پرش به محتوا

توفیق: تفاوت میان نسخه‌ها

۴۷ بایت اضافه‌شده ،  ‏۲۰ دسامبر ۲۰۲۰
جز
جز (تمیز کاری)
خط ۱۱: خط ۱۱:
به طور کلی، بر اساس حدیثی از [[امام علی علیه‌السلام]] هر خیری به توفیق الاهی حاصل می‌شود.<ref>حسن بن فضل طبرسی، ص۳۰۲</ref> احادیث دیگری نیز در باب توفیق وجود دارد، از جمله آنکه: توقف و به کاری دست نیازیدن در هنگام حیرت و سرگردانی، از توفیقات الاهی است؛<ref>ابن شعبه، ص۸۳؛ قضاعی، ص۱۹</ref> سعادت، از اجتماع نیت، قدرت، توفیق و رسیدن به هدف حاصل می‌شود؛<ref>مفید، ۱۴۱۳، ج ۲، ص۲۰۴۲۰۵</ref> بالاترین نعمتها عافیت و بالاترین درجه عافیت مساعدت و همراهی توفیق و بالاترین درجه توفیق پذیرش نصیحت است؛ همچنین حسن نیت عامل جلب توفیق و میانه روی در کلام از آثار توفیق است و طلب توفیق حتماً باید با تلاش خود فرد همراه باشد. افزون بر این، توفیق، عنایت، رحمت، اولین نعمت، بهترین راهبر، برترین حظّ و بهره، قله پیروزی و سعادت، کلید مدارا، پایه‌ای محکم، یاریگر عقل و جذبه‌ای الاهی معرفی شده است.<ref>الاختصاص، ص۲۴۶؛ کراجکی، ۱۴۱۰، ص۱۵۳؛ همو، ۱۳۹۴، ص۵۹۴؛ آمُدی، همانجا؛ لیثی واسطی، ص۲۵، ۳۱، ۳۴ ۳۵، ۴۱</ref> در معنای استخاره نیز گفته شده که عبارت است از درخواست توفیق از خداوند برای رسیدن به بهترین.<ref>به ابن ادریس حلّی، ج ۱، ص۳۱۴؛ مجلسی، ج ۸۸، ص۲۲۵</ref> در برخی احادیث، خرق عاداتِ [[امیرالمومنین]] علیه‌السلام از توفیقات الاهی شمرده شده<ref>مفید، ۱۴۱۳، ج ۱، ص۳۴۴</ref> و نیز به بر خورداری آن حضرت از توفیق در همه احوال و حالات اشاره شده است.<ref>همان، ج ۱، ص۲۱۰</ref>
به طور کلی، بر اساس حدیثی از [[امام علی علیه‌السلام]] هر خیری به توفیق الاهی حاصل می‌شود.<ref>حسن بن فضل طبرسی، ص۳۰۲</ref> احادیث دیگری نیز در باب توفیق وجود دارد، از جمله آنکه: توقف و به کاری دست نیازیدن در هنگام حیرت و سرگردانی، از توفیقات الاهی است؛<ref>ابن شعبه، ص۸۳؛ قضاعی، ص۱۹</ref> سعادت، از اجتماع نیت، قدرت، توفیق و رسیدن به هدف حاصل می‌شود؛<ref>مفید، ۱۴۱۳، ج ۲، ص۲۰۴۲۰۵</ref> بالاترین نعمتها عافیت و بالاترین درجه عافیت مساعدت و همراهی توفیق و بالاترین درجه توفیق پذیرش نصیحت است؛ همچنین حسن نیت عامل جلب توفیق و میانه روی در کلام از آثار توفیق است و طلب توفیق حتماً باید با تلاش خود فرد همراه باشد. افزون بر این، توفیق، عنایت، رحمت، اولین نعمت، بهترین راهبر، برترین حظّ و بهره، قله پیروزی و سعادت، کلید مدارا، پایه‌ای محکم، یاریگر عقل و جذبه‌ای الاهی معرفی شده است.<ref>الاختصاص، ص۲۴۶؛ کراجکی، ۱۴۱۰، ص۱۵۳؛ همو، ۱۳۹۴، ص۵۹۴؛ آمُدی، همانجا؛ لیثی واسطی، ص۲۵، ۳۱، ۳۴ ۳۵، ۴۱</ref> در معنای استخاره نیز گفته شده که عبارت است از درخواست توفیق از خداوند برای رسیدن به بهترین.<ref>به ابن ادریس حلّی، ج ۱، ص۳۱۴؛ مجلسی، ج ۸۸، ص۲۲۵</ref> در برخی احادیث، خرق عاداتِ [[امیرالمومنین]] علیه‌السلام از توفیقات الاهی شمرده شده<ref>مفید، ۱۴۱۳، ج ۱، ص۳۴۴</ref> و نیز به بر خورداری آن حضرت از توفیق در همه احوال و حالات اشاره شده است.<ref>همان، ج ۱، ص۲۱۰</ref>
== توفیق در کلام اسلامی ==
== توفیق در کلام اسلامی ==
توفیق که در بسیاری از موارد در کنار تسدید و در مقابل خذلان به کار می‌رود در کلام اسلامی به مفهومی مهم تبدیل شده که هریک از فرق و مذاهب کلامی، بنا بر مبانی خود، آن را به صورتهای مختلف تعریف کرده و توضیح داده‌اند. این مفهوم کلامی در اصل مأخوذ از تعبیر قرآنی مذکور در سوره هود (آیة ۸۸) است که توفیق را به خداوند نسبت داده است و با دیگر آیاتی که هدایت و ضلالت را به خداوند نسبت می‌دهد نیز ارتباط دارد.
توفیق که در بسیاری از موارد در کنار تسدید و در مقابل خذلان به کار می‌رود در [[کلام اسلامی]] به مفهومی مهم تبدیل شده که هریک از فرق و مذاهب کلامی، بنا بر مبانی خود، آن را به صورتهای مختلف تعریف کرده و توضیح داده‌اند. این مفهوم کلامی در اصل مأخوذ از تعبیر [[قرآن|قرآنی]] مذکور در [[آیه]] ۸۸ [[سوره هود]] است که توفیق را به [[خدا]] نسبت داده است و با دیگر آیاتی که هدایت و ضلالت را به خداوند نسبت می‌دهد نیز ارتباط دارد.


این مفهوم پرسشهای کلامی مختلفی ایجاد کرده است: اگر توفیق یاری رساندن خدا به بنده است (این معنا فی الجمله مورد توافق متکلمان است)، این یاری رساندن را چگونه می‌توان توضیح داد؟ آیا توفیق و یاری رساندن خدا به بندگان بر مبنای عمل آنهاست یا صرف اراده خداست که برای آن نباید به دنبال دلیل و علتی بود؟ اگر بر مبنای توفیق عمل بندگان است آیا همان اعمال قبلی نیز بر مبنای توفیق الاهی نبوده است؟ و اگر بالعکس، صرفاً بر مبنای خواست و اراده خداست آیا این خواست و اراده گزافی است و ریشه در اعمال و افعال بندگان ندارد؟ آیا توفیق صرفاً در انجام دادن اعمال نیک و عبادات است (به اصطلاح «توفیق طاعت”) یا توفیق در ایمان نیز مدخلیت دارد (به اصطلاح «توفیق ایمان”)؟ توفیق در ایمان با بحث هدایت و ضلالت پیوند تام دارد و بیان دیگری از هدایت است. اگر توفیق ایمان و هدایت از خداست آیا بندگان در مؤمن یا کافر بودن مختارند؟ همچنانکه اگر «توفیق طاعت» از خداست آیا این امر با مخاطب اوامر و نواهی الاهی و [[مکلف]] بودن که لازمه شان اختیار انسانی است سازگار است؟
این مفهوم پرسش‌های کلامی مختلفی ایجاد کرده است: اگر توفیق یاری رساندن خدا به بنده است (این معنا فی الجمله مورد توافق متکلمان است)، این یاری رساندن را چگونه می‌توان توضیح داد؟ آیا توفیق و یاری رساندن خدا به بندگان بر مبنای عمل آنهاست یا صرف اراده خداست که برای آن نباید به دنبال دلیل و علتی بود؟ اگر بر مبنای توفیق عمل بندگان است آیا همان اعمال قبلی نیز بر مبنای توفیق الاهی نبوده است؟ و اگر بالعکس، صرفاً بر مبنای خواست و اراده خداست آیا این خواست و اراده گزافی است و ریشه در اعمال و افعال بندگان ندارد؟ آیا توفیق صرفاً در انجام دادن اعمال نیک و عبادات است (به اصطلاح «توفیق طاعت») یا توفیق در ایمان نیز مدخلیت دارد (به اصطلاح «توفیق ایمان”)؟ توفیق در ایمان با بحث هدایت و ضلالت پیوند تام دارد و بیان دیگری از هدایت است. اگر توفیق ایمان و هدایت از خداست آیا بندگان در مؤمن یا کافر بودن مختارند؟ همچنانکه اگر «توفیق طاعت» از خداست آیا این امر با مخاطب اوامر و نواهی الاهی و [[مکلف]] بودن که لازمه شان اختیار انسانی است سازگار است؟


توجه به این پرسشها و لوازمی که هر پاسخی به این پرسشها می‌توانسته به دنبال داشته باشد، به موضع گیریهای مختلفی در حوزه کلام انجامیده و هر گروه بنا بر مبانی نظری خود و تعریفی که از این مفهوم و مفاهیم نزدیک به آن، مانند [[لطف]] و [[عصمت]] و غیر اینها داشته، به نحوی به این پرسشها پاسخ گفته و بر جنبه‌هایی از بحث تأکید کرده است.
توجه به این پرسش‌ها و لوازمی که هر پاسخی به این پرسش‌ها می‌توانسته به دنبال داشته باشد، به موضع گیریهای مختلفی در حوزه کلام انجامیده و هر گروه بنا بر مبانی نظری خود و تعریفی که از این مفهوم و مفاهیم نزدیک به آن، مانند [[لطف]] و [[عصمت]] و غیر اینها داشته، به نحوی به این پرسشها پاسخ گفته و بر جنبه‌هایی از بحث تأکید کرده است.
 
=== توفیق از دیدگاه اشاعره ===
[[اشاعره]] غالباً توفیق را به خلق قدرت بر طاعت<ref>تفتازانی، ج ۴، ص۳۱۲؛ جرجانی، ۱۳۷۰ ش، ج ۹، ص۱۶۹</ref> یا حتی خلق طاعت<ref>امام الحرمین، ص۲۵۴۲۵۵؛ جرجانی، همانجا؛ تهانوی، ذیل واژه </ref> تعریف کرده‌اند. در برابر این مفهوم، خذلان را نیز خلق قدرتی که با آن معصیت کرده می‌شود، دانسته‌اند.<ref>امام الحرمین، ص۲۵۴؛ نیز رجوع کنید به د. اسلام، چاپ دوم، ذیل واژه ؛ خذلان </ref> همچنین گاهی توفیق را با وسعت معنایی بیشتر نه فقط به طاعت که به ایمان هم نسبت داده‌اند و به تعریف آن، قدرت بر ایمان را نیز افزوده‌اند.<ref>اشعری، ۱۴۰۰، ص۲۷۷؛ ابن فورک، ص۱۲۳</ref>
 
این تعریفها با دیگر آرای اشاعره نسبت دارد، آنان برای احتراز از محدود شمردن قدرت خدا و اینکه در جهان اراده‌ای مستقل و در برابر اراده الاهی وجود داشته باشد، به نظریه‌هایی از قبیل [[نظریة کسب]] و [[خلق افعال]] قائل شدند و بدین ترتیب پذیرفتند که هر فعل انسانی بر اساس قدرتی است که خداوند برای انجام دادن آن فعل به انسان اعطا کرده است. از سوی دیگر، و باز به نیت محدود نکردن قدرت و اراده خداوند، [[حسن و قبح]] را نه ذاتی امور و مستقل، بلکه از جانب خدا دانسته و بدین ترتیب پذیرفته‌اند که خدا می‌تواند به آنچه از نظر آدمیان نامعقول و ناپسند است حکم کند، مثلاً حکم به [[تکلیف مالایطاق]]. پس خداوند می‌تواند امر به ایمان و طاعت کند، حال آنکه قوه آن را به کسی نداده باشد و می‌تواند نهی از معصیت کند اما قدرت آن را بدهد. بر اساس این مبانی، آنان توفیق و خذلان را به صورت مذکور تعریف کرده و هر دو را به نحو یکسان به خداوند نسبت داده‌اند.<ref>شهرستانی، ص۴۱۲</ref> لذا از نظر اشاعره خداوند می‌تواند امر به ایمان و طاعت کند و در عین حال شخص را گرفتار ضلالت و خذلان نماید.
 
اشعری،<ref>1420، ص۱۳۳۱۳۷</ref> ضمن بحث درباره توفیق و نسبت آن با مفاهیم دیگری از قبیل لطف، کوشیده است صحت نظر اشاعره را در بارة توفیق اثبات و آرای دیگران را رد کند.
 
تعریف و نظر اشاعره گاه بر دیگران نیز اثر گذاشته و تکرار شده است. چنانکه ابن حزم<ref>ج ۳، ص۳۰</ref> نیز توفیق را قوه اعطا شده از جانب خدا برای طاعت دانسته و در جای دیگر<ref>ج ۳، ص۵۰</ref> آن را آسان کردن طریق خیر برای مؤمن تعریف کرده است.


{{نقل قول چهار طبقه
{{نقل قول چهار طبقه
خط ۴۴: خط ۳۵:


برخی شیعیان نیز همچون معتزله توفیق را، لطف تعریف کرده‌اند.<ref>برای نمونه رجوع کنید به فاضل مقداد، ص۲۷۷</ref> برخی دیگر در تعریف آن واژه لطف را نیاورده و آن را مثلاً به صورت «آنچه با آن واجب واقع می‌شود (یعنی لطف محصِّل) و اگر نباشد واقع نمی‌شود» تعریف کرده‌اند؛<ref>برای نمونه رجوع کنید به نیسابوری مقری، ص۱۰۱</ref> بر همین اساس آن را در زمره اقسام لطف آورده و قسیم عصمت قرار داده‌اند. در تعریف توفیق به «آنچه [[مکلف]] با آن طاعت را برمی‌گزیند» یا «لطفی که با آن مکلف طاعت را انتخاب می‌کند»<ref>بریدی، ص۱۷؛ علامه حلّی، الالفین، ص۳۰۹؛ همو، انوارالملکوت، ص۱۵۴</ref> کوشش شده است تعریف به نحوی باشد که با اختیار انسان، و درنتیجه با عدل الاهی، تعارضی نداشته باشد. احتمالاً بر اساس همین ملاحظات بوده است که متکلمان [[شیعه]] به رغم اینکه نزدیکی معنایی توفیق را با مفاهیم مشابه پذیرفته‌اند<ref>برای نمونه رجوع کنید به مفید، ۱۴۱۴ ب، ص۵۱</ref> و گاهی همچون سایر مسلکهای کلامی خذلان را مقابل توفیق قرار داده‌اند،<ref>برای نمونه رجوع کنید به ابن فورک، ص۱۲۳؛ امام الحرمین، ص۲۵۴؛ قاضی عبدالجباربن احمد، ۱۳۸۲، ج ۱۳، ص۱۲، ۱۱۲</ref> غالباً به جای بحث مستقلی تحت عنوان توفیق و خذلان، بحث هدایت و ضلالت را مطرح کرده و توفیق را ذیل آن بررسی نموده‌اند.<ref>برای نمونه رجوع کنید به منصور باللّه، ص۸۹ ۹۲؛ محمدی گیلانی، ص۵۰ ۵۳</ref>
برخی شیعیان نیز همچون معتزله توفیق را، لطف تعریف کرده‌اند.<ref>برای نمونه رجوع کنید به فاضل مقداد، ص۲۷۷</ref> برخی دیگر در تعریف آن واژه لطف را نیاورده و آن را مثلاً به صورت «آنچه با آن واجب واقع می‌شود (یعنی لطف محصِّل) و اگر نباشد واقع نمی‌شود» تعریف کرده‌اند؛<ref>برای نمونه رجوع کنید به نیسابوری مقری، ص۱۰۱</ref> بر همین اساس آن را در زمره اقسام لطف آورده و قسیم عصمت قرار داده‌اند. در تعریف توفیق به «آنچه [[مکلف]] با آن طاعت را برمی‌گزیند» یا «لطفی که با آن مکلف طاعت را انتخاب می‌کند»<ref>بریدی، ص۱۷؛ علامه حلّی، الالفین، ص۳۰۹؛ همو، انوارالملکوت، ص۱۵۴</ref> کوشش شده است تعریف به نحوی باشد که با اختیار انسان، و درنتیجه با عدل الاهی، تعارضی نداشته باشد. احتمالاً بر اساس همین ملاحظات بوده است که متکلمان [[شیعه]] به رغم اینکه نزدیکی معنایی توفیق را با مفاهیم مشابه پذیرفته‌اند<ref>برای نمونه رجوع کنید به مفید، ۱۴۱۴ ب، ص۵۱</ref> و گاهی همچون سایر مسلکهای کلامی خذلان را مقابل توفیق قرار داده‌اند،<ref>برای نمونه رجوع کنید به ابن فورک، ص۱۲۳؛ امام الحرمین، ص۲۵۴؛ قاضی عبدالجباربن احمد، ۱۳۸۲، ج ۱۳، ص۱۲، ۱۱۲</ref> غالباً به جای بحث مستقلی تحت عنوان توفیق و خذلان، بحث هدایت و ضلالت را مطرح کرده و توفیق را ذیل آن بررسی نموده‌اند.<ref>برای نمونه رجوع کنید به منصور باللّه، ص۸۹ ۹۲؛ محمدی گیلانی، ص۵۰ ۵۳</ref>
=== توفیق از دیدگاه اشاعره ===
[[اشاعره]] غالباً توفیق را به خلق قدرت بر طاعت<ref>تفتازانی، ج ۴، ص۳۱۲؛ جرجانی، ۱۳۷۰ ش، ج ۹، ص۱۶۹</ref> یا حتی خلق طاعت<ref>امام الحرمین، ص۲۵۴۲۵۵؛ جرجانی، همانجا؛ تهانوی، ذیل واژه </ref> تعریف کرده‌اند. در برابر این مفهوم، خذلان را نیز خلق قدرتی که با آن [[معصیت]] کرده می‌شود، دانسته‌اند.<ref>امام الحرمین، ص۲۵۴؛ نیز رجوع کنید به د. اسلام، چاپ دوم، ذیل واژه ؛ خذلان </ref> همچنین گاهی توفیق را با وسعت معنایی بیشتر نه فقط به طاعت که به ایمان هم نسبت داده‌اند و به تعریف آن، قدرت بر ایمان را نیز افزوده‌اند.<ref>اشعری، ۱۴۰۰، ص۲۷۷؛ ابن فورک، ص۱۲۳</ref>
این تعریف‌ها با دیگر آرای اشاعره نسبت دارد، آنان برای احتراز از محدود شمردن [[قدرت خدا]] و اینکه در جهان اراده‌ای مستقل و در برابر [[اراده الهی]] وجود داشته باشد، به نظریه‌هایی از قبیل [[نظریة کسب]] و [[خلق افعال]] قائل شدند و بدین ترتیب پذیرفتند که هر فعل انسانی بر اساس قدرتی است که خداوند برای انجام دادن آن فعل به انسان اعطا کرده است. از سوی دیگر، و باز به نیت محدود نکردن قدرت و اراده خداوند، [[حسن و قبح]] را نه ذاتی امور و مستقل، بلکه از جانب خدا دانسته و بدین ترتیب پذیرفته‌اند که خدا می‌تواند به آنچه از نظر آدمیان نامعقول و ناپسند است حکم کند، مثلاً حکم به [[تکلیف مالایطاق]]. پس خداوند می‌تواند امر به ایمان و طاعت کند، حال آنکه قوه آن را به کسی نداده باشد و می‌تواند نهی از معصیت کند اما قدرت آن را بدهد. بر اساس این مبانی، آنان توفیق و خذلان را به صورت مذکور تعریف کرده و هر دو را به نحو یکسان به خداوند نسبت داده‌اند.<ref>شهرستانی، ص۴۱۲</ref> لذا از نظر اشاعره خداوند می‌تواند امر به ایمان و طاعت کند و در عین حال شخص را گرفتار ضلالت و خذلان نماید.
اشعری،<ref>1420، ص۱۳۳۱۳۷</ref> ضمن بحث درباره توفیق و نسبت آن با مفاهیم دیگری از قبیل لطف، کوشیده است صحت نظر اشاعره را در بارة توفیق اثبات و آرای دیگران را رد کند.
تعریف و نظر اشاعره گاه بر دیگران نیز اثر گذاشته و تکرار شده است. چنانکه ابن حزم<ref>ج ۳، ص۳۰</ref> نیز توفیق را قوه اعطا شده از جانب خدا برای طاعت دانسته و در جای دیگر<ref>ج ۳، ص۵۰</ref> آن را آسان کردن طریق خیر برای مؤمن تعریف کرده است.


البته در کتابهای کلامی برای توفیق تعریفها و معانی دیگری ذکر شده که بعضی از آنها عبارت است از: «ثوابی از جانب خدا در نتیجه ایمان»، «حکم بر موفق بودن از جانب خدا»<ref>اشعری، ۱۴۰۰، ص۲۶۲؛ قاضی عبدالجبار بن احمد، ۱۳۸۲، ج ۱۳، ص۱۲۱۴</ref> «امری که با آن خداوند فعل بندگان را موافق آنچه دوست می‌دارد و می‌پسندد قرار می‌دهد»<ref>جرجانی، ۱۴۰۵، ص۹۷</ref> و «مهیاکردن اسباب”.<ref>لاهیجی، ص۳۲۸</ref>
البته در کتاب‌های کلامی برای توفیق تعریف‌ها و معانی دیگری ذکر شده که بعضی از آنها عبارت است از: «ثوابی از جانب خدا در نتیجه ایمان»، «حکم بر موفق بودن از جانب خدا»<ref>اشعری، ۱۴۰۰، ص۲۶۲؛ قاضی عبدالجبار بن احمد، ۱۳۸۲، ج ۱۳، ص۱۲۱۴</ref> «امری که با آن خداوند فعل بندگان را موافق آنچه دوست می‌دارد و می‌پسندد قرار می‌دهد»<ref>جرجانی، ۱۴۰۵، ص۹۷</ref> و «مهیاکردن اسباب”.<ref>لاهیجی، ص۳۲۸</ref>
=== رابطه توفیق با دیگر مفاهیم ===
=== رابطه توفیق با دیگر مفاهیم ===
در باره نسبت توفیق با سایر مفاهیم نیز در کتابهای کلامی اختلافاتی هست. بعضی [[عصمت]] را قسیم توفیق<ref>برای نمونه رجوع کنید به مفید، ۱۴۱۴ الف، ص۱۳۴</ref> و بعضی عین آن<ref>برای نمونه رجوع کنید به امام الحرمین، ص۲۵۵</ref> دانسته‌اند. همچنین گاهی در مقابل خذلان، به جای توفیق نصرت به کار رفته است.<ref>مفید، ۱۴۱۴ الف، ص۱۱۵؛ علم الهدی، ۱۴۱۱، ص۵۹۷</ref> گاهی توفیق تقسیم بندی شده و از توفیق عام و خاص سخن به میان آمده است.<ref>برای نمونه رجوع کنید به شهرستانی، ص۴۱۲ ۴۱۵</ref>
در باره نسبت توفیق با سایر مفاهیم نیز در کتابهای کلامی اختلافاتی هست. بعضی [[عصمت]] را قسیم توفیق<ref>برای نمونه رجوع کنید به مفید، ۱۴۱۴ الف، ص۱۳۴</ref> و بعضی عین آن<ref>برای نمونه رجوع کنید به امام الحرمین، ص۲۵۵</ref> دانسته‌اند. همچنین گاهی در مقابل خذلان، به جای توفیق نصرت به کار رفته است.<ref>مفید، ۱۴۱۴ الف، ص۱۱۵؛ علم الهدی، ۱۴۱۱، ص۵۹۷</ref> گاهی توفیق تقسیم بندی شده و از توفیق عام و خاص سخن به میان آمده است.<ref>برای نمونه رجوع کنید به شهرستانی، ص۴۱۲ ۴۱۵</ref>
Automoderated users، confirmed، protected، templateeditor
۵٬۵۵۴

ویرایش