confirmed، templateeditor
۱۱٬۴۵۴
ویرایش
Ali.jafari (بحث | مشارکتها) |
(ویکی سازی) |
||
خط ۷۷: | خط ۷۷: | ||
==آیات مشهور== | ==آیات مشهور== | ||
'''آیه تَمثّل فرشته برای مریم''' | '''آیه تَمثّل فرشته برای مریم''' | ||
'''فَاتَّخَذَتْ مِنْ دُونِهِمْ حِجَابًا فَأَرْسَلْنَا إِلَيْهَا رُوحَنَا فَتَمَثَّلَ لَهَا بَشَرًا سَوِيًّا''' ([[سوره مریم آیه ۱۷]]) (ترجمه:و آنگاه که مریم از همه خویشانش به کُنج تنهایی مُحتجب و پنهان گردید ما روح خود را (روح القدس که فرشته اعظم است) بر او فرستادیم و او در صورت بشری زیبا و راست اندام بر او ظاهر و متمثل شد.) | |||
'''فَاتَّخَذَتْ مِنْ دُونِهِمْ حِجَابًا فَأَرْسَلْنَا إِلَيْهَا رُوحَنَا فَتَمَثَّلَ لَهَا بَشَرًا سَوِيًّا''' (سوره مریم آیه ۱۷) (ترجمه:و آنگاه که مریم از همه خویشانش به کُنج تنهایی مُحتجب و پنهان گردید ما روح خود را (روح القدس که فرشته اعظم است) بر او فرستادیم و او در صورت بشری زیبا و راست اندام بر او ظاهر و متمثل شد.) | براین اساس که آن روحی که به سوی مریم ارسال شده و برای او [[تمثل|متمثل]] شده(فتمثل لها روحنا) بشر واقعی نبوده و جن هم نبوده در نتیجه مخلوق سومی به نام مَلَک (فرشته ) بوده و چون از [[جبرئیل]] که از فرشتگان بزرگ الهی است در قرآن تعبیر به روح شده{{یاد|نَزَلَ بِهِ الرُّوحُ الْأَمِينُ*عَلَىٰ قَلْبِكَ لِتَكُونَ مِنَ الْمُنْذِرِينَ سوره شعراء آیات۱۹۳و۱۹۴}}و نیز او را فرستادهای بزرگوار ازسوی خداوند معرفی کرده {{یاد|إِنَّهُ لَقَوْلُ رَسُولٍ كَرِيمٍ سوره حاقه آیه ۴۰ }}در نتیجه آن چه برای مریم متمثل شده همان جبرییل است. <ref>طباطبایی، المیزان، ۱۳۹۲ق. ج۱۴، ص۳۵.</ref> تمثل در روایات فراوان به کار رفته است ولی در قرآن فقط همین یک مورد است و منظور از تمثل این است که چیزی برای انسان در قالب صورتی آشکار و ظاهر بشود (نه این که واقعاً به همان صورت دربیاید) و این صورت به گونهای باشد که انسان با آن اُلفت داشته باشد و با هدف از ظهور و تمثل تناسب داشته باشد. و در داستان مریم نیز روح الهی(جبرییل) در صورت یک بشر زیبا و خوشاندام و بی عیب و نقص آشکار شد ودر واقع مریم(س) او را این گونه ادراک کرده و دیده است چنان چه فرشتگان الهی برای در ماجرای بشارت به ولادت اسحاق و عذاب [[قوم لوط]] {{یاد| سوره ذاریات آیات ۲۴-۳۴هَلْ أَتَاكَ حَدِيثُ ضَيْفِ إِبْرَاهِيمَ الْمُكْرَمِينَ...قَالُوا إِنَّا أُرْسِلْنَا إِلَىٰ قَوْمٍ مُجْرِمِينَ... }} برای [[ابراهیم (پیامبر)|ابراهیم]] و [[لوط (پیامبر)|لوط]] در صورت بشر تمثل پیدا کردهاند و مانند تمثل [[ابلیس]] (به صورت پیرمردی) برای [[شرک|مشرکان]] [[قبیله قریش|قریش]] در [[دارالندوه]] هنگام کشیدن نقشه برای قتل پیامبر در [[لیلة المبیت]] . البته گاهی نیز تمثل در عالَم خواب تحقق پیدا میکند مانند تمثل دشمن به صورت سگ و مار و عقرب. <ref>طباطبایی، المیزان، ۱۳۹۲ق. اعلمی بیروت، ج۱۴، ص۳۷-۴۰</ref> | ||
براین اساس که آن روحی که به سوی مریم ارسال شده و برای او [[تمثل|متمثل]] شده(فتمثل لها روحنا) بشر واقعی نبوده و جن هم نبوده در نتیجه مخلوق سومی به نام مَلَک (فرشته ) بوده و چون از [[جبرئیل]] که از فرشتگان بزرگ الهی است در قرآن تعبیر به روح شده{{یاد|نَزَلَ بِهِ الرُّوحُ الْأَمِينُ*عَلَىٰ قَلْبِكَ لِتَكُونَ مِنَ الْمُنْذِرِينَ سوره شعراء آیات۱۹۳و۱۹۴}}و نیز او را فرستادهای بزرگوار ازسوی خداوند معرفی کرده {{یاد|إِنَّهُ لَقَوْلُ رَسُولٍ كَرِيمٍ سوره حاقه آیه ۴۰ }}در نتیجه آن چه برای مریم متمثل شده همان جبرییل است. <ref>طباطبایی، المیزان، ۱۳۹۲ق. ج۱۴، ص۳۵.</ref> تمثل در روایات فراوان به کار رفته است ولی در قرآن فقط همین یک مورد است و منظور از تمثل این است که چیزی برای انسان در قالب صورتی آشکار و ظاهر بشود (نه این که واقعاً به همان صورت دربیاید) و این صورت به گونهای باشد که انسان با آن اُلفت داشته باشد و با هدف از ظهور و تمثل تناسب داشته باشد. و در داستان مریم نیز روح الهی(جبرییل) در صورت یک بشر زیبا و خوشاندام و بی عیب و نقص آشکار شد ودر واقع مریم(س) او را این گونه ادراک کرده و دیده است چنان چه فرشتگان الهی برای در ماجرای بشارت به ولادت اسحاق و عذاب قوم لوط {{یاد| سوره ذاریات آیات ۲۴-۳۴هَلْ أَتَاكَ حَدِيثُ ضَيْفِ إِبْرَاهِيمَ الْمُكْرَمِينَ...قَالُوا إِنَّا أُرْسِلْنَا إِلَىٰ قَوْمٍ مُجْرِمِينَ... }} برای ابراهیم و لوط در صورت بشر تمثل پیدا کردهاند و مانند تمثل [[ابلیس]] (به صورت پیرمردی) برای مشرکان قریش در [[دارالندوه]] هنگام کشیدن نقشه برای قتل پیامبر در [[لیلة المبیت]] . البته گاهی نیز تمثل در عالَم خواب تحقق پیدا میکند مانند تمثل دشمن به صورت سگ و مار و عقرب. <ref>طباطبایی، المیزان، ۱۳۹۲ق. اعلمی بیروت، ج۱۴، ص۳۷-۴۰</ref> | |||
'''آیه اسماعیل صادق الوعد''' | '''آیه اسماعیل صادق الوعد''' | ||
'''وَاذْكُرْ فِي الْكِتَابِ إِسْمَاعِيلَ ۚ إِنَّهُ كَانَ صَادِقَ الْوَعْدِ وَكَانَ رَسُولًا نَبِيًّا''' (آیه۵۴ ترجمه: و در این کتاب (آسمانی) از اسماعیل (نیز) یاد کن، که او در وعدههایش صادق، و رسول و پیامبری (بزرگ) بود!) | '''وَاذْكُرْ فِي الْكِتَابِ إِسْمَاعِيلَ ۚ إِنَّهُ كَانَ صَادِقَ الْوَعْدِ وَكَانَ رَسُولًا نَبِيًّا''' (آیه۵۴ ترجمه: و در این کتاب (آسمانی) از اسماعیل (نیز) یاد کن، که او در وعدههایش صادق، و رسول و پیامبری (بزرگ) بود!) | ||
این آیه | این آیه و آیه بعد از آن در باره اسماعیل است، بیشتر مفسران اسماعیل در این آیه را همان [[اسماعیل (پیامبر)|اسماعیل]] پسر [[ابراهیم (پیامبر)|ابراهیم]] دانستهاند که دلیل موجهی برای سخنشان نیست و برخی او را به سبب پارهای از روایات پیامبری از پیامبران دانسته اند که منظور همان اسماعیل پسر [[حزقیل (پیامبر)|حزقیل]] از [[پیامبران]] [[بنیاسرائیل]] است. در [[قرآن|قرآن کریم]] تنها در همین دو آیه داستان اسماعیل پسر حزقیل را ذکر کرده و او را به عنوان پیامبری که «صادق الوعد» و کسی که قوم و خویش را به نماز زکات امر میکند و همواره مورد رضایت پروردگار خویش است ستوده است. در روایتی از [[امام صادق علیهالسلام|امام صادق(ع)]] است که اسماعیل پیامبری از پیامبران الهی بود که قومش او را گرفتند و پوست سر و رویش را کندند، فرشتهاى نزدش آمده گفت : خداى عز و جل مرا نزد تو فرستاد تا هر امرى دارى اطاعت کنم ، گفت : من باید به دیگر [[پیامبران|انبیاء]] اقتداء داشته و آنان را اسوه خود قرار دهم . | ||
[[علامه طباطبایی]] می گوید: این مضمون از [[ابوبصیر | [[علامه طباطبایی]] می گوید: این مضمون از [[ابوبصیر]] از [[امام صادق علیهالسلام]] نیز روایت شده ولی در آخر آن آمده که اسماعیل در پاسخ به سخن آن فرشته گفت: من باید حسین (علیه السلام ) را اسوه خود قرار دهم .در روایتی [[امام رضا علیهالسلام|امام رضا(ع)]] «صادق الوعد» بودن اسماعیل را به این سبب دانسته که بر سر وعدهای که به مردی داده بود یک سال بر سرِ قرار ماند. علامه طباطبایی در توجیه این روایت میگوید: صفات نفسانی دارای مراتب مختلفی است و مراتب بالا و کاملش از آن انسانهایی است که از نفوس قوی و توانمندی بهرهمند هستند و در زمینه وعده دادن نیز اینگونه هستند که اگر سخنی بگویند با تمام توانشان آن را تصدیق میکنند و به هیچ وجه نقضش نمیکنند چنانچه در روایت است که [[پیامبر(ص)]] به جهت وعدهای که به یکی از اصحابش داده بود سه روز کنار [[کعبه]] منتظر ماند. <ref>طباطبایی، المیزان، ۱۳۹۲ق. ج۱۴، ص۶۴و۶۵</ref> | ||