پرش به محتوا

علم ذاتی خدا: تفاوت میان نسخه‌ها

جز
خط ۳۳: خط ۳۳:
همه [[فلاسفه]] و [[متکلمین]] در این که خداوند موجودی مجرد و غیر مادی است، اتفاق نظر دارند<ref>ملاصدرا، اسفار، ۱۹۸۱م، ج۳، ص۴۴۷؛حلی، کشف المراد، ص۲۸۴؛تفتازانی، شرح المقاصد، ۱۴۰۹ق، ج۴، ص۱۱۴.</ref>و موجود مجرد، به علم حضوری ذاتش را ادراک می‌کند؛ زیرا علم، همان حضور مجرد برای مجرد است و ذات مجرد در نزد خودش حاصل و حاضر است<ref>طوسی، شرح الاشارات و التنبیهات، ج۳، ص۶۵؛ملاصدرا، اسفار، ۱۹۸۱م، ج۳، ص۴۵۵؛حلی، کشف المراد، ص۲۸۴؛تفتازانی، شرح المقاصد، ۱۴۰۹ق، ج۴، ص۱۱۵؛مطهری، اصول فلسفه و روش رئالیسم، ۱۳۸۹ش، ج۵، ص۱۷۶؛طباطبایی؛ نهایة الحکمة، ۱۴۳۴ق، ج۲، ص۳۱۸.</ref>بنابراین خداوند به علم حضوری، ذاتش را ادراک می‌کند<ref>ملاصدرا، اسفار، ۱۹۸۱م، ج۶، ص۲۱۷؛حلی، کشف المراد، ص۲۸۴؛تفتازانی، شرح المقاصد، ۱۴۰۹ق، ج۴، ص۱۱۵.</ref>و از آنجا که خداوند متعال به ذات خود علم دارد و ذاتش علّت تامهٔ همه موجودات است پس به همهٔ موجودات نیز علم دارد.<ref>ابن سینا، الالهیات شفا، ج۱، ص۳۸۴؛ملاصدرا، اسفار، ۱۹۸۱م، ج۳، ص۴۴۵؛تفتازانی، شرح المقاصد، ۱۴۰۹ق، ج۴، ۱۱۵؛مطهری، اصول فلسفه و روش رئالیسم، ۱۳۸۹ش، ج۵، ص۱۷۶.</ref>[[محقق دوانی]] معتقد است که حقیقت علم، عدم غیبت مجرد از مجرد است و از آنجا که خداوند در اعلامرتبه تجرد است پس خود، علم و معلوم است.<ref>محمدخانی، «محقق دوانی و مسئله علم الهی»، ص۱۲۶.</ref>
همه [[فلاسفه]] و [[متکلمین]] در این که خداوند موجودی مجرد و غیر مادی است، اتفاق نظر دارند<ref>ملاصدرا، اسفار، ۱۹۸۱م، ج۳، ص۴۴۷؛حلی، کشف المراد، ص۲۸۴؛تفتازانی، شرح المقاصد، ۱۴۰۹ق، ج۴، ص۱۱۴.</ref>و موجود مجرد، به علم حضوری ذاتش را ادراک می‌کند؛ زیرا علم، همان حضور مجرد برای مجرد است و ذات مجرد در نزد خودش حاصل و حاضر است<ref>طوسی، شرح الاشارات و التنبیهات، ج۳، ص۶۵؛ملاصدرا، اسفار، ۱۹۸۱م، ج۳، ص۴۵۵؛حلی، کشف المراد، ص۲۸۴؛تفتازانی، شرح المقاصد، ۱۴۰۹ق، ج۴، ص۱۱۵؛مطهری، اصول فلسفه و روش رئالیسم، ۱۳۸۹ش، ج۵، ص۱۷۶؛طباطبایی؛ نهایة الحکمة، ۱۴۳۴ق، ج۲، ص۳۱۸.</ref>بنابراین خداوند به علم حضوری، ذاتش را ادراک می‌کند<ref>ملاصدرا، اسفار، ۱۹۸۱م، ج۶، ص۲۱۷؛حلی، کشف المراد، ص۲۸۴؛تفتازانی، شرح المقاصد، ۱۴۰۹ق، ج۴، ص۱۱۵.</ref>و از آنجا که خداوند متعال به ذات خود علم دارد و ذاتش علّت تامهٔ همه موجودات است پس به همهٔ موجودات نیز علم دارد.<ref>ابن سینا، الالهیات شفا، ج۱، ص۳۸۴؛ملاصدرا، اسفار، ۱۹۸۱م، ج۳، ص۴۴۵؛تفتازانی، شرح المقاصد، ۱۴۰۹ق، ج۴، ۱۱۵؛مطهری، اصول فلسفه و روش رئالیسم، ۱۳۸۹ش، ج۵، ص۱۷۶.</ref>[[محقق دوانی]] معتقد است که حقیقت علم، عدم غیبت مجرد از مجرد است و از آنجا که خداوند در اعلامرتبه تجرد است پس خود، علم و معلوم است.<ref>محمدخانی، «محقق دوانی و مسئله علم الهی»، ص۱۲۶.</ref>


==اقوال منکران علم ذاتی خداوند==
==دیدگاه منکران علم ذاتی خداوند==
گروهی از منکران، علم خداوند به ذاتش را انکار می‌کنند و عده‌ای علم او به ذاتش را می‌پذیرند؛ امّا علم به غیر ذات(موجودات) را نفی می‌کنند.<ref>ایجی، شرح المواقف، ۱۳۲۵ق، ج۸، ص۷۱-۷۳.</ref>بعضی از این استدلال‌ها عبارتند از:
گروهی از منکران، علم خداوند به ذاتش را انکار می‌کنند و عده‌ای علم او به ذاتش را می‌پذیرند؛ امّا علم به غیر ذات (موجودات) را نفی می‌کنند.<ref>ایجی، شرح المواقف، ۱۳۲۵ق، ج۸، ص۷۱-۷۳.</ref> بعضی از این استدلال‌ها عبارتند از:


۱-برخی گفته‌اند که خداوند علم به ذات خویش ندارد؛ زیرا علم یا از مقوله اضافه است و یا این که عبارت است از حضور صورت شئ معلوم در نزد عالم و در این دو صورت، علم خداوند به ذات خویش محال می‌باشد؛<ref>ملاصدرا، اسفار، ۱۹۸۱م، ج۶، ص۱۸۰.</ref>امّا صورت اول محال است؛ زیرا اضافه، وابسته به طرفین است و آن بین یک چیز و خودش قابل تصور نیست. در علم ذات به خودش، طرفین معنا ندارد و فقط سخن از وجود ذات است و امّا در حالت دوم، لازم می‌آید که صورتی مثل ذات خداوند و مساوی با آن در نزد ذاتش حاضر باشد و این محال است؛<ref>سبزواری، شرح منظومه، ۱۴۳۷ق، ج۱، ص۴۷۸.</ref>زیرا واجب تعالی واحد است و وجود دو یا چند [[واجب الوجود]] در عالم، محال است.<ref>طباطبایی، نهایة الحکمة، ۱۴۳۴ق، ج۲، ص۲۲۵.</ref>
۱. برخی گفته‌اند که خداوند علم به ذات خویش ندارد؛ زیرا علم یا از مقوله اضافه است و یا این که عبارت است از حضور صورت شئ معلوم در نزد عالم و در این دو صورت، علم خداوند به ذات خویش محال می‌باشد؛<ref>ملاصدرا، اسفار، ۱۹۸۱م، ج۶، ص۱۸۰.</ref>امّا صورت اول محال است؛ زیرا اضافه، وابسته به طرفین است و آن بین یک چیز و خودش قابل تصور نیست. در علم ذات به خودش، طرفین معنا ندارد و فقط سخن از وجود ذات است و امّا در حالت دوم، لازم می‌آید که صورتی مثل ذات خداوند و مساوی با آن در نزد ذاتش حاضر باشد و این محال است؛<ref>سبزواری، شرح منظومه، ۱۴۳۷ق، ج۱، ص۴۷۸.</ref>زیرا واجب تعالی واحد است و وجود دو یا چند [[واجب الوجود]] در عالم، محال است.<ref>طباطبایی، نهایة الحکمة، ۱۴۳۴ق، ج۲، ص۲۲۵.</ref>


'''نقد و بررسی:'''
'''نقد و بررسی:'''
خط ۴۴: خط ۴۴:
ثانیاً، اساساً علم ذات به خودش، اعم از علم الهی و بشری، از سنخ علم حصولی نیست تا قائل به حضور صورت معلوم نزد عالم بشویم؛ بلکه از سنخ علم حضوری است<ref>سبزواری، شرح المنظومه، ۱۴۳۷ق، ج۱، ص۴۷۸؛دهقانی و بلانیان، «اقتراحی در باب علم پیشین الهی با تکیه بر آموزه‌هایی از فلسفه ملاصدرا»، ص۲۴۹.</ref> و در علم حضوری، ذات مجرد نزد خودش حاضر است و واسطه‌ای در کار نیست.<ref>سبحانی، المحاضرات فی الالهیات، ۱۴۲۸ق، ص۹۵.</ref>
ثانیاً، اساساً علم ذات به خودش، اعم از علم الهی و بشری، از سنخ علم حصولی نیست تا قائل به حضور صورت معلوم نزد عالم بشویم؛ بلکه از سنخ علم حضوری است<ref>سبزواری، شرح المنظومه، ۱۴۳۷ق، ج۱، ص۴۷۸؛دهقانی و بلانیان، «اقتراحی در باب علم پیشین الهی با تکیه بر آموزه‌هایی از فلسفه ملاصدرا»، ص۲۴۹.</ref> و در علم حضوری، ذات مجرد نزد خودش حاضر است و واسطه‌ای در کار نیست.<ref>سبحانی، المحاضرات فی الالهیات، ۱۴۲۸ق، ص۹۵.</ref>


۲-خداوند فقط به ذاتش علم دارد و به غیر ذاتش علم ندارد؛ یعنی به معلول‌هایش علم ندارد؛ زیرا ذات خداوند ازلی است و همه معلول‌ها و مخلوق‌های او حادث و غیر ازلی هستند،از طرفی علم، تابع معلوم است و لازم می‌آید که معلول‌ها و مخلوقات خداوند ازلی باشند و آن محال است. بنابراین خداوند به غیر ذاتش؛ یعنی به معلول‌ها و مخلوقاتش علم ندارد.<ref>ملاصدرا، اسفار، ۱۹۸۱م، ج۶، ص۱۷۹؛سبزواری، شرح منظومه، ۱۴۳۷ق، ج۱، ص۴۷۸.</ref>
۲. خداوند فقط به ذاتش علم دارد و به غیر ذاتش علم ندارد؛ یعنی به معلول‌هایش علم ندارد؛ زیرا ذات خداوند ازلی است و همه معلول‌ها و مخلوق‌های او حادث و غیر ازلی هستند،از طرفی علم، تابع معلوم است و لازم می‌آید که معلول‌ها و مخلوقات خداوند ازلی باشند و آن محال است. بنابراین خداوند به غیر ذاتش؛ یعنی به معلول‌ها و مخلوقاتش علم ندارد.<ref>ملاصدرا، اسفار، ۱۹۸۱م، ج۶، ص۱۷۹؛سبزواری، شرح منظومه، ۱۴۳۷ق، ج۱، ص۴۷۸.</ref>


'''نقد و بررسی:'''
'''نقد و بررسی:'''
خط ۵۰: خط ۵۰:
در نظر اکثر فلاسفه و متکلمین، این استدلال تمام نیست؛ زیرا اولاً، تعلق علم ازلی به یک چیز، مستلزم آن نیست که معلوم با وجود خاص خود از ازل تحقق داشته باشد<ref>طباطبایی، نهایة الحکمة، ۱۴۳۴ق، ج۲، ص۲۴۷؛شیروانی، شرح بدایة الحکمة، ۱۳۹۳ش، ج۴، ص۱۰۸.</ref>و ثانیاً، متابعت علم از معلوم در علم حصولی قابل تصور است؛ در حالی که خداوند علّت موجودات و مجرد محض است و علم حضوری به معلول‌ها و مخلوقاتش در مقام ذات دارد.<ref>طباطبایی، نهایة الحکمة، ۱۴۳۴ق، ج۲، ص۲۴۸.</ref>
در نظر اکثر فلاسفه و متکلمین، این استدلال تمام نیست؛ زیرا اولاً، تعلق علم ازلی به یک چیز، مستلزم آن نیست که معلوم با وجود خاص خود از ازل تحقق داشته باشد<ref>طباطبایی، نهایة الحکمة، ۱۴۳۴ق، ج۲، ص۲۴۷؛شیروانی، شرح بدایة الحکمة، ۱۳۹۳ش، ج۴، ص۱۰۸.</ref>و ثانیاً، متابعت علم از معلوم در علم حصولی قابل تصور است؛ در حالی که خداوند علّت موجودات و مجرد محض است و علم حضوری به معلول‌ها و مخلوقاتش در مقام ذات دارد.<ref>طباطبایی، نهایة الحکمة، ۱۴۳۴ق، ج۲، ص۲۴۸.</ref>


==اقوال مختلف درباره علم خداوند به اشیاء قبل از پیدایش آنها==
==دیدگاه‌ها درباره علم خداوند به اشیاء قبل از پیدایش آنها==
[[ملاصدرا]] بحث درباره علم ذاتی خداوند را از پیچیده‌ترین و بحث برانگیزترین مسائل حِکمی می‌داند که بسیاری در حل آن به بیراهه رفته‌اند.<ref>ملاصدرا، مبدأ و معاد، ۱۳۵۴ش، ص۹۰.</ref>[[سید جواد مصطفوی]] در شرحش بر کتاب [[اصول کافی]] به وجود ۳۲ قول در این مبحث اشاره کرده است.<ref>مصطفوی، شرح و ترجمه اصول کافی، ۱۳۷۷ش، ج۱، ص۱۴۹.</ref>برخی از معروفترین این اقوال<ref>شیروانی، شرح و ترجمه بدایة الحکمة، ۱۳۹۳ش، ج۴،ص۱۰۷.</ref>عبارتند از:
[[ملاصدرا]] بحث درباره علم ذاتی خداوند را از پیچیده‌ترین و بحث برانگیزترین مسائل حِکمی می‌داند که بسیاری در حل آن به بیراهه رفته‌اند.<ref>ملاصدرا، مبدأ و معاد، ۱۳۵۴ش، ص۹۰.</ref>[[سید جواد مصطفوی]] در شرحش بر کتاب [[اصول کافی]] به وجود ۳۲ قول در این مبحث اشاره کرده است.<ref>مصطفوی، شرح و ترجمه اصول کافی، ۱۳۷۷ش، ج۱، ص۱۴۹.</ref>برخی از معروفترین این اقوال<ref>شیروانی، شرح و ترجمه بدایة الحکمة، ۱۳۹۳ش، ج۴،ص۱۰۷.</ref>عبارتند از:
===دیدگاه ابن سینا و برخی پیروان او===
===دیدگاه ابن سینا و برخی پیروان او===
خداوند به ذاتش علم حضوری و به اشیاء پیش از پیدایش آنها، علم تفصیلی حصولی دارد.<ref>طباطبایی، نهایة الحکمة، ۱۴۳۴ق، ج۲، ۲۵۰.</ref>بیان استدلال به این صورت است:
خداوند به ذاتش علم حضوری و به اشیاء پیش از پیدایش آنها، علم تفصیلی حصولی دارد.<ref>طباطبایی، نهایة الحکمة، ۱۴۳۴ق، ج۲، ۲۵۰.</ref> بیان استدلال به این صورت است:
#خداوند به ذات خودش علم دارد و ذات خداوند علّت تحقق اشیاء است و علم به علّت، مستلزم علم به معلول است. پس خداوند به اشیاء پیش از آفرینش آنها علم دارد.<ref>ابن سینا، الهیات شفا، ۱۴۰۴ق، ج۱، ص۳۸۴؛شیروانی، شرح و ترجمه بدایة الحکمة، ۱۳۹۳ش، ج۴، ۱۳.</ref>
#خداوند به ذات خودش علم دارد و ذات خداوند علّت تحقق اشیاء است و علم به علّت، مستلزم علم به معلول است. پس خداوند به اشیاء پیش از آفرینش آنها علم دارد.<ref>ابن سینا، الهیات شفا، ۱۴۰۴ق، ج۱، ص۳۸۴؛شیروانی، شرح و ترجمه بدایة الحکمة، ۱۳۹۳ش، ج۴، ۱۳.</ref>
#علم بدون متعلق(معلوم) ممکن نیست؛ زیرا حقیقتی دارای اضافه است و این متعلق باید وجود داشته باشد.<ref>ابن سینا، الاشارات و التنبیهات، نشرالبلاغه، ص۱۳۲.</ref>
#علم بدون متعلق(معلوم) ممکن نیست؛ زیرا حقیقتی دارای اضافه است و این متعلق باید وجود داشته باشد.<ref>ابن سینا، الاشارات و التنبیهات، نشرالبلاغه، ص۱۳۲.</ref>
خط ۷۳: خط ۷۳:
ماهیات یا اشیاء، به تبع اسماء و صفات، نوعی ثبوت علمی دارند که به آنها «اعیان ثابته» می‌گویند<ref>قیصری، مقدمه شرح قیصری بر فصوص الحکم، ص۴۷.</ref>و علم خداوند به اشیاء قبل از ایجاد آنها به همان ثبوت علمی آنها؛ یعنی به «اعیان ثابته» تعلق گرفته است.<ref>قیصری، مقدمه شرح قیصری بر فصوص الحکم، ص۴۷؛طباطبایی، نهایة الحکمة، ۱۴۳۴ق، ج۲، ص</ref>
ماهیات یا اشیاء، به تبع اسماء و صفات، نوعی ثبوت علمی دارند که به آنها «اعیان ثابته» می‌گویند<ref>قیصری، مقدمه شرح قیصری بر فصوص الحکم، ص۴۷.</ref>و علم خداوند به اشیاء قبل از ایجاد آنها به همان ثبوت علمی آنها؛ یعنی به «اعیان ثابته» تعلق گرفته است.<ref>قیصری، مقدمه شرح قیصری بر فصوص الحکم، ص۴۷؛طباطبایی، نهایة الحکمة، ۱۴۳۴ق، ج۲، ص</ref>


===دیدگاه ملاصدرا و پیروان حکمت متعالیه===
===دیدگاه ملاصدرا و پیروان او===
علم خداوند به موجودات، پیش از پیدایش آنها، «علم اجمالی در عین کشف تفصیلی»{{یادداشت|علم اجمالی در این مبحث، غیر از علم اجمالی در علم «اصول فقه» است؛ یعنی به معنای ابهام و اهمال نیست؛ بلکه منظور از آن، علم واحد بسیط است که به نحو غیر متمایز در نزد عالِم حاضر است؛ مثلاً فقیهی که ملکه اجتهاد دارد، همهٔ مسائل فقهی به صورت بسیط و واحد در نزد او حاضر است و به این معنا گفته می‌شود او دارای علم اجمالی است و زمانی که به تک تک مسائل توجه می‌کند و آن مسائل متکثر و از هم متمایز می‌شوند، در این حالت گفته می‌شود او علم تفصیلی دارد. با این توضیح، وقتی که گفته می‌شود، علم خداوند به موجودات پیش از پیدایش آنها، علم اجمالی در عین کشف تفصیلی است؛ یعنی این علم، با وجودِ واحدِ بسیط و غیر متمایز در ذات حق موجود است و در عین حال، کشف آن تفصیلی و متمایز است. (ملاصدرا، اسفار، ۱۹۸۱م، ج۶، ص۲۴۱؛ فیاضی، تعلیقه بر نهایة الحکمة، ۱۳۸۶ش، ج۴، ص۱۱۲۵.)}} است.<ref>ملاصدرا، اسفار، ۱۹۸۱م، ج۶، ص۲۷۰-۲۷۱.</ref>بیان مطلب به این صورت است:
علم خداوند به موجودات، پیش از پیدایش آنها، «علم اجمالی در عین کشف تفصیلی»{{یادداشت|علم اجمالی در این مبحث، غیر از علم اجمالی در علم «اصول فقه» است؛ یعنی به معنای ابهام و اهمال نیست؛ بلکه منظور از آن، علم واحد بسیط است که به نحو غیر متمایز در نزد عالِم حاضر است؛ مثلاً فقیهی که ملکه اجتهاد دارد، همهٔ مسائل فقهی به صورت بسیط و واحد در نزد او حاضر است و به این معنا گفته می‌شود او دارای علم اجمالی است و زمانی که به تک تک مسائل توجه می‌کند و آن مسائل متکثر و از هم متمایز می‌شوند، در این حالت گفته می‌شود او علم تفصیلی دارد. با این توضیح، وقتی که گفته می‌شود، علم خداوند به موجودات پیش از پیدایش آنها، علم اجمالی در عین کشف تفصیلی است؛ یعنی این علم، با وجودِ واحدِ بسیط و غیر متمایز در ذات حق موجود است و در عین حال، کشف آن تفصیلی و متمایز است. (ملاصدرا، اسفار، ۱۹۸۱م، ج۶، ص۲۴۱؛ فیاضی، تعلیقه بر نهایة الحکمة، ۱۳۸۶ش، ج۴، ص۱۱۲۵.)}} است.<ref>ملاصدرا، اسفار، ۱۹۸۱م، ج۶، ص۲۷۰-۲۷۱.</ref>بیان مطلب به این صورت است:
#ذات خداوند بسیط است؛ یعنی هیچ ترکیب خارجی، وهمی و عقلی در آن راه ندارد.<ref>ملاصدرا، اسفار، ۱۹۸۱م، ج۲، ص۳۶۸-۳۷۲.</ref>
#ذات خداوند بسیط است؛ یعنی هیچ ترکیب خارجی، وهمی و عقلی در آن راه ندارد.<ref>ملاصدرا، اسفار، ۱۹۸۱م، ج۲، ص۳۶۸-۳۷۲.</ref>
Automoderated users، confirmed، protected، templateeditor
۵٬۳۰۳

ویرایش