پرش به محتوا

قاعده الواحد: تفاوت میان نسخه‌ها

۱۶۷ بایت اضافه‌شده ،  ‏۲۰ سپتامبر ۲۰۲۳
خط ۲۴: خط ۲۴:
ابن رشد افلاطون را مبتکر این قاعده می‌داند<ref>ابن رشد، رسالة ما بعد الطبیعة، ۱۹۹۴ق، ص۱۶۳.</ref> درحالی‌که [[فارابی]] آن را به ارسطو نسبت می‌دهد.<ref>کاکایی، قاسم، «بررسی تطبیقی معنا و مفهوم قاعده «الواحد» از دیدگاه ابن سینا و ملاصدرا»، ص۱۳۴.</ref> برخی نیز پیشینه قاعده الواحد را به پیشاسقراطیان بازگردانده و معتقدند اعتقاد به این قاعده در آثار آناکسیماندروس یافت می‌شود.<ref>عسگری، و خادمی، «بررسی پیشینۀ یونانی قاعدۀ الواحد و چگونگی انتقال و نقد آن در فلسفۀ اسلامی»، ص۵۵-۵۶.</ref> <br>گزارش شده که این اندیشه از طریق ترجمه آثار افلوطین به [[جهان اسلام]] راه یافته<ref>عسگری، و خادمی، «بررسی پیشینۀ یونانی قاعدۀ الواحد و چگونگی انتقال و نقد آن در فلسفۀ اسلامی»، ص۵۸.</ref> و فارابی نخستین فیلسوف مسلمان است که از آن در فلسفه خود استفاده کرده است.<ref>عسگری، و خادمی «بررسی پیشینۀ یونانی قاعدۀ الواحد و چگونگی انتقال و نقد آن در فلسفۀ اسلامی»، ص۵۶.</ref> با این وجود [[ابن‌سینا]] اولین فیسلوفی است که برای اثبات این قاعده دلیل آورده است.<ref>کرد فیروزجایی، حکمت مشاء، ۱۳۹۳ش. ص۲۲۴.</ref>
ابن رشد افلاطون را مبتکر این قاعده می‌داند<ref>ابن رشد، رسالة ما بعد الطبیعة، ۱۹۹۴ق، ص۱۶۳.</ref> درحالی‌که [[فارابی]] آن را به ارسطو نسبت می‌دهد.<ref>کاکایی، قاسم، «بررسی تطبیقی معنا و مفهوم قاعده «الواحد» از دیدگاه ابن سینا و ملاصدرا»، ص۱۳۴.</ref> برخی نیز پیشینه قاعده الواحد را به پیشاسقراطیان بازگردانده و معتقدند اعتقاد به این قاعده در آثار آناکسیماندروس یافت می‌شود.<ref>عسگری، و خادمی، «بررسی پیشینۀ یونانی قاعدۀ الواحد و چگونگی انتقال و نقد آن در فلسفۀ اسلامی»، ص۵۵-۵۶.</ref> <br>گزارش شده که این اندیشه از طریق ترجمه آثار افلوطین به [[جهان اسلام]] راه یافته<ref>عسگری، و خادمی، «بررسی پیشینۀ یونانی قاعدۀ الواحد و چگونگی انتقال و نقد آن در فلسفۀ اسلامی»، ص۵۸.</ref> و فارابی نخستین فیلسوف مسلمان است که از آن در فلسفه خود استفاده کرده است.<ref>عسگری، و خادمی «بررسی پیشینۀ یونانی قاعدۀ الواحد و چگونگی انتقال و نقد آن در فلسفۀ اسلامی»، ص۵۶.</ref> با این وجود [[ابن‌سینا]] اولین فیسلوفی است که برای اثبات این قاعده دلیل آورده است.<ref>کرد فیروزجایی، حکمت مشاء، ۱۳۹۳ش. ص۲۲۴.</ref>
==اثبات قاعده الواحد==
==اثبات قاعده الواحد==
[[خواجه نصیرالدین طوسی]] قاعده الواحد را قریب به [[بدیهی]] می‌داند.<ref>صادق زاده قمصری، «قاعده الواحد و نظام علی از دیدگاه ابن سینا و محقق طوسی»، ص۹.</ref> همین دیدگاه از سوی قطب‌الدین شیرازی نیز ابراز شده است.<ref>قطب‌الدین‌ شیرازی‌، شرح حکمة الإشراق، ۱۳۸۳ش. ص۳۰۵.</ref> گفته می‌شود ابن‌سینا استدلال خود در [[الاشارات و التنبیهات (کتاب)|کتاب اشارات و تنبیهات]] را نیز از آن جهت «تنبیه» نامیده که از نظر او قاعده الواحد بدیهی یا قریب به بدیهی بوده است.<ref>عسگری، و خادمی، «بررسی پیشینۀ یونانی قاعدۀ الواحد و چگونگی انتقال و نقد آن در فلسفۀ اسلامی»، ص۵۹.</ref> همچنین [[ملاصدرا]] علی‌رغم آنکه دیدگاه واحدی درباره قاعده الواحد ندارد، در یک جا آن را از فطریات عقل سلیم معرفی می‌کند.<ref>ملاصدرا، الحکمه المتعالیه، ۱۹۸۱م، ج۷، ص۲۰۴-۲۰۵.</ref><br>با وجود بدیهی دانستن قاعده الواحد فلاسفه همواره ادله‌ای نیز برای اثبات این اصل اقامه کرده‌اند که تعداد آنها را تا هجده دلیل نیز گفته‌اند.<ref>حیدرپور، و فیاضی، «تحلیل و ارزیابی قاعده الواحد در حکمت متعالیه»، ص۸۵.</ref> [[ملا هادی سبزواری|ملاهادی سبزواری]] و [[سید جلال‌الدین آشتیانی|سید جلال آشتیانی]] معتقدند همه ادله اقامه شده بر قاعده الواحد به [[اصل سنخیت علت و معلول]] بازگشت می‌کنند.<ref>عاشوری لنگرودی، «قاعده الواحد و قدرت مطلق خداوند»، ص۱۸-۱۹.</ref><br>ابن‌سینا در کتاب اشارات و تنبیهات این‌گونه استدلال می‌کند که اگر از علت واحد (بسیط) دو معلول «الف» و «ب» به وجود بیایند، مفهوم علیتِ برای الف، غیر از مفهوم علیت برای ب است. بنابراین لازم می‌آید علت، مرکب از دو جهت باشد که از یک جهت «الف» و از جهت دیگر، «ب» صادر شده باشد؛ درحالی که فرض شده بود علت واحد است.<ref>ابن سینا، الاشارات و التنبیهات، بی‌تا، ص۱۰۸؛ طوسی، شرح الاشارات و التنبیهات، ۱۳۷۵ش، ج۳، ص۱۲۲-۱۲۵.</ref> ملاصدرا نیز در [[الحکمة المتعالیة فی الاسفار العقلیة الاربعة (کتاب)|کتاب اسفار]] دلیلی شبیه به این برهان ذکر کرده است.<ref>ملاصدرا، الحکمه المتعالیه، ۱۹۸۱ق، ج۲، ص۲۰۴.</ref> شکل منطقی این استدلال را به این صورت تنظیم کرده‌اند:<ref>حیدرپور، و فیاضی، «تحلیل و ارزیابی قاعده الواحد در حکمت متعالیه»، ص۹۳.</ref><br>
[[خواجه نصیرالدین طوسی]] قاعده الواحد را قریب به [[بدیهی]] می‌داند.<ref>صادق زاده قمصری، «قاعده الواحد و نظام علی از دیدگاه ابن سینا و محقق طوسی»، ص۹.</ref> همین دیدگاه از سوی قطب‌الدین شیرازی نیز ابراز شده است.<ref>قطب‌الدین‌ شیرازی‌، شرح حکمة الإشراق، ۱۳۸۳ش. ص۳۰۵.</ref> گفته می‌شود ابن‌سینا استدلال خود در [[الاشارات و التنبیهات (کتاب)|کتاب اشارات و تنبیهات]] را نیز از آن جهت «تنبیه» نامیده که از نظر او قاعده الواحد بدیهی یا قریب به بدیهی بوده است.<ref>عسگری، و خادمی، «بررسی پیشینۀ یونانی قاعدۀ الواحد و چگونگی انتقال و نقد آن در فلسفۀ اسلامی»، ص۵۹.</ref> همچنین [[ملاصدرا]] علی‌رغم آنکه دیدگاه واحدی درباره قاعده الواحد ندارد، در یک جا آن را از فطریات عقل سلیم معرفی می‌کند.<ref>ملاصدرا، الحکمه المتعالیه، ۱۹۸۱م، ج۷، ص۲۰۴-۲۰۵.</ref><br>با وجود بدیهی دانستن قاعده الواحد فلاسفه همواره ادله‌ای نیز برای اثبات این اصل اقامه کرده‌اند که تعداد آنها را تا هجده دلیل نیز گفته‌اند.<ref>حیدرپور، و فیاضی، «تحلیل و ارزیابی قاعده الواحد در حکمت متعالیه»، ص۸۵.</ref> [[ملا هادی سبزواری|ملاهادی سبزواری]] و [[سید جلال‌الدین آشتیانی|سید جلال آشتیانی]] معتقدند همه ادله اقامه شده بر قاعده الواحد به [[اصل سنخیت علت و معلول]] بازگشت می‌کنند.<ref>عاشوری لنگرودی، «قاعده الواحد و قدرت مطلق خداوند»، ص۱۸-۱۹.</ref><br>ابن‌سینا در کتاب اشارات و تنبیهات این‌گونه استدلال می‌کند که اگر از علت واحد (بسیط) دو معلول «الف» و «ب» به وجود بیایند، مفهوم علیتِ برای الف، غیر از مفهوم علیت برای ب است. بنابراین لازم می‌آید علت، مرکب از دو جهت باشد که از یک جهت «الف» و از جهت دیگر، «ب» صادر شده باشد؛ درحالی که فرض شده بود علت واحد است.<ref>ابن سینا، الاشارات و التنبیهات، بی‌تا، ص۱۰۸؛ طوسی، شرح الاشارات و التنبیهات، ۱۳۷۵ش، ج۳، ص۱۲۲-۱۲۵.</ref> ملاصدرا نیز در [[الحکمة المتعالیة فی الاسفار العقلیة الاربعة (کتاب)|کتاب اسفار]] دلیلی شبیه به این برهان ذکر کرده است.<ref>ملاصدرا، الحکمه المتعالیه، ۱۹۸۱ق، ج۲، ص۲۰۴.</ref> شکل منطقی این استدلال را به این صورت تنظیم کرده‌اند:<br>
#مفهوم علیتِ یک چیز برای «الف» غیر از مفهوم علیتِ آن چیز برای «ب» است.
#مفهوم علیتِ یک چیز برای «الف» غیر از مفهوم علیتِ آن چیز برای «ب» است.
#حقایقی که مفاهیم متغایر از آنها حکایت می‌کنند، متغایر هستند.
#حقایقی که مفاهیم متغایر از آنها حکایت می‌کنند، متغایر هستند.
خط ۳۲: خط ۳۲:
#اگر این دو چیز از مقومات آن علت باشند، پس ذات علت، مرکب است و واحد نیست و این خلاف فرض و محال است.
#اگر این دو چیز از مقومات آن علت باشند، پس ذات علت، مرکب است و واحد نیست و این خلاف فرض و محال است.
#دو قسم دوم و سوم نیز به قسم اول بازگشت می‌کند و مستلزم ترکیب علت خواهند بود.
#دو قسم دوم و سوم نیز به قسم اول بازگشت می‌کند و مستلزم ترکیب علت خواهند بود.
نتیجه: پس اگر شیء واحد علت دو معلول با هم باشد، آن علت مرکب خواهد بود و این خلاف فرض و محال است
نتیجه: پس اگر شیء واحد علت دو معلول با هم باشد، آن علت مرکب خواهد بود و این خلاف فرض و محال است.<ref>حیدرپور، و فیاضی، «تحلیل و ارزیابی قاعده الواحد در حکمت متعالیه»، ص۹۳.</ref>


==مخالفان قاعده الواحد==
==مخالفان قاعده الواحد==
قاعده الواحد که مورد قبول و استفاده فلاسفه، خصوصا فیلسوفان مشائی است<ref>صادق زاده قمصری، «قاعده الواحد و نظام عِلّی از دیدگاه ابن سینا و محقق طوسی»، ص۷.</ref> مخالفت اندیشمندانی از علوم کلام، فقه و عرفان را برانگیخته است که در میان آنها افرادی چون [[علامه حلی]]، [[محمدباقر مجلسی|علامه مجلسی]]، [[سید ابوالقاسم خویی|آیت الله خویی]]، سیف‌الدین آمدی، فخر رازی، غزالی و [[ابن‌تیمیه حرانی|ابن‌تیمیه]] دیده می‌شوند.<ref>شایان، «بازاندیشی در مبانی قاعده الواحد»، ص۱۴۰.</ref> <br>
قاعده الواحد که مورد قبول و استفاده فلاسفه، خصوصا [[فلسفه مشاء|فیلسوفان مشائی]] است،<ref>صادق زاده قمصری، «قاعده الواحد و نظام عِلّی از دیدگاه ابن سینا و محقق طوسی»، ص۷.</ref> مخالفت اندیشمندانی از علوم [[کلام اسلامی|کلام]]، [[فقه]] و [[عرفان]] را برانگیخته است که در میان آنها افرادی چون [[علامه حلی]]، [[محمدباقر مجلسی|علامه مجلسی]]، [[سید ابوالقاسم خویی|آیت الله خویی]]، سیف‌الدین آمدی، [[فخر رازی]]، [[غزالی]] و [[ابن‌تیمیه حرانی|ابن‌تیمیه]] دیده می‌شوند.<ref>شایان، «بازاندیشی در مبانی قاعده الواحد»، ص۱۴۰.</ref> <br>
این قاعده از سوی برخی اهالی فلسفه همچون [[محمدتقی جعفری|علامه جعفری]] نیز مورد نقد و مخالفت قرار گرفته و حتی گفته می‌شود بعضی از سخنان خواجه نصیرالدین طوسی حاکی از مخالفت او با این قاعده است.<ref>.عاشوری لنگرودی، «قاعده الواحد و قدرت مطلق خداوند»، ص۱۱.</ref> حرف و حدیث‌هایی نیز در رابطه با دیدگاه ملاصدرا نسبت به این قاعده وجود دارد.<ref>حیدرپور، و فیاضی، «تحلیل و ارزیابی قاعده الواحد در حکمت متعالیه»، ص۸۰.</ref><br>
این قاعده از سوی برخی اهالی فلسفه همچون [[محمدتقی جعفری|علامه جعفری]] نیز مورد نقد و مخالفت قرار گرفته و حتی گفته می‌شود بعضی از سخنان خواجه نصیرالدین طوسی حاکی از مخالفت او با این قاعده است.<ref>.عاشوری لنگرودی، «قاعده الواحد و قدرت مطلق خداوند»، ص۱۱.</ref> حرف و حدیث‌هایی نیز در رابطه با دیدگاه ملاصدرا نسبت به این قاعده وجود دارد.<ref>حیدرپور، و فیاضی، «تحلیل و ارزیابی قاعده الواحد در حکمت متعالیه»، ص۸۰.</ref><br>
غزالی و فخر رازی به عنوان سردمداران مخالفت با قاعده الواحد معرفی شده‌اند.<ref>عاشوری لنگرودی، «قاعده الواحد و قدرت مطلق خداوند»، ص۱۱.</ref> غزالی با بی‌پایه خواندن این اصل فلسفی، سخن گفتن از آن را ناشی از سوء مزاج می‌داند و سخنان فلاسفه درباره آن را ظلمات فوق ظلمات می‌نامد.<ref>غزالی، تهافت الفلاسفه، ص۹۰، به نقل از عاشوری لنگرودی، «قاعده الواحد و قدرت مطلق خداوند»، ص۱۱-۱۲.</ref> فخر رازی معتقد است با پذیرش قاعده الواحد کثرت عالم توجیه ناپدیر خواهدبود.<ref>عاشوری لنگرودی، «قاعده الواحد و قدرت مطلق خداوند»، ص۱۲</ref> او ضمن محصور دانستن ادله فیلسوفان در۴ دلیل آنها را مورد نقد قرار می‌دهد.<ref>فخر رازی، المباحث المشرقیه فی العلم الالهیات و الطبیعیات، ۱۴۱۱ق.ص۴۶۸.</ref> با این حال گفته شده مهمترین دلیل مخالفت متکلمان با قاعده الواحد این است که آن را نقض قدرت مطلق خدا می‌دانند.<ref>صادق زاده قمصری، «قاعده الواحد و نظام عِلّی از دیدگاه ابن سینا و محقق طوسی»، ص۹.</ref><br>
غزالی و فخر رازی به عنوان سردمداران مخالفت با قاعده الواحد معرفی شده‌اند.<ref>عاشوری لنگرودی، «قاعده الواحد و قدرت مطلق خداوند»، ص۱۱.</ref> غزالی با بی‌پایه خواندن این اصل فلسفی، سخن گفتن از آن را ناشی از سوء مزاج می‌داند و سخنان فلاسفه درباره آن را ظلمات فوق ظلمات می‌نامد.<ref>غزالی، تهافت الفلاسفه، ص۹۰، به نقل از عاشوری لنگرودی، «قاعده الواحد و قدرت مطلق خداوند»، ص۱۱-۱۲.</ref> فخر رازی نیز معتقد است با پذیرش قاعده الواحد، کثرت عالم توجیه‌ناپدیر خواهد بود.<ref>عاشوری لنگرودی، «قاعده الواحد و قدرت مطلق خداوند»، ص۱۲</ref> او ضمن محصور دانستن ادله فیلسوفان در چهار دلیل آنها را مورد نقد قرار می‌دهد.<ref>فخر رازی، المباحث المشرقیه فی العلم الالهیات و الطبیعیات، ۱۴۱۱ق.ص۴۶۸.</ref> با این حال گفته شده مهمترین دلیل مخالفت [[متکلم|متکلمان]] با قاعده الواحد این است که آن را نقض [[قدرت خدا|قدرت مطلق خدا]] می‌دانند.<ref>صادق زاده قمصری، «قاعده الواحد و نظام عِلّی از دیدگاه ابن سینا و محقق طوسی»، ص۹.</ref><br>در میان عرفا نگاه واحدی نسبت به اصل مذکور وجود ندارد. برخی همچون فَناری به این اصل پایبندند درحالی‌که گاهی این قاعده از سوی برخی دیگر به شدت رد می‌شود و معتقدان به آن توبیخ می‌گردند.<ref>خالقی‌پور، و سعیدی، «قاعده الواحد از منظر فلسفه و عرفان اسلامی با تأکید بر آرای ابن عربی و مشائیان»، ص۴۶.</ref> حتی گزارش‌هایی وجود دارد مبنی بر اینکه یک عارف در موارد مختلف سخنان متعارضی نسبت به اعتبار قاعده الواحد بیان داشته است.<ref>حکمت، «ابن عربی و نقد قاعده الواحد»، ص۱۳۰.</ref> به عنوان مثال [[ابن‌عربی]] عنوان می‌دارد که جاهل‌ترین فرد در نظر او معتقدان به قاعده الواحد هستند<ref>ابن عربی، فتوحات المکیه، بی‌تا، ج۱، ص۷۱۵.</ref> و ضمن تکرار سخنان متکلمان مبنی بر تعارض قاعده الواحد با قدرت مطلقه الهی، تقریر جدیدی از اشکال نقطه و دایره را که فخر رازی مطرح کرده بود، ارائه می‌نماید.<ref>حکمت، «ابن عربی و نقد قاعده الواحد»، ص۱۳۱.</ref> ابن‌عربی، خود نیز دلایل دیگری بر بطلان این اصل فلسفی ذکر می‌کند.<ref>ابن‌عربی، فتوحات المکیه، بی‌تا، ج۲، ص۴۵۸.</ref> با این وجود او در موارد دیگر قاعده الواحد را مفروض گرفته و با استدلال به آن مطلبی را اثبات می‌کند<ref>ابن‌عربی، مجموعه رسائل ابن عربی، ج۱، ص۳۹۴.</ref> یا ضمن پذیرش قاعده الواحد به تفسیر آن می‌پردازد و بیان می‌دارد که جز اهل الله کسی این معنا را درک نمی‌کند.<ref>ابن‌عربی، فتوحات المکیه، بی‌تا، ج۲، ص۴۳۴-۴۳۵.</ref> گفته می‌شود دلیل ابراز این دیدگاه‌های به ظاهر متعارض آن است که ابن‌عربی قاعده الواحد را با تفسیری که فلاسفه ارائه کرده‌اند، نمی‌پذیرد؛ ولی طبق برداشت عرفانی خود با آن موافق است.<ref>حکمت، «ابن عربی و نقد قاعده الواحد»، ص۱۳۶.</ref><br>
در میان عرفا نگاه واحدی نسبت به اصل مذکور وجود ندارد. برخی همچون فَناری به این اصل پایبندند درحالیکه گاهی این قاعده از سوی برخی دیگر به شدت رد می‌شود و معتقدان به آن توبیخ می‌گردند.<ref>خالقی‌پور، و سعیدی، «قاعده الواحد از منظر فلسفه و عرفان اسلامی با تأکید بر آرای ابن عربی و مشائیان»، ص۴۶.</ref> حتی گزارش‌هایی وجود دارد مبنی بر اینکه یک عارف در موارد مختلف سخنان متعارضی نسبت به اعتبار قاعده الواحد بیان داشته است.<ref>حکمت، «ابن عربی و نقد قاعده الواحد»، ص۱۳۰.</ref> به عنوان مثال ابن‌عربی عنوان می‌دارد که جاهلترین فرد در نظر او معتقدان به قاعده الواحد هستند<ref>ابن عربی، فتوحات المکیه، بی‌تا، ج۱، ص۷۱۵.</ref> و ضمن تکرار سخنان متکلمان مبنی بر تعارض قاعده الواحد با قدرت مطلقه الهی، تقریر جدیدی از اشکال نقطه و دایره که فخر رازی مطرح کرده بود را ارائه می‌نماید<ref>حکمت، «ابن عربی و نقد قاعده الواحد»، ص۱۳۱.</ref> و خود نیز دلایل دیگری بر بطلان این اصل فلسفی ذکر می‌کند.<ref>ابن‌عربی، فتوحات المکیه، بی‌تا، ج۲، ص۴۵۸.</ref> با این وجود او در موارد دیگر قاعده الواحد را مفروض گرفته و با استدلال به آن مطلبی را اثبات می‌کند<ref>ابن‌عربی، مجموعه رسائل ابن عربی، ج۱، ص۳۹۴.</ref> یا ضمن پذیرش قاعده الواحد به تفسیر آن می‌پردازد و بیان می‌دارد که جز اهل الله کسی این معنا را درک نمی‌کند.<ref>ابن‌عربی، فتوحات المکیه، بی‌تا، ج۲، ص۴۳۴-۴۳۵.</ref> گفته می‌شود دلیل ابراز این دیدگاه‌های به ظاهر متعارض آن است که ابن‌عربی قاعده الواحد را با تفسیری که فلاسفه ارائه کرده‌اند نمی‌پذیرد ولی طبق برداشت عرفانی خود با آن موافق است.<ref>حکمت، «ابن عربی و نقد قاعده الواحد»، ص۱۳۶.</ref><br>
شناخت نظر ملاصدرا درباره قاعده الواحد نیز سخت است.<ref>شایان، «بازاندیشی در مبانی قاعده الواحد»، ص۱۴۴.</ref> گفته می‌شود او در جایی از فاعلیت قریب خدا نسبت به موجودات سخن می‌گوید که مستلزم انکار قاعده الواحد است، یا از قاعده‌ای نام می‌برد که با اجرای قاعده الواحد درباره خدا ناسازگار می‌نماید و با این حال در جای دیگر قاعده الواحد را می‌پذیرد و به گونه‌ای تقریر می‌کند که تنها مصداق آن واجب الوجود است؛<ref>حیدرپور، و فیاضی، «تحلیل و ارزیابی قاعده الواحد در حکمت متعالیه»، ص۹۵.</ref> اما بر این نظر پایبند نمی‌ماند و در جای دیگر آن را بر هر واحد حقیقی صادق می‌داند.<ref>حیدرپور، و فیاضی، «تحلیل و ارزیابی قاعده الواحد در حکمت متعالیه»، ص۸۲.</ref>
شناخت نظر ملاصدرا درباره قاعده الواحد نیز سخت است.<ref>شایان، «بازاندیشی در مبانی قاعده الواحد»، ص۱۴۴.</ref> گفته می‌شود او در جایی از فاعلیت قریب خدا نسبت به موجودات سخن می‌گوید که مستلزم انکار قاعده الواحد است، یا از قاعده‌ای نام می‌برد که با اجرای قاعده الواحد درباره خدا ناسازگار می‌نماید و با این حال در جای دیگر قاعده الواحد را می‌پذیرد و به گونه‌ای تقریر می‌کند که تنها مصداق آن واجب الوجود است.<ref>حیدرپور، و فیاضی، «تحلیل و ارزیابی قاعده الواحد در حکمت متعالیه»، ص۹۵.</ref> اما بر این نظر پایبند نمی‌ماند و در جای دیگر آن را بر هر واحد حقیقی صادق می‌داند.<ref>حیدرپور، و فیاضی، «تحلیل و ارزیابی قاعده الواحد در حکمت متعالیه»، ص۸۲.</ref>
===اشکالات وارد شده به قاعده الواحد===
===اشکالات وارد شده به قاعده الواحد===
اشکالاتی که از سوی منتقدان و مخالفان قاعده الواحد مطرح شده برخی متوجه ادله ارائه شده ار سوی فلاسفه است<ref>حیدرپور، و فیاضی، «تحلیل و ارزیابی قاعده الواحد در حکمت متعاله»، ص۹۷؛ قاسمی مقدم، و ارشدریاحی، «قاعده الواحد در بوته نقد»، ص۲۳.</ref> و برخی متوجه محتوا و کاربست این قاعده.<ref>قاسمی مقدم، و ارشدریاحی، «قاعده الواحد در بوته نقد»، ص۲۳.</ref> مهمترین اشکالات وارد بر محتوا و کاربست‌های قاعده الواحد عبارتند از:
اشکالاتی که از سوی منتقدان و مخالفان قاعده الواحد مطرح شده برخی متوجه ادله ارائه شده ار سوی فلاسفه است<ref>حیدرپور، و فیاضی، «تحلیل و ارزیابی قاعده الواحد در حکمت متعاله»، ص۹۷؛ قاسمی مقدم، و ارشدریاحی، «قاعده الواحد در بوته نقد»، ص۲۳.</ref> و برخی متوجه محتوا و کاربست این قاعده.<ref>قاسمی مقدم، و ارشدریاحی، «قاعده الواحد در بوته نقد»، ص۲۳.</ref> مهمترین اشکالات وارد بر محتوا و کاربست‌های قاعده الواحد عبارتند از:
*تعارض با قدرت مطلقه الهی.<ref>عاشوری لنگرودی، «قاعده الواحد و قدرت مطلق خداوند»، ص۲۱.</ref>  
*تعارض با قدرت مطلقه الهی.<ref>عاشوری لنگرودی، «قاعده الواحد و قدرت مطلق خداوند»، ص۲۱.</ref>  
*تعطیل صفات الهی به انگیزه تنزیه (همانند یهودیان زمان پیامبر(ص).<ref>آملی، تفسیر المحیط الاعظم، ۱۳۸۵ش، ج۵، ص۲۱۳-۲۱۴</ref>
*تعطیل صفات الهی به انگیزه تنزیه (همانند یهودیان زمان پیامبر(ص).<ref>آملی، تفسیر المحیط الاعظم، ۱۳۸۵ش، ج۵، ص۲۱۳-۲۱۴</ref>
*بی مصداق بودن قاعده(در فلسفه) با توجه به تکثر مفهومی صفات الهی.<ref>محقق خوانساری،، الحاشیه علی شروح الإشارات، بی‌تا، ج۲، ص۳۰۴.</ref>
*بی مصداق بودن قاعده(در فلسفه) با توجه به تکثر مفهومی صفات الهی.<ref>محقق خوانساری،، الحاشیه علی شروح الإشارات، بوستان کتاب، ج۲، ص۳۰۴.</ref>
*عدم جریان قاعده در فاعل‌های مختار و اختصاص آن به فاعل‌های موجَب.<ref>علامه حلی، کشف المراد فی شرح تجرید الاعتقاد، ۱۴۱۳ق، ص۱۱۶.</ref>
*عدم جریان قاعده در فاعل‌های مختار و اختصاص آن به فاعل‌های موجَب.<ref>علامه حلی، کشف المراد فی شرح تجرید الاعتقاد، ۱۴۱۳ق، ص۱۱۶.</ref>
*تعارض با متون دینی که دلالت بر فاعلیت بی‌واسطه خدا در خلق موجودات دارند.<ref>حیدرپور، و فیاضی، «تحلیل و ارزیابی قاعده الواحد در حکمت متعاله»، ص۷۹.</ref>
*تعارض با متون دینی که دلالت بر فاعلیت بی‌واسطه خدا در خلق موجودات دارند.<ref>حیدرپور، و فیاضی، «تحلیل و ارزیابی قاعده الواحد در حکمت متعاله»، ص۷۹.</ref>
Automoderated users، confirmed، protected، templateeditor
۵٬۲۱۱

ویرایش