پرش به محتوا

عاص بن وائل سهمی: تفاوت میان نسخه‌ها

هیچ تغییری در اندازه به وجود نیامده‌ است. ،  ‏۲۹ مارس ۲۰۲۱
ابرابزار، ویکی سازی و درست شدن تیتر یادداشت
جز (تمیزکاری)
(ابرابزار، ویکی سازی و درست شدن تیتر یادداشت)
خط ۷: خط ۷:
| لقب = سهمی
| لقب = سهمی
| زادروز = نامعلوم
| زادروز = نامعلوم
| دین=مشرک  
| دین=مشرک
| محل زندگی = مکه
| محل زندگی = مکه
| نسب/قبیله = سهم
| نسب/قبیله = سهم
| خویشاوندان سرشناس = هشام بن عاص . عمرو بن عاص (فرزندان)
| خویشاوندان سرشناس = هشام بن عاص. عمرو بن عاص (فرزندان)
| تاریخ و مکان درگذشت=[[سال ۱ قمری]]، مکه
| تاریخ و مکان درگذشت=[[سال ۱ قمری]]، مکه
| دلیل شهرت=دشمنی و استهزاء پیامبر
| دلیل شهرت=دشمنی و استهزاء پیامبر
}}
}}
'''عاص بن وائل سهمی''' از قبیله قریش و از تیره سهم است. او را جزو پنج نفری دانسته‌اند که پیامبر اکرم(ص) را مسخره می‌‌کردند. و آیه {{متن قرآن|إِنَّا کَفَیْناکَ الْمُسْتَهْزِئینَ|سوره=[[سوره حجر|حجر]]|آیه=۹۵}}: ترجمه:«همانا ما تو را از شر استهزا کنندگان محفوظ نمودیم» را درباره این افراد نازل شد. برخی از مفسّران شأن نزول [[سوره کوثر]] را نیز در جواب عاص بن وائل دانسته‌اند.
'''عاص بن وائل سهمی''' از قبیله قریش و از تیره سهم است. او را جزو پنج نفری دانسته‌اند که پیامبر اکرم(ص) را مسخره می‌کردند. و آیه {{متن قرآن|إِنَّا کَفَیْناکَ الْمُسْتَهْزِئینَ|سوره=[[سوره حجر|حجر]]|آیه=۹۵}}: ترجمه: «همانا ما تو را از شر استهزا کنندگان محفوظ نمودیم» را دربارهٔ این افراد نازل شد. برخی از مفسّران شأن نزول [[سوره کوثر]] را نیز در جواب عاص بن وائل دانسته‌اند.
==قبل از بعثت==
مورخین گزارش کرده اند که عاص بن وائل از یک مرد اعرابی کالایی خرید و هزینه‌اش را پرداخت نکرد مرد از مردم کمک طلبید. در این هنگام عده‌ای از [[بنی هاشم]] و بنی زهره باهم پیمانی بستند که به [[حلف الفضول]] مشهور است و پیامبر نیز در بین آن همپیمانان بود. آنان حق مرد اعرابی را از عاص باز پس گرفته بدو دادند. <ref>مير شريفى، ‏پيام آور رحمت، چ۱ ٬ ص۱۴</ref>
==ابتر بودن دشمنان پیامبر==
[[ابن عباس]] نقل کرده است عاص بن وائل که از سران [[مشرکان]] بود، هنگام خارج شدن از [[مسجد الحرام]] با  پیامبر اکرم(ص) سخن گفت چون یارانش از او پرسیند با جه کسی صحبت مى‌‏کردى؟ گفت با مرد ابتر! و مرادش مرگ عبد اللَّه پسر پیامبر(ص) بود که تازه از دنیا رفته بود چه اعراب  به کسى که پسر نداشت ابتر(بدون عقب) می‌گفتند».  اما با نزول [[سوره کوثر]] خداوند عیب کنندگان پیامبر را ابتر دانست. [[شيخ طوسى]] معتقد است مراد از ابتر بودن دشمن پيامبر صلى الله عليه و آله بریده بودن او از همه خوبى‌هاست. <ref>الطوسی٬ التبيان، دار احياء التراث العربى‏٬ ج۱۰، ص۴۱۸</ref>


عاص از جمله کسانی بود  به خانه [[ابو طالب]] رفتند و از پیامبر خواستند تا از دعوت خود دست بکشد و آنها در مقابل به او مال و مقام دهند، پیامبر در جواب آنها فرمود: «اگر خورشید را در دست راست و ماه را در دست چپ من قرار دهید از دعوت خود دست نخواهم کشید». نیز او را جزو افرادی دانسته‌اند که به پیامبر پیشنهاد داد تا او خدای آنها را بپرستد و آنها نیز خدای او را بپرستند و در جواب این افراد، خداوند [[سوره کافرون]] را نازل فرمود.<ref>مقدسى، البدء و التاریخ، مکتبة الثقافة الدینیة٬ ج۴، ص۱۴۶.</ref>
== قبل از بعثت ==
مورخین گزارش کرده‌اند که عاص بن وائل از یک مرد اعرابی کالایی خرید و هزینه‌اش را پرداخت نکرد مرد از مردم کمک طلبید. در این هنگام عده‌ای از [[بنی هاشم]] و بنی زهره باهم پیمانی بستند که به [[حلف الفضول]] مشهور است و پیامبر نیز در بین آن همپیمانان بود. آنان حق مرد اعرابی را از عاص باز پس گرفته بدو دادند.<ref>میر شریفی، ‏پیام آور رحمت، چ۱ ، ص۱۴</ref>


برخی مفسرین نیز آیات ۹۰ تا ۹۳ سوره اسراء{{یادداشت|{{متن قرآن|وَ قالُوا لَنْ نُؤْمِنَ لَكَ حَتَّى تَفْجُرَ لَنا مِنَ الْأَرْضِ يَنْبُوعاً (۹۰)أَوْ تَكُونَ لَكَ جَنَّةٌ مِنْ نَخيلٍ وَ عِنَبٍ فَتُفَجِّرَ الْأَنْهارَ خِلالَها تَفْجيراً (۹۱)أَوْ تُسْقِطَ السَّماءَ كَما زَعَمْتَ عَلَيْنا كِسَفاً أَوْ تَأْتِيَ بِاللَّهِ وَ الْمَلائِكَةِ قَبيلاً (۹۲)أَوْ يَكُونَ لَكَ بَيْتٌ مِنْ زُخْرُفٍ أَوْ تَرْقى‏ فِي السَّماءِ وَ لَنْ نُؤْمِنَ لِرُقِيِّكَ حَتَّى تُنَزِّلَ عَلَيْنا كِتاباً نَقْرَؤُهُ قُلْ سُبْحانَ رَبِّي هَلْ كُنْتُ إِلاَّ بَشَراً رَسُولاً (۹۳)|سوره=اسراء|آیه=۹۰-۹۳}}}}را درباره بهانه جویی مشرکانی چون وى دانسته اند که پیوسته با پیامبر(ص)بحث و جدل می کردند.<ref>طبرسی٬ مجمع البیان، ۱۳۷۲ش٬ ج۶، ص۶۷۸.</ref>  
== ابتر بودن دشمنان پیامبر ==
[[ابن‌عباس]] نقل کرده است عاص بن وائل که از سران [[مشرکان]] بود، هنگام خارج شدن از [[مسجد الحرام]] با پیامبر اکرم(ص) سخن گفت چون یارانش از او پرسیند با جه کسی صحبت می‌کردی؟ گفت با مرد ابتر! و مرادش مرگ عبد اللَّه پسر پیامبر(ص) بود که تازه از دنیا رفته بود چه اعراب به کسی که پسر نداشت ابتر (بدون عقب) می‌گفتند». اما با نزول [[سوره کوثر]] خداوند عیب کنندگان پیامبر را ابتر دانست. [[شیخ طوسی]] معتقد است مراد از ابتر بودن دشمن پیامبر صلی الله علیه و آله بریده بودن او از همه خوبی‌هاست.<ref>الطوسی، التبیان، دار احیاء التراث العربی‏، ج۱۰، ص۴۱۸</ref>


او از جمله سه نفری بود که نزد عالمان یهود رفتند تا مسائلی فرا بگیرند و از پیامبر بپرسند تا مگر آن حضرت در جواب ناتوان شود، لیکن به مقصود خود نرسیدند.<ref>مجلسی٬ بحار الأنوار الجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار ، ج‏۹۰، ص۸۰</ref>
عاص از جمله کسانی بود به خانه [[ابو طالب]] رفتند و از پیامبر خواستند تا از دعوت خود دست بکشد و آنها در مقابل به او مال و مقام دهند، پیامبر در جواب آنها فرمود: «اگر خورشید را در دست راست و ماه را در دست چپ من قرار دهید از دعوت خود دست نخواهم کشید». نیز او را جزو افرادی دانسته‌اند که به پیامبر پیشنهاد داد تا او خدای آنها را بپرستد و آنها نیز خدای او را بپرستند و در جواب این افراد، خداوند [[سوره کافرون]] را نازل فرمود.<ref>مقدسی، البدء و التاریخ، مکتبة الثقافة الدینیة، ج۴، ص۱۴۶.</ref>
ابن عباس می گوید برخی از مسلمانان از عاص طلبی داشتند چون از او خواستند قرض خود را ادا کند به آنها گفت مگر شما معتقد نیستید که در بهشت طلا و نقره و ابریشم خواهیم داشت، پس منتظر بمانید تا آن وقت قرضتان را ادا کنم. در این مورد آیه شریفه {{متن قرآن|أَفَرَأَيْتَ الَّذِي كَفَرَ بِآَيَاتِنَا وَقَالَ لَأُوتَيَنَّ مَالًا وَ وَلَدًا أَطَّلَعَ الْغَيْبَ أَمِ اتَّخَذَ عِنْدَ الرَّحْمَنِ عَهْدًا|سوره=مریم|آیه=۷۷-۷۸}}  نازل گردید. برخی گفته اند شخص طلبکار [[خباب بن ارت]] صحابی امیر مومنان بود.<ref>طبرى٬ جامع البيان فى تفسير القرآن‏٬ ۱۴۱۲ق٬ ج۱ ٬ ص ۹۱</ref>


==خبیت‌ترین نسب==
برخی مفسرین نیز آیات ۹۰ تا ۹۳ سوره اسراء{{یادداشت|{{متن قرآن|وَ قالُوا لَنْ نُؤْمِنَ لَکَ حَتَّی تَفْجُرَ لَنا مِنَ الْأَرْضِ یَنْبُوعاً (۹۰)أَوْ تَکُونَ لَکَ جَنَّةٌ مِنْ نَخیلٍ وَ عِنَبٍ فَتُفَجِّرَ الْأَنْهارَ خِلالَها تَفْجیراً (۹۱)أَوْ تُسْقِطَ السَّماءَ کَما زَعَمْتَ عَلَیْنا کِسَفاً أَوْ تَأْتِیَ بِاللَّهِ وَ الْمَلائِکَةِ قَبیلاً (۹۲)أَوْ یَکُونَ لَکَ بَیْتٌ مِنْ زُخْرُفٍ أَوْ تَرْقی فِی السَّماءِ وَ لَنْ نُؤْمِنَ لِرُقِیِّکَ حَتَّی تُنَزِّلَ عَلَیْنا کِتاباً نَقْرَؤُهُ قُلْ سُبْحانَ رَبِّی هَلْ کُنْتُ إِلاَّ بَشَراً رَسُولاً (۹۳)|سوره=اسراء|آیه=۹۰–۹۳}}}}را دربارهٔ بهانه جویی مشرکانی چون وی دانسته‌اند که پیوسته با پیامبر(ص) بحث و جدل می‌کردند.<ref>طبرسی، مجمع البیان، ۱۳۷۲ش، ج۶، ص۶۷۸.</ref>
گفته‌اند [[امام حسن]] در احتجاجی در اثبات برتری نسب خود با یاران معاویه که سعی داشتند فضائل آن حضرت و [[امیرالمومنین]] را انکار کنند٬ نموده است٬ خطاب به عمرو بن عاص فرمود: بعد از تولد تو چندین نفر را گمان چنان بود كه تو پسر آنى٬ پس در ميان قريش آن طايفه كه پر ملامت‏‌ترين طوايف [[قريش]] است در حسب و خبيث‌‏ترين اين جماعت در منصب. امّا بزرگترين ايشان در زنا و بغته بود که غلبه كرده تو را داخل أولاد خود گردانيد.<ref>طبرسی٬‌ الاحتجاج٬ ۱۴۰۳ق٬ ج۱ ٬ ص۲۷</ref>


==فرزند==
او از جمله سه نفری بود که نزد عالمان یهود رفتند تا مسائلی فرا بگیرند و از پیامبر بپرسند تا مگر آن حضرت در جواب ناتوان شود، لیکن به مقصود خود نرسیدند.<ref>مجلسی، بحار الأنوار الجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار، ج‏۹۰، ص۸۰</ref>
*[[عمرو بن عاص]] که مشاور و همراه [[معاویه]] است و بعدها به حکومت مصر نیز رسید، فرزند او به شمار می آید. <ref>ابن أثیر، أسد الغابة فى معرفة الصحابة، ۱۴۰۹ق٬ ج۳، ص ۳۶۲.</ref>
ابن‌عباس می‌گوید برخی از مسلمانان از عاص طلبی داشتند چون از او خواستند قرض خود را ادا کند به آنها گفت مگر شما معتقد نیستید که در بهشت طلا و نقره و ابریشم خواهیم داشت، پس منتظر بمانید تا آن وقت قرضتان را ادا کنم. در این مورد آیه شریفه {{متن قرآن|أَفَرَأَیْتَ الَّذِی کَفَرَ بِآَیَاتِنَا وَقَالَ لَأُوتَیَنَّ مَالًا وَ وَلَدًا أَطَّلَعَ الْغَیْبَ أَمِ اتَّخَذَ عِنْدَ الرَّحْمَنِ عَهْدًا|سوره=مریم|آیه=۷۷–۷۸}} نازل گردید. برخی گفته‌اند شخص طلبکار [[خباب بن ارت]] صحابی امیر مؤمنان بود.<ref>طبری، جامع البیان فی تفسیر القرآن‏، ۱۴۱۲ق، ج۱ ، ص ۹۱</ref>
*[[هشام بن عاص]] او در سال ۱۵ق در جنگ [[یرموک]] به [[شهادت]] رسید. نقل شده است چون هشام اسلام آورد، عاص او را محبوس و مورد شکنجه قرار داد نا نشان دهد که در یاری بت‌ها سستی نکرده است. هشام از دست او فرار کرد و به حبشه هجرت نمود. او به مکه بازگشت و عاص محبوسش کرد و بعد از [[جنگ خندق]] با تلاش پیامبر آزاد شد و به مدینه هجرت کرد.<ref>آيتى‏٬ تاريخ پيامبر اسلام٬ ۱۳۷۸ش٬ ص۱۴۰</ref>


==مرگ==
== خبیت‌ترین نسب ==
عاص چند ماهی پس از [[هجرت]] پیامبر(ص) به مدینه در سن هشتاد و پنج سالگی مرد. گفته شده است خر یا قاطری به او لگد زد و در اثر آن ضربت مرد. <ref>بلاذری، أنساب الأشراف، ۱۴۱۷ق٬ ج۱، ص۱۳۸</ref>
گفته‌اند [[امام حسن]] در احتجاجی در اثبات برتری نسب خود با یاران معاویه که سعی داشتند فضائل آن حضرت و [[امیرالمؤمنین]] را انکار کنند، نموده است، خطاب به عمرو بن عاص فرمود: بعد از تولد تو چندین نفر را گمان چنان بود که تو پسر آنی، پس در میان قریش آن طایفه که پر ملامت‌ترین طوایف [[قریش]] است در حسب و خبیث‌ترین این جماعت در منصب. امّا بزرگترین ایشان در زنا و بغته بود که غلبه کرده تو را داخل أولاد خود گردانید.<ref>طبرسی، الاحتجاج، ۱۴۰۳ق، ج۱ ، ص۲۷</ref>


برخی می گویند وی روی سنگی نشسته بود که سنگ غلطید و از کوه پرت شد و به شدت آسیب دید و ناله می‌کرد که پروردگار محمد مرا کشت و در اثر همان حادثه مرد.<ref>صدوق٬ الخصال، ۱۳۶۲ش٬ ج۱، ص ۲۷۹</ref>
== فرزند ==
                     
* [[عمرو بن عاص]] که مشاور و همراه [[معاویه]] است و بعدها به حکومت مصر نیز رسید، فرزند او به‌شمار می‌آید.<ref>ابن أثیر، أسد الغابة فی معرفة الصحابة، ۱۴۰۹ق، ج۳، ص ۳۶۲.</ref>
* [[هشام بن عاص]] او در سال ۱۵ق در جنگ [[یرموک]] به [[شهادت]] رسید. نقل شده است چون هشام اسلام آورد، عاص او را محبوس و مورد شکنجه قرار داد نا نشان دهد که در یاری بت‌ها سستی نکرده است. هشام از دست او فرار کرد و به حبشه هجرت نمود. او به مکه بازگشت و عاص محبوسش کرد و بعد از [[جنگ خندق]] با تلاش پیامبر آزاد شد و به مدینه هجرت کرد.<ref>آیتی‏، تاریخ پیامبر اسلام، ۱۳۷۸ش، ص۱۴۰</ref>


==پانویس==
== مرگ ==
عاص چند ماهی پس از [[هجرت]] پیامبر(ص) به مدینه در سن هشتاد و پنج سالگی مرد. گفته شده است خر یا قاطری به او لگد زد و در اثر آن ضربت مرد.<ref>بلاذری، أنساب الأشراف، ۱۴۱۷ق، ج۱، ص۱۳۸</ref>
 
برخی می‌گویند وی روی سنگی نشسته بود که سنگ غلطید و از کوه پرت شد و به شدت آسیب دید و ناله می‌کرد که پروردگار محمد مرا کشت و در اثر همان حادثه مرد.<ref>صدوق، الخصال، ۱۳۶۲ش، ج۱، ص ۲۷۹</ref>
 
== پانویس ==
{{پانویس|۲}}
{{پانویس|۲}}
==منابع==
 
== منابع ==
{{منابع}}
{{منابع}}
*طبرسى٬ فضل بن حسن‏٬ مجمع البیان فی تفسیر القران٬ تهران٬ ‏ناصر خسرو٬ چ۳ ٬ ۱۳۷۲ش.
* طبرسی، فضل بن حسن‏، مجمع البیان فی تفسیر القران، تهران، ‏ناصر خسرو، چ۳ ، ۱۳۷۲ش.
*مقدسى، مطهر بن طاهر، البدء و التاریخ، مکتبة الثقافة الدینیة، بی‌تا.
* مقدسی، مطهر بن طاهر، البدء و التاریخ، مکتبة الثقافة الدینیة، بی‌تا.
*الطوسى٬ محمد بن حسن‏٬ التبيان فى تفسير القرآن‏٬ مقدمه شيخ آغابزرگ تهرانى و تحقيق احمد قصيرعاملى٬ بيروت‏٬ دار احياء التراث العربى‏٬ بی‌تا.
* الطوسی، محمد بن حسن‏، التبیان فی تفسیر القرآن‏، مقدمه شیخ آغابزرگ تهرانی و تحقیق احمد قصیرعاملی، بیروت‏، دار احیاء التراث العربی‏، بی‌تا.
*ابن أثیر، علی بن محمد، أسد الغابة فى معرفة الصحابة، بیروت، دار الفکر، ۱۴۰۹ق.
* ابن أثیر، علی بن محمد، أسد الغابة فی معرفة الصحابة، بیروت، دار الفکر، ۱۴۰۹ق.
*مجلسی٬ محمدتقی٬ بحار الأنوار الجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار ، تهران٬ اسلامیه٬ چ مکرر
* مجلسی، محمدتقی، بحار الأنوار الجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار، تهران، اسلامیه، چ مکرر
*طبرى٬ ابو جعفر محمد بن جرير٬ جامع البيان فى تفسير القرآن‏٬ بيروت‏٬ دار المعرفه‏٬ چ۱ ٬ ۱۴۱۲ق.
* طبری، ابو جعفر محمد بن جریر، جامع البیان فی تفسیر القرآن‏، بیروت‏، دار المعرفه‏، چ۱ ، ۱۴۱۲ق.
*بلاذری، احمد بن یحیی، أنساب الأشراف، تحقیق زکار، سهیل، بیروت، دار الفکر، چاپ اول، ۱۴۱۷ق
* بلاذری، احمد بن یحیی، أنساب الأشراف، تحقیق زکار، سهیل، بیروت، دار الفکر، چاپ اول، ۱۴۱۷ق
*شیخ صدوق، الخصال، محقق و مصحح: غفاری، علی اکبر، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ اول، ۱۳۶۲ش.
* شیخ صدوق، الخصال، محقق و مصحح: غفاری، علی اکبر، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ اول، ۱۳۶۲ش.
*طبرسى، ابو منصور احمد بن على٬ الإحتجاج، مشهد، نشر مرتضى، ۱۴۰۳ق.
* طبرسی، ابو منصور احمد بن علی، الإحتجاج، مشهد، نشر مرتضی، ۱۴۰۳ق.


[[رده:دشمنان پیامبر(ص)]]
[[رده:دشمنان پیامبر(ص)]]
۱۹۶

ویرایش