پرش به محتوا

حبیب بن مظاهر: تفاوت میان نسخه‌ها

بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۳۳: خط ۳۳:
ابن‌حجر عسقلانی در کتاب الاصابة فی تمییز الصحابه از منابع صحابه‌نگاری نام او را آورده است. به گفته او حبیب، پیامبر را درک کرده است<ref>ابن‌حجر عسقلانی، الاصابة، ۱۴۱۵ق، ج۲، ص۱۴۲.</ref> اما به گفته [[سید محسن امین]] نام او در کتاب‌های [[الاستیعاب (کتاب)|الاِستیعاب]] و [[اسد الغابة (کتاب)|اُسدالغابه]] از منابع صحابه‌نگاری به عنوان صحابه پیامبر نیامده است.<ref>امین، اعیان الشیعه، ۱۹۸۶م، ج۴، ص۵۵۴.</ref>
ابن‌حجر عسقلانی در کتاب الاصابة فی تمییز الصحابه از منابع صحابه‌نگاری نام او را آورده است. به گفته او حبیب، پیامبر را درک کرده است<ref>ابن‌حجر عسقلانی، الاصابة، ۱۴۱۵ق، ج۲، ص۱۴۲.</ref> اما به گفته [[سید محسن امین]] نام او در کتاب‌های [[الاستیعاب (کتاب)|الاِستیعاب]] و [[اسد الغابة (کتاب)|اُسدالغابه]] از منابع صحابه‌نگاری به عنوان صحابه پیامبر نیامده است.<ref>امین، اعیان الشیعه، ۱۹۸۶م، ج۴، ص۵۵۴.</ref>


[[شیخ طوسی]] او را در زمره فهرست اصحاب [[امام علی علیه‌السلام|امام علی(ع)]]، [[امام حسن مجتبی علیه‌السلام|امام حسن(ع)]] و [[امام حسین علیه‌السلام|امام حسین(ع)]] آورده است.<ref>شیخ طوسی، الابواب (رجال طوسی)، ۱۴۲۷ق، ص۶۰، ۹۳، ۱۰۰</ref>  
[[شیخ طوسی]] او را در زمره فهرست اصحاب [[امام علی علیه‌السلام|امام علی(ع)]]، [[امام حسن مجتبی علیه‌السلام|امام حسن(ع)]] و [[امام حسین علیه‌السلام|امام حسین(ع)]] آورده است.<ref>شیخ طوسی، رجال الطوسی، ۱۳۷۳ش، ص۶۰، ۹۳، ۱۰۰.</ref>  


== ویژگی‌ها ==
== ویژگی‌ها ==
حبیب با [[امام علی علیه‌السلام|حضرت علی(ع)]] به [[کوفه]] رفت و در همه جنگ‌ها در کنار او و از یاران خاص و از حاملان علم و دانش آن حضرت تلقی می‌شد.<ref>سماوی، ابصارالعین، ۱۳۸۱ش، ص۱۲۷.</ref> او عضو [[شرطة الخمیس]](نیروی ضربتی و گوش به فرمان علی(ع)) بود.<ref>الاختصاص، شیخ مفید، ۱۴۱۳ق، ص۲-۷.</ref> حضرت علی(ع)، حبیب را به [[علم منایا و بلایا|علم مَنایا و بلایا]] (علم به اموری که بعدها اتفاق خواهد افتاد) آگاه کرده بود.<ref>مجلسی، روضة المتقین، ۱۴۰۶ق، ج۱۴، ص۴۶۳.</ref> گفت‌وگویی از او و [[میثم تمار]] سال‌های پیش از [[واقعه کربلا]] نقل شده است که هر یک نحوه [[شهادت]] دیگری را پیشگویی کرده‌اند.<ref>سماوی، ابصارالعین، ۱۳۸۱ش، ص۱۲۷.</ref>
حبیب، در همه جنگ‌ها در کنار امام علی بود و از یاران خاص و از حاملان علم و دانش آن حضرت شمرده می‌شد.<ref>سماوی، ابصارالعین، ۱۳۸۱ش، ص۱۲۷.</ref> او عضو [[شرطة الخمیس]] (نیروی ضربتی و گوش به فرمان علی(ع)) بود.<ref>الاختصاص، شیخ مفید، ۱۴۱۳ق، ص۲-۷.</ref> حبیب از حضرت علی(ع)، [[علم منایا و بلایا|علم مَنایا و بلایا]] (علم به اموری که بعدها اتفاق خواهد افتاد) اموخته بود.<ref>مجلسی، روضة المتقین، ۱۴۰۶ق، ج۱۴، ص۴۶۳.</ref> گفت‌وگویی از او و [[میثم تمار]] سال‌های پیش از [[واقعه کربلا]] نقل شده است که هر یک نحوه [[شهادت]] دیگری را پیشگویی کرده‌اند.<ref>سماوی، ابصارالعین، ۱۳۸۱ش، ص۱۲۷.</ref>


حبیب حافظ [[قرآن]] کریم بود از امام حسین(ع) نقل شده است که او در هر شب [[قرآن]] را ختم می‌کرد.<ref> قمی، نفس المهموم، ۱۳۷۶ق، ص۱۲۴.</ref> او در برابر پیشنهاد امان و پول برای دست برداشتن از یاری امام حسین: گفت: «ما نزد رسول خدا(ص) عذری نداریم که زنده باشیم و فرزند رسول خدا(ص) را مظلومانه به قتل برسانند».<ref>امین، اعیان الشیعه، ۱۹۸۶م، ج۴، ص۵۵۳.</ref>
حبیب حافظ [[قرآن]] کریم بود از امام حسین(ع) نقل شده است که او در هر شب [[قرآن]] را ختم می‌کرد.<ref> قمی، نفس المهموم، ۱۳۷۶ق، ص۱۲۴.</ref> او در برابر پیشنهاد امان و پول برای دست برداشتن از یاری امام حسین: گفت: «ما نزد رسول خدا(ص) عذری نداریم که زنده باشیم و فرزند رسول خدا(ص) را مظلومانه به قتل برسانند».<ref>امین، اعیان الشیعه، ۱۹۸۶م، ج۴، ص۵۵۳.</ref>


در [[زیارت امام حسین(ع)]] در [[نیمه شعبان]] و غیره<ref>مجلسی، بحار الانوار، ۱۴۰۳ق، ج۴۵ ص۷۱ و ج۹۸ ص۲۷</ref> نام حبیب بن مظاهر آمده است.<ref> ابن‌طاووس، اقبال الاعمال، ص۲۲۹</ref>
در [[زیارت امام حسین(ع)]] در [[نیمه شعبان]] و غیره<ref>مجلسی، بحار الانوار، ۱۴۰۳ق، ج۴۵ ص۷۱ و ج۹۸ ص۲۷</ref> نام او آمده است.<ref> ابن‌طاووس، اقبال الاعمال، ص۲۲۹</ref>


== حضور در واقعه کربلا ==
== حضور در واقعه کربلا ==
خط ۴۸: خط ۴۸:


=== پیوستن به امام ===
=== پیوستن به امام ===
هنگامی که [[عبیدالله بن زیاد|ابن‌زیاد]] به کوفه آمد و بر مردم سخت گرفت و مردم مسلم بن عقیل را تنها گذاشتند، [[بنی‌اسد|قبیله بنی‌اسد]]، حبیب و مسلم بن عوسجه را پنهان کردند تا به آنها آسیبی نرسد. آنها مخفیانه از [[کوفه]] خارج شدند و در  روز [[۷ محرم|هفتم محرم]]<nowiki/>در کربلا، به کاروان امام پیوستند.<ref>سماوی، ابصارالعین، ۱۳۸۱ش، ص۱۲۸.</ref>
هنگامی که [[عبیدالله بن زیاد|ابن‌زیاد]] به کوفه رفت و مردم مسلم بن عقیل را تنها گذاشتند، [[بنی‌اسد|قبیله بنی‌اسد]]، حبیب و مسلم بن عوسجه را پنهان کردند تا به آنها آسیبی نرسد. آنها مخفیانه از [[کوفه]] خارج شدند و در  روز [[۷ محرم|هفتم محرم]] در کربلا، به کاروان امام پیوستند.<ref>سماوی، ابصارالعین، ۱۳۸۱ش، ص۱۲۸.</ref>


به گزارش سید محسن امین، حبیب با رسیدن به کربلا همین که دید یاوران امام اندک و دشمنان او بسیارند، از امام حسین(ع) اجازه گرفت و نزد قبیله‌ای از بنی‌اسد که در نزدیکی کربلا سکونت داشتند رفت و آنان  به یاری امام طلبید. اما [[عمر بن سعد]] با فرستادن سپاهی، مانع از پیوستن آنان به امام شد.<ref>امین، اعیان الشیعه، ۱۹۸۶م، ج۴، ص۵۵۴.</ref>  
به گزارش [[سید محسن امین]]، حبیب وقتی دید که یاران امام اندک و دشمنان او بسیارند، از امام حسین(ع) اجازه گرفت و نزد افرادی از قبیله بنی‌اسد که در نزدیکی کربلا سکونت داشتند رفت و آنان  به یاری امام طلبید. اما [[عمر بن سعد]] با فرستادن سپاهی، مانع از پیوستن آنان به امام شد.<ref>امین، اعیان الشیعه، ۱۹۸۶م، ج۴، ص۵۵۴.</ref>  


'''در عصر تاسوعا'''
'''در عصر تاسوعا'''


حبیب بن مظاهر قبل از [[روز عاشورا]]، [[قرة بن قیس حنظلی]] را که از طرف [[عمر بن سعد]] برای [[امام حسین علیه‌السلام|امام حسین(ع)]] نامه آورده بود، موعظه کرد و از او خواست که حسین بن علی را یاری کند چراکه به واسطه پدرانش خداوند تو و ما کرامت بخشیده است.<ref>سماوی، ابصارالعین، ۱۳۸۱ش، ص۱۳۰.</ref> در عصر نهم محرم، حبیب به همراهی [[زهیر بن قین بجلی|زهیر]] و گروهی دیگر به همراه [[حضرت عباس علیه السلام|حضرت عباس(ع)]] به قصد موعظه سپاه دشمن که می‌خواستند به خیمه‌های امام حمله کنند، به ذکر اوصاف امام و یارانش پرداخت و آنان را از جنگ برحذر داشت.<ref>بلاذری، انساب الاشراف، ۲۰۰۰م، ج۲، ص۴۸۴.</ref>  
حبیب بن مظاهر، قبل از [[روز عاشورا]]، [[قرة بن قیس حنظلی]] را که از طرف [[عمر بن سعد]] برای [[امام حسین علیه‌السلام|امام حسین(ع)]] نامه آورده بود، موعظه کرد و از او خواست که حسین(ع) را یاری کند چراکه به واسطه پدرانش خداوند تو و ما کرامت بخشیده است.<ref>سماوی، ابصارالعین، ۱۳۸۱ش، ص۱۳۰.</ref> در روز نهم محرم، حبیب به همراهی [[زهیر بن قین بجلی|زهیر]] و گروهی دیگر به همراه [[حضرت عباس علیه السلام|حضرت عباس(ع)]] به قصد موعظه سپاه دشمن که می‌خواستند به خیمه‌های امام حمله کنند، به ذکر اوصاف امام و یارانش پرداخت و آنان را از جنگ برحذر داشت.<ref>بلاذری، انساب الاشراف، ۲۰۰۰م، ج۲، ص۴۸۴.</ref>  


'''در شب عاشورا'''
'''در شب عاشورا'''


در شب عاشورا، [[نافع بن هلال بجلی|نافع بن هلال]]، حبیب را از نگرانی [[حضرت زینب سلام الله علیها|زینب دختر امام علی(ع)]]، درباره وفاداری یاران امام آگاه کرد. نافع و حبیب، اصحاب امام حسین را گرد آوردند و همگی نزد امام رفتند و اعلان کردند که تا آخرین قطره خون خود از خاندان پیامبر(ص) حمایت خواهند کرد.<ref>موسوعة کلمات الامام الحسین علیه‌السلام، ۱۳۷۴ش، ص۴۰۷ـ۴۰۸.</ref>  
در شب عاشورا، [[نافع بن هلال بجلی|نافع بن هلال]]، حبیب را از نگرانی [[حضرت زینب سلام الله علیها|زینب دختر امام علی(ع)]]، درباره وفاداری یاران امام باخبر کرد. نافع و حبیب، اصحاب امام حسین را گرد آوردند و همگی نزد امام رفتند و اعلان کردند که تا آخرین قطره خون خود از خاندان پیامبر(ص) حمایت خواهند کرد.<ref>موسوعة کلمات الامام الحسین(ع)، ۱۳۷۴ش، ص۴۰۷ـ۴۰۸.</ref>  


'''در روز عاشورا'''
'''در روز عاشورا'''


صبح [[روز عاشورا|عاشورا]]، امام حسین(ع) حبیب بن مظاهر را فرمانده جناح چپ نیروهای خویش ساخت.<ref>خوارزمی، مقتل الحسین، ۱۴۲۳ق، ج۲ ص۷.</ref> امام حسین(ع) در سخنرانی خود، حسب، نسب، فضایل خویش و [[حدیث]] "هذانِ سَیّدا شَبابِ اَهلِ الْجَنَّةِ" را یادآور شد و فرمود در میان شما افرادی هستند که این حدیث را از پیامبر(ص) شنیده‌اند. در این هنگام [[شمر بن ذی‌الجوشن]] گفت: من خدا را با شک و تردید عبادت کرده باشم اگر بدانم تو چه می‌گویی. حبیب بن مظاهر در پاسخ او گفت: به خدا من چنان می‌بینم که تو با هفتاد شک و تردید خدا را عبادت می‌کنی، شهادت می‌دهم که راست می‌گویی و نمی‌فهمی چه می‌گوید، چراکه قلب تو سیاه و مهر شده است.<ref>شیخ مفید، الارشاد، ۱۴۱۳ق، ج۲، ص۹۸.</ref>  
[[روز عاشورا]]، امام حسین(ع) حبیب بن مظاهر را فرمانده جناح چپ نیروهای خویش کرد.<ref>خوارزمی، مقتل الحسین، ۱۴۲۳ق، ج۲ ص۷.</ref> امام حسین(ع) در سخنرانی خود، حسب، نسب، فضایل خویش و [[حدیث]] "هذانِ سَیّدا شَبابِ اَهلِ الْجَنَّةِ" را یادآور شد و فرمود در میان شما افرادی هستند که این حدیث را از پیامبر(ص) شنیده‌اند. در این هنگام [[شمر بن ذی‌الجوشن]] گفت: من خدا را با شک و تردید عبادت کرده باشم اگر بدانم تو چه می‌گویی. حبیب بن مظاهر در پاسخ او گفت: به خدا من چنان می‌بینم که تو با هفتاد شک و تردید خدا را عبادت می‌کنی، شهادت می‌دهم که راست می‌گویی و نمی‌فهمی چه می‌گوید، چراکه قلب تو سیاه و مهر شده است.<ref>شیخ مفید، الارشاد، ۱۴۱۳ق، ج۲، ص۹۸.</ref>  


در ابتدای درگیری که [[لشکر عمر بن سعد|لشکریان عمر سعد]] مبارزه می‌طلبیدند، حبیب و [[بریر بن خضیر همدانی|بریر بن خضیر]] به سوی میدان شتافتند، اما امام حسین آنها را منع کرد. زمانی که [[ابوثمامه]] وقت [[نماز]] را به امام یادآوری کرد، امام فرمود: از آنان بخواهید دست از جنگ بردارند تا [[نماز]] بخوانیم. [[حصین بن نمیر]] گفت: نمازتان قبول نیست. حبیب بن مظاهر گفت: خیال می‌کنی نماز خاندان رسول قبول نیست و نماز تو قبول است ‌ای شرابخوار. و حبیب بر او حمله کرد و با شمشیر به صورت اسب حصین زد، او بر زمین افتاد و یارانش حمله کرده، او را از چنگ حبیب نجات دادند.<ref>قمی، نفس المهموم، ۱۳۷۶ق، ص۱۲۴.</ref>
در ابتدای درگیری که [[لشکر عمر بن سعد|لشکریان عمر سعد]] مبارزه می‌طلبیدند، حبیب و [[بریر بن خضیر همدانی|بریر بن خضیر]] به سوی میدان رفتند، اما امام حسین آنها را منع کرد. زمانی که [[ابوثمامه صائدی]] وقت [[نماز]] را به امام یادآوری کرد، امام فرمود: از آنان بخواهید دست از جنگ بردارند تا [[نماز]] بخوانیم. [[حصین بن نمیر]] گفت: نمازتان قبول نیست. حبیب بن مظاهر گفت: خیال می‌کنی نماز خاندان رسول قبول نیست و نماز تو قبول است ‌ای شراب‌خوار. حبیب بر او حمله کرد و با شمشیر به صورت اسب حصین زد، او بر زمین افتاد و یارانش حمله کرده، او را از چنگ حبیب نجات دادند.<ref>قمی، نفس المهموم، ۱۳۷۶ق، ص۱۲۴.</ref>


حبیب پس از آنکه [[مسلم بن عوسجه اسدی|مسلم بن عوسجه]] بر زمین افتاده بود و لحظات آخر عمرش را سپری می‌کرد خطا به او گفت: «کشته شدن تو بر من بسی مشکل است، ولی تو را به بهشت مژده می‌دهم» مسلم بن عوسجه گفت: خداوند تو را به خیر بشارت دهد. آنگاه حبیب به او گفت: اگر شهادتم نزدیک نبود، دوست داشتم آنچه برایت مهم است به من وصیت کنی تاحق دینی و خویشاوندی خود را [[ادا]] کرده باشم. مسلم بن عوسجه به امام اشاره کرد و به حبیب گفت: «تو را وصیت می‌کنم به امام حسین(ع)، خدای رحمتت کند تا جان در بدن داری از او دفاع کن و از یاری‌اش دست مکش تا کشته شوی.» حبیب بن مظاهر گفت: به وصیت تو عمل می‌کنم و چشم تو را روشن می‌گردانم.<ref>ابن‌طاووس، اللهوف، ۱۳۴۸ش، ص۱۰۷.</ref>  
حبیب پس از آنکه [[مسلم بن عوسجه اسدی|مسلم بن عوسجه]] بر زمین افتاده بود و لحظات آخر عمرش را سپری می‌کرد خطاب به او گفت: «کشته شدن تو بر من بسی مشکل است، ولی تو را به بهشت مژده می‌دهم» مسلم بن عوسجه گفت: خداوند تو را به خیر بشارت دهد. آنگاه حبیب به او گفت: اگر شهادتم نزدیک نبود، دوست داشتم آنچه برایت مهم است به من وصیت کنی تاحق دینی و خویشاوندی خود را ادا کرده باشم. مسلم بن عوسجه به امام اشاره کرد و به حبیب گفت: «تو را وصیت می‌کنم به امام حسین(ع)، خدای رحمتت کند تا جان در بدن داری از او دفاع کن و از یاری‌اش دست مکش تا کشته شوی.» حبیب بن مظاهر گفت: به وصیت تو عمل می‌کنم و چشم تو را روشن می‌گردانم.<ref>ابن‌طاووس، اللهوف، ۱۳۴۸ش، ص۱۰۷.</ref>  


'''رجزهای حبیب'''
'''رجزهای حبیب'''
خط ۷۹: خط ۷۹:
== شهادت ==
== شهادت ==
[[پرونده:مرقد حبيب بن مظاهر.jpg|بندانگشتی|مرقد حبیب بن مظاهر در [[حرم امام حسین(ع)]]]]
[[پرونده:مرقد حبيب بن مظاهر.jpg|بندانگشتی|مرقد حبیب بن مظاهر در [[حرم امام حسین(ع)]]]]
حبیب بن مظاهر ۶۲ نفر از افراد دشمن را کشت. بدیل بن صریم عقفانی به او حمله کرد و با شمشیر بر فرق او زد، دیگری با نیزه به او حمله کرد. پس از آنکه حبیب از اسب بر زمین افتاد بدیل بن صریم سرش را از تن جدا کرد.<ref>قمی، نفس المهموم، ۱۳۷۶ق، ص۱۲۴.</ref> بنابر برخی از گزارش‌ها، مردى از بنی‌تمیم بر حبیب حمله کرد و نیزه‌‏اى به او زد. وقتى حبیب خواست برخیزد، حصین بن نمیر، ضربه‌ای بر سرش زد و او را از پاى درآورد، آن‌گاه آن مرد تمیمى سرش را از تن جدا نمود.<ref>مجلسی، بحار الانوار، ۱۴۰۳ق، ج۴۵، ص۲۶.</ref>
بنا به گزارش شیخ عباس قمی، حبیب بن مظاهر ۶۲ نفر از افراد دشمن را کشت. پس از آن بدیل بن صریم عقفانی به او حمله کرد و با شمشیر بر فرقش زد، فرد دیگری با نیزه به او حمله کرد. پس از آنکه حبیب از اسب بر زمین افتاد بدیل بن صریم سرش را از تن جدا کرد.<ref>قمی، نفس المهموم، ۱۳۷۶ق، ص۱۲۴.</ref> بنابر گزارش دیگری که در بحار الانوار آمده است، مردى از بنی‌تمیم بر حبیب حمله کرد و نیزه‌‏اى به او زد. وقتى حبیب خواست برخیزد، حصین بن نمیر، ضربه‌ای بر سرش زد و او را از پاى درآورد، آن‌گاه آن مرد تمیمى سرش را از تن جدا نمود.<ref>مجلسی، بحار الانوار، ۱۴۰۳ق، ج۴۵، ص۲۶.</ref>


امام حسین(ع) خود را به بالین حبیب رساند و فرمود: «اَحْتَسِبُ نَفْسی و حماة اَصحابی» پاداش خود و یاران حامی خود را، از خداوند انتظار می‌برم.<ref>ابومخنف، وقعة الطف، ۱۴۱۷ق، ص۲۳۱.</ref> در بعضی مقاتل آمده است که حضرت فرمود: ای حبیب، مردی با فضیلت بودی که در یک شب [[قرآن]] را ختم می‌کردی.<ref> قمی، نفس المهموم، ۱۳۷۶ق، ص۱۲۴.</ref>  
امام حسین(ع) خود را به بالین حبیب رساند و فرمود: «اَحْتَسِبُ نَفْسی و حماة اَصحابی» پاداش خود و یاران حامی خود را، از خداوند انتظار می‌برم.<ref>ابومخنف، وقعة الطف، ۱۴۱۷ق، ص۲۳۱.</ref> در [[نفس المهموم (کتاب)|نَفَس المَهْموم]] آمده است که حضرت فرمود: ای حبیب، مردی با فضیلت بودی که در یک شب [[قرآن]] را ختم می‌کردی.<ref> قمی، نفس المهموم، ۱۳۷۶ق، ص۱۲۴.</ref>  
{{شعر۲
{{شعر۲
|زخم تن و خون سر و پیشانی مجروح
|زخم تن و خون سر و پیشانی مجروح
|هستنـدبـه میدان وصالم سه نشانی
|هستنـد بـه میدان وصالم سه نشانی
|بگشـوده دهان، زخم تنم، تاکه بگوید
|بگشـوده دهان، زخم تنم، تاکه بگوید
|عشق است، فقط عشق حقیقی، نه زبانی<ref>[https://www.balagh.ir/content/4697 «اشعار مناسبتی-حبیب بن مظاهر»] </ref>}}
|عشق است، فقط عشق حقیقی، نه زبانی<ref>[https://www.balagh.ir/content/4697 «اشعار مناسبتی-حبیب بن مظاهر»] </ref>}}


به گزارش محمد بن طاهر سماوی، حبیب بن مظاهر فرزندی به نام قاسم داشت. او وقتی به بلوغ رسید بدیل بن صریم را کشت.<ref> سماوی، ابصارالعین، ۱۳۸۱ش، ص۱۲۷.</ref>   
به گزارش [[محمد سماوی نجفی|محمد بن طاهر سماوی]]، حبیب بن مظاهر فرزندی به نام قاسم داشت. او وقتی به بلوغ رسید بدیل بن صریم را کشت.<ref> سماوی، ابصارالعین، ۱۳۸۱ش، ص۱۲۷.</ref>   
=== مدفن ===
=== مدفن ===
قبیله بنی‌اسد هنگام دفن [[شهدای کربلا]] حبیب را که از بزرگان خود بود، در کنار قبر امام حسین(ع) جداگانه به خاک سپردند. مرقد او در [[حرم امام حسین(ع)]] قرار دارد.<ref>قائدان، عتبات عالیات عراق، ص۱۲۲.</ref>
قبیله بنی‌اسد هنگام دفن [[شهدای کربلا]] حبیب را که از بزرگان خود بود، در کنار قبر امام حسین(ع) جداگانه به خاک سپردند. مرقد او در [[حرم امام حسین(ع)]] قرار دارد.<ref>قائدان، عتبات عالیات عراق، ص۱۲۲.</ref>
خط ۱۱۳: خط ۱۱۳:
*سماوی، محمد بن طاهر، ابصارالعین فی انصارالحسین، ترجمه عباس جلالی، قم، انتشارات زائر، ۱۳۸۱ش.
*سماوی، محمد بن طاهر، ابصارالعین فی انصارالحسین، ترجمه عباس جلالی، قم، انتشارات زائر، ۱۳۸۱ش.
*شیخ صدوق، علل الشرائع، قم، کتاب فروشی داوری، چاپ اول، ۱۳۸۵ش.
*شیخ صدوق، علل الشرائع، قم، کتاب فروشی داوری، چاپ اول، ۱۳۸۵ش.
*شیخ طوسی، محمد بن حسن، الابواب (رجال طوسی)، تصحیح جواد قیومی اصفهانی، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ سوم، ۱۴۲۷ق.
*شیخ طوسی، محمد بن حسن، رجال الطوسی، تصحیح جواد قیومی اصفهانی، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ سوم، ۱۳۷۳ش.
*شیخ مفید، الاختصاص، کنگره شیخ مفید، قم، چاپ اول، ۱۴۱۳ق.
*شیخ مفید، الاختصاص، کنگره شیخ مفید، قم، چاپ اول، ۱۴۱۳ق.
*شیخ مفید، الارشاد فی معرفة حجج الله علی العباد، قم، کنگره شیخ مفید، چاپ اول، ۱۴۱۳ق.
*شیخ مفید، الارشاد فی معرفة حجج الله علی العباد، قم، کنگره شیخ مفید، چاپ اول، ۱۴۱۳ق.