confirmed، templateeditor
۱۱٬۲۹۸
ویرایش
جز (←عمان: ویکیسازی) |
جز (←پیدایش مذهب اباضی: ویکیسازی) |
||
خط ۷۵: | خط ۷۵: | ||
پس از جدایی خوارج از ابن زبیر در ۶۴ق گروهی از آنان به بصره رفتند و گروهی به [[یمامه]]. سرکردگان گروهی که به بصره رفتند، نافع بن ازرق حنظلی، عبداللـه بن صفار سعدی، [[عبداللـه بن اباض]] و چند تن دیگر بودند و گروهی که به یمامه رفتند گرد [[نجده بن عامر حنفی]]، [[عطیه ابن اسود]] و ابوفُدَیک جمع شدند <ref>دینوری، اخبار الطوال، ۲۶۹؛ مبرد، الکامل، ج ۲، ص ۲۰۷؛ طبری، تاریخ، ج ۵، ص ۵۶۶-۵۶۷</ref>. | پس از جدایی خوارج از ابن زبیر در ۶۴ق گروهی از آنان به بصره رفتند و گروهی به [[یمامه]]. سرکردگان گروهی که به بصره رفتند، نافع بن ازرق حنظلی، عبداللـه بن صفار سعدی، [[عبداللـه بن اباض]] و چند تن دیگر بودند و گروهی که به یمامه رفتند گرد [[نجده بن عامر حنفی]]، [[عطیه ابن اسود]] و ابوفُدَیک جمع شدند <ref>دینوری، اخبار الطوال، ۲۶۹؛ مبرد، الکامل، ج ۲، ص ۲۰۷؛ طبری، تاریخ، ج ۵، ص ۵۶۶-۵۶۷</ref>. | ||
از گروهی که به بصره رفتند و مدعی پیروی از ابوبلال بودند<ref>طبری، تاریخ، ج ۵، ص ۵۶۶-۵۶۷</ref>، ۳۰۰ تن با نافع همپیمان شدند تا به رهبری او قیام کنند و با این هدف به اهواز رفتند (۶۴ق). دستههای دیگری از خوارج نیز از بیم آزار ابنزیاد از بصره خارج شدند و به نافع پیوستند، اما از میان آنان کسانی که با قیام موافق نبودند، به رهبری عبداللـه بن اباض، عبداللـه بن صفار و ابوییهس هیصم بن جابر در بصره ماندند <ref>مبرد، الکامل، ج ۲، ص ۲۰۷، ۲۱۳؛ طبری، تاریخ، ج ۵، ص ۵۶۷</ref>. | از گروهی که به [[بصره]] رفتند و مدعی پیروی از ابوبلال بودند<ref>طبری، تاریخ، ج ۵، ص ۵۶۶-۵۶۷</ref>، ۳۰۰ تن با نافع همپیمان شدند تا به رهبری او قیام کنند و با این هدف به [[اهواز]] رفتند (۶۴ق). دستههای دیگری از خوارج نیز از بیم آزار ابنزیاد از بصره خارج شدند و به نافع پیوستند، اما از میان آنان کسانی که با قیام موافق نبودند، به رهبری عبداللـه بن اباض، عبداللـه بن صفار و ابوییهس هیصم بن جابر در بصره ماندند <ref>مبرد، الکامل، ج ۲، ص ۲۰۷، ۲۱۳؛ طبری، تاریخ، ج ۵، ص ۵۶۷</ref>. | ||
نافع از [[اهواز]] نامهای خطاب به خوارج بصره نوشت و آنان را از اقامت در میان کفار و مشرکین منع و دعوت به مجاهده کرد. ابن اباض چون از مضمون نامهٔ نافع مطلع شد، اظهار داشت که «اگر این قوم مشرک بودند، سخنان نافع درست بود... ولی اینان تنها کافرِ نعمتها و احکاماند و از شرک بدورند و تنها خون اینان بر ما حلال است نه اموالشان». عبداللـه بن اباض بر آن بود که مخالفانِ مسلمان آنان کافرند نه مشرک؛ ازدواج با ایشان و ارث بردن از آنان جایز است؛ غنیمتی که میتوان در جنگها از ایشان گرفت، فقط سلاح است و اسب، نه چیز دیگر؛ کشتن آنان بهطور پنهانی و اغتیالِ ایشان حرام اسنت، اما پس از اقامهٔ حجت و در جنگ میتوان به قتل آنان اقدام کرد.<ref>مبرد، الکامل، ج ۲، ص ۲۱۲-۲۱۴؛ طبری، تاریخ، ج ۵، ص ۵۶۷-۵۶۸؛ ابن عبدربه، العقد الفرید،ج ۱، ص ۱۸۶-۱۸۷؛ شهرستانی، الملل و النحل، ج ۱، ص ۲۴۴</ref> | نافع از [[اهواز]] نامهای خطاب به خوارج بصره نوشت و آنان را از اقامت در میان کفار و مشرکین منع و دعوت به مجاهده کرد. ابن اباض چون از مضمون نامهٔ نافع مطلع شد، اظهار داشت که «اگر این قوم مشرک بودند، سخنان نافع درست بود... ولی اینان تنها کافرِ نعمتها و احکاماند و از شرک بدورند و تنها خون اینان بر ما حلال است نه اموالشان». عبداللـه بن اباض بر آن بود که مخالفانِ مسلمان آنان کافرند نه مشرک؛ ازدواج با ایشان و ارث بردن از آنان جایز است؛ غنیمتی که میتوان در جنگها از ایشان گرفت، فقط سلاح است و اسب، نه چیز دیگر؛ کشتن آنان بهطور پنهانی و اغتیالِ ایشان حرام اسنت، اما پس از اقامهٔ حجت و در جنگ میتوان به قتل آنان اقدام کرد.<ref>مبرد، الکامل، ج ۲، ص ۲۱۲-۲۱۴؛ طبری، تاریخ، ج ۵، ص ۵۶۷-۵۶۸؛ ابن عبدربه، العقد الفرید،ج ۱، ص ۱۸۶-۱۸۷؛ شهرستانی، الملل و النحل، ج ۱، ص ۲۴۴</ref> |