|
|
خط ۸۳: |
خط ۸۳: |
|
| |
|
| ==شورش علیه عثمان== | | ==شورش علیه عثمان== |
| ===علتیابی شورش===
| | {{نوشتار اصلی|ماجرای قتل عثمان}} |
| بنا بر منابع اسلامی، علت شورش علیه عثمان، تغییر نامتعارف شیوه خلفای پیشین در بهکارگیری و انتصاب کارگزاران حکومتی و بیعدالتی در توزیع ثروت عمومی و منابع مالی جامعه اسلامی بود. توجه عثمان به خویشاوندان و برخودار کردن آنها از [[بیت المال]] و مناصب و امتیازات حکومتی، از همان آغاز [[خلافت]] وی آشکار شد و رفتهرفته، اعتراضاتی را برانگیخت و این امر از انگیزههای اصلی قیام علیه او بود.<ref>برای نمونه نک: مقدسی، البدء و التاریخ، ج۵، ص۲۹۹.</ref>
| | محققان معتقدند نارضایتی و انقلاب علیه عثمان، ناگهان و یکباره نبوده است بلکه عوامل مختلفی در گذر زمان سبب شد تا مخالفتها شکل گرفته و در نهایت به حدی رسید که دیگر قدرتی برای جلوگیری از آن وجود نداشت.<ref>غریب، خلافة عثمان بن عفان، قاهره، ص۱۰۳.</ref> |
|
| |
|
| مشکلات و تنگناهای اقتصادی مسلمانان در برخی مناطق مانند [[عراق]] مخالفتهای بسیاری را با خلافت عثمان برانگیخت و تبعیضهای اقتصادی و سیاسی او بر مخالفتها افزود. شاید برکناری حاکمان پیشین [[بصره]] و [[کوفه]] و نصب خویشاوندان بهجای آنها، نخستین نارضایتیها را علیه عثمان برانگیخت.<ref>دایرةالمعارف اسلام (انگلیسی)، ج۱۰، ص۹۴۷، ذیل مدخل 'UTHMAN B. 'AFFAN</ref> تسلط کسانی از [[بنیامیه]] که سابقه چندانی نیز در [[اسلام]] نداشتند، بر اموال و داراییهای عمومی برای صحابه و تابعین [[حضرت محمد صلی الله علیه و آله|پیامبر(ص)]] بسیار ناگوار آمد. برای نمونه، عثمان جایی به نام مهرقه در شرق [[مدینه]] را به حارث بن حکم بخشید؛ جایی که گویند وقتی [[حضرت محمد صلی الله علیه و آله|پیامبر(ص)]] به آنجا رسید، پایش را بر زمین زد و گفت: «اینجا نمازگاه ما و محل طلب باران و جای [[عید قربان|عید اضحی]] و [[عید فطر]] ما است. اینجا را خراب مکنید و از آن کرایه مگیرید. نفرین [[خدا]] بر کسی باد که از بازار ما چیزی بکاهد.» دیگر اینکه عثمان [[فدک]] را، به [[مروان بن حکم]] داد و [[خمس]] غنیمتهای آفریقا را به او بخشید. این ماجرا چنان بر برخی مسلمانان سخت آمد که عبدالرحمن بن حنبل جمحی، شعری در نکوهش و مذمت او سرود.<ref>مقدسی، البدء و التاریخ، ج۵، ص۲۰۰.</ref> همچنین بنابر منابع، عثمان، چهارصد هزار درهم از این غنیمتها را به عبدالله بن خالد بن اسید بن رافع و صدهزار درهم را به [[حکم بن ابیالعاص|حکم بن ابی العاص]] اختصاص داد.<ref>مقدسی، البدء و التاریخ، ج۵، ص۲۰۰.</ref>
| | قرار دادن اقوام و خویشاوندان عثمان بر جامعه اسلامی و همچنین نوع حکومت کردن این افراد موجب اعتراض بسیاری از مسلمانان گردید.<ref>غریب، خلافة عثمان بن عفان، قاهره، ص۱۰۵.</ref> |
|
| |
|
| از گزارشهای برخی منابع برمیآید که روش عثمان در زمان [[عمر]] یا پیش از آن آغاز شده بود؛ ولی مردم به دلایلی از جمله ترس از سرکوب، نتوانستند اعتراض کنند. به تصریح این گزارشها، مردم بر کارهایی از عثمان خرده میگرفتند که اگر [[عمر بن خطاب]] انجام میداد، بر او خرده نمیگرفتند و این بدان سبب بود که مردم از عمر میترسیدند. عمر اعتراضات را سرکوب میکرد؛ ولی عثمان نرمخو بود و همین مسئله موجب گشت تا اعتراضات علیه او آشکار گردد و بالا بگیرد.<ref>نک: دینوری، امامت و سیاست، ص۴۸.</ref> از [[عبدالله بن عمر]] نقل کردهاند که «بر عثمان کارهایی را عیب گرفتند که اگر عمر آنها را انجام میداد بر او عیب نمیگرفتند.»<ref>نک: دینوری، امامت وسیاست، ص۴۸.</ref> از خود عثمان نیز نقل کردهاند که در اوایل آغاز اعتراضات به [[منبر]] رفت و گفت: «ای مردم [[مهاجرین|مهاجر]] و [[انصار]]!... سوگند به خدا، شما کارهایی را بر من عیب میگیرید که در مورد فرزند خطاب نیز میگرفتید، لیکن وی شما را قلع و قمع میکرد و درهم میکوفت. هیچکس جرئت نداشت به او خیره نگاه کند.»<ref>دینوری، امامت و سیاست، ص۴۹.</ref>
| | برخی از این حاکمان سابقه خوبی در اسلام نداشتند؛ عبدالله بن عامر سابقه [[ارتداد]] داشت.<ref>غریب، خلافة عثمان بن عفان، قاهره، ص۱۰۶.</ref> ولید بن عقبه شخصی بود که [[قرآن]] او را [[فاسق]] خطاب کرده بود.<ref>ابنعبدالبر، الاستیعاب، ۱۴۱۲ق، ج ۴، ص۱۵۵۳.</ref> مروان بن حکم نیز به همراه پدرش توسط [[پیامبر اسلام|پیامبر]] از مدینه اخراج شده بودند که عثمان آنها را دوباره به مدینه بازگرداند.<ref> ابنعبدالبر، الاستیعاب، ۱۴۱۲ق، ج۱، ص۳۵۹.</ref> |
|
| |
|
| ====عزل و نصبهای سیاسی====
| | مهمترین مشکل عثمان را بذل و بخشش از بیتالمال دانستهاند.<ref> یعقوبی، تاریخ الیعقوبی، بیروت، ج۲، ص۱۷۳.</ref> عثمان اموال بسیاری را به بنیامیه میداد.<ref>ابن کثیر، البدایة و النهایة، ۱۴۰۷ق، ج۷، ص۱۷۱.</ref> |
| عثمان، [[عمار بن یاسر|عمار یاسر]] را از امارت [[کوفه]] عزل کرد و برادر مادری خود [[ولید بن عقبه|ولید بن عقبة بن ابی معیط]] را به فرمانروایی کوفه گماشت، [[ابوموسی اشعری|ابو موسی اشعری]] را از امارت [[بصره]] برداشت و عبدالله بن عامر بن کریز پسر دایی خود را که نوجوانی بود به حکومت آنجا گماشت و [[عمرو بن عاص سهمی|عمرو بن عاص]] را فرمانده سپاه مصر قرار داد و عبدالله بن ابی سرح را بر خراج مصر گماشت که او هم برادر رضاعی عثمان بود. سپس عمرو بن عاص را از سالاری جنگ عزل کرد و هر دو شغل را به عبدالله بن ابی سرح سپرد.<ref>دینوری، اخبارالطوال، ص۱۷۴</ref>
| |
|
| |
|
| برخی از این افراد در نظر مسلمانان پایبندی چندانی به [[اسلام|آیین اسلام]] و میراث معنوی پیامبر اکرم(ص) نداشتند. طبق نقل منابع، چند تن که [[حضرت محمد صلی الله علیه و آله|پیامبر اکرم(ص)]] آنها از [[مدینه]] تبعید کرده بود، در زمان عثمان و به خواست او به این شهر بازگشتند و به مقام حکومتی رسیدند. برای مثال، عثمان، خویشاوند خود حکم بن ابی العاص را از تبعید بازگرداند و فرزند او [[مروان بن حکم|مروان]] را مشاور خود کرد.<ref>ابن عبد البر، الاستیعاب، ج۳، ص۱۳۸۸.</ref> مروان در برخی فتنههای سالهای بعد دخالت مستقیم داشت. پیامبر حکم بن ابی العاص را از آنرو تبعید کرده بود که گفتهاند اسرار او را فاش میکرد.<ref>مقدسی، البدء و التاریخ، ج۵، ص۲۰۰.</ref> برخی برآنند که مروان که داماد عثمان نیز بوده، بر رفتار او تاثیر زیادی داشته و بسیاری از تصمیمات اشتباه عثمان ناشی از القائات و جوسازیهای [[مروان بن حکم|مروان]] بوده است.{{مدرک}} به هر حال، وجود مروان در یک مقام حکومتی بالا نارضایتیهای بسیاری را در میان مسلمانان و بهخصوص [[صحابه]] تاثیرگذار موجب شد.
| | ===محاصره خانه عثمان و قتل او=== |
| | |
| [[عبد الله بن ابی سرح]]، برادر رضاعی عثمان، که والی مصر شده بود،<ref>دینوری، الاخبار الطوال، ص۱۳۹.</ref> سابقه خوبی در [[اسلام]] نداشت. گفتهاند که او مدتی در [[مدینه]] [[کاتب وحی]] بود، ولی [[ارتداد|مرتد]] شد و به [[قریش]] پیوست. حتی آیه ۹۳ [[سوره انعام]] در مذمت او نازل شد.<ref>نک: ابن عبد البر، الاستیعاب، ج۱، ص۶۹.</ref>او با توجه به آشناییاش با روحیات [[حضرت محمد صلی الله علیه و آله|پیامبر اکرم(ص)]] به [[قریش]] برای مواجهه با آن حضرت مشورت میداد.<ref>نک: واقدی، مغازی، ج۲، ص۷۸۷.</ref> پیامبر در [[فتح مکه]] فرمان قتل او را صادر کرده بود ولی او به عثمان پناه آورد و در موقعیتی مناسب به حضور پیامبر رسید و با شفاعت عثمان بخشیده شد<ref>ابن اثیر، اسد الغابه، ج۲، ص۲۴۹.</ref> هرچند به ظاهر، پیامبر چندان از این بخشیدن رضایت نداشته است. منابع نقل کردهاند که عثمان به حضور پیامبر رسید و درخواست عفو عبدالله را مطرح کرد و پیامبر هیچ نگفت و سرانجام با تکرار این درخواست او را بخشید؛ ولی خطاب به یارانش که نزدیک او بودند گفت که چرا پیش از آنکه من او را عفو کنم، یکی از شما او را نکشت؟<ref>واقدی، مغازی، ج۲، ص۸۵۶.</ref>
| |
| | |
| [[ولید بن عقبه]] خویشاوند و فرماندار عثمان در [[کوفه]] حتی ظواهر اسلامی را رعایت نمیکرد. او [[نماز صبح]] را از روی مستی چهار رکعت خواند و به کسانی که در [[مسجد]] حضور داشتند، گفت: اگر میخواهید بیشتر بخوانم. ماجرای [[شرابخواری]] ولید به گوش همگان رسید؛ ولی عثمان [[حد شرعی|حد]] نوشیدن شراب، را بر وی جاری نکرد.<ref>دینوری، امامت و سیاست، ص۵۴.</ref> ولید کسی بود که در زمان پیامبر اکرم(ص) [[آیه نبأ|آیه ششم سوره حجرات]] درباره او نازل گشت که در این آیه، او «فاسق» خوانده شده است.<ref>نک: طبری، تفسیر جامع البیان، ج۲۶، ص۷۸.</ref>
| |
| | |
| سرانجام عثمان در یک اقدام دیرهنگام و تحت فشار مسلمانان، ولید را از حکومت کوفه برداشت و سعید بن عاص را جانشین او کرد؛ اما عملکرد سعید اوضاع را بحرانیتر کرد. او در عمل و گفتار بیان میداشت که عراق ملک [[قریش]] و [[بنیامیه]] است. برخی [[صحابه]] و بزرگان از جمله [[مالک اشتر]] به رفتار او اعتراض کردند؛ ولی این اعتراضات سودی نداشت و تنها به درگیری بیشتر میان سعید و آنان و اعتراضات گستردهتری انجامید. عثمان به هواخواهی والی خود، رهبران اعتراضات را به [[شام]] تبعید کرد. در میان آنان شماری از بزرگان کوفه از جمله مالک اشتر و [[صعصعة بن صوحان]] جای داشتند.
| |
| | |
| ===شرح ماجرای شورش===
| |
| روش عثمان در حکومتداری و مسلط کردن ناشایستگان بر شهرها و ولایات مملکت اسلامی و بزرگان و صحابه، سرانجام اعتراضات گستردهای را برانگیخت. معترضان بارها با نامه یا بهصورت حضوری، اعتراض خود را به گوش او رساندند. عثمان با آنها گفتگو کرد و وعدههایی مبنی بر اصلاح امور به آنان داد؛ ولی اقدامات او چندان جدی نبود که موجب اقناع گردد. او با افراد زیادی مشورت کرد ولی به ظاهر، تنها به مشورتهای خویشان خود مانند [[مروان بن حکم]] و [[معاویة بن ابیسفیان|معاویه]] عمل میکرد.<ref>درباره مشورت با معاویه نک: دینوری، امامت و سیاست، ص۵۲.</ref> در آغاز اعتراضات که یکبار عثمان به منبر رفت و به اشتباهات خود اعتراف و نزد مردم خطاب به پیشگاه الهی [[توبه]] کرد و از مردم عذر خواست، مروان بن حکم او را از اعتراف بازداشت و گفت توبهات را بشکن و از کسی عذر مخواه و کارهای عثمان پس از این واقعه نشان میدهد که او به این سخن مروان عمل کرده است.<ref>نک: دینوری، امامت و سیاست، ص۵۳.</ref> | | روش عثمان در حکومتداری و مسلط کردن ناشایستگان بر شهرها و ولایات مملکت اسلامی و بزرگان و صحابه، سرانجام اعتراضات گستردهای را برانگیخت. معترضان بارها با نامه یا بهصورت حضوری، اعتراض خود را به گوش او رساندند. عثمان با آنها گفتگو کرد و وعدههایی مبنی بر اصلاح امور به آنان داد؛ ولی اقدامات او چندان جدی نبود که موجب اقناع گردد. او با افراد زیادی مشورت کرد ولی به ظاهر، تنها به مشورتهای خویشان خود مانند [[مروان بن حکم]] و [[معاویة بن ابیسفیان|معاویه]] عمل میکرد.<ref>درباره مشورت با معاویه نک: دینوری، امامت و سیاست، ص۵۲.</ref> در آغاز اعتراضات که یکبار عثمان به منبر رفت و به اشتباهات خود اعتراف و نزد مردم خطاب به پیشگاه الهی [[توبه]] کرد و از مردم عذر خواست، مروان بن حکم او را از اعتراف بازداشت و گفت توبهات را بشکن و از کسی عذر مخواه و کارهای عثمان پس از این واقعه نشان میدهد که او به این سخن مروان عمل کرده است.<ref>نک: دینوری، امامت و سیاست، ص۵۳.</ref> |
| ====نامه اعتراضی صحابه==== | | ====نامه اعتراضی صحابه==== |