پرش به محتوا

اهل قبله: تفاوت میان نسخه‌ها

۱۴۴ بایت اضافه‌شده ،  ‏۱۱ آوریل ۲۰۲۰
جز
تمیزکاری
جز (تمیزکاری)
جز (تمیزکاری)
خط ۱: خط ۱:
{{درباره ۲|اهل قبله|آشنایی با تکفیر مسلمانان|تکفیر اهل قبله| }}
{{درباره ۲|اهل قبله|آشنایی با تکفیر مسلمانان|تکفیر اهل قبله| }}


'''اَهل قِبله''' اشاره به تمامی مسلمانانی است که [[کعبه]] را [[قبله]] خود می‌دانند. کاربرد این اصطلاح در جلوگیری از [[تکفیر مسلمانان]] است.<ref> برای نمونه نگاه کنید به: تفتازانی، شرح المقاصد، ۱۴۰۹ق، ج۵، ص۲۲۸.</ref> اهل قبله کسی است که منتسب به [[دین اسلام]] باشد.<ref>نراقی، رسائل و مسائل، ۱۴۲۲ق، ج۲، ص۳۳۵.</ref> از این‌رو تمامی فِرَقِ اسلامی که [[کعبه]] را [[قبله]] خود می‌دانند اهل قبله‌اند.<ref>دهخدا، لغت‌نامه، ذیل واژه.</ref> به گفته [[محمدجواد مغنیه]] مفسر شیعه قرن چهاردهم، اصطلاح اهل قبله با اهل قرآن، اهل [[شهادتین]] و [[مسلمانان]] به یک معنا هستند و منظور از آنها کسانی است که به خدا، [[پیامبر(ص)]] و [[سنت]] او ایمان دارند و به سمت قبله (کعبه) نماز می‌خوانند.<ref>مغنیه، تفسیرالکاشف، ۱۴۲۴ق، ج۱، ص۲۳۱.</ref> همچنین ملا علی قاری از علمای اهل سنت، اهل قبله را کسی دانسته که هیچ یک از [[ضروریات دین]] را انکار نکند؛ از این‌رو به گفته او از نظر عالمان اهل سنت کسی که یکی از [[ضروریات دین]] را انکار کند از اهل قبله به شمار نمی‌آید هرچند که تمام عمرش را مشغول [[عبادت]] باشد.<ref>قاری، شرح کتاب الفقه الاکبر، ۱۴۲۸ق، ص۲۵۸.</ref>
'''اَهل قِبله''' اشاره به تمامی مسلمانانی است که [[کعبه]] را [[قبله]] خود می‌دانند. کاربرد این اصطلاح در جلوگیری از [[تکفیر اهل قبله|تکفیر مسلمانان]] است.


جان، مال و آبروی اهل قبله از نظر بیشتر عالمان [[شیعه]] و [[اهل‌سنت]] محترم است.<ref>رستمی، «ممنوعییت تکفیر اهل قبله از نگاه فقیهان و متکلمان تشیع و تسنن»، ص۷۱.</ref> همچنین [[تکفیر اهل قبله|تکفیر]]<ref>برای نمونه نگاه کنید به: قاری، شرح کتاب الفقه الاکبر، ص۲۵۸؛ تفتازانی، شرح المقاصد، ۱۴۰۹ق، ج۵، ص۲۲۸.</ref> و کشتن اسیرانشان جایز نیست<ref>منتظری، دارسات فی ولایة الفقیه و فقه الدولة الاسلامیه، ۱۴۰۹ق، ج۳، ص۲۹۶.</ref> و نماز گزاردن بر امواتشان واجب است.<ref> طوسی، تهذیب الاحکام، ۱۴۰۷ق، ج۳، ص۳۲۸.</ref> به گفته ملاعلی قاری در شرح کتاب فقه اکبر ابوحنیفه، بیشتر فقهای اهل‌سنت از جمله [[ابوحنیفه]] و [[محمد بن ادریس شافعی]] اهل قبله را تکفیر نمی‌کنند.<ref>قاری، شرح کتاب الفقه الاکبر، ۱۴۲۸ق، ص۲۵۸-۲۵۷.</ref> با این حال برخی از عالمان مسلمان پیروان دیگر فرقه‌ها را تکفیر کرده‌<ref>قاری، شرح کتاب الفقه الاکبر، ۱۴۲۸ق، ص۲۵۸.</ref> و قتلشان را جایز می‌دانند.<ref>رستمی، «ممنوعییت تکفیر اهل قبله از نگاه فقیهان و متکلمان تشیع و تسنن»، ص۷۱.</ref>  
اهل قبله کسی است که منتسب به [[اسلام|دین اسلام]] باشد.<ref>نراقی، رسائل و مسائل، ۱۴۲۲ق، ج۲، ص۳۳۵.</ref> از این‌رو تمامی فِرَقِ اسلامی که [[کعبه]] را [[قبله]] خود می‌دانند اهل قبله‌اند.<ref>دهخدا، لغت‌نامه، ذیل واژه.</ref> به گفته [[محمدجواد مغنیه]] مفسر شیعه قرن چهاردهم، اصطلاح اهل قبله با اهل قرآن، اهل [[شهادتین]] و [[اسلام|مسلمانان]] به یک معنا هستند و منظور از آنها کسانی است که به خدا، [[پیامبر(ص)]] و [[سنت]] او ایمان دارند و به سمت قبله (کعبه) نماز می‌خوانند.<ref>مغنیه، تفسیرالکاشف، ۱۴۲۴ق، ج۱، ص۲۳۱.</ref> همچنین [[ملا علی قاری]] از علمای حنفی‌مذهب اهل‌سنت، اهل قبله را کسی دانسته که هیچ یک از [[ضروری دین|ضروریات دین]] را انکار نکند؛ از این‌رو به گفته او از نظر عالمان اهل‌سنت کسی که یکی از ضروریات دین مانند [[حدوث و قدم|قدیم بودن]] عالَم و [[حشر]] را انکار کند از اهل قبله به شمار نمی‌آید هرچند که تمام عمرش را مشغول [[عبادت]] باشد.<ref>قاری، شرح کتاب الفقه الاکبر، ۱۴۲۸ق، ص۲۵۸.</ref>


از اصطلاح اهل قبله در احکام اموات<ref>طوسی، الاستبصار، ۱۳۹۰ق، ج۱، ص۴۶۸.</ref> و احکام [[جهاد]]<ref> مستدرک وسائل الشیعه، ج۱۱، ص۵۵.</ref> سخن گفته شده است. گفته شده است که مسلمانان قبل از [[جنگ جمل]] احکام جنگ با اهل قبله را نمی‌دانستند و آن را در این جنگ از [[حضرت علی(ع)]] آموختند.<ref> جمعی از محققان، جهاد در آینه روایات، ۱۴۲۸ق، ج۱، ص۱۸۸.</ref> سخنان امام علی(ع) درباره احکام جنگ‌های داخلی اسلام (جنگ با اهل قبله) در [[نهج‌البلاغه]] نقل شده است؛ وی کشتن همه اصحاب جمل (کسانی که با امام علی(ع) به‌عنوان خلیفه، [[بیعت]] کردند سپس بیعت خود را شکسته و جنگ جمل را به راه انداختند.) را با آن که اهل قبله بودند، در برابر کشتن یک تن از مسلمانان به عمد و بدون جرم روا می‌داند.<ref>نهج‌البلاغه، خطبه ۱۷۲.</ref>
جان، مال و آبروی اهل قبله از نظر بیشتر عالمان [[شیعه]] و [[اهل سنت و جماعت|اهل‌سنت]] محترم است.<ref>رستمی، «ممنوعییت تکفیر اهل قبله از نگاه فقیهان و متکلمان تشیع و تسنن»، ص۷۱.</ref> همچنین [[تکفیر اهل قبله|تکفیر]]<ref>برای نمونه نگاه کنید به: قاری، شرح کتاب الفقه الاکبر، ص۲۵۸؛ تفتازانی، شرح المقاصد، ۱۴۰۹ق، ج۵، ص۲۲۸.</ref> و کشتن اسیرانشان جایز نیست<ref>منتظری، دارسات فی ولایة الفقیه و فقه الدولة الاسلامیه، ۱۴۰۹ق، ج۳، ص۲۹۶.</ref> و نماز گزاردن بر امواتشان واجب است.<ref> طوسی، تهذیب الاحکام، ۱۴۰۷ق، ج۳، ص۳۲۸.</ref> به گفته ملاعلی قاری در شرح کتاب فقه اکبر ابوحنیفه، بیشتر فقهای اهل‌سنت از جمله [[ابوحنیفه]] و [[محمد بن ادریس شافعی]] اهل قبله را تکفیر نمی‌کنند.<ref>قاری، شرح کتاب الفقه الاکبر، ۱۴۲۸ق، ص۲۵۸-۲۵۷.</ref> همچنین با این حال برخی از عالمان مسلمان پیروان دیگر فرقه‌ها را تکفیر کرده‌<ref>قاری، شرح کتاب الفقه الاکبر، ۱۴۲۸ق، ص۲۵۸.</ref> و قتلشان را جایز می‌دانند.<ref>رستمی، «ممنوعییت تکفیر اهل قبله از نگاه فقیهان و متکلمان تشیع و تسنن»، ص۷۱.</ref>
 
از اصطلاح اهل قبله در احکام اموات<ref>طوسی، الاستبصار، ۱۳۹۰ق، ج۱، ص۴۶۸.</ref> و احکام [[جهاد]]<ref> مستدرک وسائل الشیعه، ج۱۱، ص۵۵.</ref> سخن گفته شده است. گفته شده است که مسلمانان قبل از [[جنگ جمل]] احکام جنگ با اهل قبله را نمی‌دانستند و آن را در این جنگ از [[امام علی علیه‌السلام|امام علی(ع)]] آموختند.<ref> جمعی از محققان، جهاد در آینه روایات، ۱۴۲۸ق، ج۱، ص۱۸۸.</ref> سخنان امام علی(ع) درباره احکام جنگ‌های داخلی اسلام (جنگ با اهل قبله) در [[نهج البلاغه|نهج‌البلاغه]] نقل شده است؛ وی کشتن همه اصحاب جمل (کسانی که با امام علی(ع) به‌عنوان خلیفه، [[بیعت]] کردند سپس بیعت خود را شکسته و جنگ جمل را به راه انداختند.) را با آن که اهل قبله بودند، در برابر کشتن یک تن از مسلمانان به عمد و بدون جرم روا می‌داند.<ref>نهج‌البلاغه، خطبه ۱۷۲.</ref>


درباره [[نواصب]]، [[خوارج]] و مسلمانانی که [[ضروری دین]] را انکار کرده‌اند، با آنکه کعبه را قبله خود می‌دانند، حکم [[کفر|کُفر]]<ref>نراقی، رسائل و مسائل، ۱۴۲۲ق، ج۲، ص۳۳۶.</ref> و نجاست<ref>محقق کرکی، جامع المقاصد، ۱۴۱۴ق، ج۱، ص۱۶۴.</ref> صادر شده است.  
درباره [[نواصب]]، [[خوارج]] و مسلمانانی که [[ضروری دین]] را انکار کرده‌اند، با آنکه کعبه را قبله خود می‌دانند، حکم [[کفر|کُفر]]<ref>نراقی، رسائل و مسائل، ۱۴۲۲ق، ج۲، ص۳۳۶.</ref> و نجاست<ref>محقق کرکی، جامع المقاصد، ۱۴۱۴ق، ج۱، ص۱۶۴.</ref> صادر شده است.