کاربر ناشناس
حله (شهر): تفاوت میان نسخهها
جز
بدون خلاصۀ ویرایش
imported>Lohrasbi جزبدون خلاصۀ ویرایش |
imported>Hasaninasab جزبدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۷۵: | خط ۷۵: | ||
در ۵۰۱، [[سیفالدوله]] به ابودُلَف [[سرخاببن کیخسرو دیلمی]] (حاکم [[ساوه]])، که مورد خشم سلطان[[محمد بن ملکشاه سلجوقی]] قرار گرفته بود، پناه داد و حاضر نشد وی را تسلیم کند. سلطان سلجوقی به حلّه لشکر کشید و [[سیفالدوله]] در مصاف با سپاه سلجوقی کشته شد.<ref>هبةاللّهبن ناصر حلّی، ج ۱، ص ۲۲؛عمادالدین کاتب، ج ۱، ابناثیر، ج۱۰، ص۴۴۰-۴۴۹</ref> در ۵۰۲، سلطان سلجوقی حکومت بخشی از شهر حلّه را به [[سعیدبن حُمَید عمری خفاجی]]، سپهسالار لشکر سیفالدوله، سپرد و بخشهای دیگر آن را به صورت تیول به قبایل [[کرد]] واگذار کرد <ref>ابناثیر، ج۱۰، ص ۴۷۱؛یوسف حلّی، قسم ۱، ص ۳۱-۳۲</ref>. در ۵۱۲، دبیسبن صدقه به فرمان سلطان محمود سلجوقی، حاکم حلّه شد.<ref>ابناثیر، ج۱۰، ص ۵۳۳</ref> | در ۵۰۱، [[سیفالدوله]] به ابودُلَف [[سرخاببن کیخسرو دیلمی]] (حاکم [[ساوه]])، که مورد خشم سلطان[[محمد بن ملکشاه سلجوقی]] قرار گرفته بود، پناه داد و حاضر نشد وی را تسلیم کند. سلطان سلجوقی به حلّه لشکر کشید و [[سیفالدوله]] در مصاف با سپاه سلجوقی کشته شد.<ref>هبةاللّهبن ناصر حلّی، ج ۱، ص ۲۲؛عمادالدین کاتب، ج ۱، ابناثیر، ج۱۰، ص۴۴۰-۴۴۹</ref> در ۵۰۲، سلطان سلجوقی حکومت بخشی از شهر حلّه را به [[سعیدبن حُمَید عمری خفاجی]]، سپهسالار لشکر سیفالدوله، سپرد و بخشهای دیگر آن را به صورت تیول به قبایل [[کرد]] واگذار کرد <ref>ابناثیر، ج۱۰، ص ۴۷۱؛یوسف حلّی، قسم ۱، ص ۳۱-۳۲</ref>. در ۵۱۲، دبیسبن صدقه به فرمان سلطان محمود سلجوقی، حاکم حلّه شد.<ref>ابناثیر، ج۱۰، ص ۵۳۳</ref> | ||
در ۵۱۷، [[مسترشد باللّه]]، خلیفه عباسی، به جنگ [[دبیس]] رفت و او را شکست داد و حلّه را تصرف کرد.<ref>ابناثیر، ج ۱۰، ص ۵۶۵-۵۶۶، ۵۹۸-۶۰۰، ۶۰۷-۶۱۰؛سبط ابنجوزی، ج ۸، قسم ۱، ص ۸۹-۹۱، ۱۰۹-۱۱۰</ref> [[دبیس]] متواری شد و در ۵۲۹ در [[آذربایجان]]، به دستور سلطان [[مسعودبن محمد سلجوقی]] کشته شد.<ref>ابناثیر، ج۱۰، ص ۶۷۹، ج ۱۱، ص۳۰؛سبط ابنجوزی، ج ۸، قسم ۱، ص ۱۵۲</ref> وقتی خبر قتل دبیس به حلّه رسید، سپاهیان و هواداران [[مزیدیان]]، صدقه پسر چهارده ساله او را به حکومت برگزیدند و مزیدیان تا ۵۴۷ یا ۵۵۸ در حلّه حکومت کردند.<ref>صفدی، ج ۲۱، ص ۱۰۲؛دوری، ص ۱۷۷؛یعقوبی نجفی، ج ۱، جزء۱، ص ۶</ref> | در ۵۱۷، [[مسترشد باللّه]]، خلیفه عباسی، به جنگ [[دبیس]] رفت و او را شکست داد و حلّه را تصرف کرد.<ref>ابناثیر، ج ۱۰، ص ۵۶۵-۵۶۶، ۵۹۸-۶۰۰، ۶۰۷-۶۱۰؛سبط ابنجوزی، ج ۸، قسم ۱، ص ۸۹-۹۱، ۱۰۹-۱۱۰</ref> [[دبیس]] متواری شد و در ۵۲۹ در [[آذربایجان (منطقه)|آذربایجان]]، به دستور سلطان [[مسعودبن محمد سلجوقی]] کشته شد.<ref>ابناثیر، ج۱۰، ص ۶۷۹، ج ۱۱، ص۳۰؛سبط ابنجوزی، ج ۸، قسم ۱، ص ۱۵۲</ref> وقتی خبر قتل دبیس به حلّه رسید، سپاهیان و هواداران [[مزیدیان]]، صدقه پسر چهارده ساله او را به حکومت برگزیدند و مزیدیان تا ۵۴۷ یا ۵۵۸ در حلّه حکومت کردند.<ref>صفدی، ج ۲۱، ص ۱۰۲؛دوری، ص ۱۷۷؛یعقوبی نجفی، ج ۱، جزء۱، ص ۶</ref> | ||
پس از مزیدیان، حلّه بهتناوب تحت نفوذ حکام عباسی و سلجوقی درآمد.<ref>ابناثیر، ج ۱۱، ص ۱۶۲، ۲۱۳، ۲۷۶-۲۷۷</ref> در دوره حکومت [[عباسیان]]، حلّه شهری آباد بود و شهرهای اطراف آن تقریبآ به هم پیوسته بودند.<ref>سامی، ذیل مادّه</ref> در ۵۷۰، [[قطبالدین قیماز]]، که بر [[خلفای عباسی]] شورش کرده بود، برای مدتی کوتاه بر حلّه حکومت کرد. در ۵۷۱، امیر ابوالمکارم مجدالدین [[ابوسعید طاشتکین]] مستنجدی به مدت سیزده سال بر این شهر حکومت راند.<ref>ابناثیر، ج ۱۱، ص۴۲۴ـ ۴۲۵؛یوسف حلّی، قسم ۱، ص۵۱-۵۲</ref> در قرن ششم به نوشته [[ابنجبیر]]،<ref>ص۱۸۹</ref> رود حلّه شهر را به دو قسمت تقسیم میکرد. بخش شرقی و غربی شهر با پل شناور عظیمی متشکل از مجموعهای از قایقهای متصل بههم که با زنجیرهای محکمی به خشکی متصل بودند، بهیکدیگر مرتبط میشدند. او شهر را آباد و بزرگ، با آب و هوای خوش و دارای بازارهای پررونق و باغهای میوه و خرمای فراوان و برج و باروی خاکی وصف میکند. | پس از مزیدیان، حلّه بهتناوب تحت نفوذ حکام عباسی و سلجوقی درآمد.<ref>ابناثیر، ج ۱۱، ص ۱۶۲، ۲۱۳، ۲۷۶-۲۷۷</ref> در دوره حکومت [[عباسیان]]، حلّه شهری آباد بود و شهرهای اطراف آن تقریبآ به هم پیوسته بودند.<ref>سامی، ذیل مادّه</ref> در ۵۷۰، [[قطبالدین قیماز]]، که بر [[خلفای عباسی]] شورش کرده بود، برای مدتی کوتاه بر حلّه حکومت کرد. در ۵۷۱، امیر ابوالمکارم مجدالدین [[ابوسعید طاشتکین]] مستنجدی به مدت سیزده سال بر این شهر حکومت راند.<ref>ابناثیر، ج ۱۱، ص۴۲۴ـ ۴۲۵؛یوسف حلّی، قسم ۱، ص۵۱-۵۲</ref> در قرن ششم به نوشته [[ابنجبیر]]،<ref>ص۱۸۹</ref> رود حلّه شهر را به دو قسمت تقسیم میکرد. بخش شرقی و غربی شهر با پل شناور عظیمی متشکل از مجموعهای از قایقهای متصل بههم که با زنجیرهای محکمی به خشکی متصل بودند، بهیکدیگر مرتبط میشدند. او شهر را آباد و بزرگ، با آب و هوای خوش و دارای بازارهای پررونق و باغهای میوه و خرمای فراوان و برج و باروی خاکی وصف میکند. |