confirmed، templateeditor
۱۱٬۰۹۴
ویرایش
جز (جایگزینی متن - '== پانویس==↵{{پانویس۲}}' به '== پانویس == {{پانوشت}} == یادداشت == {{یادداشتها}}') برچسبها: ویرایش همراه ویرایش از وبگاه همراه |
(ویکی سازی) |
||
خط ۲: | خط ۲: | ||
==شرح ماجرا== | ==شرح ماجرا== | ||
منابع [[اهل سنت]] نقل کردهاند وقتی [[پیامبر(ص)]] در دوران کودکی نزد [[حلیمه سعدیه|حلیمه]] دایه خود و در میان قبیله بنیسعد به سر میبرد، واقعهای عجیب برایش روی داد. روزی که گوسفندان را به صحرا برده بود، ناگهان چند [[فرشته]] به شکل انسان و با لباس سفید او را گرفتند و سینهاش را شکافتند و قلب او را بیرون آوردند. سپس قلب را در تشت سفیدی شستند و لکه تیرهای را از آن زدودند و آنگاه قلب را در سینه گذاشتند. فرشتگان بدین وسیله پیامبر را از صفات بد پاکیزه ساختند. پسر حلیمه (برادر رضاعی پیامبر) که شاهد ماجرا بود، سراسیمه به حلیمه خبر رساند.<ref>ابنهشام، السیرة النبویة، ج۱، ص۱۷۳-۱۷۴؛ ابنسعد، الطبقات الکبری، ج ۱، ص۱۳۹؛ یعقوبی، تاریخ الیعقوبی، ج ۲، ص۱۰.</ref> | منابع [[اهل سنت]] نقل کردهاند وقتی [[پیامبر(ص)]] در دوران کودکی نزد [[حلیمه سعدیه|حلیمه]] دایه خود و در میان قبیله بنیسعد به سر میبرد، واقعهای عجیب برایش روی داد. روزی که گوسفندان را به صحرا برده بود، ناگهان چند [[فرشته]] به شکل انسان و با لباس سفید او را گرفتند و سینهاش را شکافتند و قلب او را بیرون آوردند. سپس قلب را در تشت سفیدی شستند و لکه تیرهای را از آن زدودند و آنگاه قلب را در سینه گذاشتند. فرشتگان بدین وسیله پیامبر را از صفات بد پاکیزه ساختند. پسر حلیمه ([[محرمیت رضاعی|برادر رضاعی]] پیامبر) که شاهد ماجرا بود، سراسیمه به حلیمه خبر رساند.<ref>ابنهشام، السیرة النبویة، ج۱، ص۱۷۳-۱۷۴؛ ابنسعد، الطبقات الکبری، ج ۱، ص۱۳۹؛ یعقوبی، تاریخ الیعقوبی، ج ۲، ص۱۰.</ref> | ||
حلیمه بهشدت نگران شد و کودک را نزد کاهنی برد تا ماجرا را از او بپرسد. کاهن پس از شنیدن سخنان کودک، هشدار داد که او در آینده، دینِ مردم را تغییر خواهد داد. حلیمه نگرانتر شد و تصمیم گرفت برای حفظ جان کودک از دست دشمنان، او را به نزد مادرش در [[مکه]] بازگرداند.<ref>طبری، تاریخ طبری، ج ۲، ص۱۶۳؛ ابنجوزی، المنتظم، ج۲، ص۲۶۷؛ ابناثیر، الکامل فی التاریخ، ج ۱، ص۴۶۴-۴۶۵.</ref> | حلیمه بهشدت نگران شد و کودک را نزد کاهنی برد تا ماجرا را از او بپرسد. کاهن پس از شنیدن سخنان کودک، هشدار داد که او در آینده، دینِ مردم را تغییر خواهد داد. حلیمه نگرانتر شد و تصمیم گرفت برای حفظ جان کودک از دست دشمنان، او را به نزد [[آمنه بنت وهب|مادرش]] در [[مکه]] بازگرداند.<ref>طبری، تاریخ طبری، ج ۲، ص۱۶۳؛ ابنجوزی، المنتظم، ج۲، ص۲۶۷؛ ابناثیر، الکامل فی التاریخ، ج ۱، ص۴۶۴-۴۶۵.</ref> | ||
بنابر منابع [[اهل سنت]] این اتفاق در طول زندگی پیامبر سه بار از جمله هنگام [[بعثت]] روی داده و نخستین بار، در چهار سالگی بوده است. اهل سنت برای هر بار حکمتی ذکر کردهاند: در کودکی برای اینکه سلطه [[شیطان]] بر قلب پیامبر(ص) برداشته شود، در هنگام بعثت برای آنکه قلب پیامبر ظرفیت [[وحی]] را بیابد و در هنگام [[معراج]]، برای اینکه قلب پیامبر توانایی افزونتری برای [[مناجات]] و معراج پیدا کند.{{مدرک}} | بنابر منابع [[اهل سنت]] این اتفاق در طول زندگی پیامبر سه بار از جمله هنگام [[بعثت]] روی داده و نخستین بار، در چهار سالگی بوده است. اهل سنت برای هر بار حکمتی ذکر کردهاند: در کودکی برای اینکه سلطه [[شیطان]] بر قلب پیامبر(ص) برداشته شود، در هنگام بعثت برای آنکه قلب پیامبر ظرفیت [[وحی]] را بیابد و در هنگام [[معراج]]، برای اینکه قلب پیامبر توانایی افزونتری برای [[مناجات]] و معراج پیدا کند.{{مدرک}} | ||
{{گاهشمار پیامبر در مکه}} | {{گاهشمار پیامبر در مکه}} | ||
==دیدگاه مذاهب اسلامی== | ==دیدگاه مذاهب اسلامی== | ||
===اهل سنت=== | ===اهل سنت=== |