Automoderated users، confirmed، مدیران، templateeditor
۶٬۰۰۰
ویرایش
imported>Hasaninasab جزبدون خلاصۀ ویرایش |
جز (←شرک و کفر و نفاق) |
||
خط ۱۸۱: | خط ۱۸۱: | ||
اباضیه کسی را که به خداوند تعالی و آنچه از جانب او آمده، اعتقاد داشته باشد، ولی مرتکب فعلی شود که در مورد آن [[وعید]] داده شده است، کافر نعمت میدانند <ref>بغدادی، الفرق، ۷۰</ref><ref>بارونی، مختصر تاریخ الاباضیه، ۲۲، ۷۲-۷۳</ref>. در مذهب اباضیه نمیتوان مرتکبین کبائر را مؤمن خواند، زیرا اطاعت هم [[ایمان]] است و هم دین؛ هرچه خداوند بر بندگانش فرض کرده نیز جزء ایمان است و از این روی، اینان موحدند، نه مؤمن <ref>اشعری، مقالات الاسلامیین، ۱/۱۷۲، ۱۷۵؛ شهرستانی، الملل و النحل، ۱/۲۴۵</ref>.{{سخ}}نظریهٔ «کفر نعمت» مختص اباضیه نیست. صفریه و برخی از فرق دیگر چنین عقیدهای داشتهاند.<ref>جیطالی، قناطر الخیرات، ۱/۲۹۰؛ شهرستانی، الملل و النحل، ۱/۲۵۱</ref>{{سخ}} | اباضیه کسی را که به خداوند تعالی و آنچه از جانب او آمده، اعتقاد داشته باشد، ولی مرتکب فعلی شود که در مورد آن [[وعید]] داده شده است، کافر نعمت میدانند <ref>بغدادی، الفرق، ۷۰</ref><ref>بارونی، مختصر تاریخ الاباضیه، ۲۲، ۷۲-۷۳</ref>. در مذهب اباضیه نمیتوان مرتکبین کبائر را مؤمن خواند، زیرا اطاعت هم [[ایمان]] است و هم دین؛ هرچه خداوند بر بندگانش فرض کرده نیز جزء ایمان است و از این روی، اینان موحدند، نه مؤمن <ref>اشعری، مقالات الاسلامیین، ۱/۱۷۲، ۱۷۵؛ شهرستانی، الملل و النحل، ۱/۲۴۵</ref>.{{سخ}}نظریهٔ «کفر نعمت» مختص اباضیه نیست. صفریه و برخی از فرق دیگر چنین عقیدهای داشتهاند.<ref>جیطالی، قناطر الخیرات، ۱/۲۹۰؛ شهرستانی، الملل و النحل، ۱/۲۵۱</ref>{{سخ}} | ||
عبداللـه بن یحیی، طالب الحق در خطبهٔ معروف خود که پیشتر ذکرش رفت، اعلام کرد که هرکس زنا کند، سرقت کند و خمر بنوشد کافر است، و هر که شک کند در اینکه او کافر است خود کافر است <ref>ابوالفرج اصفهانی، الاغانی، ۲۳/۲۲۶</ref> کافر نعمت که از کبیرهٔ خود بازنگردد و توبه نکند، جاودانه درآتش خواهد بود <ref>طعیمه، الاباضیه عقیده و مذهباً، ۱۲۲</ref>.{{سخ}} | عبداللـه بن یحیی، طالب الحق در خطبهٔ معروف خود که پیشتر ذکرش رفت، اعلام کرد که هرکس زنا کند، سرقت کند و خمر بنوشد کافر است، و هر که شک کند در اینکه او کافر است خود کافر است <ref>ابوالفرج اصفهانی، الاغانی، ۲۳/۲۲۶</ref> کافر نعمت که از کبیرهٔ خود بازنگردد و توبه نکند، جاودانه درآتش خواهد بود <ref>طعیمه، الاباضیه عقیده و مذهباً، ۱۲۲</ref>.{{سخ}} | ||
::* '''چیستی [[گناه کبیره]] و صغیره''' | ::* '''چیستی [[گناه کبیره]] و [[گناه صغیره|صغیره]]''' | ||
::::به گفتهٔ جیطالی هرچه مستوجب نکال در دنیا و عذاب در آخرت شود، کبیره است و غیر آن صغیره <ref>جیطالی، قناطر الخیرات، ۲/۲۲۸</ref>. اباضیان مغرب معتقدند که گناهان صغیره نامشخصاند؛ اما نظر اباضیان شرق [[گناه صغیره|گناهان صغیره]] را معلوم میدانند و اعمالی مانند دروغ کوچک، رقص و بازیهای غیرمباح را از مصادیق گناهان صغیره میشمارند <ref>طعیمه، الاباضیه عقیده و مذهباً، ۱۲۰</ref>.{{سخ}}مرتکب صغیره موحد است، نه فاسق، نه گمراه و نه کافر، مگر آنکه بر گناه اصرار ورزد و بر آن باشد که توبه نکند <ref>طعیمه، الاباضیه عقیده و مذهباً، ۱۲۰</ref>.{{سخ}} | ::::به گفتهٔ جیطالی هرچه مستوجب نکال در دنیا و عذاب در آخرت شود، کبیره است و غیر آن صغیره <ref>جیطالی، قناطر الخیرات، ۲/۲۲۸</ref>. اباضیان مغرب معتقدند که گناهان صغیره نامشخصاند؛ اما نظر اباضیان شرق [[گناه صغیره|گناهان صغیره]] را معلوم میدانند و اعمالی مانند دروغ کوچک، رقص و بازیهای غیرمباح را از مصادیق گناهان صغیره میشمارند <ref>طعیمه، الاباضیه عقیده و مذهباً، ۱۲۰</ref>.{{سخ}}مرتکب صغیره موحد است، نه فاسق، نه گمراه و نه کافر، مگر آنکه بر گناه اصرار ورزد و بر آن باشد که توبه نکند <ref>طعیمه، الاباضیه عقیده و مذهباً، ۱۲۰</ref>.{{سخ}} | ||
*'''نفاق''' | *'''[[نفاق]]''' | ||
به عقیدهٔ اباضیه، مرتکب کبیره هرگاه بر گناه خود مصر باشد، منافقی است کافر (البته به کفر نعمت، نه کفر شرک) و [[خلود|مخلّد]] در نار است <ref>جیطالی، قناطر الخیرات، ۱/۲۸۶</ref>.اما نکتهای که اباضیه بر آن تأکید دارند، فرق بین شرک و نفاق است. ایشان گویند که در زمان حضرت رسول(ص) منافقین را موحد میدانستند <ref>شهرستانی، الملل و النحل، ۱/۲۴۶</ref>، پس نمیتوان آنان را مشرک دانست. منافق کسی است که به خدا دروغ ببندد که این به کفر منجر میشود، مانند [[تأویل]] کتاب خدا به طریقی که به گمراهی بیانجامد. <ref>جیطالی، قناطر الخیرات، ۱/۲۵۳</ref>. پس منافق مشرک نیست، ولی کافر است <ref>نک: شهرستانی، الملل و النحل، ج ۱، ص ۲۴۶</ref>.{{سخ}} | به عقیدهٔ اباضیه، مرتکب کبیره هرگاه بر گناه خود مصر باشد، منافقی است کافر (البته به کفر نعمت، نه کفر شرک) و [[خلود|مخلّد]] در نار است <ref>جیطالی، قناطر الخیرات، ۱/۲۸۶</ref>.اما نکتهای که اباضیه بر آن تأکید دارند، فرق بین شرک و نفاق است. ایشان گویند که در زمان حضرت رسول(ص) منافقین را موحد میدانستند <ref>شهرستانی، الملل و النحل، ۱/۲۴۶</ref>، پس نمیتوان آنان را مشرک دانست. منافق کسی است که به خدا دروغ ببندد که این به کفر منجر میشود، مانند [[تأویل]] کتاب خدا به طریقی که به گمراهی بیانجامد. <ref>جیطالی، قناطر الخیرات، ۱/۲۵۳</ref>. پس منافق مشرک نیست، ولی کافر است <ref>نک: شهرستانی، الملل و النحل، ج ۱، ص ۲۴۶</ref>.{{سخ}} | ||
قابل ذکر است که اباضیه -دست کم قدمای اباضیه- دربارهٔ نفاق، سه یا چهار رأی داشتهاند: بنابر نظر غالب ــ چنانکه آمد ــ نفاق کفر است، نه شرک. بنابر قول دیگر، نفاق شرک است، زیرا ضد توحید است. گروهی از اباضیه هم اطلاق منافق را فقط در مورد قومی که خداوند آنان را به این صفت خوانده است، جایز دانستهاند و گروهی دیگر هم گویا نفاق را برائت از شرک و ایمان شمردهاند <ref>اشعری، مقالات الاسلامیین، ۱/۱۷۲؛ بغدادی، الفرق، ۶۳</ref> و به این آیه از قرآن استناد کردهاند: مُذَبْذَبینَ بَیْنَ ذلِکَ لا اِلی هؤُلاءِ وَلا اِلی هؤُلاءِ...: در این میان مردّدند، نه به اینان میگروند، نه به آنان... <ref>نساء/۴/۱۴۳</ref>.{{سخ}} | قابل ذکر است که اباضیه -دست کم قدمای اباضیه- دربارهٔ نفاق، سه یا چهار رأی داشتهاند: بنابر نظر غالب ــ چنانکه آمد ــ نفاق کفر است، نه شرک. بنابر قول دیگر، نفاق شرک است، زیرا ضد توحید است. گروهی از اباضیه هم اطلاق منافق را فقط در مورد قومی که خداوند آنان را به این صفت خوانده است، جایز دانستهاند و گروهی دیگر هم گویا نفاق را برائت از شرک و ایمان شمردهاند <ref>اشعری، مقالات الاسلامیین، ۱/۱۷۲؛ بغدادی، الفرق، ۶۳</ref> و به این آیه از قرآن استناد کردهاند: مُذَبْذَبینَ بَیْنَ ذلِکَ لا اِلی هؤُلاءِ وَلا اِلی هؤُلاءِ...: در این میان مردّدند، نه به اینان میگروند، نه به آنان... <ref>نساء/۴/۱۴۳</ref>.{{سخ}} |