعانی، بیروت، ۱۴۱۰ق/ ۱۹۹۰م.
* اخباری، محمد، البرهان فی التکلیف و البیان، بغداد، ۱۳۴۱ق.
* اربلی، علی، کشف الغمة، بیروت، ۱۴۰۵ق/ ۱۹۸۵م.
* اردبیلی، محمد، جامع الرواة، بیروت، ۱۴۰۳ق /۱۹۸۳م.
* اسحاق بن راهویه، مسند، به کوشش عبدالغفور بن عبدالحق بلوشی، مدینه، ۱۴۱۲ق/۱۹۹۲م.
* اسعد، طارق اسعد، علم اسباب ورود الحدیث، بیروت، ۱۴۲۲ق/۲۰۰۱م.
* اصفهانی، مهدی، ابواب الهدی، به کوشش حسین مفید، تهران، ۱۳۸۷ش.
* اصفهانی، مهدی، رسائل شناخت قرآن، به کوشش حسین مفید، تهران، ۱۳۸۸ش.
* آقابزرگ، الذریعة.
* الاختصاص، منسوب به مفید، به کوشش علی اکبر غفاری، قم، ۱۴۱۳ق.
* الاصول الستة عشر، قم، ۱۴۰۵ق.
* الایضاح، منتسب به فضل بن شاذان، به کوشش جلال الدین محدث ارموی، تهران، ۱۳۴۷ش.
* البانی، محمد ناصرالدین، ضعیف سنن الترمذی، به کوشش زهیر شاویش، ریاض، ۱۴۱۱ق/۱۹۹۱م.
* التفسیر، منسوب به امام حسن عسکری(ع)، به کوشش مدرسۀ امام مهدی(ع)، قم، ۱۴۰۹ق.
* امین استرابادی، محمد، الفوائد المدنیة، به کوشش رحمت الله رحمتی، قم، ۱۴۲۴ق.
* امینی، عبدالحسین، الغدیر، بیروت، ۱۳۸۷ق.
* انصاری، زکریا، الحدود الانیقة، به کوشش مازن مبارک، بیروت، ۱۴۱۱ق.
* باعونی، محمد، جواهر لمطالب فی مناقب علی بن ابی طالب(ع)، به کوشش محمدباقر محمودی، قم، ۱۴۱۵ق.
* بخاری، صحیح، به کوشش مصطفی دیب البغا، بیروت، ۱۴۰۷ق/۱۹۸۷م.
* بخاری، محمد، التاریخ الکبیر، حیدرآباد دکن، ۱۳۹۸ق / ۱۹۷۸م.
* برقی، احمد، المحاسن، به کوشش جلال الدین محدث ارموی، تهران، ۱۳۳۱ش.
* بروجردی، محمد حسین و دیگران، جامع احادیث الشیعة، قم، ۱۳۹۹ق.
* بزار، احمد، المسند، به کوشش محفوظ الرحمان زین الله، بیروت/ مدینه، ۱۴۰۹ق.
* بلاذری، احمد، فتوح البلدان، به کوشش رضوان محمد رضوان، بیروت، ۱۳۹۸ق / ۱۹۷۸م.
* بهاءالدین، محمد، المستشرقون و الحدیث النبوی، عمان، ۱۴۲۰ق/ ۱۹۹۹م.
* بیهقی، احمد، المدخل الی السنن الکبری، به کوشش محمد ضیاءالرحمان اعظمی، کویت، ۱۴۰۴ق.
* بیهقی، السنن الکبری، به کوشش محمد عبدالقادر عطا، مکه، ۱۴۱۴ق/۱۹۹۴م.
* بیهقی، معرفة السنن و الآثار، به کوشش عبدالمعطی امین قلعجی، قاهره، ۱۴۱۲ق/۱۹۹۱م.
* بیهقی، مناقب الشافعی، به کوشش احمد صقر، قاهره، ۱۹۷۰م.
* پاکتچی، «ویژگیهای رده بندی موضوعیبحار الانوار و فرایند شکل گیری آن»، یادنامۀ مجلسی، به کوشش مهریزی و ربانی، تهران، ۱۳۷۹ش، ج۱.
* پاکتچی، احمد، طرح تحقیق اسناد نهج البلاغه، مقالات نهمین کنگرۀ بین المللی نهج البلاغه، شم ۲۳.
* پاکتچی، مکاتب فقه امامی ایران پس از شیخ طوسی تا پای گیری مکتب حله، تهران، ۱۳۸۵ش.
* ترمذی، محمد، سنن، به کوشش احمد محمد شاکر و دیگران، قاهره، ۱۳۵۷ق / ۱۹۳۸م بب.
* تفتازانی، مسعود، المطول، استانبول، ۱۳۳۰ق.
* جاحظ، عمرو، البیان و التبیین، به کوشش فوزی عطوی، بیروت، ۱۹۶۸م.
* جورقانی، حسین، الاباطیل و المناکیر، به کوشش فریوایی، ریاض، ۱۴۲۲ق/ ۲۰۰۲م.
* جوزجانی، ابراهیم، احوال الرجال، به کوشش صبحی بدری سامرایی، بیروت، ۱۴۰۵ق.
* حاجی خلیفه، کشف.
* حازمی، محمد، «شروط الائمة الخمسة»، همراه شروط الائمة الستة ابنقیسرانی، به کوشش طاهر سعود، بیروت، ۱۴۰۸ق/ ۱۹۸۸م.
* حاکم نیشابوری، محمد، المستدرک علی الصحیحین، به کوشش مصطفی عبدالقادر عطا، بیروت، ۱۴۱۱ق/۱۹۹۰م.
* حاکم نیشابوری، معرفة علوم الحدیث، به کوشش معظم حسین، مدینه، ۱۳۹۷ق /۱۹۷۷م.
* حسین بن عبدالصمد عاملی، وصول الاخیار الی اصول الاخبار، قم، ۱۴۰۱ق.
* حسینی اشکوری، احمد، مؤلفات الزیدیة، قم، ۱۴۱۳ق.
* حسینی خطیب، عبدالزهراء، مصادر نهج البلاغة و اسانیده، بیروت، ۱۴۰۵ق /۱۹۸۵م.
* حصنی دمشقی، ابوبکر، دفع الشبه عن الرسول(ص)، قاهره، ۱۴۱۸ق.
* حمیری، عبدالله، قرب الاسناد، به کوشش مؤسسۀ آل البیت(ع)، قم، ۱۴۱۳ق.
* خاقانی، علی، رجال الخاقانی، به کوشش محمد صادق بحرالعلوم، قم، ۱۴۰۴ق.
* خطیب بغدادی، احمد، تاریخ بغداد، قاهره، ۱۳۴۹ق.
* خطیب بغدادی، تقیید العلم، به کوشش یوسف عش، قاهره، ۱۹۷۴م.
* خلیلی، خلیل، الارشاد، به کوشش محمد سعید عمر ادریس، ریاض، ۱۴۰۹ق.
* خوارزمی، محمد، جامع مسانید ابی حنیفة، حیدرآباد دکن، ۱۳۳۲ق.
* خویی، ابوالقاسم، مصباح الفقاهة (تقریرات)، به قلم محمدعلی توحید تبریزی، قم، ۱۳۷۷ش.
* دارمی، عبدالله، سنن، به کوشش فواز احمد زمرلی و خالد سبع علمی، بیروت، ۱۴۰۷ق.
* دهخدا، امثال و حکم، تهران، ۱۳۵۲ش.
* دیلمی، شیرویه، الفردوس الاخبار بمأثورالخطاب، به کوشش سعید بسیونی زغلول، بیروت، ۱۹۸۶م.
* ذهبی، «تلخیص المستدرک»، همراه المستدرک حاکم نیشابوری، حیدرآباد دکن، ۱۳۳۴ق.
* ذهبی، تذکرة الحفاظ، حیدرآباد دکن، ۱۳۸۸ق / ۱۹۶۸م.
* ذهبی، سیر اعلام النبلاء، به کوشش شعیب ارنؤوط و دیگران، بیروت، ۱۴۰۵ق /۱۹۸۵م.
* ذهبی، محمد، تاریخ الاسلام، به کوشش عمر عبدالسلام تدمری، بیروت، ۱۴۰۷ق/۱۹۸۷م.
* ذهبی، محمدحسین، الاسرائیلیات فی التفسیر و الحدیث، قاهره، مکتبة وهبه.
* رافعی، عبدالکریم، التدوین فی اخبار قزوین، حیدرآباد دکن، ۱۹۸۵م.
* زیلعی، عبدالله، تخریج الاحادیث و الآثار، به کوشش عبدالله بن عبدالرحمان سعد، ریاض، ۱۴۱۴ق.
* سبط ابنعجمی، ابراهیم، الکشف الحثیث، به کوشش صبحی سامرایی، بیروت، ۱۴۰۷ق/۱۹۸۷م.
* سبکی، عبدالوهاب، طبقات الشافعیة الکبری، به کوشش محمود محمد طناحی و عبدالفتاح محمد حلو، قاهره، ۱۳۸۳ق/۱۹۶۴م.
* سخاوی، المقاصد الحسنة، به کوشش عبدالله محمد صدیق، بیروت، ۱۳۹۹ق/ ۱۹۷۹م.
* سخاوی، محمد، الاعلان بالتوبیخ، به کوشش فرانتس روزنتال، بیروت، ۱۴۰۳ق/۱۹۸۳م.
* سعد بن عبدالله اشعری، المقالات و الفرق، به کوشش محمدجواد مشکور، تهران، ۱۳۶۱ش.
* سعدی، بوستان، به کوشش غلامحسین یوسفی، تهران، ۱۳۸۴ش.
* سلفی، احمد، معجم السفر، به کوشش عبدالله عمر بارودی، مکه، المکتبة التجاریه.
* سلمی، محمد، طبقات الصوفیة، به کوشش یوهانس پدرسن، لیدن، ۱۹۶۰م.
* سمعانی، عبدالکریم، ادب الاملاء و الاستملاء، به کوشش ماکس وایسوایلر، بیروت، ۱۴۰۱ق/ ۱۹۸۱م.
* سنایی، دیوان، به کوشش مدرس رضوی، تهران، ۱۳۴۱ش.
* سهمی، حمزه، تاریخ جرجان، به کوشش محمد عبدالمعید خان، بیروت، ۱۴۰۷ق /۱۹۸۷م.
* سید مرتضی، علی، تنزیه الانبیاء، بیروت، ۱۴۰۹ق/ ۱۹۸۹م.
* سیوطی، الاتقان، به کوشش محمد ابوالفضل ابراهیم، قاهره، ۱۳۸۷ق/ ۱۹۶۷م.
* سیوطی، الاقتراح، به کوشش محمود سلیمان یاقوت، طنطا، ۱۴۲۶ق/ ۲۰۰۶م.
* سیوطی، الدیباج، به کوشش ابواسحاق حوینی، الخبر، ۱۴۱۶ق/ ۱۹۹۶م.
* سیوطی، اللآلی المصنوعة، بیروت، دارالمعرفه.
* سیوطی، تدریب الراوی، به کوشش عبدالوهاب عبداللطیف، قاهره، ۱۳۸۵ق / ۱۹۶۶م.
* شافعی، الرسالة، به کوشش احمد محمد شاکر، قاهره، ۱۳۵۸ق / ۱۹۳۹م.
* شافعی، محمد، اختلاف الحدیث، به کوشش محمد احمد عبدالعزیز، بیروت، ۱۴۰۶ق /۱۹۸۶م.
* شاکر، احمد محمد، الکتاب و السنة یجب ان یکونا مصدر القوانین، قاهره، ۱۳۶۳ق.
* شریعتی، تشیع علوی و تشیع صفوی، تهران، ۱۳۵۶ش.
* شریعتی، علی، با مخاطبهای آشنا، تهران، ۱۳۵۶ش.
* شهید ثانی، الرعایة، به کوشش عبدالحسین محمدعلی بقال، قم، ۱۴۰۸ق.
* شهید ثانی، زین الدین، «رسالة فی میراث الزوجة»، رسائل، تهران، ۱۳۱۳ق.
* شوشتری، بهج الصباغة، به کوشش احمد پاکتچی، تهران، ۱۴۰۱ق.
* شوشتری، محمدتقی، الاخبار الدخیلة، تهران، ۱۴۰۱ق.
* شوکانی، محمد، نیل الاوطار، بیروت، ۱۹۷۳م.
* شیبانی، محمد، الآثار، به کوشش ابوالوفا افغانی، بیروت، ۱۴۱۳ق/۱۹۹۳م.
* صالح، صبحی، علوم الحدیث و مصطلحه، دمشق، ۱۹۸۶م.
* صالحی شامی، محمد، سبل الهدی و الرشاد، به کوشش عادل احمد عبدالموجود و علی محمد معوض، بیروت، ۱۴۱۴ق/۱۹۹۳م.
* صحیفة الرضا(ع)، به روایت ابوالقاسم طائی، به کوشش مدرسۀ امام مهدی(ع)، قم، ۱۴۰۸ق.
* صدر، حسن، نهایة الدرایة، به کوشش ماجد غرباوی، قم، ۱۴۱۳ق.
* صفار، محمد، بصائر الدرجات، تهران، ۱۴۰۴ق.
* صنعانی، عبدالرزاق، المصنف، به کوشش حبیب الرحمان اعظمی، بیروت، ۱۴۰۳ق /۱۹۸۳م.
* طبرانی، المعجم الکبیر، به کوشش حمدی بن عبدالمجید سلفی، موصل، ۱۴۰۴ق/۱۹۸۳م.
* طبرانی، سلیمان، المعجم الاوسط، به کوشش طارق بن عوض الله و عبدالمحسن بن ابراهیم حسینی، قاهره، ۱۴۱۵ق.
* طبرسی، احمد، الاحتجاج، به کوشش محمدباقر موسوی خرسان، نجف، ۱۳۸۶ق /۱۹۶۶م.
* طبری، تاریخ.
* طبری، تفسیر، بیروت، دارالفکر، ۱۴۰۵ق.
* طحاوی، احمد، شرح معانی الآثار، به کوشش نجار و جاد الحق، بیروت، ۱۴۱۴ق/۱۹۹۴م.
* شیخ طوسی، رجال، به کوشش محمدصادق آل بحرالعلوم، نجف، ۱۳۸۱ق/۱۹۶۱م.
* شیخ طوسی، محمد، تهذیب الاحکام، به کوشش حسن موسوی خرسان، تهران، ۱۳۶۴ش.
* عبدالله بن احمد، مسائل احمد، به کوشش زهیر شاویش، بیروت، ۱۴۰۸ق / ۱۹۸۸م.
* عجلونی، اسماعیل، کشف الخفاء، به کوشش احمد قلاش، بیروت، ۱۴۰۵ق.
* عراقی، عبدالرحیم، الفیة العراقی، به کوشش غریاطی، ریاض، ۱۴۱۸ق.
* عراقی، عبدالرحیم، تخریج احادیث احیاء علوم الدین، به کوشش اشرف بن عبدالمقصود، ریاض، ۱۴۱۵ق/۱۹۹۵م.
* عراقی، عبدالرحیم، شرح التبصرة و التذکرة، به کوشش محمد بن حسین عراقی، بیروت، دارالکتب العلمیه.
* عسکری، مرتضی، احادیث ام المؤمنین عائشة، تهران، ۱۴۱۴ق.
* عقیلی، محمد، کتاب الضعفاء الکبیر، به کوشش عبدالمعطی امین قلعجی، بیروت، ۱۴۰۴ق/۱۹۹۴م.
* علامۀ حلی، حسن، رجال، نجف، ۱۳۸۱ق /۱۹۶۱م.
* علامه حلی، کشف المراد فی شرح تجرید الاعتقاد، به کوشش ابراهیم موسوی زنجانی، قم، ۱۳۷۳ش.
* عماری، احمد عبدالله، مقدمه بر اعلام العالم ابنجوزی، پایان نامۀ دانشگاه ملک عبدالعزیز مکه، ۱۳۹۷- ۱۳۹۸ق.
* عیاشی، محمد، التفسیر، قم، ۱۴۲۱ق.
* غزالی، محمد، احیاء علوم الدین، قاهره،‌دار الشعب.
* فارسی، عبدالغافر، سیاق تاریخ نیسابور، انتخاب صریفینی، به کوشش محمدکاظم محمودی، قم، ۱۴۰۳ق.
* فاکهی، محمد، اخبار مکة، به کوشش عبدالملک عبدالله دهیش، بیروت، ۱۴۱۴ق.
* فتنی، محمدطاهر، تذکرة الموضوعات، ۱۳۴۲ق* فرات کوفی، تفسیر، نجف، ۱۳۵۴ق.
* فضلی، عبدالهادی، اصول الحدیث، مؤسسة ام القری، ۱۴۱۶ق.
* فیض کاشانی، محمد محسن، ناشر: كتابخانه امام أمير المؤمنين على عليه السلام‌، اصفهان، ۱۴۰۶ق.
* قاری، ملاعلی، المصنوع فی معرفة الحدیث الموضوع، به کوشش عبدالفتاح ابوغده، بیروت، ۱۴۱۴ق/۱۹۹۴م.
* قاسمی، محمد، قواعد التحدیث، به کوشش محمد بهجت بیطار، قاهره، ۱۳۸۰ق/۱۹۶۱م.
* قاضی عبدالجبار، «فضل الاعتزال»، فضل الاعتزال و طبقات المعتزلة، به کوشش فؤاد سید، تونس، ۱۳۹۳ق /۱۹۷۴م.
* قاضی عیاض، الشفاء، بیروت، ۱۴۰۹ق/ ۱۹۸۸م.
* قاضی قضاعی، محمد، مسند الشهاب، به کوشش حمدی سلفی، بیروت، ۱۴۰۵ق/ ۱۹۸۵م.
* قرطبی، محمد، الجامع لاحکام القرآن، به کوشش احمد عبدالعلیم بردونی، قاهره، ۱۹۷۲م.
* قریب، بدرالزمان، فرهنگ سغدی، تهران، ۱۳۷۴ش.
* قیصری، محمد داوود، شرح فصوص الحکم، به کوشش جلال الدین آشتیانی، تهران، ۱۳۷۵ش.
* کتانی، محمد، الرسالة المستطرفة، به کوشش زمزمی، بیروت، ۱۴۰۶ق/۱۹۸۶م.
* کشی، محمد، معرفة الرجال، اختیار طوسی، به کوشش حسن مصطفوی، مشهد، ۱۳۴۸ش.
* کلینی، محمد، الکافی، به کوشش علی اکبر غفاری، تهران، ۱۳۹۱ق.
* لالکایی، کرامات الاولیاء، به کوشش احمد سعد حمان، ریاض، ۱۴۱۲ق.
* لالکایی، هبة الله، شرح اصول اعتقاد اهل السنة و الجماعة، ریاض، ۱۴۰۲ق.
* مالک بن انس، «رسالة الی لیث بن سعد»، ضمن ج۱ ترتیب المدارک قاضی عیاض، بیروت / طرابلس، ۱۳۸۷ق /۱۹۶۷م.
* مالک بن انس، الموطأ، به کوشش محمد فؤاد عبدالباقی، قاهره، ۱۳۷۰ق/۱۹۵۱م.
* ماوردی، علی، ادب الدنیا والدین، قاهره، ۱۳۷۵ق/۱۹۵۵م.
* مبارکفوری، محمد عبدالرحمان، تحفة الاحوذی، بیروت، دارالکتب العلمیه.
* مبرد، محمد، الکامل، به کوشش محمد احمد دالی، بیروت، ۱۴۰۶ق/۱۹۸۶م.
* محمد باقر مجلسی، محمد باقر، بحار الانوار، بیروت، ۱۴۰۳ق /۱۹۸۳م.
* محب الدین طبری، احمد، الریاض النضرة فی مناقب العشرة، به کوشش عیسی حمیری، بیروت، ۱۹۹۶م.
* محقق حلی، المعتبر، به کوشش ناصر مکارم شیرازی و دیگران، قم، ۱۳۶۴ش.
* محقق حلی، جعفر، معارج الاصول، به کوشش محمدحسین رضوی، قم، ۱۴۰۳ق.
* مروزی، محمد، اختلاف العلماء، به کوشش صبحی سامرایی، بیروت، ۱۴۰۶ق /۱۹۸۶م.
* مسعودی، علی، مروج الذهب، به کوشش یوسف اسعد داغر، بیروت، ۱۳۸۵ق /۱۹۶۵م.
* مسلم بن حجاج، صحیح، به کوشش محمد فؤاد عبدالباقی، قاهره، ۱۹۵۵-۱۹۵۶م.
* معزی، محمد، دیوان، به کوشش عباس اقبال آشتیانی، تهران، ۱۳۱۸ش.
* معمر بن راشد، «الجامع»، همراه ج۱۱ المصنف صنعانی (نک: هم، صنعانی).
* مفید، محمد، اوائل المقالات، به کوشش ابراهیم انصاری، قم، ۱۴۱۴ق/۱۹۹۳م.
* ملیباری، حمزه، عبقریة الامام مسلم فی ترتیب احادیث مسنده الصحیح، بیروت، ۱۴۱۸ق/ ۱۹۹۷م.
* منتجب الدین، علی، فهرست، به کوشش عبدالعزیز طباطبایی، قم، ۱۴۰۴ق.
* نجاشی، احمد، رجال، به کوشش موسی شبیری زنجانی، قم، ۱۴۰۷ق.
* نعناعه، رمزی، الاسرائیلیات و اثرها فی کتب التفسیر، دمشق/ بیروت، ۱۳۹۰ق/۱۹۷۰م.
* نهج البلاغه.
* نووی، المجموع، به کوشش محمود مطرحی، بیروت، ۱۴۱۷ق/۱۹۹۶م.
* نووی، شرح علی صحیح مسلم، بیروت، ۱۳۹۲ق.
* نووی، یحیی، تهذیب الاسماء و اللغات، قاهره، ۱۹۲۷م.
* نویری، احمد، نهایة الارب، به کوشش مفید قمیحه و دیگران، بیروت، ۱۴۲۴ق/۲۰۰۴م.
* وجیه، عبدالسلام، اعلام المؤلفین الزیدیة، عمان، ۱۴۲۰ق/ ۱۹۹۹م.
* وکیع، محمد، اخبار القضاة، بیروت، عالم الکتب.
* یحیی بن معین، تاریخ، روایت دوری، به کوشش احمد محمود نور سیف، مکه، ۱۳۹۹ق / ۱۹۷۹م.
* یعقوبی، احمد، التاریخ، بیروت، ۱۳۷۹ق /۱۹۶۰م.
* یغموری، یوسف، نور القبس المختصر من المقتبس، به کوشش رودلف زلهایم، ویسبادن، ۱۳۸۴ق/۱۹۶۴م
{{پایان}}
{{پایان}}


==پیوند به بیرون==
==پیوند به بیرون==
{{ستون|2}}
{{ستون|2}}
* منبع مقاله: [https://www.cgie.org.ir/fa/article/226988/%D8%AD%D8%AF%DB%8C%D8%AB دایرةالمعارف بزرگ اسلامی]
* [https://www.cgie.org.ir/fa/article/226988/%D8%AD%D8%AF%DB%8C%D8%AB دایرةالمعارف بزرگ اسلامی]
* [http://www.cgie.org.ir/fa/article/3755/%D9%86%D9%82%D8%AF%D9%87%D8%A7%DB%8C-%DA%A9%D9%84%D8%A7%D9%86-%D8%A8%D8%B1-%D8%AD%D8%AF%DB%8C%D8%AB---%D8%A7%D8%AD%D9%85%D8%AF-%D9%BE%D8%A7%DA%A9%D8%AA%DA%86%DB%8C نقدهای کلان بر حدیث]
* [http://www.cgie.org.ir/fa/article/3755/%D9%86%D9%82%D8%AF%D9%87%D8%A7%DB%8C-%DA%A9%D9%84%D8%A7%D9%86-%D8%A8%D8%B1-%D8%AD%D8%AF%DB%8C%D8%AB---%D8%A7%D8%AD%D9%85%D8%AF-%D9%BE%D8%A7%DA%A9%D8%AA%DA%86%DB%8C نقدهای کلان بر حدیث]
* [http://www.islamicecenter.com/ketaabkhaaneh/HADITH/aashnaaei_oloom_hadith_nasiri_fehrest.html مرکز تعلیمات اسلامی واشنگتن؛ آشنایی با علوم حدیث]
* [http://www.islamicecenter.com/ketaabkhaaneh/HADITH/aashnaaei_oloom_hadith_nasiri_fehrest.html مرکز تعلیمات اسلامی واشنگتن؛ آشنایی با علوم حدیث]
خط ۴۸۶: خط ۱۸۳:
[[رده:مقاله‌های با درجه اهمیت الف]]
[[رده:مقاله‌های با درجه اهمیت الف]]
[[رده:علوم حدیث]]
[[رده:علوم حدیث]]
[[رده:مقاله‌های فراتر از پروژه ویرایش]]
Automoderated users، confirmed، protected، templateeditor
۳٬۲۷۶

ویرایش