پرش به محتوا

هشام بن عبدالملک: تفاوت میان نسخه‌ها

اصلاح متن
جز (اصلاح نام مغنیه)
(اصلاح متن)
خط ۲۷: خط ۲۷:
| پس از =  
| پس از =  
}}
}}
'''هشام بن عبدالملک''' (۷۲-۱۲۵ق) دهمین خلیفه اموی و از [[قبیله قریش]] بود که پس از مرگ [[یزید بن عبدالملک]] در سال [[سال ۱۰۵ هجری قمری|۱۰۵ق]] به [[خلافت]] رسید. وی دستور قتل امام محمدباقر(ع) را در سال [[سال ۱۲۴ هجری قمری|۱۲۴ق]] صادر نمود.
'''هشام بن عبدالملک''' (۷۲-۱۲۵ق) دهمین خلیفه اموی و از [[قبیله قریش]] که پس از مرگ [[یزید بن عبدالملک]] در سال [[سال ۱۰۵ هجری قمری|۱۰۵ق]] به [[خلافت]] رسید. گفته شده که وی دستور قتل امام محمدباقر(ع) را در سال [[سال ۱۲۴ هجری قمری|۱۲۴ق]] صادر نمود.


هشام ۱۹ سال خلافت کرد و گفته شده که در این مدت تلاش کرد با انجام اقداماتی پایه‌های خلافت بنی‌امیه را محکم کند. بنابر گزارش‌های تاریخی، جان مسلمانان و به‌خصوص [[شیعه|شیعیان]]، برای او هیچ ارزشی نداشت و به بهانه‌های مختلف آنها را می‌کشت.
هشام ۱۹ سال خلافت کرد و گفته شده که در این مدت تلاش کرد با انجام اقداماتی پایه‌های خلافت بنی‌امیه را محکم کند. بنابر گزارش‌های تاریخی، جان مسلمانان و به‌خصوص [[شیعه|شیعیان]] برای او هیچ ارزشی نداشت و به بهانه‌های مختلف آنها را می‌کشت.


در زمان خلافت هشام بن عبدالملک قیام‌های زیادی انجام شد که مهمترین آنها قیام زید بن علی بن الحسین(ع) بود و او در نامه‌ای به والی کوفه نوشت که زید را از [[کوفه]] اخراج کرده و او را بکشد. اتفاق مهم دیگر، پراکنده شدن مبلّغان [[بنی‌عباس]] در سرزمین‌های شرقی اسلام، و آغاز جنبش‌های شیعیان بود که پنهانی فعالیت می‌کردند.
در زمان خلافت هشام بن عبدالملک قیام‌های زیادی انجام شد که مهمترین آنها قیام زید بن علی بن الحسین(ع) بود و او در نامه‌ای به والی کوفه نوشت که زید را از [[کوفه]] اخراج کرده و او را بکشد. اتفاق مهم دیگر، پراکنده شدن مبلّغان [[بنی‌عباس]] در سرزمین‌های شرقی اسلام، و آغاز جنبش‌های شیعیان بود که پنهانی فعالیت می‌کردند. در زمان هشام، در خراسان بزرگ، فتوحات گسترده‌ای انجام شد و [[خوارج]] هم در قسمتی از سرزمین‌های اسلامی فعالیت می‌کردند.
در زمان هشام، در خراسان بزرگ، فتوحات گسترده‌ای انجام شد و [[خوارج]] هم در قسمتی از سرزمین‌های اسلامی فعالیت می‌کردند.


==زندگینامه==
==زندگینامه==
هشام بن عبدالملک در اوایل سال [[سال ۷۲ هجری قمری|۷۲ق]] در [[مدینه]] به دنیا آمد<ref>ابن‌اثیر، الکامل فی التاریخ، ۱۳۸۵ش، ج۵، ص۱۲۳.</ref> اما مقریزی از مورخان اهل‌سنت نوشته که زادگاه او [[دمشق]] است.<ref>بلاذری، انساب الاشراف، بی‌تا، ج۸ ص۳۶۷.</ref>
هشام بن عبدالملک در اوایل سال [[سال ۷۲ هجری قمری|۷۲ق]] زاده شد.<ref>ابن‌اثیر، الکامل فی التاریخ، ۱۳۸۵ش، ج۵، ص۱۲۳.</ref> ابن‌اثر محل تولد او را [[مدینه]] و مقریزی آن را [[دمشق]] ذکر کرده است.<ref>بلاذری، انساب الاشراف، بی‌تا، ج۸ ص۳۶۷.</ref>


مادرش او را هشام نامید و کنیۀ او اباولید بود و چون چشمش لوچ بود، به هشام احول معروف شد.<ref>خلیفه بن خیاط، تاریخ، ۱۴۱۵ق، ج۱، ص۲۳۸.</ref> وی از قبیلۀ قریش، از اعراب عدنانی و از طایفۀ بنی‌امیه بود.<ref>قلقشندی، قلائد الجمان فی التعریف بقبائل عرب الزمان، ۱۹۸۲م، ج۱، ص۸۲.</ref> پدرش [[عبدالملک بن مروان]]، پنجمین خلیفۀ اموی، و مادرش عایشه یا فاطمه، دختر هاشم بن اسماعیل مخزومی بود.<ref>ابن‌الجوزی، المنتظم فی تاریخ الأمم و الملوک، ۱۴۱۲ق، ج۷، ص۹۷.</ref>
مادرش او را هشام نامید و کنیۀ او اباولید بود و چون چشمش لوچ بود، به هشام احول معروف شد.<ref>خلیفه بن خیاط، تاریخ، ۱۴۱۵ق، ج۱، ص۲۳۸.</ref> وی از قبیلۀ قریش، از اعراب عدنانی و از طایفۀ بنی‌امیه بود.<ref>قلقشندی، قلائد الجمان فی التعریف بقبائل عرب الزمان، ۱۹۸۲م، ج۱، ص۸۲.</ref> پدرش [[عبدالملک بن مروان]]، پنجمین خلیفۀ اموی، و مادرش عایشه یا فاطمه، دختر هاشم بن اسماعیل مخزومی بود.<ref>ابن‌الجوزی، المنتظم فی تاریخ الأمم و الملوک، ۱۴۱۲ق، ج۷، ص۹۷.</ref>
خط ۴۸: خط ۴۶:
هشام پس از مرگ [[یزید بن عبدالملک]] در [[شعبان]] سال ۱۰۵ق، در ۳۴ سالگی به خلافت رسید.<ref>دینوری، الاخبار الطوال، ۱۹۶۰، ج۱، ص۳۳۵.</ref> وقتی خبر خلافت به او رسید، در روستایی به نام رصافه بود و از آنجا به دمشق رفت و در اول ماه [[رمضان]] سال [[سال ۱۰۵ هجری قمری|۱۰۵ق]]، مردم با او برای [[خلافت]] [[بیعت]] کردند.<ref>ابن‌خلدون، تاریخ ابن‌خلدون، ۱۹۷۱، ج۳، ص۱۰۶.</ref>
هشام پس از مرگ [[یزید بن عبدالملک]] در [[شعبان]] سال ۱۰۵ق، در ۳۴ سالگی به خلافت رسید.<ref>دینوری، الاخبار الطوال، ۱۹۶۰، ج۱، ص۳۳۵.</ref> وقتی خبر خلافت به او رسید، در روستایی به نام رصافه بود و از آنجا به دمشق رفت و در اول ماه [[رمضان]] سال [[سال ۱۰۵ هجری قمری|۱۰۵ق]]، مردم با او برای [[خلافت]] [[بیعت]] کردند.<ref>ابن‌خلدون، تاریخ ابن‌خلدون، ۱۹۷۱، ج۳، ص۱۰۶.</ref>


گفته شده که هشام بن عبدالملک تلاش کرد بار دیگر پایه‌های خلافت [[بنی‌امیه]] را استوار کند؛ مورخان نوشته‌اند که هشام روش تقریباً ثابت خلافت بنی‌امیه را در عزل و نصب والیان در مناطقی چون [[عراق]] و [[خراسان بزرگ|خراسان]] در پیش گرفت که هدف کلی آن ایجاد توازن قوا میان قبایل رقیب یمانی و قیسی بود.<ref>طبری، تاریخ، بی‌تا، ج۷، ص۲۰۳.</ref> هشام مدتی نسبتاً طولانی خلافت کرد و گفته شده که برای رونق اقتصادی و ایجاد انضباط دیوانی تلاش زیادی کرد، تا آنجا که بعدها [[منصور عباسی]] و برخی دیگر از [[بنی‌عباس|عباسیان]] از روش هشام پیروی می‌کردند.<ref>مسعودی، مروج‌الذهب، بی‌تا، ج۴، ص۱۳۱.</ref>
گفته شده که هشام بن عبدالملک تلاش کرد بار دیگر پایه‌های خلافت [[بنی‌امیه]] را استوار کند؛ مورخان نوشته‌اند که هشام روش تقریباً ثابت خلافت بنی‌امیه را در عزل و نصب والیان در مناطقی چون [[عراق]] و [[خراسان بزرگ|خراسان]] در پیش گرفت که هدف کلی آن ایجاد توازن قوا میان قبایل رقیب یمانی و قیسی بود.<ref>طبری، تاریخ، بی‌تا، ج۷، ص۲۰۳.</ref> هشام مدتی نسبتاً طولانی خلافت کرد و گفته شده که برای رونق اقتصادی و ایجاد انضباط دیوانی تلاش زیادی کرد، تا آنجا که بعدها [[منصور عباسی]] و برخی دیگر از [[بنی‌عباس|عباسیان]] از روش هشام پیروی می‌کردند.<ref>مسعودی، مروج‌الذهب، بی‌تا، ج۴، ص۱۳۱.</ref> گفته شده که هشام هر مردی از [[بنی‌مروان]] را که مقرری دریافت می‌کرد، به جنگ می‌فرستاد.<ref>طبری، تاریخ، بی‌تا، ج۷، ص۲۰۲.</ref>
هشام هر مردی از [[بنی‌مروان]] را که مقرری دریافت می‌کرد، به جنگ می‌فرستاد.<ref>طبری، تاریخ، بی‌تا، ج۷، ص۲۰۲.</ref>


==چگونگی رفتار هشام با [[امامان شیعه|امامان معصوم(ع)]]==
==چگونگی رفتار هشام با [[امامان شیعه|امامان معصوم(ع)]]==
خط ۵۵: خط ۵۲:


*امام سجاد(ع)
*امام سجاد(ع)
بنابر آنچه در [[الاختصاص (کتاب)|کتاب الاختصاص]] شیخ مفید آمده، هشام بن عبدالملک در دوره خلافت پدرش (۲۶-۸۶ق)، برای انجام [[حج|حجّ]] به طواف [[کعبه]] رفت و به‌دلیل شلوغی جمعیت نتوانست [[استلام حجر]] را انجام دهد، اما در همان حال، علی بن حسین(ع) وارد مسجدالحرام شد و وقتی به‌سوی حجرالاسود رفت، مردم خود به او احترام کرده و از سر راهش کنار رفتند تا بتواند حجرالاسود را لمس کند.<ref>مفید، الإختصاص‏، بی‌تا، ص۱۹۱.</ref>
بنابر آنچه در [[الاختصاص (کتاب)|کتاب الاختصاص]] شیخ مفید آمده، هشام بن عبدالملک در دوره خلافت پدرش (۲۶-۸۶ق)، برای انجام [[حج|حجّ]] به طواف [[کعبه]] رفت و به‌دلیل شلوغی جمعیت نتوانست [[استلام حجر]] را انجام دهد، اما در همان حال، علی بن حسین(ع) وارد مسجدالحرام شد و وقتی به‌سوی حجرالاسود رفت، مردم خود به او احترام کرده و از سر راهش کنار رفتند تا بتواند حجرالاسود را لمس کند.<ref>مفید، الإختصاص‏، بی‌تا، ص۱۹۱.</ref> به‌گفته ابن‌شهرآشوب در کتاب مناقب آل‌ابیطالب، هشام از دیدن این منظره خیلی ناراحت شد و در پاسخ به یکی از شامیان که پرسید او کیست، با آنکه علی بن حسین را می‌شناخت، گفت «او را نمی‌شناسم».<ref>ابن‌شهرآشوب مازندرانی،‏ مناقب آل أبی طالب(ع)، بی‌تا، ج۴، ص۱۶۹.</ref>
به‌گفته ابن‌شهرآشوب در کتاب مناقب آل‌ابیطالب، هشام از دیدن این منظره خیلی ناراحت شد و در پاسخ به یکی از شامیان که پرسید او کیست، با آنکه علی بن حسین را می‌شناخت، گفت «او را نمی‌شناسم».<ref>ابن‌شهرآشوب مازندرانی،‏ مناقب آل أبی طالب(ع)، بی‌تا، ج۴، ص۱۶۹.</ref>


گفته شده که [[فرزدق]] در همان جا حاضر بود و گفت من او را می‌شناسم و قصیده‌ای در وصف امام سجاد(ع) سرود. این کار موجب ناراحتی هشام بن عبدالملک شد و به قطع حقوق ماهیانه فرزدق و زندانی شدنش در مکانی میان مکه و [[مدینه|مدینه]]، معروف به (عسفان)، انجامید.<ref>ابن‌شهرآشوب مازندرانی،‏ مناقب آل أبی طالب (ع)، بی‌تا، ج۴، ص۱۶۹.</ref>
گفته شده که [[فرزدق]] در همان جا حاضر بود و گفت من او را می‌شناسم و قصیده‌ای در وصف امام سجاد(ع) سرود و این کار موجب ناراحتی هشام بن عبدالملک شد و به قطع حقوق ماهیانه فرزدق و زندانی شدنش در مکانی میان مکه و [[مدینه|مدینه]]، معروف به (عسفان)، انجامید.<ref>ابن‌شهرآشوب مازندرانی،‏ مناقب آل أبی طالب (ع)، بی‌تا، ج۴، ص۱۶۹.</ref>


*امام باقر و امام صادق(ع)
*امام باقر و امام صادق(ع)
۴۴۱

ویرایش