پرش به محتوا

واقعه کربلا: تفاوت میان نسخه‌ها

۱۱ بایت اضافه‌شده ،  ‏۷ نوامبر ۲۰۲۲
خط ۱۸۷: خط ۱۸۷:
</ref>
</ref>


===وقایع شب عاشورا===
=== وقایع شب عاشورا ===
{{اصلی|شب عاشورا (وقایع)}}
{{اصلی|شب عاشورا (وقایع)}}
{{جعبه نقل قول| عنوان =| نقل‌قول = سخن [[امام حسین|حسین(ع)]] در شب عاشورا درباره یارانش:{{سخ}}{{حدیث|أَمَّا بَعْدُ فَإِنِّي لَا أَعْلَمُ أَصْحَاباً أَوْفَى وَ لَا خَيْراً مِنْ أَصْحَابِي وَ لَا أَهْلَ بَيْتٍ أَبَرَّ وَ لَا أَوْصَلَ مِنْ أَهْلِ بَيْتِي فَجَزَاكُمُ اللَّهُ عَنِّي خَيْرا.{{سخ}}|ترجمه=همانا من یارانی باوفاتر و بهتر از یاران خود، و خاندانی نیکوکارتر و مهربان‌تر از خاندان خودم سراغ ندارم؛ خدایتان از جانب من پاداش نیکو دهد.}}|تاریخ بایگانی| منبع = مفید، الارشاد، ۱۳۹۹ق، ج۲، ص۹۱| تراز = وسط| عرض = ۵۴۰px| اندازه خط = ۱۲px|رنگ پس‌زمینه =#ffeebb| گیومه نقل‌قول =| تراز منبع = چپ}}
{{جعبه نقل قول| عنوان =سخن [[امام حسین|حسین (ع)]] در شب عاشورا دربارهٔ یارانش:| نقل‌قول = {{حدیث|أَمَّا بَعْدُ فَإِنِّي لَا أَعْلَمُ أَصْحَاباً أَوْفَى وَ لَا خَيْراً مِنْ أَصْحَابِي وَ لَا أَهْلَ بَيْتٍ أَبَرَّ وَ لَا أَوْصَلَ مِنْ أَهْلِ بَيْتِي فَجَزَاكُمُ اللَّهُ عَنِّي خَيْرا.{{سخ}}|ترجمه=همانا من یارانی باوفاتر و بهتر از یاران خود، و خاندانی نیکوکارتر و مهربان‌تر از خاندان خودم سراغ ندارم؛ خدایتان از جانب من پاداش نیکو دهد.}}|تاریخ بایگانی| منبع = مفید، الارشاد، ۱۳۹۹ق، ج۲، ص۹۱| تراز = وسط| عرض = ۵۴۰px| اندازه خط = ۱۲px|رنگ پس‌زمینه =#ffeebb| گیومه نقل‌قول =| تراز منبع = چپ}}
====تجدید پیمان یاران امام حسین====
[[امام حسین(ع)]] در اوایل شب عاشورا، یاران خود را جمع کرد و پس از حمد و ثنای خداوند خطاب به آنان گفت: «به گمانم این، آخرین روزی است که از سوی این قوم مهلت داریم. آگاه باشید که من به شما اجازه (رفتن) دادم. پس همه با خیال آسوده بروید که [[بیعت|بیعتی]] از من بر گردن شما نیست. اینک که سیاهی شب شما را پوشانده، آن را مَرکبی برگیرید و بروید». در این هنگام ابتدا اهل بیت امام و سپس یاران امام هر یک در سخنانی حماسی، اعلام وفاداری کردند و بر فدا کردن جان خویش در دفاع از امام تأکید کردند. منابع تاریخی و مقاتل برخی از این سخنان را ضبط کرده‌اند.<ref>مفید، الارشاد، ۱۳۹۹ق، ج۲، ص۹۱-۹۴؛ طبرسی، إعلام الوری بأعلام الهدی، ۱۳۹۰ق، ج۱، ص۲۳۹</ref>


====نگرانی حضرت زینب(س)====
==== تجدید پیمان یاران امام حسین ====
پس از اظهار وفاداری یاران حسین(ع)، او به اردوگاه برگشت و وارد خیمه [[زینب کبری|زینب(س)]] شد. [[نافع بن هلال بجلی|نافع بن هلال]] در بیرون خیمه منتظر حسین(ع) نشسته بود که شنید حضرت زینب(س) به حسین(ع) عرض کرد: «آیا شما یارانتان را آزموده‌اید؟ از این نگرانم که آنان نیز به ما پشت کنند و در هنگامه درگیری شما را تسلیم دشمن کنند.» حسین(ع) در پاسخ فرمود: «به خدا سوگند، این‌ها را امتحان کرده‌ام و آنان را مردانی یافتم که سینه سپر کرده‌اند، به گونه‌ای که مرگ را به گوشه چشمان‌شان می‌نگرند و به [[مرگ]] در راه من چنان شیرخواره به سینه مادرش انس دارند.»
[[امام حسین(ع)]] در اوایل شب عاشورا، یاران خود را جمع کرد و پس از حمد و ثنای خداوند خطاب به آنان گفت: «به گمانم این، آخرین روزی است که از سوی این قوم مهلت داریم. آگاه باشید که من به شما اجازه (رفتن) دادم. پس همه با خیال آسوده بروید که [[بیعت|بیعتی]] از من بر گردن شما نیست. اینک که سیاهی شب شما را پوشانده، آن را مَرکبی برگیرید و بروید». در این هنگام ابتدا اهل بیت امام و سپس یاران امام هر یک در سخنانی حماسی، اعلام وفاداری کردند و بر فدا کردن جان خویش در دفاع از امام تأکید کردند. منابع تاریخی و مقاتل برخی از این سخنان را ضبط کرده‌اند.<ref>مفید، الارشاد، ۱۳۹۹ق، ج۲، ص۹۱–۹۴؛ طبرسی، إعلام الوری بأعلام الهدی، ۱۳۹۰ق، ج۱، ص۲۳۹</ref>
نافع هنگامی که احساس کرد اهل بیت امام حسین(ع) نگران وفاداری و استقامت اصحاب هستند، نزد [[حبیب بن مظاهر]] رفته و با مشورت او، تصمیم گرفتند با همراهی بقیه اصحاب به حسین(ع) و اهل بیت ایشان اطمینان دهند که تا آخرین قطره خون از ایشان دفاع خواهند کرد.<ref>دهدشتی بهبهانی،‌ الدمعة الساکبة، ۱۴۰۹ق، ج۴، ص۲۷۳-۲۷۴.</ref>


حبیب بن مظاهر، یاران حسین(ع) را ندا داد تا جمع شوند. سپس به [[بنی هاشم]] گفت: به خیمه‌های خویش باز گردند؛ بعد رو به اصحاب کرد و آن چه را که از نافع شنیده بود، بازگو کرد. همگی گفتند: «به آن خدایی که بر ما منت نهاد که در این جایگاه قرار بگیریم، اگر انتظار فرمان حسین(ع) نبودیم، اکنون با شتاب بر آنان حمله می‌کردیم تا جان خویش را پاک و چشم را روشن سازیم». حبیب به همراه اصحاب با شمشیرهای کشیده و یک صدا به نزدیک حرم اهل بیت(ع) رسیده و گفت: «ای حریم رسول خدا(ص)! این شمشیرهای جوانان و جوانمردان شماست که به غلاف نخواهد رفت تا این که گردن بدخواهان شما را بزند. این نیزه‌های پسران شماست، سوگند یاد کرده‌اند که آن را تنها در سینه کسانی که از دعوتتان سر بر تافته‌اند فرو برند.»<ref> مقرم، مقتل‌الحسین، دارالکتاب الاسلامیه، ص۲۱۹؛ دهدشتی بهبهانی،‌ الدمعة الساکبة، ۱۴۰۹ق، ج۴، ص۲۷۳-۲۷۴.</ref>
==== نگرانی حضرت زینب (س) ====
پس از اظهار وفاداری یاران حسین (ع)، او به اردوگاه برگشت و وارد خیمه [[زینب کبری|زینب (س)]] شد. [[نافع بن هلال بجلی|نافع بن هلال]] در بیرون خیمه منتظر حسین (ع) نشسته بود که شنید حضرت زینب (س) به حسین (ع) عرض کرد: «آیا شما یارانتان را آزموده‌اید؟ از این نگرانم که آنان نیز به ما پشت کنند و در هنگامه درگیری شما را تسلیم دشمن کنند.» حسین (ع) در پاسخ فرمود: «به خدا سوگند، این‌ها را امتحان کرده‌ام و آنان را مردانی یافتم که سینه سپر کرده‌اند، به گونه‌ای که مرگ را به گوشه چشمان‌شان می‌نگرند و به [[مرگ]] در راه من چنان شیرخواره به سینه مادرش انس دارند.»
نافع هنگامی که احساس کرد اهل بیت امام حسین (ع) نگران وفاداری و استقامت اصحاب هستند، نزد [[حبیب بن مظاهر]] رفته و با مشورت او، تصمیم گرفتند با همراهی بقیه اصحاب به حسین (ع) و اهل بیت ایشان اطمینان دهند که تا آخرین قطره خون از ایشان دفاع خواهند کرد.<ref>دهدشتی بهبهانی، الدمعة الساکبة، ۱۴۰۹ق، ج۴، ص۲۷۳–۲۷۴.</ref>
 
حبیب بن مظاهر، یاران حسین (ع) را ندا داد تا جمع شوند. سپس به [[بنی هاشم]] گفت: به خیمه‌های خویش بازگردند؛ بعد رو به اصحاب کرد و آنچه را که از نافع شنیده بود، بازگو کرد. همگی گفتند: «به آن خدایی که بر ما منت نهاد که در این جایگاه قرار بگیریم، اگر انتظار فرمان حسین (ع) نبودیم، اکنون با شتاب بر آنان حمله می‌کردیم تا جان خویش را پاک و چشم را روشن سازیم». حبیب به همراه اصحاب با شمشیرهای کشیده و یک صدا به نزدیک حرم اهل بیت (ع) رسیده و گفت: «ای حریم رسول خدا (ص)! این شمشیرهای جوانان و جوانمردان شماست که به غلاف نخواهد رفت تا این که گردن بدخواهان شما را بزند. این نیزه‌های پسران شماست، سوگند یاد کرده‌اند که آن را تنها در سینه کسانی که از دعوتتان سر برتافته‌اند فرو برند.»<ref>مقرم، مقتل‌الحسین، دارالکتاب الاسلامیه، ص۲۱۹؛ دهدشتی بهبهانی، الدمعة الساکبة، ۱۴۰۹ق، ج۴، ص۲۷۳–۲۷۴.</ref>


=== وقایع روز عاشورا===
=== وقایع روز عاشورا===