پرش به محتوا

علت غایی: تفاوت میان نسخه‌ها

۶۴ بایت حذف‌شده ،  ‏۲۷ ژوئن ۲۰۲۳
جز
جایگزینی متن - '{{یادداشت|' به '{{یاد|'
جز (جایگزینی متن - '{{یادداشت|' به '{{یاد|')
برچسب‌ها: ویرایش همراه ویرایش از وبگاه همراه
خط ۴: خط ۴:


==تعریف علت غایی==
==تعریف علت غایی==
علت غایی یکی از علل چهارگانه (فاعلی، غایی، صوری و مادی){{یادداشت|علت فاعلی، موجودیت معلول از اوست؛ علت مادی، مواد تشکیل دهنده وجود معلول است، مانند چوب و میخ و غیره در صندلی؛ علت صوری، شکل هندسی و هیأت ظاهری معلول است که با حاصل شدن آن، معلول موجود می‌شود که حصول آن هم مستلزم حصول علل فاعلی، مادی و غایی است؛ علت غایی، هدف و انگیزهای که موجب فعالیت فاعل برای ایجاد معلول می‌شود.(غفاری، فرهنگ اصطلاحات آثار شیخ اشراق، ۱۳۸۰ش، ص۲۶۵)}} که محرِّک [[علت فاعلی]] در به‌کارگرفتن ماده و صورت است و به همین جهت، ارسطو آن را مقدم بر سایر علل می‌دانست.<ref>بریه، تاریخ فلسفه، ۱۳۷۴ش، ص۲۵۸.</ref> [[فلسفه اسلامی|فیلسوفان مسلمان]]، علت غایی را به معنای علتی می‌دانند که فاعل به سبب آن فعلی را انجام می‌دهد.<ref>صدرالدین شیرازی، الحکمة المتعالیة، ۱۹۸۱م، ج۲، ص۲۵۰؛ مصباح یزدی، تعلیقة علی نهایة الحکمة، ۱۳۹۳ش، ص۲۸۸.</ref><br>{{یادداشت|أما الغایة فهی ما لأجله یکون الشی‌ء. ملاصدرا، الحکمة المتعالیة، ۱۹۸۱، ج۲، ص۲۵۰.}}
علت غایی یکی از علل چهارگانه (فاعلی، غایی، صوری و مادی){{یاد|علت فاعلی، موجودیت معلول از اوست؛ علت مادی، مواد تشکیل دهنده وجود معلول است، مانند چوب و میخ و غیره در صندلی؛ علت صوری، شکل هندسی و هیأت ظاهری معلول است که با حاصل شدن آن، معلول موجود می‌شود که حصول آن هم مستلزم حصول علل فاعلی، مادی و غایی است؛ علت غایی، هدف و انگیزهای که موجب فعالیت فاعل برای ایجاد معلول می‌شود.(غفاری، فرهنگ اصطلاحات آثار شیخ اشراق، ۱۳۸۰ش، ص۲۶۵)}} که محرِّک [[علت فاعلی]] در به‌کارگرفتن ماده و صورت است و به همین جهت، ارسطو آن را مقدم بر سایر علل می‌دانست.<ref>بریه، تاریخ فلسفه، ۱۳۷۴ش، ص۲۵۸.</ref> [[فلسفه اسلامی|فیلسوفان مسلمان]]، علت غایی را به معنای علتی می‌دانند که فاعل به سبب آن فعلی را انجام می‌دهد.<ref>صدرالدین شیرازی، الحکمة المتعالیة، ۱۹۸۱م، ج۲، ص۲۵۰؛ مصباح یزدی، تعلیقة علی نهایة الحکمة، ۱۳۹۳ش، ص۲۸۸.</ref><br>{{یاد|أما الغایة فهی ما لأجله یکون الشی‌ء. ملاصدرا، الحکمة المتعالیة، ۱۹۸۱، ج۲، ص۲۵۰.}}
با توجه به تنوع [[علت فاعلی]] (فاعل بالطبع، فاعل بالقصد و غیره)،<ref>مصباح یزدی، آموزش فلسفه، ۱۳۸۸ش، ج۲، ص۹۰-۹۳.</ref> تحقق علت غایی نیز متنوع است؛ مثلا علت غایی افعال طبیعی در فاعل بالطبع، میل طبیعی شیء به اثر و فعلیت خاص است؛<ref>مصباح یزدی، آموزش فلسفه، ۱۳۸۸ش، ج۲، ص۱۱۶-۱۱۸.</ref> اما علت غایی فعل اختیاری در فاعل بالقصد، علم یا شوق و محبت او به نتیجه فعل است.<ref>مصباح یزدی، آموزش فلسفه، ۱۳۸۸ش، ج۲، ص۱۰۳-۱۰۴.</ref><br>
با توجه به تنوع [[علت فاعلی]] (فاعل بالطبع، فاعل بالقصد و غیره)،<ref>مصباح یزدی، آموزش فلسفه، ۱۳۸۸ش، ج۲، ص۹۰-۹۳.</ref> تحقق علت غایی نیز متنوع است؛ مثلا علت غایی افعال طبیعی در فاعل بالطبع، میل طبیعی شیء به اثر و فعلیت خاص است؛<ref>مصباح یزدی، آموزش فلسفه، ۱۳۸۸ش، ج۲، ص۱۱۶-۱۱۸.</ref> اما علت غایی فعل اختیاری در فاعل بالقصد، علم یا شوق و محبت او به نتیجه فعل است.<ref>مصباح یزدی، آموزش فلسفه، ۱۳۸۸ش، ج۲، ص۱۰۳-۱۰۴.</ref><br>
درباره نسبت علت فاعلی و علت غایی گفته شده، علت فاعلی، سبب تحقق غایت در خارج است و علت غایی، سبب فاعل شدن فاعل است و ذات فاعل بدون علت غایی، متصف به وصف فاعلیت نخواهد شد.<ref>جوادی آملی، رحیق مختوم، ۱۳۷۶ش، ج۲، بخش دوم، ص۳۳۳.</ref>
درباره نسبت علت فاعلی و علت غایی گفته شده، علت فاعلی، سبب تحقق غایت در خارج است و علت غایی، سبب فاعل شدن فاعل است و ذات فاعل بدون علت غایی، متصف به وصف فاعلیت نخواهد شد.<ref>جوادی آملی، رحیق مختوم، ۱۳۷۶ش، ج۲، بخش دوم، ص۳۳۳.</ref>
خط ۲۱: خط ۲۱:
ارسطو از فیلسوفان یونان باستان (درگذشت ۳۲۲ سال پیش از میلاد)، علت غایی را سرآمد و مقدم بر همه علت‌ها می‌دانست. با پیروی از او، مکتب مَدْرَسی مسیحیت در قرون وسطا نیز پدیده‌های مادی را به کمک قصد و [[اراده الهی|اراده خدا]] تبیین می‌کرد و به جای پرسش از چگونگی، از چرایی‌ها و علت غایی سخن می‌گفت.<ref>برت، مبادی مابعدالطبیعه علوم نوین، ۱۳۶۹ش، ص۹۰.</ref><br>
ارسطو از فیلسوفان یونان باستان (درگذشت ۳۲۲ سال پیش از میلاد)، علت غایی را سرآمد و مقدم بر همه علت‌ها می‌دانست. با پیروی از او، مکتب مَدْرَسی مسیحیت در قرون وسطا نیز پدیده‌های مادی را به کمک قصد و [[اراده الهی|اراده خدا]] تبیین می‌کرد و به جای پرسش از چگونگی، از چرایی‌ها و علت غایی سخن می‌گفت.<ref>برت، مبادی مابعدالطبیعه علوم نوین، ۱۳۶۹ش، ص۹۰.</ref><br>
فیلسوفان مسلمان -همچون [[ابن سینا|ابن‌سینا]] و [[ملاصدرا|صدرالمتالهین]]- نیز متاثر از ارسطو، بحث از علت غایی را برترین جزء [[حکمت]] می‌دانستند.<ref>ابن‌سینا، الشفاء(الهیات)، ۱۴۰۴ق، ص۳۰۰؛ صدرالدین شیرازی، الحکمة المتعالیة، ۱۹۸۱م، ج۲، ص۲۷۰.</ref><br>
فیلسوفان مسلمان -همچون [[ابن سینا|ابن‌سینا]] و [[ملاصدرا|صدرالمتالهین]]- نیز متاثر از ارسطو، بحث از علت غایی را برترین جزء [[حکمت]] می‌دانستند.<ref>ابن‌سینا، الشفاء(الهیات)، ۱۴۰۴ق، ص۳۰۰؛ صدرالدین شیرازی، الحکمة المتعالیة، ۱۹۸۱م، ج۲، ص۲۷۰.</ref><br>
با آغاز رُنسانس (قرن ۱۴-۱۶ میلادی اروپا) {{یادداشت| (به فرانسوی: Renaissance جنبش فرهنگی مهمی که آغازگر دورانی از انقلاب علمی و اصلاحات مذهبی و پیشرفت هنری در اروپا شد.}}  
با آغاز رُنسانس (قرن ۱۴-۱۶ میلادی اروپا) {{یاد| (به فرانسوی: Renaissance جنبش فرهنگی مهمی که آغازگر دورانی از انقلاب علمی و اصلاحات مذهبی و پیشرفت هنری در اروپا شد.}}  
و پیشرفت علوم تجربی و تمرکز بر [[علت فاعلی]] و علت صوری به جای علت غایی، تصویر ارسطویی از جهان بی‌فایده تلقی شد و به صورت ضمنی، علت غایی، مورد انکار قرار گرفت.<ref>طاهر رحیمی، «خاستگاه اختلافات مبنایی درباره علت غایی»، ص۹۱-۹۲.</ref>
و پیشرفت علوم تجربی و تمرکز بر [[علت فاعلی]] و علت صوری به جای علت غایی، تصویر ارسطویی از جهان بی‌فایده تلقی شد و به صورت ضمنی، علت غایی، مورد انکار قرار گرفت.<ref>طاهر رحیمی، «خاستگاه اختلافات مبنایی درباره علت غایی»، ص۹۱-۹۲.</ref>


خط ۲۸: خط ۲۸:
المتعالیة، ۱۹۸۱م، ج۲، ص۱۲۸ و ۲۵۰؛ فارابی، الجمع بین رای الحکیمین، ۱۴۰۵ق، ص۲۹.</ref>
المتعالیة، ۱۹۸۱م، ج۲، ص۱۲۸ و ۲۵۰؛ فارابی، الجمع بین رای الحکیمین، ۱۴۰۵ق، ص۲۹.</ref>


برخی از فلاسفه، لزوم علت غایی برای انجام افعال طبیعی(مثلا: میل آب به نزول یا میل آتش به صعود) را بی‌معنا و نادرست دانسته‌اند چرا که فاعل‌های طبیعی، فاقد علم و میل و شوق و اختیار هستند.<ref>مصباح یزدی، آموزش فلسفه، ۱۳۸۸ش، ج۲، ص۱۰۶-۱۰۷ و ص۱۱۶-۱۱۸؛ نبویان، جستارهایی در فلسفه اسلامی، ۱۳۹۷ش، ج۳، ص۲۱۴.</ref> به باور این گروه از متفکران، انتساب علت غایی به فاعل‌های طبیعی، یا به سبب خلط معنای غایت و علت غایی است{{یادداشت|به اشتباه، غایت و علت غایی یکی گرفته می‌شوند و در نتیجه، از «غایت داشتنِ همه افعال طبیعی»، به اشتباه، به «علت غایی داشتنِ همه آنها» تعبیر می‌شود.(مصباح یزدی، شرح برهان شفاء، ۱۳۸۸ش، ج۱، ص۳۲۷)}} یا به سبب مجازگویی و شاعرانه سخن گفتن.<ref>مصباح یزدی، شرح برهان شفاء، ۱۳۸۸ش، ج۱، ص۳۲۷؛ مصباح یزدی، تعلیقة علی نهایة الحکمة، ۱۳۹۳ش، ص۲۹۵.</ref>
برخی از فلاسفه، لزوم علت غایی برای انجام افعال طبیعی(مثلا: میل آب به نزول یا میل آتش به صعود) را بی‌معنا و نادرست دانسته‌اند چرا که فاعل‌های طبیعی، فاقد علم و میل و شوق و اختیار هستند.<ref>مصباح یزدی، آموزش فلسفه، ۱۳۸۸ش، ج۲، ص۱۰۶-۱۰۷ و ص۱۱۶-۱۱۸؛ نبویان، جستارهایی در فلسفه اسلامی، ۱۳۹۷ش، ج۳، ص۲۱۴.</ref> به باور این گروه از متفکران، انتساب علت غایی به فاعل‌های طبیعی، یا به سبب خلط معنای غایت و علت غایی است{{یاد|به اشتباه، غایت و علت غایی یکی گرفته می‌شوند و در نتیجه، از «غایت داشتنِ همه افعال طبیعی»، به اشتباه، به «علت غایی داشتنِ همه آنها» تعبیر می‌شود.(مصباح یزدی، شرح برهان شفاء، ۱۳۸۸ش، ج۱، ص۳۲۷)}} یا به سبب مجازگویی و شاعرانه سخن گفتن.<ref>مصباح یزدی، شرح برهان شفاء، ۱۳۸۸ش، ج۱، ص۳۲۷؛ مصباح یزدی، تعلیقة علی نهایة الحکمة، ۱۳۹۳ش، ص۲۹۵.</ref>


با این حال، موافقان علت غایی در افعال طبیعی، در پاسخ به این اشکال، به مبانی مختلفی اشاره کرده‌اند:
با این حال، موافقان علت غایی در افعال طبیعی، در پاسخ به این اشکال، به مبانی مختلفی اشاره کرده‌اند:
*مبنای اول: سریان کمالاتِ وجودی در همه موجودات که مستلزم مساوقت علم و وجود است،{{یادداشت|در «مساوقت»، افزون بر وحدتِ مصداق که در «مساوات» نیز هست، وحدتِ جهتِ صدق نیز شرط است؛ در نتیجه، «مساوقت» أخص از «مساوات» است. ازاین‌رو کسی که علم و وجود را مساوق می‌داند، هم مصادیق آنها را یکی می‌داند و هم جهتِ صدق آنها بر مصادیق را یکی می‌داند.(نبویان، جستارهایی در فلسفه اسلامی، ۱۳۹۷ش، ج۳، ص۲۷)}} سبب شده فاعل طبیعی نیز دارای علم بسیط باشد و از این طریق، وجود علت غایی در فاعل طبیعی تبیین شود؛<ref>صدرالدین شیرازی، الحکمة المتعالیة، ۱۹۸۱م، تعلیقه سبزواری، ج۱، ص۲۷۶.</ref><br>
*مبنای اول: سریان کمالاتِ وجودی در همه موجودات که مستلزم مساوقت علم و وجود است،{{یاد|در «مساوقت»، افزون بر وحدتِ مصداق که در «مساوات» نیز هست، وحدتِ جهتِ صدق نیز شرط است؛ در نتیجه، «مساوقت» أخص از «مساوات» است. ازاین‌رو کسی که علم و وجود را مساوق می‌داند، هم مصادیق آنها را یکی می‌داند و هم جهتِ صدق آنها بر مصادیق را یکی می‌داند.(نبویان، جستارهایی در فلسفه اسلامی، ۱۳۹۷ش، ج۳، ص۲۷)}} سبب شده فاعل طبیعی نیز دارای علم بسیط باشد و از این طریق، وجود علت غایی در فاعل طبیعی تبیین شود؛<ref>صدرالدین شیرازی، الحکمة المتعالیة، ۱۹۸۱م، تعلیقه سبزواری، ج۱، ص۲۷۶.</ref><br>
*مبنای دوم: تسخیر شدن فاعل طبیعی توسط فاعل‌های نوری و مجرد که غایت خاص را برای آن فاعل طبیعی در نظر گرفته‌اند.<ref>صدرالدین شیرازی، الحکمة المتعالیة، ۱۹۸۱م، تعلیقه سبزواری، ج۱، ص۲۷۶.</ref><br>
*مبنای دوم: تسخیر شدن فاعل طبیعی توسط فاعل‌های نوری و مجرد که غایت خاص را برای آن فاعل طبیعی در نظر گرفته‌اند.<ref>صدرالدین شیرازی، الحکمة المتعالیة، ۱۹۸۱م، تعلیقه سبزواری، ج۱، ص۲۷۶.</ref><br>
بر مبنای نخست، علت غایی در فاعل طبیعی محقق شده است؛ اما بر مبنای دوم، علت غایی در فاعل نوری که فاعل طبیعی را به تسخیر درآورده و او را به سوی غایت خاص سوق می‌دهد، محقق شده اما به صورت مجازی آن را به فاعل طبیعی نسبت می‌دهیم.<ref>صدرالدین شیرازی، الحکمة المتعالیة، ۱۹۸۱م، تعلیقه سبزواری، ج۱، ص۲۷۶.</ref>
بر مبنای نخست، علت غایی در فاعل طبیعی محقق شده است؛ اما بر مبنای دوم، علت غایی در فاعل نوری که فاعل طبیعی را به تسخیر درآورده و او را به سوی غایت خاص سوق می‌دهد، محقق شده اما به صورت مجازی آن را به فاعل طبیعی نسبت می‌دهیم.<ref>صدرالدین شیرازی، الحکمة المتعالیة، ۱۹۸۱م، تعلیقه سبزواری، ج۱، ص۲۷۶.</ref>
خط ۳۷: خط ۳۷:
==علت غایی افعال انسان==
==علت غایی افعال انسان==
مشهور فیلسوفان اتفاق‌نظر دارند که فاعلیت انسان از نوع فاعل بالقصد است و در انجام هر فعلی، علت غایی وجود دارد؛ یعنی انسان به سبب علم و شوق به نتیجه مطلوب در پی انجام فعل است که آن فعل را انجام می‌دهد.<ref>صدرالدین شیرازی، الحکمة المتعالیة، ۱۹۸۱م، ج۱، ص۲۷۵-۲۷۷؛ فیض کاشانی، اصول المعارف، ۱۳۷۵ش، ص۷۱؛ مصباح یزدی، آموزش فلسفه، ۱۳۸۸ش، ج۲، ص۱۰۶-۱۰۷ و ۱۱۶.</ref><br>
مشهور فیلسوفان اتفاق‌نظر دارند که فاعلیت انسان از نوع فاعل بالقصد است و در انجام هر فعلی، علت غایی وجود دارد؛ یعنی انسان به سبب علم و شوق به نتیجه مطلوب در پی انجام فعل است که آن فعل را انجام می‌دهد.<ref>صدرالدین شیرازی، الحکمة المتعالیة، ۱۹۸۱م، ج۱، ص۲۷۵-۲۷۷؛ فیض کاشانی، اصول المعارف، ۱۳۷۵ش، ص۷۱؛ مصباح یزدی، آموزش فلسفه، ۱۳۸۸ش، ج۲، ص۱۰۶-۱۰۷ و ۱۱۶.</ref><br>
برخلاف نظر مشهور، [[غلامرضا فیاضی]] افزون بر انکار علت غایی در افعال طبیعی،{{یادداشت|چرا که در فاعل باطبع، اصلا علم و شوقی وجود ندارد تا آن را علت غایی انجام یا ترک فعل به حساب آوریم.(نبویان، جستارهایی در فلسفه اسلامی، ۱۳۹۷ش، ج۳، ص۲۱۴)}} منکر علت غایی در [[جبر و اختیار|افعال اختیاری]] انسان نیز می‌باشد{{یادداشت|از این منظر، میان علت غایی و غایت رابطه تباین برقرار است چرا که اگرچه در عالم واقع، غایات وجود دارند اما علت غایی مفهوم بدون مصداق است، خواه در افعال طبیعی، خواه در افعال انسانی.(نبویان، جستارهایی در فلسفه اسلامی، ۱۳۹۷ش، ج۳، ص۲۲۰)}} چرا که به باور او، در فعل اختیاری انسان، اگرچه علم و شوق هست اما اینها علت ضرورت‌بخش فعل نیستند و فاعل بالقصد علی‌رغم علم و شوق، همچنان به انجام یا ترک فعل، مسلط است{{یادداشت|وی این مطلب را چنین مستدل می‌سازد: اگر علم یا شوق را علت ضرورت‌بخش آنها بدانیم، انجام یا ترک فعل بدون علم و شوق، باید محال باشد (چرا که مصداق معلول بدون علت است) درحالی‌که بارها تجربه کرده‌ایم که نسبت به انجام فعل، علم و شوق داریم اما نسبت به ترک آن، علم و شوق نداریم اما همچنان از امکان ترک فعل برخورداریم و ترک آن را محال نمی‌یابیم. اگر چنین است که هست، پس علت دانستن علم و شوق برای انجام یا ترک فعل، نادرست است.(نبویان، جستارهایی در فلسفه اسلامی، ۱۳۹۷ش، ج۳، ص۲۱۵-۲۱۶)}}.<ref>نبویان، جستارهایی در فلسفه اسلامی، ۱۳۹۷ش، ج۳، ص۲۱۵-۲۱۶.</ref> وی بر این مطلب تاکید می‌ورزد که انکار علت غایی در فعل اختیاری، به معنای انکار این حقیقت نیست که فاعل [[حکمت|حکیم]] در کارهایش علم و شوق و مصلحت‌سنجی دارد.<ref>نبویان، جستارهایی در فلسفه اسلامی، ۱۳۹۷ش، ج۳، ص۲۱۷.</ref><br>
برخلاف نظر مشهور، [[غلامرضا فیاضی]] افزون بر انکار علت غایی در افعال طبیعی،{{یاد|چرا که در فاعل باطبع، اصلا علم و شوقی وجود ندارد تا آن را علت غایی انجام یا ترک فعل به حساب آوریم.(نبویان، جستارهایی در فلسفه اسلامی، ۱۳۹۷ش، ج۳، ص۲۱۴)}} منکر علت غایی در [[جبر و اختیار|افعال اختیاری]] انسان نیز می‌باشد{{یاد|از این منظر، میان علت غایی و غایت رابطه تباین برقرار است چرا که اگرچه در عالم واقع، غایات وجود دارند اما علت غایی مفهوم بدون مصداق است، خواه در افعال طبیعی، خواه در افعال انسانی.(نبویان، جستارهایی در فلسفه اسلامی، ۱۳۹۷ش، ج۳، ص۲۲۰)}} چرا که به باور او، در فعل اختیاری انسان، اگرچه علم و شوق هست اما اینها علت ضرورت‌بخش فعل نیستند و فاعل بالقصد علی‌رغم علم و شوق، همچنان به انجام یا ترک فعل، مسلط است{{یاد|وی این مطلب را چنین مستدل می‌سازد: اگر علم یا شوق را علت ضرورت‌بخش آنها بدانیم، انجام یا ترک فعل بدون علم و شوق، باید محال باشد (چرا که مصداق معلول بدون علت است) درحالی‌که بارها تجربه کرده‌ایم که نسبت به انجام فعل، علم و شوق داریم اما نسبت به ترک آن، علم و شوق نداریم اما همچنان از امکان ترک فعل برخورداریم و ترک آن را محال نمی‌یابیم. اگر چنین است که هست، پس علت دانستن علم و شوق برای انجام یا ترک فعل، نادرست است.(نبویان، جستارهایی در فلسفه اسلامی، ۱۳۹۷ش، ج۳، ص۲۱۵-۲۱۶)}}.<ref>نبویان، جستارهایی در فلسفه اسلامی، ۱۳۹۷ش، ج۳، ص۲۱۵-۲۱۶.</ref> وی بر این مطلب تاکید می‌ورزد که انکار علت غایی در فعل اختیاری، به معنای انکار این حقیقت نیست که فاعل [[حکمت|حکیم]] در کارهایش علم و شوق و مصلحت‌سنجی دارد.<ref>نبویان، جستارهایی در فلسفه اسلامی، ۱۳۹۷ش، ج۳، ص۲۱۷.</ref><br>


موافقان علت غایی در افعال اختیاری انسان، درباره اینکه علت غایی از سنخ علم یا شوق است، اختلاف‌نظر دارند؛<ref>معصوم، «نگاهی دیگر به مفهوم علت غایی»، ص۱۳۷-۱۳۸.</ref> طبق نظر مشهور، علت غایی از سنخ علم به نتیجه مطلوب فعل است اما به باور گروهی از فیلسوفان، علت غایی از سنخ شوق و محبت به آن است.<ref>نبویان، جستارهایی در فلسفه اسلامی، ۱۳۹۷ش، ج۳، ص۲۱۲؛مصباح یزدی، آموزش فلسفه، ۱۳۸۸ش، ج۲، ص۱۰۷-۱۰۸.</ref><br>
موافقان علت غایی در افعال اختیاری انسان، درباره اینکه علت غایی از سنخ علم یا شوق است، اختلاف‌نظر دارند؛<ref>معصوم، «نگاهی دیگر به مفهوم علت غایی»، ص۱۳۷-۱۳۸.</ref> طبق نظر مشهور، علت غایی از سنخ علم به نتیجه مطلوب فعل است اما به باور گروهی از فیلسوفان، علت غایی از سنخ شوق و محبت به آن است.<ref>نبویان، جستارهایی در فلسفه اسلامی، ۱۳۹۷ش، ج۳، ص۲۱۲؛مصباح یزدی، آموزش فلسفه، ۱۳۸۸ش، ج۲، ص۱۰۷-۱۰۸.</ref><br>
Image-reviewer، abusefilter، autopatrolled، botadmin، دیوان‌سالاران، eliminator، import، مدیران رابط کاربری، ipblock-exempt، movedable، oversight، patroller، reviewer، rollbacker، مدیران، translationadmin
۹٬۴۳۸

ویرایش