پرش به محتوا

واقعه سقیفه بنی‌ساعده: تفاوت میان نسخه‌ها

افزودن جعبه اطلاعات
(←‏پیامدها: اصلاح نویسه‌های عربی، اصلاح نشانی وب)
(افزودن جعبه اطلاعات)
خط ۱: خط ۱:
{{تاریخ صدر اسلام}}
{{درباره ۲|واقعه سقیفه بنی‌ساعده|آشنایی با مکانی به نام سقیفه|سقیفه بنی‌ساعده}}
{{درباره ۲|واقعه سقیفه بنی‌ساعده|آشنایی با مکانی به نام سقیفه|سقیفه بنی‌ساعده}}
{{جعبه اطلاعات واقعه
|عنوان      = واقعه سقیفه بنی‌ساعده
|تصویر      = سقیفه بنی ساعده قرن 15ق.jpg
|اندازه تصویر=
|توضیح تصویر = محل سقیفه بنی‌ساعده در قرن ۱۵ق
|نام‌های دیگر =
|شرح ماجرا  = تعیین جانشینی برای [[حضرت محمد صلی الله علیه و آله|پیامبر(ص)]]
|طرفین      =
|زمان        =[[سال ۱۱ هجری قمری|سال ۱۱ق]] /پس از رحلت پیامبر(ص)
|دوره        =
|مکان        = [[سقیفه بنی‌ساعده]]
|علت        =
|اهداف      =
|عاملان      =
|نتایج      =  [[غصب خلافت]] • انتخاب [[ابوبکر بن ابی‌قحافه|ابوبکر]] به جانشینی پیامبر(ص)
|پیامدها    = [[واقعه هجوم به خانه حضرت فاطمه(س)|هجوم به خانه فاطمه(س)]] •  [[شهادت حضرت فاطمه(س)]] • [[ماجرای فدک|مصادره فدک]] • [[واقعه کربلا]]
|تلفات      =
|واکنش‌ها    = اعتراض [[امام علی علیه‌السلام|امام علی]]، [[حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها|فاطمه(س)]] و برخی از صحابه
|مرتبط      = [[واقعه غدیر|واقعه غدیر خم]]
}}{{تاریخ صدر اسلام}}
'''واقعه سقیفه بنی‌ساعده''' واقعه‌ای پس از رحلت [[حضرت محمد صلی الله علیه و آله|پیامبر اسلام(ص)]] در [[سال ۱۱ هجری قمری|سال ۱۱ق]] بود که در آن [[ابوبکر بن ابی‌قحافه|ابوبکر بن ابی‌قُحافه]] به عنوان خلیفه مسلمانان انتخاب شد. پس از وفات حضرت محمد(ص)، [[امام علی علیه‌السلام|امام علی(ع)]] و برخی دیگر از [[صحابه]] مشغول تدارک مراسم [[دفن|تدفین]] وی بودند، در همان زمان عده‌ای از [[انصار]] به رهبری [[سعد بن عباده]] بزرگ [[اوس و خزرج|قبیله خزرج]]، در [[سقیفه بنی‌ساعده]] جمع شدند تا برای انتخاب رهبر پس از پیامبر(ص) تصمیم بگیرند.
'''واقعه سقیفه بنی‌ساعده''' واقعه‌ای پس از رحلت [[حضرت محمد صلی الله علیه و آله|پیامبر اسلام(ص)]] در [[سال ۱۱ هجری قمری|سال ۱۱ق]] بود که در آن [[ابوبکر بن ابی‌قحافه|ابوبکر بن ابی‌قُحافه]] به عنوان خلیفه مسلمانان انتخاب شد. پس از وفات حضرت محمد(ص)، [[امام علی علیه‌السلام|امام علی(ع)]] و برخی دیگر از [[صحابه]] مشغول تدارک مراسم [[دفن|تدفین]] وی بودند، در همان زمان عده‌ای از [[انصار]] به رهبری [[سعد بن عباده]] بزرگ [[اوس و خزرج|قبیله خزرج]]، در [[سقیفه بنی‌ساعده]] جمع شدند تا برای انتخاب رهبر پس از پیامبر(ص) تصمیم بگیرند.


خط ۱۰: خط ۲۹:


==محل واقعه==
==محل واقعه==
[[پرونده:سقیفه بنی ساعده قرن 15ق.jpg|200px|بندانگشتی|محل [[سقیفه بنی‌ساعده]] در قرن ۱۵ق.]]
{{اصلی|سقیفه بنی‌ساعده}}
{{اصلی|سقیفه بنی‌ساعده}}
سقیفه مکانی به شکل سکّو یا سایبان بوده است که طوایف عرب برای مشورت در تصمیمات عمومی، در آن جمع می‌شدند.<ref>یاقوت حموی، معجم البلدان،‌ دار صادر، ج۳، ص۲۲۹-۲۲۸.</ref> سقیفه‌ای که پس از رحلت [[پیامبر(ص)]] برخی از [[مهاجران]] و [[انصار]] در آن گرد آمدند، متعلق به تیره [[بنی‌ساعده]] از قوم [[خزرج]] ساکن در [[مدینه]]، که پیش از هجرت پیامبر، جلسات این گروه در آن محل تشکیل می‌شد. این مکان پس از ورود پیامبر به مدینه، به مدت ده سال (تا زمان رحلت پیامبر)، عملاً کاربری خود را از دست داد و در هنگام تجمع مهاجران و انصار برای تعیین جانشین حضرت محمد(ص) دوباره تجمعی در آن پدید آمد.<ref> رجبی دوانی، تحلیل واقعه سقیفه بنی‌ساعده با رویکرد به نهج‌البلاغه، ۱۳۹۳ش، ص۸۰.</ref>
سقیفه مکانی به شکل سکّو یا سایبان بوده است که طوایف عرب برای مشورت در تصمیمات عمومی، در آن جمع می‌شدند.<ref>یاقوت حموی، معجم البلدان،‌ دار صادر، ج۳، ص۲۲۹-۲۲۸.</ref> سقیفه‌ای که پس از رحلت [[پیامبر(ص)]] برخی از [[مهاجران]] و [[انصار]] در آن گرد آمدند، متعلق به تیره [[بنی‌ساعده]] از قوم [[خزرج]] ساکن در [[مدینه]]، که پیش از هجرت پیامبر، جلسات این گروه در آن محل تشکیل می‌شد. این مکان پس از ورود پیامبر به مدینه، به مدت ده سال (تا زمان رحلت پیامبر)، عملاً کاربری خود را از دست داد و در هنگام تجمع مهاجران و انصار برای تعیین جانشین حضرت محمد(ص) دوباره تجمعی در آن پدید آمد.<ref> رجبی دوانی، تحلیل واقعه سقیفه بنی‌ساعده با رویکرد به نهج‌البلاغه، ۱۳۹۳ش، ص۸۰.</ref>
خط ۲۴: خط ۴۲:
به گزارش [[تاریخ طبری (کتاب)|تاریخ طبری]] (نوشته شده در ۳۰۳ق)، عمر بن خطاب درباره این لحظات گفته است: در این لحظه سروصدا و همهمه حاضران از هر طرف برخاست و سخنان نامفهوم از هر گوشه شنیده می‌شد، تا آنجا که ترسیدم اختلاف، موجب از هم گسیختگی شیرازه کار ما بشود. این بود که به ابوبکر گفتم: دستت را دراز کن تا با تو بیعت کنم؛ اما پیش از آن‌که دست عمر در دست ابوبکر قرار بگیرد، بشیر بن سعد خزرجی از رقبای سعد بن عباده، پیش‌دستی کرده و دست به دست ابوبکر زد و با او بیعت کرد.<ref>طبری، تاریخ الأمم و الملوک، ۱۳۸۷ق، ج۳، ص۲۰۶.</ref>
به گزارش [[تاریخ طبری (کتاب)|تاریخ طبری]] (نوشته شده در ۳۰۳ق)، عمر بن خطاب درباره این لحظات گفته است: در این لحظه سروصدا و همهمه حاضران از هر طرف برخاست و سخنان نامفهوم از هر گوشه شنیده می‌شد، تا آنجا که ترسیدم اختلاف، موجب از هم گسیختگی شیرازه کار ما بشود. این بود که به ابوبکر گفتم: دستت را دراز کن تا با تو بیعت کنم؛ اما پیش از آن‌که دست عمر در دست ابوبکر قرار بگیرد، بشیر بن سعد خزرجی از رقبای سعد بن عباده، پیش‌دستی کرده و دست به دست ابوبکر زد و با او بیعت کرد.<ref>طبری، تاریخ الأمم و الملوک، ۱۳۸۷ق، ج۳، ص۲۰۶.</ref>
   
   
پس از این اتفاق، هجوم حاضران در سقیفه برای بیعت با ابوبکر آغاز شد تا جایی که از شتاب افراد این احتمال وجود داشته است که سعد بن عبادۀ بیمار، زیر دست و پای آن‌ها لگدمال شود. این جریان موجب درگیری تندی بین عمر، سعد و قیس بن سعد شد که این برخوردها با دخالت ابوبکر به پایان رسید.<ref> ابن‌قتیبه، الإمامة و السیاسة، ۱۴۱۰ق، ج۱، ص۲۷.</ref>{{یاد|یکی از بستگان سعد بن عباده فریاد زد و جمعیت را از خطری که سعد را تهدید می‌کرد، آگاه کرد. عمر، در پاسخ گفت: بکشیدش که خدایش بکشد! سپس بالای سر سعد رفته و گفت: می‌خواستم چنان لگدمالت کنم که عضوی از اندامت سالم نماند. قیس، فرزند سعد، نیز برخاست ریش عمر را به چنگ گرفت، گفت: به خدا قسم اگر تار مویی از سر او کم کنی، با یک دندان سالم برنمی‌گردی! سعد نیز خطاب به عمر فریاد زد: به خدا سوگند، اگر بیمار نبودم و آن‌قدر توانایی داشتم که از جای برخیزم، در گذرگاه‌ها و کوچه‌های مدینه چنان غرّشی از من می‌شنیدی که خود و یارانت، از ترس، در بیغوله‌ها پنهان می‌شدید؛ و در آن حال، به خدا سوگند تو را نزد کسانی می‌فرستادم که تا همین دیروز زیردست و فرمانبردارشان بودی نه آقا و بالاسرشان.(ابن‌قتیبه، الإمامة و السیاسة، ۱۴۱۰ق، ج۱، ص۲۷.)}}
پس از این اتفاق، هجوم حاضران در سقیفه برای بیعت با ابوبکر آغاز شد تا جایی که از شتاب افراد این احتمال وجود داشته است که سعد بن عبادۀ بیمار، زیر دست و پای آن‌ها لگدمال شود. این جریان موجب درگیری تندی بین عمر، سعد و قیس بن سعد شد که این برخوردها با دخالت ابوبکر به پایان رسید.<ref> ابن‌قتیبه، الإمامة و السیاسة، ۱۴۱۰ق، ج۱، ص۲۷.</ref>{{یاد|یکی از بستگان سعد بن عباده فریاد زد و جمعیت را از خطری که سعد را تهدید می‌کرد، آگاه کرد. عمر، در پاسخ گفت: بکشیدش که خدایش بکشد! سپس بالای سر سعد رفته و گفت: می‌خواستم چنان لگدمالت کنم که عضوی از اندامت سالم نماند. قیس، فرزند سعد، نیز برخاست ریش عمر را به چنگ گرفت، گفت: به خدا قسم اگر تار مویی از سر او کم کنی، با یک دندان سالم برنمی‌گردی! سعد نیز خطاب به عمر فریاد زد: به خدا سوگند، اگر بیمار نبودم و آن‌قدر توانایی داشتم که از جای برخیزم، در گذرگاه‌ها و کوچه‌های مدینه چنان غرّشی از من می‌شنیدی که خود و یارانت، از ترس، در بیغوله‌ها پنهان می‌شدید؛ و در آن حال، به خدا سوگند تو را نزد کسانی می‌فرستادم که تا همین دیروز زیردست و فرمانبردارشان بودی نه آقا و بالاسرشان. (ابن‌قتیبه، الإمامة و السیاسة، ۱۴۱۰ق، ج۱، ص۲۷.)}}


==مناظرات سقیفه==
==مناظرات سقیفه==
خط ۶۷: خط ۸۵:
*'''عمر بن خطاب''' در سال آخر زندگی‌اش، در خطبه‎‌‌ای عمومی گفت: «بیعت با ابوبکر لغزش و اشتباهی بود، که انجام گرفت و گذشت، آری، چنین بود، ولی خداوند مردم را از شرّ آن لغزش حفظ فرمود، هرکس به این شکل در انتخاب خلیفه عمل نمود او را بکشید.»<ref> طبری، تاریخ الامم و الملوک، ۱۳۸۷ق، ج۳، ص۲۰۵؛ بلاذری، انساب الاشراف، موسسه الاعلمی للمطبوعات، ج۱، ص۵۸۱؛ مقدسی، البدء و التاریخ، مکتبه الثقافه الدینی، ج۵، ص۱۹۰.</ref>
*'''عمر بن خطاب''' در سال آخر زندگی‌اش، در خطبه‎‌‌ای عمومی گفت: «بیعت با ابوبکر لغزش و اشتباهی بود، که انجام گرفت و گذشت، آری، چنین بود، ولی خداوند مردم را از شرّ آن لغزش حفظ فرمود، هرکس به این شکل در انتخاب خلیفه عمل نمود او را بکشید.»<ref> طبری، تاریخ الامم و الملوک، ۱۳۸۷ق، ج۳، ص۲۰۵؛ بلاذری، انساب الاشراف، موسسه الاعلمی للمطبوعات، ج۱، ص۵۸۱؛ مقدسی، البدء و التاریخ، مکتبه الثقافه الدینی، ج۵، ص۱۹۰.</ref>


{{جعبه نقل قول|ابن قتیبه در [[الامامة و السیاسة]]:{{سخ}}بنی‌امیه در گرد عثمان بودند، بنی‌زهره بر گرد سعد و عبدالرحمن بن عوف. آنان همگی در مسجد بزرگ گرد آمده بودند، هنگامی که ابوبکر و ابوعبیده به طرف آنان آمدند و مردم با ابوبکر بیعت کرده بودند، عمر به آنانی که در مسجد گرد آمده بودند گفت: چه شده است که شما در دسته‌های پراکنده گرد آمده‌اید؟ برخیزید و با ابوبکر بیعت کنید، من با او بیعت کرده‌ام. پس از سخنان عمر، عثمان بن عفان و کسانی که از بنی‌امیه بودند با ابوبکر بیعت کردند. همچنین سعد و عبدالرحمن و آنانی که با این دو هم‌عقیده بودند.<ref>ابن قتیبه، الامامة و السیاسه، ۱۹۹۰م، ج۱، ص۲۸؛ ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، ۱۴۰۴ق، ج۶، ص۱۱.</ref>|تراز=چپ
{{جعبه نقل قول|ابن‌قتیبه در [[الامامة و السیاسة]]:{{سخ}}بنی‌امیه در گرد عثمان بودند، بنی‌زهره بر گرد سعد و عبدالرحمن بن عوف. آنان همگی در مسجد بزرگ گرد آمده بودند، هنگامی که ابوبکر و ابوعبیده به طرف آنان آمدند و مردم با ابوبکر بیعت کرده بودند، عمر به آنانی که در مسجد گرد آمده بودند گفت: چه شده است که شما در دسته‌های پراکنده گرد آمده‌اید؟ برخیزید و با ابوبکر بیعت کنید، من با او بیعت کرده‌ام. پس از سخنان عمر، عثمان بن عفان و کسانی که از بنی‌امیه بودند با ابوبکر بیعت کردند. همچنین سعد و عبدالرحمن و آنانی که با این دو هم‌عقیده بودند.<ref>ابن قتیبه، الامامة و السیاسه، ۱۹۹۰م، ج۱، ص۲۸.</ref>|تراز=چپ
  |عرض=25%}}
  |عرض=25%}}
*'''ابوسفیان''' که توسط پیامبر برای کاری بیرون از مدینه فرستاده شده بود پس از ورود به مدینه و آگاهی از وفات پیامبر و بیعت سقیفه درباره واکنش علی(ع) و عباس بن عبدالمطب سؤال کرد. با اطلاع از خانه‌نشینی این دو نفر گفت: «به خدا سوگند، اگر برای ایشان زنده بمانم، پایشان را بر فراز بلندی رسانم.» وی اضافه کرد: «من گرد و غباری می‌بینم که جز بارش خون، چیزی آن را فرو ننشاند.»<ref> جوهری بصری، السقیفة و فدک، مکتبه نینوی الحدیثه، ص۳۷.</ref> به گزارش منابع، ابوسفیان با ورود به مدینه اشعاری در حمایت از جانشینی علی(ع) و نیز در نکوهش ابوبکر و عمر خوانده است.<ref> ابن‌ابی‌الحدید، شرح نهج البلاغه، مکتبه آیة‌الله المرعشی، ج۶، ص۱۷.</ref> {{یاد|برخی ابیات اشعار ابوسفیان:
*'''ابوسفیان''' که توسط پیامبر برای کاری بیرون از مدینه فرستاده شده بود پس از ورود به مدینه و آگاهی از وفات پیامبر و بیعت سقیفه درباره واکنش علی(ع) و عباس بن عبدالمطب سؤال کرد. با اطلاع از خانه‌نشینی این دو نفر گفت: «به خدا سوگند، اگر برای ایشان زنده بمانم، پایشان را بر فراز بلندی رسانم.» وی اضافه کرد: «من گرد و غباری می‌بینم که جز بارش خون، چیزی آن را فرو ننشاند.»<ref> جوهری بصری، السقیفة و فدک، مکتبه نینوی الحدیثه، ص۳۷.</ref> به گزارش منابع، ابوسفیان با ورود به مدینه اشعاری در حمایت از جانشینی علی(ع) و نیز در نکوهش ابوبکر و عمر خوانده است.<ref> ابن‌ابی‌الحدید، شرح نهج البلاغه، مکتبه آیة‌الله المرعشی، ج۶، ص۱۷.</ref> {{یاد|برخی ابیات اشعار ابوسفیان:
خط ۲۱۲: خط ۲۳۰:
|ولأیِّ حالٍ لُحِّدت|باللیل فاطمة الشریفة.<ref> اربلی، کشف الغمه، ۱۳۸۱ق، ج۱، ص۵۰۵.</ref>}}
|ولأیِّ حالٍ لُحِّدت|باللیل فاطمة الشریفة.<ref> اربلی، کشف الغمه، ۱۳۸۱ق، ج۱، ص۵۰۵.</ref>}}


ترجمه:١ ـ اى كسى كه با جِدیت و تَعَب به‌طور استمرار از هر مسئله مشكل و پیچیده واهى و سست پرسش مى‌كنى! و البتّه سرپوشِ این شى‌ء مستور و پوشیده شده را بر ندار، زیرا چه بسا سرپوش از روى مُردارى گندیده بردارى!
ترجمه:۱ ـ اى كسى كه با جِدیت و تَعَب به‌طور استمرار از هر مسئله مشكل و پیچیده واهى و سست پرسش مى‌كنى! و البتّه سرپوشِ این شى‌ء مستور و پوشیده شده را بر ندار، زیرا چه بسا سرپوش از روى مُردارى گندیده بردارى!


 ٢ ـ و چه بسا چیز پوشیده شده و مستور، همانند طبل پر بانگ از زیر قطیفه و روپوش آشكار مى‌شود. حقّاً جواب تو آن طور كه مى‌خواهى بفهمى در نزد من حاضر است ولیكن من از دهشت و ترس از بیان آن را مخفى مى‌دارم.
 ۲ ـ و چه بسا چیز پوشیده شده و مستور، همانند طبل پر بانگ از زیر قطیفه و روپوش آشكار مى‌شود. حقّاً جواب تو آن طور كه مى‌خواهى بفهمى در نزد من حاضر است ولیكن من از دهشت و ترس از بیان آن را مخفى مى‌دارم.


 ٣ ـ اگر تعدى و تجاوز به رعیتى كه سیاست امور آنها را خلیفه در دست گرفته است نمى‌بود؛ و اگر شمشیرهاى دشمنان كه مَغْز و مُخّ سرهاى ما را بیرون مى‌كشید و ظاهر مى‌كرد، نمى‌بود؛
 ۳ ـ اگر تعدى و تجاوز به رعیتى كه سیاست امور آنها را خلیفه در دست گرفته است نمى‌بود؛ و اگر شمشیرهاى دشمنان كه مَغْز و مُخّ سرهاى ما را بیرون مى‌كشید و ظاهر مى‌كرد، نمى‌بود؛


 ٤ ـ هر آینه من از اسرار [[آل محمد]] مطالب نادر و داستان‌هاى ناشنودنى را بیان مى‌كردم كه از آنچه [[مالک بن انس بن مالک|مالک]] و [[ابوحنیفه]] گفته‌اند و روایت كرده‌اند شما را بى‌نیاز مى‌نمود!
 ۴ ـ هر آینه من از اسرار [[آل محمد]] مطالب نادر و داستان‌هاى ناشنودنى را بیان مى‌كردم كه از آنچه [[مالک بن انس بن مالک|مالک]] و [[ابوحنیفه]] گفته‌اند و روایت كرده‌اند شما را بى‌نیاز مى‌نمود!


 ٥ ـ و من به شما نشان مى‌دادم (و همانند آفتاب روشن مى‌ساختم) كه [[امام حسین علیه‌السلام|حسین]] در روز [[سقیفه بنی‌ساعده|سقیفه]]  در زیر شمشیرها قطعه قطعه شد.<ref>تهرانی، امام‌شناسی، ۱۴۲۶ق، ج۸، ص۶۷.</ref>
 ۵ ـ و من به شما نشان مى‌دادم (و همانند آفتاب روشن مى‌ساختم) كه [[امام حسین علیه‌السلام|حسین]] در روز [[سقیفه بنی‌ساعده|سقیفه]]  در زیر شمشیرها قطعه قطعه شد.<ref>تهرانی، امام‌شناسی، ۱۴۲۶ق، ج۸، ص۶۷.</ref>


== پانویس ==
== پانویس ==