پرش به محتوا

آیه ۲۵۹ سوره بقره: تفاوت میان نسخه‌ها

۳٬۰۶۳ بایت اضافه‌شده ،  ‏۲۴ اوت ۲۰۲۳
خط ۴۳: خط ۴۳:


== زنده‌شدن پس از مرگ صدساله ==
== زنده‌شدن پس از مرگ صدساله ==
این آیه درباره سرگذشت شخصی است که سوار بر مرکب با مقداری آشامیدنی و خوراکی،<ref>مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، ۱۳۷۲ش، ج۲، ص۲۹۴-۲۹۵.</ref> از کنار یک آبادی عبور کرد که دیوارهای آن بر روی سقف‌هایش فرو ریخته بود و مردم آن مُرده و استخوان‌هایشان در هر سو پراکنده بود.<ref>قرائتی، تفسیر نور، ۱۳۸۴ش، ج۱، ص۴۱۹.</ref> هنگامی که این منظره را دید با خود گفت [[خدا]] چگونه اینها را زنده می‌کند؟<ref>هاشمی رفسنجانی، تفسیر راهنما، ۱۳۸۶ش، ج۲، ص۱۹۸.</ref> در این هنگام خدا او را یکصد سال میراند و سپس او را زنده کرد و از او پرسید چقدر در این حال بوده‌ای؟<ref>قرائتی، تفسیر نور، ۱۳۸۴ش، ج۱، ص۴۱۹.</ref> او جواب داد یک روز یا کمتر از یک روز بوده است<ref>مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، ۱۳۷۲ش، ج۲، ص۲۹۴-۲۹۵.</ref> سخن این شخص دلالت به این دارد که زنده شدنش در غیر آن ساعتی بوده که از دنیا رفته، و لذا مرگ و زندگی را به صورت خواب و بیداری در یک روز دانسته است<ref>علامه طباطبایی، تفسیر المیزان، ۱۹۷۳م، ج۲، ص۳۶۲.</ref> بنابراین به وی خطاب شد که یکصد سال در اینجا بوده‌ای و اکنون به غذا و نوشیدنی خود نگاه کن و ببین که چگونه هیچ تغییری نکرده است ولی برای اینکه بدانی که یکصد سال از مرگ تو گذشته است.<ref>زحیلی، التفسیر الوسیط، ۱۴۲۲ق، ج۱، ص۱۵۱.</ref> نگاهی به مرکب سواری خود بینداز که متلاشی و پراکنده شده است. سپس نگاه کن که چگونه اجزای پراکنده آن را جمع‌آوری کرده و زنده می‌کنیم او پس از مشاهده این منظره گفت: می‌دانم که خداوند به هر چیزی تواناست.<ref>مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، ۱۳۷۲ش، ج۲، ص۲۹۴-۲۹۵.</ref>
بر اساس این آیه خداوند قادر است زنده‌کردن را به هر صورتی انجام دهد: زنده کردن به صورت بازگرداندن روح (بازگرداندن روح شخص بدون آنکه بدنش پوسیده شده باشد)، زنده کردن به صورت حفظ و نگهداری از خراب شدن (چنان‌که غذا و نوشیدنی را نگهداری کرد) و زنده کردن به صورت بازگرداندنِ جسم متلاشی شده (چنان‌که جسم پوسیده الاغ را بازگرداند).<ref>ابن‌عاشور، التحریر و التنویر، ۱۴۲۰ق، ج۲، ص۵۱۰.</ref> به گفته ابن‌عاشور این واقعه تقریبا در سال ۵۶۰ پیش از میلاد رخ داده است.<ref>ابن‌عاشور، التحریر و التنویر، ۱۴۲۰ق، ج۲، ص۵۰۹.</ref> فرد ذکر شده در آیه، از روی شک و شبهه سؤال نکرده است، بلکه دوست داشت خداوند چگونگی زنده کردن مردگان را به او نشان دهد.<ref>طبرسی، مجمع البیان، ۱۳۷۲ش، ج۲، ۶۴۰.</ref> در این آیه اگرچه کلمه اهل قریه ذکر نشده، اما از آنجا که سؤال از زنده شدن مردگان بوده، روشن می‌شود که سؤال او از زنده شدن اهل قریه بوده است.<ref>بلاغی، آلاء الرحمن، ۱۴۲۰ق، ج۱، ص۲۳۱.</ref> با توجه به اینکه در آیه از چگونگی زنده شدن مرگان سؤال شده، روشن می‌شود که آن شخص در آن قریه استخوان‌های پوسیده اهل آن قریه را دیده که چنین سؤالی پرسیده است.<ref>طباطبایی، المیزان، ۱۴۱۷ق، ج۲، ص۳۶۳.</ref> از آنجا که شخص مقدار خواب خود را یک روز یا بخشی از آن دانسته، روشن می‌شود که مردن و زنده شدن او در دو بخش متفاوت از روز انجام شده است.<ref>طباطبایی، المیزان، ۱۴۱۷ق، ج۲، ص۳۶۴.</ref>


عزیر را پس از گذشت صد سال کسی نمی‌شناخت؛ او برای آنکه هویت خود را برای [[بنی‌اسرائیل]] ثابت کند به درخواست‌های بنی‌اسرائیل برای اثبات ادعای زنده شدنش عمل کرد؛ برای مثال او به دنبال درخواست زنی نابینا که از وی طلب سلامتی کرده بود، برای او [[دعا]] کرد و چشمانش بینا شد.<ref>ابن کثیر، البدایة و النهایة، ۱۴۰۷ق، ج۲، ص۴۵.</ref> عزیر برای جلب اعتماد فرزندان سالخورد‌ه‌اش، به درخواست آنان نشانه‌ای که روی کتفش بود را به آنان نشان داد.<ref>ابن کثیر، البدایة و النهایة، ۱۴۰۷ق،  ج۲، ص۴۵.</ref> بنی‌اسرائیل که هنوز باور نمی‌کردند این فرد همان عزیر صدسال پیش است از وی خواستند [[تورات]] را که پس از سوزاندن [[بخت النصر]] به فراموشی سپرده شده بود برای قوم بنی‌اسرائیل بخواند. عزیر نیز تورات را از حفظ برای آنان قرائت کرد. [[زمخشری]] در کشاف می‌گوید پیش از عزیر هیچ کس تورات را تلاوت نکرده بود برای همین او به عنوان آیه و نشانه‌ای برای مردمان شد.(وَلِنَجْعَلَكَ آيَةً لِلنَّاسِ) تو را برای مردم نشانه قرار دادیم.<ref>زمخشری، الکشاف عن حقائق غوامض التنزیل، ج۱، ص۳۰۷.</ref>


=== پیوستگی آیه به آیات قبل و بعد ===
مطابق این آیه خداوند با فرد مورد اشاره، سخن گفته و آن فرد با وحی مأنوس بوده است؛ ازاین‌رو علامه طباطبایی چنین برداشت کرده، که آن فرد قطعا پیامبر بوده است.<ref>طباطبایی، المیزان، ۱۴۱۷ق، ج۲، ص۳۶۳.</ref> اما سید محمدحسین فضل‌الله این دلیل علامه را ناکافی دانسته است.<ref>فضل‌الله، تفسیر من وحی القرآن، ۱۴۱۹ق، ج۵، ص۷۲.</ref> به گفته علامه طباطبایی، ذکر نشدن نام فرد در آیه به این دلیل بوده که خداوند زنده کردن مردگان را کاری ساده نشان دهد؛ زیرا مردم زنده‌شدن مردگان را کاری شگفت‌انگیز و ناشدنی می‌پندارند، اما خداوند با ذکر نکردن جزئیات واقعه، آن را کاری بی‌اهمیت نشان می‌دهد.<ref>طباطبایی، المیزان، ۱۴۱۷ق، ج۲، ص۳۶۰.</ref>
 
به گفته [[سید محمدحسین طباطبائی|علامه طباطبایی]] سخن این رهگذر از روی انکار نبوده بلکه در بیان عظمت و مشکل دانستن چنین امری بوده است.<ref>علامه طباطبایی، تفسیر المیزان، ۱۹۷۳م، ج۱، ص۳۶۱.</ref> اگرچه برخی مفسران بر این باورند که شخص مورد اشاره در آیه، کافر بوده است،<ref>زمخشری، الکشاف، ۱۴۰۷ق، ج۱، ص۳۰۶؛ بیضاوی، انوار التنزیل، ۱۴۱۸ق، ج۱، ص۱۵۶.</ref> اما به گفته جوادی آملی با توجه به ذیل آیه این نکته به دست می‌آید که این فرد در قدرت نامحدود خدا شک و شبهه‌ای نداشته است؛ ازاین‌رو وی در پی دست‌یافتن به [[عین الیقین]] تا مطلوب خود را با علم شهودی دریابد.<ref>جوادی آملی، تفسیر تسنیم، ۱۳۸۹ش، ج۱۲، ص۲۶۹.</ref> از طرفی این شخص مذکور بنا به روایات از پیامبران الهی بوده است و در ادامه آیه خداوند با وی سخن گفته است.<ref>مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، ۱۳۷۲ش، ج۲، ص۲۹۴-۲۹۵.</ref> از این آیه چنین استفاده می‌شود که هدف اصلی از میراندن و زنده کردن شخص، تنها نشان دادن این امر به آن فرد نبوده، بلکه خداوند می‌خواست مسئله زنده شدن مردگان را به دیگر مردمان بفهماند.<ref>طباطبایی، المیزان، ۱۴۱۷ق، ج۲، ص۳۶۵.</ref>
 
رشیدرضا در تفسیر المنار این آیه را نه بر مردن و زنده شدن دوباره، بلکه بر بیهوش شدن تطبیق کرده است،<ref>رشیدرضا، تفسیر المنار، ۱۹۹۰م، ج۳، ص۴۲.</ref> اما ادعای او بدون دلیل و بر خلاف معنای ظاهری آیه دانسته شده است.<ref>طباطبایی، المیزان، ۱۴۱۷ق، ج۲، ص۳۶۲.</ref> جوادی آملی چنین تفسیری را متأثر از عقاید وهابیت می‌داند؛ چرا که آنها همواره تلاش می‌کنند معجزات پیامبران را انکار کنند.<ref>جوادی آملی، تفسیر تسنیم، ۱۳۸۹ش، ج۱۲، ص۲۶۶.</ref>
 
گفته شده نوشیدنی‌ او شیر یا آب‌میوه و غذای او انگور یا انجیر بوده است در حالی که این سه از هر چیز دیگری زودتر فاسد می‌شود، اما با این حال خداوند آنها به مدت صد سال تازه نگه‌ داشت؛<ref>آلوسی، روح المعانی، ۱۴۱۵ق، ج۲، ص۲۲.</ref> به همین دلیل این واقعه معجزه‌ای عجیب دانسته شده است؛ زیرا حیوانی که عمر طولانی دارد، متلاشی شده، اما غذا و نوشیدنی که زودتر فاسد می‌شوند، سالم مانده بودند.<ref>مغنیه، التفسیر الکاشف، ۱۴۲۴ق، ج۱، ص۴۰۸؛ مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، ۱۳۷۴ش، ج۲، ص۳۰۱.</ref> محمد صادقی تهرانی، معتقد است با این آیه می‌توان افرادی را که عمر طولانی حضرت مهدی(عج) را انکار کرده‌اند، جواب داد؛ زیرا همان خدایی که قدرت دارد غذا و نوشیدنی را به مدت صد سال نگهداری کند، می‌تواند به انسانی، عمر طولانی دهد.<ref>صادقی تهرانی، الفرقان فی تفسیر القرآن، ۱۳۶۵ش، ج۴، ص۲۴۴.</ref>
 
== ارتباط آیه به آیات قبل و بعد ==
در آیه ۲۵۷ سخن از هدایت الهی بود (یخرجهم من الظلمات الی النور) و در آیات بعدی راه‌های هدایت الهی بیان می‌شود؛ ازاین‌رو در آیه ۲۵۸ استدلال عقلی به عنوان یکی از راه‌ها و در آیه ۲۵۹ هدایت به صورت حسی و قابل مشاهده، با نشان دادن میراندن و زنده کردن آنچه در آیه ذکر شده، صورت می‌پذیرد.<ref>طباطبایی، المیزان، ۱۴۱۷ق، ج۲، ص۳۵۹.</ref> چنان‌که [[محمدجواد مغنیه]] معتقد است این آیه مثال برای مؤمنی است که خدا او را از ظلمات به نور هدایت می‌کند که در آیه ۲۵۷ ذکر شد.<ref>مغنیه، التفسیر الکاشف، ۱۴۲۴ق، ج۱، ص۴۰۶.</ref> ولی جوادی آملی در [[تفسیر تسنیم (کتاب)|تفسیر تسنیم]] دیدگاه علامه طباطبایی را رد کرده است؛ زیرا به باور او، اگرچه با زیاد شدن علم شهودی (در برابر علم حصولی) درجات شخص افزایش می‌یابد، ولی زیاد شدن علم مصداقی برای بیرون شدن از ظلمات نیست.<ref>جوادی آملی، تفسیر تسنیم، ۱۳۸۹ش، ج۱۲، ص۲۶۳.</ref> جوادی آملی در تبیین ارتباط این آیات، معتقد است در آیه ۲۵۷ ولایت خدا بر مؤمنان مطرح شده است و در آیات ۲۵۸، ۲۵۹ و ۲۶۰ سوره بقره نمونه‌هایی از ولایت خدا ذکر می‌شود.<ref>جوادی آملی، تفسیر تسنیم، ۱۳۸۹ش، ج۱۲، ص۲۶۳.</ref>
در آیه ۲۵۷ سخن از هدایت الهی بود (یخرجهم من الظلمات الی النور) و در آیات بعدی راه‌های هدایت الهی بیان می‌شود؛ ازاین‌رو در آیه ۲۵۸ استدلال عقلی به عنوان یکی از راه‌ها و در آیه ۲۵۹ هدایت به صورت حسی و قابل مشاهده، با نشان دادن میراندن و زنده کردن آنچه در آیه ذکر شده، صورت می‌پذیرد.<ref>طباطبایی، المیزان، ۱۴۱۷ق، ج۲، ص۳۵۹.</ref> چنان‌که [[محمدجواد مغنیه]] معتقد است این آیه مثال برای مؤمنی است که خدا او را از ظلمات به نور هدایت می‌کند که در آیه ۲۵۷ ذکر شد.<ref>مغنیه، التفسیر الکاشف، ۱۴۲۴ق، ج۱، ص۴۰۶.</ref> ولی جوادی آملی در [[تفسیر تسنیم (کتاب)|تفسیر تسنیم]] دیدگاه علامه طباطبایی را رد کرده است؛ زیرا به باور او، اگرچه با زیاد شدن علم شهودی (در برابر علم حصولی) درجات شخص افزایش می‌یابد، ولی زیاد شدن علم مصداقی برای بیرون شدن از ظلمات نیست.<ref>جوادی آملی، تفسیر تسنیم، ۱۳۸۹ش، ج۱۲، ص۲۶۳.</ref> جوادی آملی در تبیین ارتباط این آیات، معتقد است در آیه ۲۵۷ ولایت خدا بر مؤمنان مطرح شده است و در آیات ۲۵۸، ۲۵۹ و ۲۶۰ سوره بقره نمونه‌هایی از ولایت خدا ذکر می‌شود.<ref>جوادی آملی، تفسیر تسنیم، ۱۳۸۹ش، ج۱۲، ص۲۶۳.</ref>


confirmed، movedable، protected، templateeditor
۵٬۶۹۱

ویرایش