پرش به محتوا

خاتمیت: تفاوت میان نسخه‌ها

۶٬۱۷۲ بایت اضافه‌شده ،  ‏۱۵ ژانویهٔ ۲۰۲۱
خط ۶۳: خط ۶۳:


در پاسخ گفته‌اند خاتم در اصل به‌معنای وسیله ختم‌‌کردن است و انگشتر را هم به این دلیل خاتم نامیده‌اند که در گذشته ختم‌‌کردن و مُهرکردن نامه‌ها با حکاکی روی انگشتر، زیاد انجام می‌شده است. بنابراین استفاده از لفظ  «خاتم» به‌معنای «زینت»، برخلاف معنایی است که از  آیه به ذهن می رسد.<ref>مصباح، راهنماشناسی، ۱۳۷۶ش، ص۱۸۰.</ref>  همچنین گفته‌اند: مرتبه رسالت فراتر از نبوت است و کسی به [[رسول|رسالت]] می‌رسد که پیش‌تر نبی بوده باشد. درنتیجه وقتی [[نبوت]] پایان یابد، به‌طریق اولیٰ رسالت نیز پایان می‌یابد.<ref>مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، ۱۳۷۴ش، ج۱۷، ص۳۳۸.</ref>
در پاسخ گفته‌اند خاتم در اصل به‌معنای وسیله ختم‌‌کردن است و انگشتر را هم به این دلیل خاتم نامیده‌اند که در گذشته ختم‌‌کردن و مُهرکردن نامه‌ها با حکاکی روی انگشتر، زیاد انجام می‌شده است. بنابراین استفاده از لفظ  «خاتم» به‌معنای «زینت»، برخلاف معنایی است که از  آیه به ذهن می رسد.<ref>مصباح، راهنماشناسی، ۱۳۷۶ش، ص۱۸۰.</ref>  همچنین گفته‌اند: مرتبه رسالت فراتر از نبوت است و کسی به [[رسول|رسالت]] می‌رسد که پیش‌تر نبی بوده باشد. درنتیجه وقتی [[نبوت]] پایان یابد، به‌طریق اولیٰ رسالت نیز پایان می‌یابد.<ref>مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، ۱۳۷۴ش، ج۱۷، ص۳۳۸.</ref>
==نظریه خاتمیت پایان ولایت بر دیگران و آغاز عقلانیت==
[[عبدالکریم سروش]] براساس [[نظریه بسط تجربه نبوی]] که معتقد است تجربه‌های دینی و وحیانی هم‌چنان پس از پیامبر نیز ادامه خواهد داشت<ref>سروش، بسط تجربه نبوی، ۱۳۸۵ش، ص۶۵.</ref> تغییراتی در معنای خاتمیت داده و در تلقی خود از خاتمیت به دفاع از آموزه [[اقبال لاهوری]] برآمده و آن را موجه و قابل قبول دانسته است.<ref>جعفری، «معنا و مبنای خاتمیت از منظر روشنفکران»، ص۴۰.</ref>
سروش معتقد است پیامبران به ندرت استدلال می‌کردند.<ref>[http://drsoroush.com/fa/%D9%85%D8%A8%D8%A7%D9%DA%AF%D9%81%D8%AA%DA%AF%D9%88-%D8%A8%D8%A7-%D8%AF%DA%A9%D8%AA%D8%B1-%D8%B3%D8%B1/ «مبانی روشنفکری دینی در گفتگو با دکتر سروش»]</ref> شخص پیامبر خود را «ملزم و مکلف به اقامه‌ی استدلال و ارائه‌ی قرینه و قاعده» نمی‌دانست. از این رو زبان ادیان، زبان ولایت است و زبان استدلال نیست.<ref>سروش، بسط تجربه نبوی، ۱۳۸۵ش، ص۷۴.</ref>
به اعتقاد سروش معنای خاتمیت بر همین شأنیت بنا می‌شود؛ فرمان دادن بدون نیاز به استدلال با وفات پیامبر از بین رفت و دیگر هیچ کس پس از پیامبر حق ندارد بدون دلیل و استدلال به دیگران حکمی کند.<ref>«مبانی روشنفکری دینی در گفتگو با دکتر سروش»</ref>
تجربه دینی که پس از پیامبر نیز ادامه داشته، منافاتی با این معنای خاتمیت ندارد؛ زیرا تجربه دینی پیامبر برای دیگران تکلیف‌آور و عمل آفرین است و این برخلاف تجربه دینی دیگران است که تنها به خود شخص محدود می‌شود<ref>سروش، بسط تجربه نبوی، ۱۳۸۵ش، ص۷۳.</ref> و حجت بر دیگران نیست.<ref>سروش، بسط تجربه نبوی، ۱۳۸۵ش، ص۷۵-۷۶.</ref> هیچ کس پس از پیامبر ولایت بر دیگری نداشته و تنها عقل جمعی به صفت جمعی، حاکم و ولی آدمیان است.<ref>سروش، بسط تجربه نبوی، ۱۳۸۵ش، ص۷۵-۷۶.</ref>
پیام خاتمیت با این معنا این است که هیچ فهمی از دین را فهم خاتم ندانیم و از این طریق راه این دریا را به دریاهای دیگر بگشاییم و به بسط تجربه نبوی مجال دهیم.<ref>سروش، بسط تجربه نبوی، ۱۳۸۵ش، ص۸۷.</ref>
==نقد==
براساس این معنای خاتمیت رویکرد به انبیاء، رویکردی ضد عقل دانسته شده که ختم نبوت با آزاد سازی عقل مساوی خواهد بود.<ref>بهمن‌پور، «بنگر که را به قتل که دلشاد می‌کنی»، ص۸۲۷.</ref> در حالی که [[قرآن]] مخالفان خود را دعوت می‌کند که استدلال خود را بیان کنند «هاتُوا بُرْهانَكُمْ إِنْ كُنْتُمْ صادِقین؛ اگر راست مى‏گویید هر برهانى دارید بیاورید<ref>سوره بقره، آیه۱۱۱.</ref>»
<ref>فاضلی، «نادرنگری»، ص۸۳.</ref> و نه تنها از مخالفان، برهان خواسته، بلکه خود قرآن به اقامة برهان پرداخته است. خداوند برای آدمی چون فرعون و امثال وی که در باطل بودنش شکی نیست، برهان اقامه کرده،<ref>فاضلی، «نادرنگری»، ص۸۴،</ref>
قرآن‌ کریم‌ ده‌ها بار مردم‌ را به‌ علت‌ و حکمت‌ احکام‌ خود متوجه‌ ساخته‌ و پس‌ از هر بیانی، غایت‌ و حکمت‌ آن‌ را با الفاظی‌ چون‌ «لعلکم‌ یرشدون» و «لعلکم‌ تهتدون» و «لعلهم‌ تفلحون» متذکر شده‌ که‌ علت‌ حکم‌ را رشد و هدایت‌ و رستگاری‌ معرفی‌ کرده‌ است.<ref>فاضلی، «نادرنگری»، ص۸۳.</ref>
همچنین پیامبر اسلام فرموده‌اند: «نحنُ معاشِرَ الأنبِیا اُمِرنا اَن نُکَلَّمَ‌الناسَ عَلی قَدرِ عُقُولِهِم؛ ما پیامبران مامور هستیم با مردم به اندازه عقل‌شان سخن گوییم».<ref>ملاصدرا، شرح أصول الكافی، ۱۳۸۳ش، ج۲، ص۱۳۸. </ref> این روایت و روایات مشابه نشان از عقلانیت در آموزه‌های پیابمران دارد.<ref>فاضلی، «نادرنگری»، ص۸۵.</ref>
محققان معتقدند اگر فلسفه خاتمیت را جانشینی هدایت عقلانی و عقل استقرایی و تجربی نسبت به هدایت‌های وحیانی بدانیم، لازمه‌اش، تعطیلی اصل دین و به تعبیر شهید مطهری ختم دیانت است و نه ختم نبوت.<ref>[http://muslimna.ir/maghalat/1834-2017-09-08-07-13-24 «دکتر سروش که می‌گوید امامت با خاتمیت تعارض دارد صحیح است؟»]</ref>
مخالفان خاتمیت با این معنا که مبتنی بر بلوغ عقلی بشر بوده و عقلانیت جای وحیانیت را می‌گیرد، معتقدند این نظریه به جدا شدن بخش مهمی از دین با عنوان عرضیات و امور تاریخی کشیده می‌شود.
<ref name=":0" /> همچنین براساس این مبنا، حوزه دیانت، به عنوان حوزه فراعقلی و خردگریز حساب می‌شود.<ref name=":0" />


==کتاب‌شناسی ==
==کتاب‌شناسی ==
Automoderated users، confirmed، movedable، protected، مدیران، templateeditor
۶٬۷۸۵

ویرایش