Image-reviewer، abusefilter، autopatrolled، botadmin، دیوانسالاران، eliminator، import، مدیران رابط کاربری، ipblock-exempt، movedable، oversight، patroller، reviewer، rollbacker، مدیران، translationadmin
۹٬۴۳۸
ویرایش
جز (←منابع) |
جز (جایگزینی متن - '{{یادداشت|' به '{{یاد|') برچسبها: ویرایش همراه ویرایش از وبگاه همراه |
||
خط ۲۳: | خط ۲۳: | ||
سید اسماعیل بن محمد یزید بن رَبیعه حِمْیر معروف به سید حمیری در [[سال ۱۰۵ هجری قمری|۱۰۵ق]] در عَمّان (پایتخت [[اردن]] فعلی) متولد شد و در [[بصره]] پرورش یافت.<ref>رک:ابن شاکر کتبی، فوات الوفیات، ج۱، ص۱۸۹؛ ابن حجر، لسان المیزان، ج۱، ص۶۷۶.</ref> عنوان سید، جزیی از نام او و نه نشانه علوی بودن او بود.<ref>شوشتری، مجالس المؤمنین، ص۵۰۲.</ref> نسب سید به [[قبیله حمیر]] میرسد که از [[یمن]] بودند. جد پدری یا جد مادریش، یزید بن زیاد، معروف به ابن مُفرِّغ (م۶۹ق) نیز شاعر بود که عباد بن زیاد بن ابیه، والی [[سیستان]] تبار او را [[هجو]] نمود.<ref>ابوالفرج، الاغانی، ج۷، ص۱۶۷؛ ابن خلکان، وفیات الأعیان، ج۶، ص۳۴۳.</ref> کنیه او را ابوهاشم<ref>ابوالفرج اصفهانی، الاغانی، ۱۴۱۵ق، ج۷، ص۱۶۷.</ref> یا ابوعامر گفتهاند. | سید اسماعیل بن محمد یزید بن رَبیعه حِمْیر معروف به سید حمیری در [[سال ۱۰۵ هجری قمری|۱۰۵ق]] در عَمّان (پایتخت [[اردن]] فعلی) متولد شد و در [[بصره]] پرورش یافت.<ref>رک:ابن شاکر کتبی، فوات الوفیات، ج۱، ص۱۸۹؛ ابن حجر، لسان المیزان، ج۱، ص۶۷۶.</ref> عنوان سید، جزیی از نام او و نه نشانه علوی بودن او بود.<ref>شوشتری، مجالس المؤمنین، ص۵۰۲.</ref> نسب سید به [[قبیله حمیر]] میرسد که از [[یمن]] بودند. جد پدری یا جد مادریش، یزید بن زیاد، معروف به ابن مُفرِّغ (م۶۹ق) نیز شاعر بود که عباد بن زیاد بن ابیه، والی [[سیستان]] تبار او را [[هجو]] نمود.<ref>ابوالفرج، الاغانی، ج۷، ص۱۶۷؛ ابن خلکان، وفیات الأعیان، ج۶، ص۳۴۳.</ref> کنیه او را ابوهاشم<ref>ابوالفرج اصفهانی، الاغانی، ۱۴۱۵ق، ج۷، ص۱۶۷.</ref> یا ابوعامر گفتهاند. | ||
سال وفات سید را ابن شاکر در فوات الوفیات، [[سال ۱۷۹ هجری قمری|۱۷۹ق]]<ref>ابن شاکر کتبی، فوات الوفیات، ج۱، ص۱۸۹.</ref> و ابن حجر در لسان المیزان یکی از دو سال ۱۷۸ و ۱۷۹ق<ref>ابن حجر، لسان المیزان، ج۱، ص۶۷۶.</ref> و مرزبانی در اخبار السید، [[سال ۱۷۳ هجری قمری|۱۷۳ق]]<ref>امینی، الغدیر، ج۲، ص۳۱۷.</ref> ثبت کردهاند. وی در بغداد<ref>رک: المنتظم فی تاریخ الأمم و الملوک، ج۹، ص۴۱.</ref> در محله رُمَیلَه درگذشت. از جنازه او به امر [[هارون الرشید]]<ref> المنتظم فی تاریخ الأمم و الملوک، ج۹، ص۴۱.</ref> تجلیل و [[تشییع]] رسمی به عمل آمد. {{ | سال وفات سید را ابن شاکر در فوات الوفیات، [[سال ۱۷۹ هجری قمری|۱۷۹ق]]<ref>ابن شاکر کتبی، فوات الوفیات، ج۱، ص۱۸۹.</ref> و ابن حجر در لسان المیزان یکی از دو سال ۱۷۸ و ۱۷۹ق<ref>ابن حجر، لسان المیزان، ج۱، ص۶۷۶.</ref> و مرزبانی در اخبار السید، [[سال ۱۷۳ هجری قمری|۱۷۳ق]]<ref>امینی، الغدیر، ج۲، ص۳۱۷.</ref> ثبت کردهاند. وی در بغداد<ref>رک: المنتظم فی تاریخ الأمم و الملوک، ج۹، ص۴۱.</ref> در محله رُمَیلَه درگذشت. از جنازه او به امر [[هارون الرشید]]<ref> المنتظم فی تاریخ الأمم و الملوک، ج۹، ص۴۱.</ref> تجلیل و [[تشییع]] رسمی به عمل آمد. {{یاد|بدن سید را در کفنهایی که خلیفه همراه با برادرانش به خانه او فرستاده بود، پیچیدند. علی بن مهدی، برادر هارون، جنازه را تا قبرستان تشییع نمود و بر او نماز گذارد. به احترام سید در [[نماز میت]]، به رسم شیعیان پنج تکبیر گفت و به امر خلیفه بعد از نماز آن قدر توقف کرد تا مراسم تدفین پایان یافت و قبر سید با زمین برابر گردید.}} قبر او در محله شیعه نشین [[کرخ|کرخ بغداد]] در جُنَینَه (باغچه) جنب «قطیع الربیع» واقع است.<ref>برای مطالعه بیشتر رک: تستری، قاموس الرجال، ج۲، ص۱۰۹؛ شوشتری، مجالس المؤمنین، ص۵۱۷؛ حمیری، دیوان، ص۱۷.</ref> | ||
==مذهب== | ==مذهب== | ||
خط ۴۲: | خط ۴۲: | ||
|به نام خدا جعفری مذهب شدم|و یقین کردم که خدای میبخشد و میآمرزد | |به نام خدا جعفری مذهب شدم|و یقین کردم که خدای میبخشد و میآمرزد | ||
|و به دینی غیر از آنچه سابقاً معتقد بودم، عقیده پیدا کردم| سید همه مردم، جعفر مرا از دین سابق نهی فرمود.}} | |و به دینی غیر از آنچه سابقاً معتقد بودم، عقیده پیدا کردم| سید همه مردم، جعفر مرا از دین سابق نهی فرمود.}} | ||
{{ | {{یاد|[[قاضی نورالله شوشتری]] در این باره گفته قضیه سید حمیری نظیر آنچه صاحب کتاب استیعاب، از علمای اهل سنت، درباره نعیمان بن انصاری از صحابه پیامبر روایت کرده بود، است. نعیمان بن انصاری در صدر [[اسلام]] چند روزی [[شرابخواری|شرب خمر]] کرد و پیامبر(ص) او را تازیانه زد. چند باری که این فعل از او صادر شد، یکی از [[صحابه]] او را [[لعن|لعنت]] کرد، پیامبر خشمگین شد و او را از این کار منع کرد و فرمود: «چنین نگوی که او خدا و رسول را دوست میدارد.».(شوشتری، مجالس المؤمنین، ص۵۱۱۴.)}} [[شیخ صدوق|ابن بابویه]] در اکمال الدین<ref>صدوق، اکمال الدین، ص۲۰.</ref> و [[شیخ مفید]] در الفصول المختاره<ref>مفید، الفصول المختاره، ص۹۳.</ref> و مرزبانی در اخبار السید<ref>به نقل از الغدیر، ج۲، ۲۴۸.</ref> و ابن معتز در طبقات الشعراء و [[ابن شهر آشوب]] در [[مناقب آل ابی طالب]]<ref>ابن شهر آشوب، مناقب آل ابی طالب، ج۱، ص۳۲۳.</ref> اخبار [[امامیه|امامی]] شدن سید را به دعوت امام صادق(ع) نقل نموده و به بقای او به این مذهب تا پایان زندگی تصریح کردهاند. | ||
آوردهاند که از سید پرسیدند که چگونه شیعه شدی در حالی که از طایفه شام و شهر حمیری؟ سید پاسخ داده: | آوردهاند که از سید پرسیدند که چگونه شیعه شدی در حالی که از طایفه شام و شهر حمیری؟ سید پاسخ داده: | ||
::صبت علی الرحمة صبا فکنت کمؤمن آل فرعون | ::صبت علی الرحمة صبا فکنت کمؤمن آل فرعون | ||
::همانند [[مؤمن آل فرعون]]، به یکباره رحمت پروردگار بر من فرو ریخته شد.<ref>شوشتری، مجالس المؤمنین، ص۵۰۳.</ref>{{ | ::همانند [[مؤمن آل فرعون]]، به یکباره رحمت پروردگار بر من فرو ریخته شد.<ref>شوشتری، مجالس المؤمنین، ص۵۰۳.</ref>{{یاد|محمد بن عمران مرزبانی در کتاب اخبار السید آورده است: | ||
::هر کس بگوید سید بر مذهب کیسانی باقی مانده بر او دروغ بسته و نسبت نادرست داده است. روشنترین دلیل بر بطلان این سخن، دعا و ثنای امام صادق(ع) بر او است. به امام گفتند سید شراب مینوشد، فرمود: اگر یک پای او لغزیده، پای دیگر ثابت و استوار مانده است... عباد بن صُهَیت به امام صادق(ع) عرض کرد: آیا به کسی دعا میکنی که شراب مینوشد و ابوبکر و عمر را دشنام میدهد و به رجعت یقین دارد؟... فرمود: دوستان آل محمد(ص) تا توبه نکنند، نمیمیرند.(شوشتری، مجالس المؤمنین، صص۵۱۱-۵۱۲.)}} | ::هر کس بگوید سید بر مذهب کیسانی باقی مانده بر او دروغ بسته و نسبت نادرست داده است. روشنترین دلیل بر بطلان این سخن، دعا و ثنای امام صادق(ع) بر او است. به امام گفتند سید شراب مینوشد، فرمود: اگر یک پای او لغزیده، پای دیگر ثابت و استوار مانده است... عباد بن صُهَیت به امام صادق(ع) عرض کرد: آیا به کسی دعا میکنی که شراب مینوشد و ابوبکر و عمر را دشنام میدهد و به رجعت یقین دارد؟... فرمود: دوستان آل محمد(ص) تا توبه نکنند، نمیمیرند.(شوشتری، مجالس المؤمنین، صص۵۱۱-۵۱۲.)}} | ||
خط ۵۹: | خط ۵۹: | ||
در حال حیات او چند زن راوی از جمله چهار دخترش اشعار او را روایت و با لحن خوش انشاد میکردند. هر یک قسمتی از قصاید او را از برداشتند و هر دخترش چهارصد قصیده از حفظ داشت.<ref>شوشتری، مجالس المؤمنین، ج۲، ص۵۰۳.</ref> | در حال حیات او چند زن راوی از جمله چهار دخترش اشعار او را روایت و با لحن خوش انشاد میکردند. هر یک قسمتی از قصاید او را از برداشتند و هر دخترش چهارصد قصیده از حفظ داشت.<ref>شوشتری، مجالس المؤمنین، ج۲، ص۵۰۳.</ref> | ||
فضیل الرسان نقل کرده که بر امام صادق علیهالسلام وارد شدم و حضرت از شهادت عمویش زید پرسید و سپس قصیده عینیه{{ | فضیل الرسان نقل کرده که بر امام صادق علیهالسلام وارد شدم و حضرت از شهادت عمویش زید پرسید و سپس قصیده عینیه{{یاد| قصیده عینیه او به این مطلع : |لامِّ عمروٍ باللّوی مربَعُ|طامسةٌ اعلامُها بُلقَعُ}} را زمزمه کرد و از شاعرش پرسید، پاسخ دادم سید حمیری. حضرت گفت: خدا رحمتش کند. گفتم من دیدم که او شرب خمر میکرد! حضرت فرمود: خدا رحمتش کند، خداوند محب علی را میبخشد.<ref>کشی، رجال، صص۲۸۵-۲۸۶؛ قهپایی، مجمع الرجال، ج۳، صص۱۸۲-۱۸۳؛ تستری، قاموس الرجال، ج۲، صص۱۰۶-۱۰۷؛ ابوالفرج، الاغانی، ج۷، ص۱۷۶.</ref> ابوالفرج نقل کرده امام صادق(ع) در خواب دید که سید همین قصیده را در محضر رسولالله(ص) خواند.<ref>ابوالفرج، الاغانی، ج۷، ص۱۷۲؛ ابن شاکر کتبی، فوات الوفیات، ج۱، ص۱۸۹.</ref> | ||
[[کشی]] در رجال خود آورده است که [[امام صادق(ع)]] سید را دید و فرمود: ::مادرت اسم تو را سید گذاشته است، تو نیز موفق شدهای و اکنون سید شاعرانی.<ref>کشی، رجال، ص۲۸۸؛ اعیان الشیعه، ج۳، ص۴۰۶؛ شوشتری، مجالس المؤمنین، ص۵۰۳؛ قهپایی، مجمع الرجال، ج۳، صص۱۸۵؛ تستری، قاموس الرجال، ج۲، ص۱۰۸.</ref> | [[کشی]] در رجال خود آورده است که [[امام صادق(ع)]] سید را دید و فرمود: ::مادرت اسم تو را سید گذاشته است، تو نیز موفق شدهای و اکنون سید شاعرانی.<ref>کشی، رجال، ص۲۸۸؛ اعیان الشیعه، ج۳، ص۴۰۶؛ شوشتری، مجالس المؤمنین، ص۵۰۳؛ قهپایی، مجمع الرجال، ج۳، صص۱۸۵؛ تستری، قاموس الرجال، ج۲، ص۱۰۸.</ref> | ||
[[علامه امینی]] از بیست و یک قصیده غدیریه او، اشعاری را در [[الغدیر]] آورده است<ref>الغدیر، ج۲، صص۲۱۳، ۲۳۱.</ref> | [[علامه امینی]] از بیست و یک قصیده غدیریه او، اشعاری را در [[الغدیر]] آورده است<ref>الغدیر، ج۲، صص۲۱۳، ۲۳۱.</ref> |
ویرایش