Automoderated users، confirmed، مدیران، templateeditor
۶٬۰۱۷
ویرایش
Shamsoddin (بحث | مشارکتها) جز (الگوی درباره ۲) |
جزبدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۸: | خط ۸: | ||
قذف متهم کردن کسی به [[زنا]] و [[لواط]] است.<ref>شهید ثانی، الروضة البهیة، ۱۴۱۰ق، ج۹، ص۱۶۶؛ عبدالرحمان، معجم المصطلاحات و الالفاظ الفقهیه، ج۳، ص۷۴.</ref> قذف در لغت به معنای پرتاب کردن با سنگ، سخن و... است.<ref>فراهیدی، العین، ۱۴۱۰ق، ج۵، ص۱۳۵(ذیل واژه قذف).</ref> گفته شده کسی که قذف میکند در واقع نسبت ناروایی به سوی دیگری پرتاب میکند.<ref>نجفی، جواهر الکلام، ۱۳۶۲ش، ج۴۱، ص۴۰۲.</ref> در فقه به اتهامزننده قاذف و کسی که اتهام به او زده شده، مقذوف میگویند.<ref>برای نمونه نگاه کنید خویی، موسوعة الامام الخوئی،ج۴۱، ص۳۱۴.</ref> | قذف متهم کردن کسی به [[زنا]] و [[لواط]] است.<ref>شهید ثانی، الروضة البهیة، ۱۴۱۰ق، ج۹، ص۱۶۶؛ عبدالرحمان، معجم المصطلاحات و الالفاظ الفقهیه، ج۳، ص۷۴.</ref> قذف در لغت به معنای پرتاب کردن با سنگ، سخن و... است.<ref>فراهیدی، العین، ۱۴۱۰ق، ج۵، ص۱۳۵(ذیل واژه قذف).</ref> گفته شده کسی که قذف میکند در واقع نسبت ناروایی به سوی دیگری پرتاب میکند.<ref>نجفی، جواهر الکلام، ۱۳۶۲ش، ج۴۱، ص۴۰۲.</ref> در فقه به اتهامزننده قاذف و کسی که اتهام به او زده شده، مقذوف میگویند.<ref>برای نمونه نگاه کنید خویی، موسوعة الامام الخوئی،ج۴۱، ص۳۱۴.</ref> | ||
قذف از [[گناهان کبیره]] است<ref>امام خمینی، تحریر الوسیله، مؤسسه مطبوعات دار العلم، ج۱، ص۲۷۴.</ref> و در روایتی از [[پیامبر(ص)]] در کنار سِحر، [[شرک]]، [[قتل نفس]]، خوردن مال [[یتیم]]، خوردن [[ربا|رِبا]] و فرار از جنگ در حال [[جهاد]] از آنها به عنوان هفت گناه نابودکننده یاد شده است.<ref> شیخ صدوق، الخصال، ۱۳۶۲ش، ج۲، ص۳۶۴.</ref> از قذف در [[حد شرعی|باب حدود]] کتابهای فقهی بحث میشود.<ref>نجفی، جواهر الکلام، ۱۳۶۲ش، ج۴۱، ص۴۰۲.</ref> همچنین مادههای ۲۴۵ تا ۲۶۱ قانون مجازات اسلامی ایران که از [[فقه امامیه]] گرفته شده به قذف و احکام آن اختصاص دارد.<ref>[https://rc.majlis.ir/fa/law/show/845048 قانون مجازات | قذف از [[گناهان کبیره]] است<ref>امام خمینی، تحریر الوسیله، مؤسسه مطبوعات دار العلم، ج۱، ص۲۷۴.</ref> و در روایتی از [[پیامبر(ص)]] در کنار سِحر، [[شرک]]، [[قتل نفس]]، خوردن مال [[یتیم]]، خوردن [[ربا|رِبا]] و فرار از جنگ در حال [[جهاد]] از آنها به عنوان هفت گناه نابودکننده یاد شده است.<ref> شیخ صدوق، الخصال، ۱۳۶۲ش، ج۲، ص۳۶۴.</ref> از قذف در [[حد شرعی|باب حدود]] کتابهای فقهی بحث میشود.<ref>نجفی، جواهر الکلام، ۱۳۶۲ش، ج۴۱، ص۴۰۲.</ref> همچنین مادههای ۲۴۵ تا ۲۶۱ قانون مجازات اسلامی ایران که از [[فقه امامیه]] گرفته شده به قذف و احکام آن اختصاص دارد.<ref>[https://rc.majlis.ir/fa/law/show/845048 قانون مجازات اسلامی]، مرکز پژوهشهای مجلس شورای اسلامی.</ref> | ||
== مجازات == | == مجازات == | ||
خط ۲۵: | خط ۲۵: | ||
* در صورتی که قذف موجب [[لعان|لِعان]]{{یادداشت|لعان در جایی است که مرد، همسر خود را به زنا متهم کند و شاهد و مدرکی نداشته باشد. در این صورت در حضور قاضی چهار بار ادعای خود را تکرار میکند و سپس میگوید: «لَعْنَةُ اللّهِ عَلیَّ إنْ کُنْتُ مِن الْكاذِبينَ؛ لعنت خدا بر من باد اگر در ادعای خود دروغگو باشم.» (مشکینی، مصطلاحات الفقه، ص۴۵۴.)}} شود.<ref>علامه حلی، قواعد الاحکام، ۱۴۱۳ق، ج۳، ص۵۴۷؛ شهید ثانی، الروضة البهیة، ۱۴۱۰ق، ج۹، ص۱۹۱؛ نجفی، جواهر الکلام، ۱۳۶۲ش، ج۴۱، ص۴۲.</ref> | * در صورتی که قذف موجب [[لعان|لِعان]]{{یادداشت|لعان در جایی است که مرد، همسر خود را به زنا متهم کند و شاهد و مدرکی نداشته باشد. در این صورت در حضور قاضی چهار بار ادعای خود را تکرار میکند و سپس میگوید: «لَعْنَةُ اللّهِ عَلیَّ إنْ کُنْتُ مِن الْكاذِبينَ؛ لعنت خدا بر من باد اگر در ادعای خود دروغگو باشم.» (مشکینی، مصطلاحات الفقه، ص۴۵۴.)}} شود.<ref>علامه حلی، قواعد الاحکام، ۱۴۱۳ق، ج۳، ص۵۴۷؛ شهید ثانی، الروضة البهیة، ۱۴۱۰ق، ج۹، ص۱۹۱؛ نجفی، جواهر الکلام، ۱۳۶۲ش، ج۴۱، ص۴۲.</ref> | ||
در ماده ۲۶۱ قانون مجازات اسلامی آمده است که حد قذف با پذیرش یا گذشت قذفشونده و نیز اثبات اتهام با شهادت بینه یا علم قاضی ساقط میشود.<ref>[https://rc.majlis.ir/fa/law/show/845048 قانون مجازات | در ماده ۲۶۱ قانون مجازات اسلامی آمده است که حد قذف با پذیرش یا گذشت قذفشونده و نیز اثبات اتهام با شهادت بینه یا علم قاضی ساقط میشود.<ref>[https://rc.majlis.ir/fa/law/show/845048 قانون مجازات اسلامی]، مرکز پژوهشهای مجلس شورای اسلامی.</ref> | ||
==شرایط اجرای حد== | ==شرایط اجرای حد== | ||
برای اثبات و اجرای حد قذف، شرایط خاصی برای هر یک از قاذف و مقذوف بیان شده است. در صورتی که یکی از این شرایط نباشد، [[حد]] قذف جاری نمیشود و اتهامزننده [[تعزیر]] (مجازاتهایی که تعیین مقدار آنها به [[حاکم شرع]] شده) میشود.<ref> علامه حلی، قواعد الاحکام، ۱۴۱۳ق، ج۳،ص۵۴۵؛ شهید ثانی، الروضة البهیة، ۱۴۱۰ق، ج۹، ص۱۷۹ و ۱۸۰.</ref> [[بلوغ]]، [[عقل]]، [[قصد]] و [[اختیار]] از شرایط قاذفاند.<ref>علامه حلی، قواعد الاحکام، ۱۴۱۳ق، ج۳،ص۵۴۴.</ref> از اینرو اگر کودک یا دیوانه کسی را قذف کند، حدّ قذف بر او جاری نمیشود اما تأدیب (تعزیر) میشود.<ref>علامه حلی، قواعد الاحکام، ۱۴۱۳ق، ج۳،ص؛ ۵۴۴؛ شهید ثانی، الروضة البهیة، ۱۴۱۰ق، ج۹، ص۱۷۵.</ref> همچنین اگر کسی از روی سهو یا [[اکراه]] به کسی تهمت بزند، حد ندارد.<ref>علامه حلی، قواعد الاحکام، ۱۴۱۳ق، ج۳،ص۵۴۴.</ref> برخی گفتهاند قاذف باید به معنای آنچه میگوید نیز آگاه باشد.<ref>طوسی، النهایه، ۱۴۰۰ق، ص۷۲۸؛ شهید ثانی، الروضة البهیة، ۱۴۱۰ق، ج۹، ص۱۶۶ و ۱۷۲.</ref> [[فقها]] شرط مقذوف را [[احصان]] دانستهاند.<ref>علامه حلی، قواعد الاحکام، ۱۴۱۳ق، ج۳،ص۵۴۵؛ شهید ثانی، الروضة البهیة، ۱۴۱۰ق، ج۹، ص۱۷۹.</ref> منظور از احصان، بلوغ، عقل، حریت، [[اسلام]] و [[عفت]] است؛<ref>علامه حلی، قواعد الاحکام، ۱۴۱۳ق، ج۳،ص۵۴۵؛ شهید ثانی، الروضة البهیة، ۱۴۱۰ق، ج۹، ص۱۷۹.</ref> هرچند احصان به معنای [[ازدواج]] نیز آمده است.<ref>شهید ثانی، الروضة البهیة، ۱۴۱۰ق، ج۹، ص۱۷۸.</ref> | برای اثبات و اجرای حد قذف، شرایط خاصی برای هر یک از قاذف و مقذوف بیان شده است. در صورتی که یکی از این شرایط نباشد، [[حد]] قذف جاری نمیشود و اتهامزننده [[تعزیر]] (مجازاتهایی که تعیین مقدار آنها به [[حاکم شرع]] شده) میشود.<ref> علامه حلی، قواعد الاحکام، ۱۴۱۳ق، ج۳،ص۵۴۵؛ شهید ثانی، الروضة البهیة، ۱۴۱۰ق، ج۹، ص۱۷۹ و ۱۸۰.</ref> [[بلوغ]]، [[عقل]]، [[قصد]] و [[اختیار]] از شرایط قاذفاند.<ref>علامه حلی، قواعد الاحکام، ۱۴۱۳ق، ج۳،ص۵۴۴.</ref> از اینرو اگر کودک یا دیوانه کسی را قذف کند، حدّ قذف بر او جاری نمیشود اما تأدیب (تعزیر) میشود.<ref>علامه حلی، قواعد الاحکام، ۱۴۱۳ق، ج۳،ص؛ ۵۴۴؛ شهید ثانی، الروضة البهیة، ۱۴۱۰ق، ج۹، ص۱۷۵.</ref> همچنین اگر کسی از روی سهو یا [[اکراه]] به کسی تهمت بزند، حد ندارد.<ref>علامه حلی، قواعد الاحکام، ۱۴۱۳ق، ج۳،ص۵۴۴.</ref> برخی گفتهاند قاذف باید به معنای آنچه میگوید نیز آگاه باشد.<ref>طوسی، النهایه، ۱۴۰۰ق، ص۷۲۸؛ شهید ثانی، الروضة البهیة، ۱۴۱۰ق، ج۹، ص۱۶۶ و ۱۷۲.</ref> [[فقها]] شرط مقذوف را [[احصان]] دانستهاند.<ref>علامه حلی، قواعد الاحکام، ۱۴۱۳ق، ج۳،ص۵۴۵؛ شهید ثانی، الروضة البهیة، ۱۴۱۰ق، ج۹، ص۱۷۹.</ref> منظور از احصان، بلوغ، عقل، حریت، [[اسلام]] و [[عفت]] است؛<ref>علامه حلی، قواعد الاحکام، ۱۴۱۳ق، ج۳،ص۵۴۵؛ شهید ثانی، الروضة البهیة، ۱۴۱۰ق، ج۹، ص۱۷۹.</ref> هرچند احصان به معنای [[ازدواج]] نیز آمده است.<ref>شهید ثانی، الروضة البهیة، ۱۴۱۰ق، ج۹، ص۱۷۸.</ref> |