پرش به محتوا

زید بن ارقم: تفاوت میان نسخه‌ها

۴۰۱ بایت اضافه‌شده ،  ‏۲۴ ژوئن ۲۰۲۳
ویکی سازی
(اصلاح ارقام)
(ویکی سازی)
خط ۱۱: خط ۱۱:
| نسب/قبیله    =[[خزرج]]
| نسب/قبیله    =[[خزرج]]
| خویشاوندان سرشناس  =
| خویشاوندان سرشناس  =
| تاریخ و مکان درگذشت =[[سال ۶۵ قمری]] یا ۶۶ و یا ۶۸ق در [[کوفه]]
| تاریخ و مکان درگذشت =[[سال ۶۵ قمری]] یا [[سال ۶۶ هجری قمری|۶۶]] و یا [[سال ۶۸ هجری قمری|۶۸ق]] در [[کوفه]]
| نحوه درگذشت/شهادت =
| نحوه درگذشت/شهادت =
| مدفن =
| مدفن =
| زمان اسلام آوردن =
| زمان اسلام آوردن =
| نحوه اسلام آوردن =
| نحوه اسلام آوردن =
| حضور در جنگ‌ها  = در ۱۹ جنگ که ۱۷ تای آنها از غزوات بوده است  
| حضور در جنگ‌ها  = در ۱۹ جنگ که ۱۷ تای آنها از [[غزوه|غزوات]] بوده است  
| هجرت به        =
| هجرت به        =
| دلیل شهرت    =
| دلیل شهرت    =
| نقش‌های برجسته    =[[یاران امام علی(ع)]]
| نقش‌های برجسته    =[[یاران امام علی(ع)]]
| دیگر فعالیت‌ها  =راوی [[حدیث غدیر]] • شرکت در جنگ صفین • اعتراض به رفتار [[ابن زیاد]] با سر [[امام حسین(ع)]]
| دیگر فعالیت‌ها  =راوی [[حدیث غدیر]] • شرکت در [[جنگ صفین]] • اعتراض به رفتار [[ابن زیاد]] با سر [[امام حسین(ع)]]
| آثار            =
| آثار            =
}}
}}
خط ۳۱: خط ۳۱:


== زید در زمان پیامبر(ص) ==
== زید در زمان پیامبر(ص) ==
زید در نوزده جنگ شرکت داشت که در هفده [[غزوه]] همراه رسول خدا بود. اولین غزوه‌ای که شرکت نمود، [[غزوه بنی‌مصطلق ]] بود.<ref>ابن عبد البر، الاستیعاب، ۱۴۱۲ق/ ۱۹۹۲م، ج۲، ص۵۳۵.</ref> او به دلیل کمی سن در احد و بدر حاضر نشد.<ref> ابن عبد البر، الاستیعاب، ۱۴۱۲ق/ ۱۹۹۲م، ج۲، ص۵۳۵.</ref>
زید در نوزده جنگ شرکت داشت که در هفده [[غزوه]] همراه [[حضرت محمد صلی الله علیه و آله|رسول خدا]] بود. اولین غزوه‌ای که شرکت نمود، [[غزوه بنی‌مصطلق ]] بود.<ref>ابن عبد البر، الاستیعاب، ۱۴۱۲ق/ ۱۹۹۲م، ج۲، ص۵۳۵.</ref> او به دلیل کمی سن در [[غزوه بدر|بدر]] و [[غزوه احد|احد]] حاضر نشد.<ref> ابن عبد البر، الاستیعاب، ۱۴۱۲ق/ ۱۹۹۲م، ج۲، ص۵۳۵.</ref>


زید کسی است که سخن منافقانه [[عبدالله بن ابی]] را به پیامبر(ص) رساند.<ref group="یادداشت">ماجرا چنین بود: [[جهجاه بن مسعود غفاری]]، مزدور [[عمر بن خطاب]] که اسب او را می‌کشید با [[سنان بن وبر جهنی|سنان بن وَبَر جُهَنی]] حلیف بنی عوف بن خزرج بر سر آب زدوخورد کردند. «جهنی» [[انصار]] را به كمك خواست و «جهجاه» [[مهاجران]] را، قبایل «[[قریش]]» و «[[اوس و خزرج|أوس]]» و «[[اوس و خزرج|خزرج]]» به كمك ایشان شتافتند و شمشیرها كشیده شد، امّا به وساطت مردانی از مهاجر و أنصار سنان كه جهجاه او را زده بود، از حقّ خود صرف نظر كرد و نزاع از میان برخاست.
زید کسی است که سخن منافقانه [[عبدالله بن ابی]] را به پیامبر(ص) رساند.<ref group="یادداشت">ماجرا چنین بود: [[جهجاه بن مسعود غفاری]]، مزدور [[عمر بن خطاب]] که اسب او را می‌کشید با [[سنان بن وبر جهنی|سنان بن وَبَر جُهَنی]] حلیف بنی عوف بن خزرج بر سر آب زدوخورد کردند. «جهنی» [[انصار]] را به كمك خواست و «جهجاه» [[مهاجران]] را، قبایل «[[قریش]]» و «[[اوس و خزرج|أوس]]» و «[[اوس و خزرج|خزرج]]» به كمك ایشان شتافتند و شمشیرها كشیده شد، امّا به وساطت مردانی از [[مهاجرین|مهاجر]] و [[انصار|أنصار]] ، سنان كه جهجاه او را زده بود، از حقّ خود صرف نظر كرد و نزاع از میان برخاست.


عبدالله بن ابی از این پیش‌آمد خصوصاً از اینکه جهجاه، سنان را زده بود، خشم گرفت و در حضور جمعی از مردان قبیله خود، از جمله: زید بن ارقم، که جوانی نورس بود، گفت: آیا كار به جائی كشیده است كه اینان در سرزمین ما و در شهر ما بر ما برتری جویند و در مقابل ما ایستادگی كنند؟ این كاری است كه خودمان بر سر خود آورده‌ایم، به خدا قسم كه: مثل ما و این مهاجران قریش همان است كه گفته‌اند: سمّن كلبك یأكلك (سگت را فربه كن تا تو را بخورد).
عبدالله بن ابی از این پیش‌آمد خصوصاً از اینکه جهجاه، سنان را زده بود، خشم گرفت و در حضور جمعی از مردان قبیله خود، از جمله: زید بن ارقم، که جوانی نورس بود، گفت: آیا كار به جائی كشیده است كه اینان در سرزمین ما و در شهر ما بر ما برتری جویند و در مقابل ما ایستادگی كنند؟ این كاری است كه خودمان بر سر خود آورده‌ایم، به خدا قسم كه: مثل ما و این مهاجران قریش همان است كه گفته‌اند: سمّن كلبك یأكلك (سگت را فربه كن تا تو را بخورد).
خط ۶۰: خط ۶۰:
== حکومت امیرالمؤمنین(ع)==
== حکومت امیرالمؤمنین(ع)==
{{اصلی|خلافت امام علی(ع)}}
{{اصلی|خلافت امام علی(ع)}}
زید به همراه امام علی(ع) در [[جنگ صفین]] شرکت کرد و از یاران ویژه او بود.<ref>ابن عبدالبر، الاستیعاب، ۱۴۱۲ق/ ۱۹۹۲م،
زید به همراه [[امام علی علیه‌السلام|امام علی(ع)]] در [[جنگ صفین]] شرکت کرد و از یاران ویژه او بود.<ref>ابن عبدالبر، الاستیعاب، ۱۴۱۲ق/ ۱۹۹۲م،
ج۲، ص۵۳۶.</ref>
ج۲، ص۵۳۶.</ref>


برخی گفته‌اند در [[ماجرای رحبه]] هنگامی که [[امیرالمؤمنین(ع)]] از [[صحابه]] خواست که شنیده خود از پیامبر(ص) را درباره حدیث «من کنت مولاه فعلی مولاه» گواهی دهند زید گواهی نداد و امام دعا کرد که او کور شود و چنین شد.<ref>طبرانى، المعجم الكبير، ۱۴۰۴ق، ج ۵، ص ۱۷۱-۱۷۵.</ref> [[سید محسن امین]] می‌نویسد از آنجا که چنین روایتی درباره [[براء بن عازب]] [نیز] آمده است ظاهراً روایتهایی که کتمان شهادت را به زید نسبت داده‌اند اشتباه با براء است؛ چرا که راویان بسیاری، [[حدیث غدیر]] را از زید نقل کرده‌اند. علاوه بر اینکه، زید از کسانی است که علی را بر دیگران برتر می‌دانست و از یاران ویژه آن حضرت بود.<ref>الامین، اعیان الشیعة، ۱۴۰۶ق، ج۷، ص۸۸.</ref>
برخی گفته‌اند در [[ماجرای رحبه]] هنگامی که [[امیرالمؤمنین(ع)]] از [[صحابه]] خواست که شنیده خود از پیامبر(ص) را درباره حدیث «من کنت مولاه فعلی مولاه» گواهی دهند زید گواهی نداد و امام [[دعا]] کرد که او کور شود و چنین شد.<ref>طبرانى، المعجم الكبير، ۱۴۰۴ق، ج ۵، ص ۱۷۱-۱۷۵.</ref> [[سید محسن امین]] می‌نویسد از آنجا که چنین روایتی درباره [[براء بن عازب]] [نیز] آمده است ظاهراً روایتهایی که کتمان شهادت را به زید نسبت داده‌اند اشتباه با براء است؛ چرا که راویان بسیاری، [[حدیث غدیر]] را از زید نقل کرده‌اند. علاوه بر اینکه، زید از کسانی است که علی را بر دیگران برتر می‌دانست و از یاران ویژه آن حضرت بود.<ref>الامین، اعیان الشیعة، ۱۴۰۶ق، ج۷، ص۸۸.</ref>


== نقل حدیث غدیر ==
== نقل حدیث غدیر ==
{{اصلی|خطبه غدیر}}
{{اصلی|خطبه غدیر}}
زید از راویان [[حدیث غدیر]] از پیامبر(ص) است و راویان بسیاری در میان منابع معتبر اهل سنت (از جمله: [[احمد بن حنبل]] در مسند، نَسائی در السنن الکبری و خصائص امیرالمؤمنین، حاکم در مستدرک) این حدیث را با اسناد گوناگون از وی نقل کرده‌اند.<ref>رجوع کنید به: الامینی، الغدیر، ۱۴۱۶ق-۱۹۹۵م،‌ ج۱، ص۷۷-۹۲.</ref>
زید از راویان [[حدیث غدیر]] از پیامبر(ص) است و راویان بسیاری در میان منابع معتبر [[اهل سنت و جماعت|اهل سنت]] (از جمله: [[احمد بن حنبل]] در مسند، نَسائی در السنن الکبری و خصائص امیرالمؤمنین، حاکم در مستدرک) این حدیث را با اسناد گوناگون از وی نقل کرده‌اند.<ref>رجوع کنید به: الامینی، الغدیر، ۱۴۱۶ق-۱۹۹۵م،‌ ج۱، ص۷۷-۹۲.</ref>


== واکنش وی پس از عاشورا ==
== واکنش وی پس از عاشورا ==
:::::'''اعتراض به ابن زیاد'''
:::::'''اعتراض به ابن زیاد'''
[[علامه مجلسی]] می‌نویسد: از [[سعید بن معاذ]] و [[عمرو بن سهل]] نقل شده است که در مجلس ابن زیاد حاضر بودیم و مشاهده کردیم که عبیدالله با چوبدستی خود به چشم‌ها و لب [[امام حسین(ع)]] می‌زد و نسبت به آن حضرت جسارت می‌کرد؛ زید بن ارقم حاضر بود، با دیدن این صحنه گفت: ای ابن زیاد چوبدستی‌ات را بردار، چرا که من [[رسول خدا(ص)]] را دیدم که لبان مبارکش را بر این لب و دهان می‌نهاد، (و آنها را می‌بوسید) آنگاه با صدای بلند گریه کرد.
[[علامه مجلسی]] می‌نویسد: از [[سعید بن معاذ]] و [[عمرو بن سهل]] نقل شده است که در مجلس [[عبیدالله بن زیاد|ابن زیاد]] حاضر بودیم و مشاهده کردیم که عبیدالله با چوبدستی خود به چشم‌ها و لب [[امام حسین(ع)]] می‌زد و نسبت به آن حضرت جسارت می‌کرد؛ زید بن ارقم حاضر بود، با دیدن این صحنه گفت: ای ابن زیاد چوبدستی‌ات را بردار، چرا که من [[رسول خدا(ص)]] را دیدم که لبان مبارکش را بر این لب و دهان می‌نهاد، (و آنها را می‌بوسید) آنگاه با صدای بلند گریه کرد.


در اینجا ابن زیاد گفت: ای دشمن خدا! خداوند چشمانت را گریان کند! اگر پیرمرد فرتوتی نبودی که عقلت را از دست داده‌ای، به یقین گردنت را می‌زدم!<ref>گفتگوی زید و عبیدالله تا اینجا را [[شیخ مفید]] نیز در ارشاد، ۱۴۱۳ق، ص ۱۱۴-۱۱۵ با اندک اختلافی در عبارت، نقل کرده است.</ref>
در اینجا ابن زیاد گفت: ای دشمن خدا! خداوند چشمانت را گریان کند! اگر پیرمرد فرتوتی نبودی که عقلت را از دست داده‌ای، به یقین گردنت را می‌زدم!<ref>گفتگوی زید و عبیدالله تا اینجا را [[شیخ مفید]] نیز در ارشاد، ۱۴۱۳ق، ص ۱۱۴-۱۱۵ با اندک اختلافی در عبارت، نقل کرده است.</ref>
خط ۷۷: خط ۷۷:
زید گفت: پس بگذار ماجرای دیگری را برای تو بگویم که از آنچه گفتم نیز مهم‌تر است و آن این است که من روزی رسول خدا(صلی الله علیه وآله) را دیدم که حسن(علیه‌السلام) را روی زانوی راست و حسین(علیه‌السلام) را روی زانوی چپ خود نشانده بود؛ دستان مبارک خود را بر سر آنها کشید و گفت: {{عربی|«أَللّهُمَّ إِنّی أسْتَوْدِعُکَ إیاهُما وَ صالِحَ الْمُؤمِنینَ»؛|ترجمه=خدایا من این دو و مؤمنان صالح را به تو می‌سپارم.}} اکنون بگو با امانت رسول خدا چه کرده‌ای؟<ref>المجلسی، بحارالانوار، بی‌تا،‌ ج۴۵، ص۱۱۸.</ref>
زید گفت: پس بگذار ماجرای دیگری را برای تو بگویم که از آنچه گفتم نیز مهم‌تر است و آن این است که من روزی رسول خدا(صلی الله علیه وآله) را دیدم که حسن(علیه‌السلام) را روی زانوی راست و حسین(علیه‌السلام) را روی زانوی چپ خود نشانده بود؛ دستان مبارک خود را بر سر آنها کشید و گفت: {{عربی|«أَللّهُمَّ إِنّی أسْتَوْدِعُکَ إیاهُما وَ صالِحَ الْمُؤمِنینَ»؛|ترجمه=خدایا من این دو و مؤمنان صالح را به تو می‌سپارم.}} اکنون بگو با امانت رسول خدا چه کرده‌ای؟<ref>المجلسی، بحارالانوار، بی‌تا،‌ ج۴۵، ص۱۱۸.</ref>


مطابق نقل طبری، زید بن ارقم پس از این گفتگو از مجلس ابن زیاد برخاست و بیرون رفت.<ref>مجلسی،‌ بحارالانوار ،‌بی‌تا، ج ۴۵، ص۱۱۷ آمده است: او در حالی که صدایش به گریه بلند بود، از آنجا خارج شد.</ref>
مطابق نقل طبری، زید بن ارقم پس از این گفتگو از مجلس [[عبیدالله بن زیاد|ابن زیاد]] برخاست و بیرون رفت.<ref>مجلسی،‌ بحارالانوار ،‌بی‌تا، ج ۴۵، ص۱۱۷ آمده است: او در حالی که صدایش به گریه بلند بود، از آنجا خارج شد.</ref>
وقتی که بیرون رفت، برخی از مردم گفتند: زید بن ارقم سخنان دیگری بر زبان جاری ساخت که اگر عبیدالله آنها را می‌شنید، حتماً او را به قتل می‌رساند.
وقتی که بیرون رفت، برخی از مردم گفتند: زید بن ارقم سخنان دیگری بر زبان جاری ساخت که اگر عبیدالله آنها را می‌شنید، حتماً او را به قتل می‌رساند.
راوی این خبر می‌گوید: پرسیدم چه گفت؟
راوی این خبر می‌گوید: پرسیدم چه گفت؟
گفتند: زید هنگامی که از کنار ما می‌گذشت، گفت: «مَلِکَ عَبْدٌ حُرّاً; برده‌ای مالک آزاده‌ای شده است»؛ سپس افزود: {{عربی|«یا مَعْشَرَ الْعَرَبِ! اَلْعَبیدُ بَعْدَ الْیوْمِ، قَتَلْتُمُ ابْنَ فاطِمَةَ وَ أَمَّرْتُمُ ابْنَ مَرْجانَةَ، فَهُوَ یقْتُلُ خِیارَکُمْ وَ یسْتَعْبِدُ شِرارَکُمْ، فَرَضیتُمْ بِالذُّلِّ، فَبُعْداً لِمَنْ رَضِی بِالذُّلِّ»؛|ترجمه=ای مردم عرب! شما پس از این روز، برده اید! فرزند فاطمه را کشتید و پسر مرجانه را فرمانروا ساختید. او کسی است که خوبان شما را می‌کشد و بدان شما را به بردگی و فرمانبری می‌گیرد، از رحمت خدا دورباد آن کس که به ذلّت و خواری راضی شد.}}<ref>طبری، تاریخ طبری، ۱۳۸۷ق/۱۹۹۷م، ج۵، ص۴۵۶ و مجلسی، بحارالانوار، بی‌تا، ج۴۵، ص۱۱۶ (با مقداری تفاوت).</ref>
گفتند: زید هنگامی که از کنار ما می‌گذشت، گفت: «مَلِکَ عَبْدٌ حُرّاً; برده‌ای مالک آزاده‌ای شده است»؛ سپس افزود: {{عربی|«یا مَعْشَرَ الْعَرَبِ! اَلْعَبیدُ بَعْدَ الْیوْمِ، قَتَلْتُمُ ابْنَ فاطِمَةَ وَ أَمَّرْتُمُ ابْنَ مَرْجانَةَ، فَهُوَ یقْتُلُ خِیارَکُمْ وَ یسْتَعْبِدُ شِرارَکُمْ، فَرَضیتُمْ بِالذُّلِّ، فَبُعْداً لِمَنْ رَضِی بِالذُّلِّ»؛|ترجمه=ای مردم عرب! شما پس از این روز، برده اید! فرزند فاطمه را کشتید و پسر مرجانه را فرمانروا ساختید. او کسی است که خوبان شما را می‌کشد و بدان شما را به بردگی و فرمانبری می‌گیرد، از رحمت خدا دورباد آن کس که به ذلّت و خواری راضی شد.}}<ref>طبری، تاریخ طبری، ۱۳۸۷ق/۱۹۹۷م، ج۵، ص۴۵۶ و مجلسی، بحارالانوار، بی‌تا، ج۴۵، ص۱۱۶ (با مقداری تفاوت).</ref>


:::::'''قرآن‌خوانی بر نیزه'''
:::::'''قرآن‌خوانی بر نیزه'''
روایت دیگری نیز از زید نقل شده است که می‌گوید: هنگامی که سر امام حسین(ع) در [[کوفه]] در حالی که بر نیزه بود در برابرم عبور داده شد من در غرفه‌ای نشسته بودم. چون مقابل من رسید شنیدم می‌گفت: {{متن قرآن| أَمْ حَسِبْتَ أَنَّ أَصْحَابَ الْكَهْفِ وَالرَّ‌قِیمِ كَانُوا مِنْ آیاتِنَا عَجَبًا|ترجمه= مگر پنداشتی [[اصحاب کهف]] و [[اصحاب رقیم|رقیم]] [=خفتگان غار لوحه‌دار] از آیات ما شگفت بوده است؟|سوره= [[سوره کهف|کهف]]|آیه=۹}} پس به خدا سوگند مو بر بدنم راست شد و صدا زدم: پسر رسول خدا! بخدا سوگند! سر تو شگفت‌تر و شگفت‌تر است.<ref>المفید، الارشاد، ۱۴۱۳ق،‌ ص۱۱۷.</ref>
روایت دیگری نیز از زید نقل شده است که می‌گوید: هنگامی که سر امام حسین(ع) در [[کوفه]] در حالی که بر نیزه بود در برابرم عبور داده شد من در غرفه‌ای نشسته بودم. چون مقابل من رسید شنیدم می‌گفت: {{متن قرآن| أَمْ حَسِبْتَ أَنَّ أَصْحَابَ الْكَهْفِ وَالرَّ‌قِیمِ كَانُوا مِنْ آیاتِنَا عَجَبًا|ترجمه= مگر پنداشتی [[اصحاب کهف]] و [[اصحاب رقیم|رقیم]] [=خفتگان غار لوحه‌دار] از آیات ما شگفت بوده است؟|سوره= [[سوره کهف|کهف]]|آیه=۹}} پس به خدا سوگند مو بر بدنم راست شد و صدا زدم: پسر رسول خدا! بخدا سوگند! سر تو شگفت‌تر و شگفت‌تر است.<ref>المفید، الارشاد، ۱۴۱۳ق،‌ ص۱۱۷.</ref>


==درگذشت==
==درگذشت==
سال مرگ زید مورد اختلاف است. ابن سعد در طبقات، حاکم در مستدرک، نیز در استیعاب و اُسْدُالغابة گفته‌اند وی در [[کوفه]] در ۶۸ق درگذشت. برخی درگذشتِ وی را در کوفه در روزگار حکمرانی [[مختار]] در [[سال ۶۶ قمری]] و برخی [[سال ۶۵ قمری|۶۵ق]] را سال درگذشت وی دانسته‌اند.<ref>الامین، اعیان الشیعه، ۱۴۰۶ق، ج۷، ص۸۷.</ref>
سال مرگ زید مورد اختلاف است. ابن سعد در طبقات، حاکم در مستدرک، نیز در استیعاب و اُسْدُالغابة گفته‌اند وی در [[کوفه]] در [[سال ۶۸ هجری قمری|۶۸ق]] درگذشت. برخی درگذشتِ وی را در کوفه در روزگار حکمرانی [[مختار]] در [[سال ۶۶ قمری]] و برخی [[سال ۶۵ قمری|۶۵ق]] را سال درگذشت وی دانسته‌اند.<ref>الامین، اعیان الشیعه، ۱۴۰۶ق، ج۷، ص۸۷.</ref>


==پانویس==
==پانویس==
confirmed، templateeditor
۱۲٬۳۱۵

ویرایش