پرش به محتوا

سید کاظم رشتی: تفاوت میان نسخه‌ها

۷۷ بایت اضافه‌شده ،  ‏۱۳ نوامبر ۲۰۲۳
ویکی سازی
(ویکی سازی)
(ویکی سازی)
خط ۲۴: خط ۲۴:
| اجازه اجتهاد به  =
| اجازه اجتهاد به  =
| تالیفات          =رسالة السلوک فی الاخلاق و الاعمال • دلیل المتحیرین • اسرار اسماء المعصومین • کشف الحق فی مسائل المعراج و ...
| تالیفات          =رسالة السلوک فی الاخلاق و الاعمال • دلیل المتحیرین • اسرار اسماء المعصومین • کشف الحق فی مسائل المعراج و ...
| سایر              =جانشین شیخ احمد احسایی در [[فرقه شیخیه]]
| سایر              =جانشین [[احمد احسائی]] در [[فرقه شیخیه]]
| سیاسی            =
| سیاسی            =
| اجتماعی          =
| اجتماعی          =
خط ۳۷: خط ۳۷:
جد سید کاظم، سید احمد از علمای [[مدینه]] بود که در پی شیوع طاعون به رشت مهاجر کرده بود. سید کاظم در زادگاه خود، رشت، درس را آغاز کرد. برای تکمیل درس‌ها قصد سفر داشت که با مخالفت خانواده مواجه شد. در پی رؤیایی، نزد [[احمد احسائی]] به [[یزد]] رفت و در درس وی حضور یافت.<ref>کرمانی، ص۶۴-۶۵؛ ابراهیمی، ج۱، ص۱۱۵-۱۱۶؛ نیز: عبدالله احسایی، ملحقات عبدالوهاب بوشفیع، ص۱۵۴-۱۵۷</ref> تاریخ این سفر به روشنی معلوم نیست اما در حوالی سال ۱۲۲۹ است.<ref>عبدالله احسایی، ص۱۰۷، ۱۱۶؛ ابراهیمی، ج ۱، ص۱۶۶-۱۶۷؛ قس نبیل زرندی، ص۹</ref>
جد سید کاظم، سید احمد از علمای [[مدینه]] بود که در پی شیوع طاعون به رشت مهاجر کرده بود. سید کاظم در زادگاه خود، رشت، درس را آغاز کرد. برای تکمیل درس‌ها قصد سفر داشت که با مخالفت خانواده مواجه شد. در پی رؤیایی، نزد [[احمد احسائی]] به [[یزد]] رفت و در درس وی حضور یافت.<ref>کرمانی، ص۶۴-۶۵؛ ابراهیمی، ج۱، ص۱۱۵-۱۱۶؛ نیز: عبدالله احسایی، ملحقات عبدالوهاب بوشفیع، ص۱۵۴-۱۵۷</ref> تاریخ این سفر به روشنی معلوم نیست اما در حوالی سال ۱۲۲۹ است.<ref>عبدالله احسایی، ص۱۰۷، ۱۱۶؛ ابراهیمی، ج ۱، ص۱۶۶-۱۶۷؛ قس نبیل زرندی، ص۹</ref>


سید کاظم رشتی در سفرهای احسایی، ملازم وی بود. اگرچه همراهی او با شیخ در سفر [[تهران]]<ref>نبیل زرندی، ص۱۱</ref>، تردیدآمیز است. شیخ احمد پس از آنکه ملا محمدتقی برغانی در [[قزوین]] او را تکفیر کرد،<ref>تنکابنی، ص۴۲-۴۳</ref> به [[عتبات عالیات|عتبات]] رفت و در این سفر، سید کاظم را به اقامت در [[کربلا]] امر کرد.<ref>ابراهیمی، ج ۱، ص۱۱۶</ref> سید کاظم در این دوره به رشت سفر کرد و رسالة السلوک را در ۱۲۳۸ در آنجا نوشت.<ref>سید کاظم رشتی، رسالة السلوک، ص۹۴؛ ابراهیمی، ج ۱، ص۱۱۶، پانویس</ref> پس از درگذشت شیخ احمد احسایی، سید کاظم نایب و جانشین وی شد و نزد شیخیه مرجعیت بلامنازع یافت.
سید کاظم رشتی در سفرهای احسایی، ملازم وی بود. اگرچه همراهی او با شیخ در سفر [[تهران]]<ref>نبیل زرندی، ص۱۱</ref>، تردیدآمیز است. شیخ احمد پس از آنکه ملا محمدتقی برغانی در [[قزوین]] او را تکفیر کرد،<ref>تنکابنی، ص۴۲-۴۳</ref> به [[عتبات عالیات]] رفت و در این سفر، سید کاظم را به اقامت در [[کربلا]] امر کرد.<ref>ابراهیمی، ج ۱، ص۱۱۶</ref> سید کاظم در این دوره به رشت سفر کرد و رسالة السلوک را در ۱۲۳۸ در آنجا نوشت.<ref>سید کاظم رشتی، رسالة السلوک، ص۹۴؛ ابراهیمی، ج ۱، ص۱۱۶، پانویس</ref> پس از درگذشت شیخ احمد احسایی، سید کاظم نایب و جانشین وی شد و نزد شیخیه مرجعیت بلامنازع یافت.


==تکفیر احسائی==
==تکفیر احسائی==
اقامت سید کاظم در کربلا، نقطه عطفی در تاریخ شکل‌گیری مکتب شیخیه و اشاعه تعالیم آن در عراق و ایران به شمار می‌رود. در این زمان به دنبال تکفیر شیخ احمد، به تدریج برخی از علمای شیعه در مقابل رواج پاره‌ای از اندیشه‌های وی، که آن را [[غلو]] و انحراف تلقی می‌کردند، واکنش نشان دادند.<ref>تنکابنی، ص۴۴</ref> گویا در همین زمان به درخواست شیخ علی کاشف الغطاء، سید کاظم اعتقاداتش را مکتوب ساخت و میان مردم پخش کرد و در ایام [[عرفه]] و سپس در نوبت‌های معینی بالای منبر می‌رفت و عقاید خود و استادش را به فارسی و عربی بازگو می‌کرد.<ref>رشتی، دلیل المتحیرین، ص۱۳۸-۱۴۰</ref> به گفته رشتی<ref>رشتی، دلیل المتحیرین، ص۱۰۴-۱۰۸</ref> در مجلسی با حضور سید مهدی طباطبایی فرزند سید علی صاحب ریاض و عالمانی چون شریف العلماء مازندرانی و ملامحمد استرآبادی، طباطبایی از سید کاظم درباره عباراتی از کتاب شیخ که کفرآمیز می‌نمود، توضیح خواست. سید کاظم در پاسخ گفت اگرچه این عبارات، به حسب فهم عوام، کفر است، آنها را تأویلی است که مراد شیخ همان تأویل بوده است. آنان از سید کاظم خواستند که کفرآمیز بودن این عبارات را مکتوب و تأیید کند و او چنین کرد. بدین سان، سید مهدی حکم به تکفیر شیخ و پیروان او داد، ولی رشتی باز به دفاع از احسایی و شکایت از مخالفت پرداخت.<ref>تنکابنی، ص۴۳-۴۴؛ آل طالقانی، ص۱۴۳</ref>
اقامت سید کاظم در [[کربلا]]، نقطه عطفی در تاریخ شکل‌گیری مکتب [[شیخیه]] و اشاعه تعالیم آن در [[عراق]] و [[ایران]] به شمار می‌رود. در این زمان به دنبال تکفیر شیخ احمد، به تدریج برخی از علمای شیعه در مقابل رواج پاره‌ای از اندیشه‌های وی، که آن را [[غلو]] و انحراف تلقی می‌کردند، واکنش نشان دادند.<ref>تنکابنی، ص۴۴</ref> گویا در همین زمان به درخواست شیخ علی کاشف الغطاء، سید کاظم اعتقاداتش را مکتوب ساخت و میان مردم پخش کرد و در ایام [[عرفه]] و سپس در نوبت‌های معینی بالای منبر می‌رفت و عقاید خود و استادش را به فارسی و عربی بازگو می‌کرد.<ref>رشتی، دلیل المتحیرین، ص۱۳۸-۱۴۰</ref> به گفته رشتی<ref>رشتی، دلیل المتحیرین، ص۱۰۴-۱۰۸</ref> در مجلسی با حضور سید مهدی طباطبایی فرزند [[سید علی طباطبایی|سید علی صاحب ریاض]] و عالمانی چون [[محمدشریف مازندرانی|شریف العلماء مازندرانی]] و ملامحمد استرآبادی، طباطبایی از سید کاظم درباره عباراتی از کتاب شیخ که کفرآمیز می‌نمود، توضیح خواست. سید کاظم در پاسخ گفت اگرچه این عبارات، به حسب فهم عوام، کفر است، آنها را تأویلی است که مراد شیخ همان تأویل بوده است. آنان از سید کاظم خواستند که کفرآمیز بودن این عبارات را مکتوب و تأیید کند و او چنین کرد. بدین سان، سید مهدی حکم به تکفیر شیخ و پیروان او داد، ولی رشتی باز به دفاع از احسایی و شکایت از مخالفت پرداخت.<ref>تنکابنی، ص۴۳-۴۴؛ آل طالقانی، ص۱۴۳</ref>


از آن پس، به رغم برخورداری رشتی از تأیید برخی عالمان و فقیهان<ref>ابراهیمی، ج ۱، ص۱۱۷-۱۱۹؛ قس آل طالقانی، ص۱۲۱</ref> و نیز کوشش‌های وی برای مصالحه<ref>رشتی، دلیل المتحیرین، ص۱۱۸-۱۲۰؛ همو، رسالة السلوک، مقدمه بهمردی، ص۲۱-۲۲</ref> جنجال بر سر عقاید او افزایش یافت. در این میان، بنا به گزارشی که در منابع [[بابیت|بابی]] و [[بهائیت|بهائی]] آمده است. سید کاظم با فرستادن [[ملاحسین بشرویه‌ای]] نزد علمای معتبر [[اصفهان]] و [[خراسان]]، کوشید تا نظر مساعد ایشان را جلب کند.<ref>رشتی، رسالة السلوک، مقدمه بهمردی، ص۲۱-۲۲ به نقل از ظهور الحق فاضل مازندرانی؛ نبیل زرندی، ص۲۰-۲۳</ref> در نجف نیز فشار مخالفان برای تکفیر وی سبب شد که با وجود امتناع شیخ علی کاشف الغطاء از اظهارنظر صریح در این باره، از شیخ محمدحسن نجفی صاحب جواهر، بر ضد او حکم بگیرند.<ref>آل کاشف الغطاء، ۱۴۱۸، ص۲۸۴</ref> برخورد با سید کاظم و پیروانش به خشونت‌هایی منجر شد.<ref>رشتی، دلیل المتحیرین، ص۱۳۱-۱۳۷</ref> چنانکه وقتی کلیددار کربلا در مواجهه با رشتی قصد کشتن او کرد، صرفاً دعوت کاشف الغطاء به احتیاط بود که وی را از خطر رهانید.<ref>آل کاشف الغطاء، ۱۴۱۸، ص۲۸۶</ref>
از آن پس، به رغم برخورداری رشتی از تأیید برخی عالمان و فقیهان<ref>ابراهیمی، ج ۱، ص۱۱۷-۱۱۹؛ قس آل طالقانی، ص۱۲۱</ref> و نیز کوشش‌های وی برای مصالحه<ref>رشتی، دلیل المتحیرین، ص۱۱۸-۱۲۰؛ همو، رسالة السلوک، مقدمه بهمردی، ص۲۱-۲۲</ref> جنجال بر سر عقاید او افزایش یافت. در این میان، بنا به گزارشی که در منابع [[بابیت|بابی]] و [[بهائیت|بهائی]] آمده است. سید کاظم با فرستادن [[ملاحسین بشرویه‌ای]] نزد علمای معتبر [[اصفهان]] و [[خراسان]]، کوشید تا نظر مساعد ایشان را جلب کند.<ref>رشتی، رسالة السلوک، مقدمه بهمردی، ص۲۱-۲۲ به نقل از ظهور الحق فاضل مازندرانی؛ نبیل زرندی، ص۲۰-۲۳</ref> در نجف نیز فشار مخالفان برای تکفیر وی سبب شد که با وجود امتناع شیخ علی کاشف الغطاء از اظهارنظر صریح در این باره، از شیخ محمدحسن نجفی صاحب جواهر، بر ضد او حکم بگیرند.<ref>آل کاشف الغطاء، ۱۴۱۸، ص۲۸۴</ref> برخورد با سید کاظم و پیروانش به خشونت‌هایی منجر شد.<ref>رشتی، دلیل المتحیرین، ص۱۳۱-۱۳۷</ref> چنانکه وقتی کلیددار کربلا در مواجهه با رشتی قصد کشتن او کرد، صرفاً دعوت کاشف الغطاء به احتیاط بود که وی را از خطر رهانید.<ref>آل کاشف الغطاء، ۱۴۱۸، ص۲۸۶</ref>
confirmed، templateeditor
۱۱٬۴۲۴

ویرایش