پرسش:خداوند چگونه با حضرت موسی سخن گفت؟: تفاوت میان نسخهها
پرسش:خداوند چگونه با حضرت موسی سخن گفت؟ (نمایش مبدأ)
نسخهٔ ۵ دسامبر ۲۰۲۱، ساعت ۱۴:۲۷
، ۵ دسامبر ۲۰۲۱←سخن گفتن خداوند با حضرت موسی
جز (Rezapour صفحهٔ پرسش:خداوند چگونه با حضرت موسی سخن گفت را به پرسش:خداوند چگونه با حضرت موسی سخن گفت؟ منتقل کرد) |
|||
خط ۱۴: | خط ۱۴: | ||
[[امام علی(ع)]] در ذیل گفتاری، سخن گفتن خداوند با حضرت موسی(ع) را گفتاری بدون نیاز به اعضا و جوارح مادی مثل دهان دانسته است.<ref>شیخ صدوق، التوحيد، ۱۳۹۸ق، ص۷۹.</ref> [[امام رضا(ع)]] نیز سخن گفتن خداوند را بدون استفاده از دهان و زبان دانسته که با سخن گفتن مخلوقات با یکدیگر تفاوت دارد.<ref>مجلسی، بحار الأنوار، ۱۴۰۳ق، ج۴، ص۱۵۲.</ref> | [[امام علی(ع)]] در ذیل گفتاری، سخن گفتن خداوند با حضرت موسی(ع) را گفتاری بدون نیاز به اعضا و جوارح مادی مثل دهان دانسته است.<ref>شیخ صدوق، التوحيد، ۱۳۹۸ق، ص۷۹.</ref> [[امام رضا(ع)]] نیز سخن گفتن خداوند را بدون استفاده از دهان و زبان دانسته که با سخن گفتن مخلوقات با یکدیگر تفاوت دارد.<ref>مجلسی، بحار الأنوار، ۱۴۰۳ق، ج۴، ص۱۵۲.</ref> | ||
== سخن گفتن خداوند با حضرت موسی == | == سخن گفتن خداوند با حضرت موسی == | ||
خداوند در [[سوره نساء]] آورده که با موسی(ع) سخن گفته است: «كَلَّمَ | خداوند در [[سوره نساء]] آورده که با موسی(ع) سخن گفته است: «كَلَّمَ اللَه مُوسى تَكْليماً؛ خداوند با موسى سخن گفت».<ref>سوره نساء، آیه ۱۶۴.</ref> همچنین در [[سوره اعراف]] خطاب به موسی(ع) فرموده که او را به جهت رسالتها و سخن گفتن با خداوند، بر مردم برتری داده است.<ref>سوره اعراف، آیه۱۴۴.</ref> | ||
خداوند در [[سوره بقره]] برتری دادن برخی [[پیامبران]] بر برخی دیگر را ذکر میکند که گاه این برتری بوسیله سخن گفتن با خدواند بوده است.<ref>بقره، ۲۵۳.</ref> مشهور مفسران این فضیلت گفتگو را برای حضرت موسی دانستهاند.<ref>رشید رضا، المنار، ۱۹۹۰م، ج۳، ص۴.</ref> اختصاص گفتگو با خداوند به حضرت موسی را نشانه این دانستهاند که این سخن گفتن، غیر وحی رایج بوده است.<ref>رشید رضا، المنار، ۱۹۹۰م، ج۳، ص۴.</ref> | خداوند در [[سوره بقره]] برتری دادن برخی [[پیامبران]] بر برخی دیگر را ذکر میکند که گاه این برتری بوسیله سخن گفتن با خدواند بوده است.<ref>بقره، ۲۵۳.</ref> مشهور مفسران این فضیلت گفتگو را برای حضرت موسی دانستهاند.<ref>رشید رضا، المنار، ۱۹۹۰م، ج۳، ص۴.</ref> اختصاص گفتگو با خداوند به حضرت موسی را نشانه این دانستهاند که این سخن گفتن، غیر وحی رایج بوده است.<ref>رشید رضا، المنار، ۱۹۹۰م، ج۳، ص۴.</ref> | ||
خط ۲۳: | خط ۲۳: | ||
صفت کلیم الله برای حضرت موسی سبب شد، یهودیان، «کلیمی» خوانده شوند.<ref>«[http://www.iranjewish.com/FAQ/FAQ29_Laghab.htm لقب حضرت موسی به فارسی چه میباشد و نبوت ایشان چگونه بود؟]»، انجمن کلیمیان تهران.</ref> | صفت کلیم الله برای حضرت موسی سبب شد، یهودیان، «کلیمی» خوانده شوند.<ref>«[http://www.iranjewish.com/FAQ/FAQ29_Laghab.htm لقب حضرت موسی به فارسی چه میباشد و نبوت ایشان چگونه بود؟]»، انجمن کلیمیان تهران.</ref> | ||
== چگونگی سخن خداوند با موسی(ع) == | == چگونگی سخن خداوند با موسی(ع) == | ||
همه مسلمانان، خداوند را دارای صفت کلام و سخن گفتن دانستهاند، اما در چگونگی کلام خداوند اختلاف دارند.<ref>لب الأثر في الجبر و القدر-الأمر بين الأمرين، ص: 20</ref> گروهها و فرقههای مختلف، از جمله [[اشاعره]] و [[معتزله]] در مورد این صفت خداوند و چگونگی آن، اختلاف نظر دارند.<ref>ابنکثیر، تفسير القرآن العظيم، ۱۴۱۹ق، ج۲، ص۴۲۱.</ref> [[شیخ طوسی]] به حقیقی بودن سخن گفتن خدواند با موسی(ع) اشاره کرده است.<ref>شیخ طوسی، التبيان في تفسير القرآن، بیروت، ج۳، ص۲۴۰.</ref> [[علامه طباطبایی]] نویسنده [[تفسیر المیزان]] معتقد است سخن گفتن خداوند امر حقیقی بوده که آثاری مانند سخن گفتنهای عادی برای آن وجود دارد، اما شکل خاصی از سخن گفتن بود.<ref>طباطبائی، الميزان في تفسير القرآن، ۱۴۱۷ق، ج۲، ص۳۱۵.</ref> | همه مسلمانان، خداوند را دارای صفت کلام و سخن گفتن دانستهاند، اما در چگونگی کلام خداوند اختلاف دارند.<ref>لب الأثر في الجبر و القدر-الأمر بين الأمرين، ص: 20</ref> گروهها و فرقههای مختلف، از جمله [[اشاعره]] و [[معتزله]] در مورد این صفت خداوند و چگونگی آن، اختلاف نظر دارند.<ref>ابنکثیر، تفسير القرآن العظيم، ۱۴۱۹ق، ج۲، ص۴۲۱.</ref> [[شیخ طوسی]] به حقیقی بودن سخن گفتن خدواند با موسی(ع) اشاره کرده است.<ref>شیخ طوسی، التبيان في تفسير القرآن، بیروت، ج۳، ص۲۴۰.</ref> [[علامه طباطبایی]] نویسنده [[تفسیر المیزان]] معتقد است سخن گفتن خداوند امر حقیقی بوده که آثاری مانند سخن گفتنهای عادی برای آن وجود دارد، اما شکل خاصی از سخن گفتن بود.<ref>طباطبائی، الميزان في تفسير القرآن، ۱۴۱۷ق، ج۲، ص۳۱۵.</ref> |