پرش به محتوا

محجور: تفاوت میان نسخه‌ها

۷۰ بایت اضافه‌شده ،  ‏۴ مارس ۲۰۲۳
بدون خلاصۀ ویرایش
جز (ویکی سازی)
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۱: خط ۱:
{{مقاله توصیفی فقهی}}
{{مقاله توصیفی فقهی}}
{{احکام}}
{{احکام}}
'''مَحْجور''' کسی که است [[شرع|شرعاً]] نمی‌تواند در اموالش تصرف کند. [[بلوغ|نابالغ بودن]]، ديوانگى، بردگى، سفاهت، ورشكستگى و بيمارى منجر به مرگ را از اسباب حَجْر شمرده‎ اند. اثبات یا رفع حَجْر هر یک از این موارد [[حکم شرعی|احکامی]] دارد. در قانون مدنی [[ایران]] از سه شخص محجور و ممنوع از تصرف در اموال و حقوق مالی خود نام برده شده است: صغار، اشخاص غیر رشید و مجانین.
'''مَحْجور''' کسی که است [[شرع|شرعاً]] نمی‌تواند در اموالش تصرف کند. [[بلوغ|نابالغ بودن]]، ديوانگى، بردگى، سفاهت، ورشكستگى و بيمارى منجر به مرگ را از اسباب حَجْر شمرده‎ اند. اثبات یا رفع حَجْر هر یک از این موارد [[احکام شرعی|احکامی]] دارد. در قانون مدنی [[ایران]] از سه شخص محجور و ممنوع از تصرف در اموال و حقوق مالی خود نام برده شده است: صغار، اشخاص غیر رشید و مجانین.


==مفهوم‌‌شناسی==
==مفهوم‌‌شناسی==
خط ۱۰: خط ۱۰:


==اسباب حجر==
==اسباب حجر==
مهم‌ترین اسبابی که [[فقها]] برای محجوریت جزئی یا کلی فرد بیان کرده‌اند عبارت‌اند از: ۱. نابالغ بودن (صغر)، ۲. دیوانگی (جنون)، ۳. بردگی (رقّ)، ۴. سفاهت (سفه)، ۵. ورشکستگی (تفلیس)، ۶. بیماری منجر به مرگ (مرض الموت).<ref>کاشف الغطاء، تحریر المجلة، ۱۳۵۹ق، ج۲ (قسم۱)، ص۱۵۵؛ فرهنگ فقه، ۱۴۲۶ق، ج۳، ص۲۲۸.</ref>
مهم‌ترین اسبابی که [[مجتهد|فقیهان شیعه]] برای محجوریت جزئی یا کلی فرد بیان کرده‌اند عبارت‌اند از: ۱. نابالغ بودن (صغر)، ۲. دیوانگی (جنون)، ۳. بردگی (رقّ)، ۴. سفاهت (سفه)، ۵. ورشکستگی (تفلیس)، ۶. بیماری منجر به مرگ (مرض الموت).<ref>کاشف الغطاء، تحریر المجلة، ۱۳۵۹ق، ج۲ (قسم۱)، ص۱۵۵؛ فرهنگ فقه، ۱۴۲۶ق، ج۳، ص۲۲۸.</ref>


::'''نابالغ بودن''' (صبی و صغیر): از نظر شرعی و بر پایه [[احادیث]] فراوان (مانند [[حدیث رفع قلم]])، تصرفات نابالغ، چه غیر ممیز و چه ممیز، چه به نفعش و افزایش‌دهنده اموالش باشد و چه نباشد، اثر و اعتبار ندارد مگر مواردی که دلیل خاص دارد: مانند [[وصیت]] کودک ده‌ساله در مطلق خیرات یا ارحام و نزدیکان.<ref>کاشف الغطاء، تحریر المجلة، ۱۳۵۹ق، ج۲ (قسم۱)، ص۱۶۱؛ طاهری، حقوق مدنی، ۱۴۱۸ق، ج۵، ص۱۲۶.</ref> از جمله محجوران نابالغ، [[یتیم]] است. محجوریت نابالغان، با بلوغ و [[سن رشد|رشد]] پایان می‌پذیرد؛ بلوغ جنسی علامات شرعی دارد و رشد و بلوغ فکری با سنجش و آزمودن کودک در معاملاتش معلوم می‌شود.<ref>کاشف الغطاء، تحریر المجلة، ۱۳۵۹ق، ج۲ (قسم۱)، ص۱۶۶؛ برای اطلاع از همه احکام کودک، نگاه کنید به: انصاری، موسوعة أحکام الأطفال و أدلّتها.</ref>
::'''نابالغ بودن''' (صبی و صغیر): از نظر شرعی و بر پایه [[حدیث|احادیث]] فراوان (مانند [[حدیث رفع قلم]])، تصرفات نابالغ، چه غیر ممیز و چه ممیز، چه به نفعش و افزایش‌دهنده اموالش باشد و چه نباشد، اثر و اعتبار ندارد مگر مواردی که دلیل خاص دارد: مانند [[وصیت]] کودک ده‌ساله در مطلق خیرات یا ارحام و نزدیکان.<ref>کاشف الغطاء، تحریر المجلة، ۱۳۵۹ق، ج۲ (قسم۱)، ص۱۶۱؛ طاهری، حقوق مدنی، ۱۴۱۸ق، ج۵، ص۱۲۶.</ref> از جمله محجوران نابالغ، [[یتیم]] است. محجوریت نابالغان، با بلوغ و [[سن رشد|رشد]] پایان می‌پذیرد؛ بلوغ جنسی علامات شرعی دارد و رشد و بلوغ فکری با سنجش و آزمودن کودک در معاملاتش معلوم می‌شود.<ref>کاشف الغطاء، تحریر المجلة، ۱۳۵۹ق، ج۲ (قسم۱)، ص۱۶۶؛ برای اطلاع از همه احکام کودک، نگاه کنید به: انصاری، موسوعة أحکام الأطفال و أدلّتها.</ref>


::'''دیوانگی''': مجنون (نوعی بیماری روانی) و مَعتُوه (عقب ماندگی ذهنی)<ref>مرادی، «بررسی شرط رشد»، ۱۳۸۷ش، ص۵۷.</ref> در حکم نابالغ‌اند و بیشترشان مانند صبی غیر ممیز هستند. این اشخاص انواع مختلفی دارند و برای آن ضابطه کلی وجود ندارد و تعیین آن با [[عرف]] یا [[حاکم]] است.<ref>کاشف الغطاء، تحریر المجلة، ۱۳۵۹ق، ج۲ (قسم۱)، ص۱۶۶.</ref>  
::'''دیوانگی''': مجنون (نوعی بیماری روانی) و مَعتُوه (عقب ماندگی ذهنی)<ref>مرادی، «بررسی شرط رشد»، ۱۳۸۷ش، ص۵۷.</ref> در حکم نابالغ‌اند و بیشترشان مانند صبی غیر ممیز هستند. این اشخاص انواع مختلفی دارند و برای آن ضابطه کلی وجود ندارد و تعیین آن با [[عرف]] یا [[حاکم]] است.<ref>کاشف الغطاء، تحریر المجلة، ۱۳۵۹ق، ج۲ (قسم۱)، ص۱۶۶.</ref>  


::'''بردگی''': به نظر [[فقها]] برده نمیتواند بدون اذن مولا در مال خود تصرف کند یا خود را موضوع یکی از عقود مانند [[اجاره]] قرار دهد و در صورت تصرف، [[عقد فضولی]] است و فقط با اجازه مولا نافذ است.<ref>فرهنگ فقه، ۱۴۲۶ق، ج۲، ص۹۴. </ref>
::'''بردگی''': به نظر فقها برده نمیتواند بدون اذن مولا در مال خود تصرف کند یا خود را موضوع یکی از عقود مانند [[اجاره]] قرار دهد و در صورت تصرف، [[عقد فضولی]] است و فقط با اجازه مولا نافذ است.<ref>فرهنگ فقه، ۱۴۲۶ق، ج۲، ص۹۴. </ref>


::'''سفاهت''': سفاهت در مقابل [[سن رشد|رشد]] است و چون امری ذاتی و نقصی در [[عقل]] است، به حکم حاکم نیاز ندارد و معاملات سفیه هرچند با روش عقلا هم موافق باشد باطل است.<ref>کاشف الغطاء، تحریر المجلة، ۱۳۵۹ق، ج۲ (قسم۱)، ص۱۷۰.</ref> اگر سفاهت از بین رود، ممنوعیت و محجوریت برداشته می‌شود و حکم سایر عقلا را پیدا می‌کند.<ref>کاشف الغطاء، تحریر المجلة، ۱۳۵۹ق، ج۲ (قسم۱)، ص۱۷۱.</ref>  
::'''سفاهت''': سفاهت در مقابل [[سن رشد|رشد]] است و چون امری ذاتی و نقصی در [[عقل]] است، به حکم حاکم نیاز ندارد و معاملات سفیه هرچند با روش عقلا هم موافق باشد باطل است.<ref>کاشف الغطاء، تحریر المجلة، ۱۳۵۹ق، ج۲ (قسم۱)، ص۱۷۰.</ref> اگر سفاهت از بین رود، ممنوعیت و محجوریت برداشته می‌شود و حکم سایر عقلا را پیدا می‌کند.<ref>کاشف الغطاء، تحریر المجلة، ۱۳۵۹ق، ج۲ (قسم۱)، ص۱۷۱.</ref>  


::'''ورشکستگی''': مفلس و ورشکسته کسی است که اموالش از بدهی‌هایش کمتر باشد و به همین دلیل طلبکاران درخواست منع تصرفاتش را برای جلوگیری از تلف شدن اموال و زیان دیدن خویش می‌کنند. از نظر فقه [[امامیه]]، محجوریت مفلس چند شرط دارد: ۱. دیون و بدهی‌ها نزد حاکم ثابت شده باشد؛ ۲. اموال و دارایی‌اش کمتر از بدهی‌هایش باشد و در صورت بیشتر یا مساوی بودن اموال، محجوریت محقق نمی‌شود؛ ۳. دیونی که از اموالش بیشتر می‌شود حال و نقد باشد؛ ۴. همه طلبکارانی که جمع طلبشان از مجموع اموال مدیون بیشتر است، از حاکم درخواست حکم محجوریت را بکنند و اگر جمع طلب درخواست‌کنندگان از اموال فرد کمتر باشد حکم محجوریت صادر نمی‌شود. همچنین مستثنیات اموال (مانند خانه‌ای که در آن زندگی می‌شود، لباس و اثاثیه و... حسب شأن و منزلت افراد)، نفقه خود و افراد واجب‌النفقه‌اش تا روز تقسیم اموال و نیز هزینه [[واجب]] و شرعی کفن و دفن خودش یا افرادی که این هزینه بر عهده اوست، جزو اموال محاسبه نمی‌شود.<ref>کاشف الغطاء، تحریر المجلة، ۱۳۵۹ق، ج۲ (قسم۱)، ص۱۷۲.</ref>
::'''ورشکستگی''': مفلس و ورشکسته کسی است که اموالش از بدهی‌هایش کمتر باشد و به همین دلیل طلبکاران درخواست منع تصرفاتش را برای جلوگیری از تلف شدن اموال و زیان دیدن خویش می‌کنند. از نظر فقه [[امامیه]]، محجوریت مفلس چند شرط دارد:
::۱. دیون و بدهی‌ها نزد حاکم ثابت شده باشد؛  
::۲. اموال و دارایی‌اش کمتر از بدهی‌هایش باشد و در صورت بیشتر یا مساوی بودن اموال، محجوریت محقق نمی‌شود؛  
::۳. دیونی که از اموالش بیشتر می‌شود حال و نقد باشد؛  
::۴. همه طلبکارانی که جمع طلبشان از مجموع اموال مدیون بیشتر است، از حاکم درخواست حکم محجوریت را بکنند و اگر جمع طلب درخواست‌کنندگان از اموال فرد کمتر باشد حکم محجوریت صادر نمی‌شود.  
::همچنین مستثنیات اموال (مانند خانه‌ای که در آن زندگی می‌شود، لباس و اثاثیه و... حسب شأن و منزلت افراد)، نفقه خود و افراد واجب‌النفقه‌اش تا روز تقسیم اموال و نیز هزینه [[واجب]] و شرعی کفن و دفن خودش یا افرادی که این هزینه بر عهده اوست، جزو اموال محاسبه نمی‌شود.<ref>کاشف الغطاء، تحریر المجلة، ۱۳۵۹ق، ج۲ (قسم۱)، ص۱۷۲.</ref>


::'''بیماری منجر به مرگ''': شخصی که بیمار است و بیماری‌اش منجر به مرگ او می‌شود، حجر اصلی و شرعی دارد و نمی‌تواند برای بیش از یک‌سوم اموالش وصیت کند<ref>مشکینی، ‌مصطلحات الفقه‌، بی‌تا، ص۴۸۳.</ref> و در این که تصرفاتش در زمان حیات و بیماری منجر به مرگ، به میزان کل اموالش یا مقدار یک‌سوم آن، میان [[فقها]] اختلاف است.<ref>مشکینی، ‌مصطلحات الفقه‌، بی‌تا، ص۴۸۳.</ref> برخی [[فقه|فقیهان]] نیز تفاوتی میان تصرفات بیمار و سالم در صورت واجد بودن اهلیت تصرف، وجود ندارد و بیماری منجر به مرگ از اسباب حجر نیست.<ref>و نیز نگاه کنید به: باقری، «بازپژوهی انتقادی نظریه حجر بیمار»، ۱۳۸۷ش، ص۱۴۶-۱۶۷.</ref>
::'''بیماری منجر به مرگ''': شخصی که بیمار است و بیماری‌اش منجر به مرگ او می‌شود، حجر اصلی و شرعی دارد و نمی‌تواند برای بیش از یک‌سوم اموالش وصیت کند<ref>مشکینی، ‌مصطلحات الفقه‌، بی‌تا، ص۴۸۳.</ref> و در این که تصرفاتش در زمان حیات و بیماری منجر به مرگ، به میزان کل اموالش یا مقدار یک‌سوم آن، میان [[مجتهد|فقها]] اختلاف است.<ref>مشکینی، ‌مصطلحات الفقه‌، بی‌تا، ص۴۸۳.</ref> برخی [[فقه|فقیهان]] نیز تفاوتی میان تصرفات بیمار و سالم در صورت واجد بودن اهلیت تصرف، وجود ندارد و بیماری منجر به مرگ از اسباب حجر نیست.<ref>و نیز نگاه کنید به: باقری، «بازپژوهی انتقادی نظریه حجر بیمار»، ۱۳۸۷ش، ص۱۴۶-۱۶۷.</ref>


==حجر در حقوق مدنی==
==حجر در حقوق مدنی==
در ماده ۱۲۰۷ قانون مدنی [[ایران]] از سه شخص محجور و ممنوع از تصرف در اموال و حقوق مالی خود نام برده شده است: ۱. صغار، ۲. اشخاص غیر رشید، ۳. مجانین.
در ماده ۱۲۰۷ قانون مدنی [[ایران]] از سه شخص محجور و ممنوع از تصرف در اموال و حقوق مالی خود نام برده شده است: ۱. صغار، ۲. اشخاص غیر رشید، ۳. مجانین.


::'''صغیر''': در قانون مدنی، معامله با اشخاص نابالغ به دلیل عدم اهلیت باطل است (ماده ۲۱۲). در این قانون، سن بلوغ در پسر پانزده سال تمام قمری و در دختر نه سال تمام قمری تعریف شده است (تبصره ۱ ماده ۱۲۱۰ مصوب ۱۳۷۰ش). همچنین اعمال و اقوال ضغیر تا حدی که به اموال و حقوق خود مربوط است باطل و بلااثر است اما صغیر ممیز می‌تواند تملک بلاعوض (مانند قبول صلح بلاعوض، هبه و [[حیازت مباحات]]) داشته باشد (ماده ۱۲۱۲).
::'''صغیر''': در قانون مدنی، معامله با اشخاص نابالغ به دلیل عدم اهلیت باطل است (ماده ۲۱۲). در این قانون، سن بلوغ در پسر پانزده سال تمام قمری و در دختر نه سال تمام قمری تعریف شده است (تبصره ۱ ماده ۱۲۱۰ مصوب ۱۳۷۰ش). همچنین اعمال و اقوال ضغیر تا حدی که به اموال و حقوق خود مربوط است باطل و بلااثر است اما صغیر ممیز می‌تواند تملک بلاعوض (مانند قبول صلح بلاعوض، هبه و [[حیازت|حیازت مباحات]]) داشته باشد (ماده ۱۲۱۲).


::'''غیر رشید''': طبق قانون مدنی، معامله با اشخاصی که رشید نیستند به دلیل عدم اهلیت باطل است (ماده ۲۱۲). در ماده ۱۲۰۸ غیر رشید کسی معرفی شده است که تصرفات او در اموال و حقوق مالی خود عقلایی نباشد. طبق قانون مدنی مصوب سال ۱۳۱۴ ش، افراد زیر سن هجده سال تمام در حکم غیر رشید بودند مگر دادگاه پس از سن پانزده سال تمام، حکم [[سن رشد|رشد]] آنان را صادر کند (ماده ۱۲۰۹) و نیز هیچ کس پس از رسیدن به هجده سال تمام به دلیل عدم رشد یا جنون محجور نبود مگر عدم رشد یا جنونش ثابت شود (ماده ۱۲۱۰). اما در قانون اصلاحی سال ۱۳۷۰ش، ماده ۱۲۰۹ و ملاک بودن سن هجده سال حذف شد و در ماده ۱۲۱۹۰ سن هجده سال به سن [[بلوغ]] اصلاح شد. منظور از محجورین در ماده ۲۱۳ که می‌گوید معامله محجورین نافذ نیست، غیر رشید است.<ref>امامی، حقوق مدنی، بی‌تا، ج۱، ص۲۰۶.</ref> در معاملات غیر رشید، اجازه ولی یا قیم می‌تواند معامله را تنفیذ کند؛ به صورت اذن قبل از معامله یا اجازه پس از معامله.<ref>امامی، حقوق مدنی، بی‌تا، ج۱، ص۲۰۶.</ref>
::'''غیر رشید''': طبق قانون مدنی، معامله با اشخاصی که رشید نیستند به دلیل عدم اهلیت باطل است (ماده ۲۱۲). در ماده ۱۲۰۸ غیر رشید کسی معرفی شده است که تصرفات او در اموال و حقوق مالی خود عقلایی نباشد. طبق قانون مدنی مصوب سال ۱۳۱۴ ش، افراد زیر سن هجده سال تمام در حکم غیر رشید بودند مگر دادگاه پس از سن پانزده سال تمام، حکم [[سن رشد|رشد]] آنان را صادر کند (ماده ۱۲۰۹) و نیز هیچ کس پس از رسیدن به هجده سال تمام به دلیل عدم رشد یا جنون محجور نبود مگر عدم رشد یا جنونش ثابت شود (ماده ۱۲۱۰). اما در قانون اصلاحی سال ۱۳۷۰ش، ماده ۱۲۰۹ و ملاک بودن سن هجده سال حذف شد و در ماده ۱۲۱۹۰ سن هجده سال به سن [[بلوغ]] اصلاح شد. منظور از محجورین در ماده ۲۱۳ که می‌گوید معامله محجورین نافذ نیست، غیر رشید است.<ref>امامی، حقوق مدنی، بی‌تا، ج۱، ص۲۰۶.</ref> در معاملات غیر رشید، اجازه ولی یا قیم می‌تواند معامله را تنفیذ کند؛ به صورت اذن قبل از معامله یا اجازه پس از معامله.<ref>امامی، حقوق مدنی، بی‌تا، ج۱، ص۲۰۶.</ref>
confirmed، protected، templateeditor
۱٬۹۵۷

ویرایش