پرش به محتوا

خاتمیت: تفاوت میان نسخه‌ها

۱٬۵۷۰ بایت اضافه‌شده ،  ‏۱۶ اوت ۲۰۲۱
(پیوند میان ویکی در ویکی داده و حذف از مبدا ویرایش)
خط ۶۸: خط ۶۸:
[[عبدالکریم سروش]] براساس [[نظریه بسط تجربه نبوی]] که معتقد است تجربه‌های دینی و وحیانی هم‌چنان پس از پیامبر نیز ادامه خواهد داشت<ref>سروش، بسط تجربه نبوی، ۱۳۸۵ش، ص۶۵.</ref> تغییراتی در معنای خاتمیت داده و در تلقی خود از خاتمیت به دفاع از آموزه [[اقبال لاهوری]] برآمده و آن را موجه و قابل قبول دانسته است.<ref>جعفری، «معنا و مبنای خاتمیت از منظر روشنفکران»، ص۴۰.</ref>
[[عبدالکریم سروش]] براساس [[نظریه بسط تجربه نبوی]] که معتقد است تجربه‌های دینی و وحیانی هم‌چنان پس از پیامبر نیز ادامه خواهد داشت<ref>سروش، بسط تجربه نبوی، ۱۳۸۵ش، ص۶۵.</ref> تغییراتی در معنای خاتمیت داده و در تلقی خود از خاتمیت به دفاع از آموزه [[اقبال لاهوری]] برآمده و آن را موجه و قابل قبول دانسته است.<ref>جعفری، «معنا و مبنای خاتمیت از منظر روشنفکران»، ص۴۰.</ref>


سروش معتقد است پیامبران به ندرت استدلال می‌کردند.<ref>[http://drsoroush.com/fa/%D9%85%D8%A8%D8%A7%D9%DA%AF%D9%81%D8%AA%DA%AF%D9%88-%D8%A8%D8%A7-%D8%AF%DA%A9%D8%AA%D8%B1-%D8%B3%D8%B1/ «مبانی روشنفکری دینی در گفتگو با دکتر سروش»]</ref> شخص پیامبر خود را «ملزم و مکلف به اقامه‌ی استدلال و ارائه‌ی قرینه و قاعده» نمی‌دانست. از این رو زبان ادیان، زبان ولایت است و زبان استدلال نیست.<ref>سروش، بسط تجربه نبوی، ۱۳۸۵ش، ص۷۴.</ref>  
از دیدگاه اقبال لاهوری، عقل بشری به‌اندازه‌ای از رشد و بالندگی دست یافته که انسان می‌تواند به وسیله آن، مسیر سعادت و هدایت را بپیماید؛ بنابراین «[[عقل]]» جانشین «وحی» شده و ارسال [[پیامبران]] و ادامه [[نبوت]] لازم نیست.<ref>اقبال لاهوری، احیای فکر دینی در اسلام، ۱۳۴۶ش، ص۱۴۵-۱۴۶.</ref> او معتقد است که پیامبران، متعلق به دوران حاکمیت غرایز بودند و وقتی بشر، آن دوران (حاکمیت غریزه) را پشت سر گذاشت و به دوره حاکمیت عقل رسید، بی‌نیاز از پیامبر و وحی می‌شود.<ref>اقبال لاهوری، احیای فکر دینی در اسلام، ۱۳۴۶ش، ص۱۴۵-۱۴۶.</ref> در نتیجه [[اسلام]] با این کار، بشر را از دوره کودکی به مرحله بلوغ و بزرگسالی رساند.<ref>اقبال لاهوری، احیای فکر دینی در اسلام، ۱۳۴۶ش، ص۱۴۵-۱۴۶.</ref>


به اعتقاد سروش معنای خاتمیت بر همین شأنیت بنا می‌شود؛ فرمان دادن بدون نیاز به استدلال با وفات پیامبر از بین رفت و دیگر هیچ کس پس از پیامبر حق ندارد بدون دلیل و استدلال به دیگران حکمی کند.<ref>[http://drsoroush.com/fa/%D9%85%D8%A8%D8%A7%D9%DA%AF%D9%81%D8%AA%DA%AF%D9%88-%D8%A8%D8%A7-%D8%AF%DA%A9%D8%AA%D8%B1-%D8%B3%D8%B1/ «مبانی روشنفکری دینی در گفتگو با دکتر سروش»]</ref>
به باور اقبال لاهوری، پیامبر اسلام میان جهان قدیم و جهان جدید ایستاده است؛ تا آنجا که به منبع [[الهام]] وی مربوط می‌شود، به جهان قدیم یا دوره کودکی تعلق دارد، و پس از آن در دوره بزرگسالی (یعنی تحت فرمان عقل) متعلق به جهان جدید است.<ref>اقبال لاهوری، احیای فکر دینی در اسلام، ۱۳۴۶ش، ص۱۴۵-۱۴۶.</ref>
 
سروش معتقد است پیامبران به ندرت استدلال می‌کردند.<ref>[http://drsoroush.com/fa/مباÙگفتگو-با-دکتر-سر/ «مبانی روشنفکری دینی در گفتگو با دکتر سروش»]</ref> شخص پیامبر خود را «ملزم و مکلف به اقامه‌ی استدلال و ارائه‌ی قرینه و قاعده» نمی‌دانست. از این رو زبان ادیان، زبان ولایت است و زبان استدلال نیست.<ref>سروش، بسط تجربه نبوی، ۱۳۸۵ش، ص۷۴.</ref>
 
به اعتقاد سروش معنای خاتمیت بر همین شأنیت بنا می‌شود؛ فرمان دادن بدون نیاز به استدلال با وفات پیامبر از بین رفت و دیگر هیچ کس پس از پیامبر حق ندارد بدون دلیل و استدلال به دیگران حکمی کند.<ref>[http://drsoroush.com/fa/مباÙگفتگو-با-دکتر-سر/ «مبانی روشنفکری دینی در گفتگو با دکتر سروش»]</ref>


تجربه دینی که پس از پیامبر نیز ادامه داشته، منافاتی با این معنای خاتمیت ندارد؛ زیرا تجربه دینی پیامبر برای دیگران تکلیف‌آور و عمل آفرین است و این برخلاف تجربه دینی دیگران است که تنها به خود شخص محدود می‌شود<ref>سروش، بسط تجربه نبوی، ۱۳۸۵ش، ص۷۳.</ref> و حجت بر دیگران نیست.<ref>سروش، بسط تجربه نبوی، ۱۳۸۵ش، ص۷۵-۷۶.</ref> هیچ کس پس از پیامبر ولایت بر دیگری نداشته و تنها عقل جمعی به صفت جمعی، حاکم و ولی آدمیان است.<ref>سروش، بسط تجربه نبوی، ۱۳۸۵ش، ص۷۵-۷۶.</ref>
تجربه دینی که پس از پیامبر نیز ادامه داشته، منافاتی با این معنای خاتمیت ندارد؛ زیرا تجربه دینی پیامبر برای دیگران تکلیف‌آور و عمل آفرین است و این برخلاف تجربه دینی دیگران است که تنها به خود شخص محدود می‌شود<ref>سروش، بسط تجربه نبوی، ۱۳۸۵ش، ص۷۳.</ref> و حجت بر دیگران نیست.<ref>سروش، بسط تجربه نبوی، ۱۳۸۵ش، ص۷۵-۷۶.</ref> هیچ کس پس از پیامبر ولایت بر دیگری نداشته و تنها عقل جمعی به صفت جمعی، حاکم و ولی آدمیان است.<ref>سروش، بسط تجربه نبوی، ۱۳۸۵ش، ص۷۵-۷۶.</ref>
خط ۸۶: خط ۹۰:
محققان معتقدند اگر فلسفه خاتمیت را جانشینی هدایت عقلانی و عقل استقرایی و تجربی نسبت به هدایت‌های وحیانی بدانیم، لازمه‌اش، تعطیلی اصل دین و به تعبیر شهید مطهری ختم دیانت است و نه ختم نبوت.<ref>[http://muslimna.ir/maghalat/1834-2017-09-08-07-13-24 «دکتر سروش که می‌گوید امامت با خاتمیت تعارض دارد صحیح است؟»]</ref>
محققان معتقدند اگر فلسفه خاتمیت را جانشینی هدایت عقلانی و عقل استقرایی و تجربی نسبت به هدایت‌های وحیانی بدانیم، لازمه‌اش، تعطیلی اصل دین و به تعبیر شهید مطهری ختم دیانت است و نه ختم نبوت.<ref>[http://muslimna.ir/maghalat/1834-2017-09-08-07-13-24 «دکتر سروش که می‌گوید امامت با خاتمیت تعارض دارد صحیح است؟»]</ref>


مخالفان خاتمیت با این معنا که مبتنی بر بلوغ عقلی بشر بوده و عقلانیت جای وحیانیت را می‌گیرد، معتقدند این نظریه به جدا شدن بخش مهمی از دین با عنوان عرضیات و امور تاریخی کشیده می‌شود.<ref>[http://drsoroush.com/fa/%D9%85%D8%A8%D8%A7%D9%DA%AF%D9%81%D8%AA%DA%AF%D9%88-%D8%A8%D8%A7-%D8%AF%DA%A9%D8%AA%D8%B1-%D8%B3%D8%B1/ «مبانی روشنفکری دینی در گفتگو با دکتر سروش»]</ref> همچنین براساس این مبنا، حوزه دیانت، به عنوان حوزه فراعقلی و خردگریز حساب می‌شود.<ref>[http://drsoroush.com/fa/%D9%85%D8%A8%D8%A7%D9%DA%AF%D9%81%D8%AA%DA%AF%D9%88-%D8%A8%D8%A7-%D8%AF%DA%A9%D8%AA%D8%B1-%D8%B3%D8%B1/ «مبانی روشنفکری دینی در گفتگو با دکتر سروش»]</ref>
مخالفان خاتمیت با این معنا که مبتنی بر بلوغ عقلی بشر بوده و عقلانیت جای وحیانیت را می‌گیرد، معتقدند این نظریه به جدا شدن بخش مهمی از دین با عنوان عرضیات و امور تاریخی کشیده می‌شود.<ref>[http://drsoroush.com/fa/مباÙگفتگو-با-دکتر-سر/ «مبانی روشنفکری دینی در گفتگو با دکتر سروش»]</ref> همچنین براساس این مبنا، حوزه دیانت، به عنوان حوزه فراعقلی و خردگریز حساب می‌شود.<ref>[http://drsoroush.com/fa/مباÙگفتگو-با-دکتر-سر/ «مبانی روشنفکری دینی در گفتگو با دکتر سروش»]</ref>


==کتاب‌شناسی ==
==کتاب‌شناسی ==
Automoderated users، confirmed، movedable، protected، مدیران، templateeditor
۶٬۷۸۵

ویرایش