۱۷٬۱۸۷
ویرایش
Shamsoddin (بحث | مشارکتها) جز (←ماجرای هجرت از شام: تمیزکاری) |
Shamsoddin (بحث | مشارکتها) |
||
خط ۳۴: | خط ۳۴: | ||
[[حضرت ابراهیم]] در حدود ۷۰ سالگی از سوی [[خداوند]] مأمور شد از [[بابل]] مهاجرت کند<ref>ابناثیر، الکامل،۱۳۸۵ق، ج۱، ص۱۰۰.</ref> از اینرو به همراه همسرش [[ساره]]، برادرزادهاش[[حضرت لوط]] و برخی دیگر از پیروانش به [[مصر]] رفتند. پادشاه مصر به ساره نظر سوء کرد و ابراهیم از روی [[تقیه]] خود را برادر ساره معرفی نمود. بنا بر گزارش ابن اثیر، هر بار پادشاه قصد بدی نسبت به ساره داشت، دستش خشک میشد سه بار این حادثه تکرار شد تا اینکه پادشاه از ساره خواست دعا کند تا دست او به حالت اول برگردد. پس از دعای ساره پادشاه او را آزاد کرد و هاجر را که کنیزی قبطی بود به او هدیه داد.<ref>ابناثیر، الکامل، ۱۳۸۵ق، ج۱، ص۱۰۱.</ref> | [[حضرت ابراهیم]] در حدود ۷۰ سالگی از سوی [[خداوند]] مأمور شد از [[بابل]] مهاجرت کند<ref>ابناثیر، الکامل،۱۳۸۵ق، ج۱، ص۱۰۰.</ref> از اینرو به همراه همسرش [[ساره]]، برادرزادهاش[[حضرت لوط]] و برخی دیگر از پیروانش به [[مصر]] رفتند. پادشاه مصر به ساره نظر سوء کرد و ابراهیم از روی [[تقیه]] خود را برادر ساره معرفی نمود. بنا بر گزارش ابن اثیر، هر بار پادشاه قصد بدی نسبت به ساره داشت، دستش خشک میشد سه بار این حادثه تکرار شد تا اینکه پادشاه از ساره خواست دعا کند تا دست او به حالت اول برگردد. پس از دعای ساره پادشاه او را آزاد کرد و هاجر را که کنیزی قبطی بود به او هدیه داد.<ref>ابناثیر، الکامل، ۱۳۸۵ق، ج۱، ص۱۰۱.</ref> | ||
==ماجرای هجرت | ==ماجرای هجرت از شام به مکه== | ||
ابراهیم از [[ساره]] فرزنددار نمیشد، از این رو ساره هاجر را به او بخشید تا شاید ابراهیم از او صاحب فرزند شود. مدتی بعد که هاجر [[اسماعیل]] را به دنیا آورد<ref>ابناثیر، الکامل، ۱۳۸۵ق، ج۱، ص۱۰۱.</ref>سبب ناراحتی ساره شد چرا که خود فرزندی نداشت.<ref>طباطبایی، المیزان، ۱۴۱۷ق، ج۱، ص۲۸۸.</ref> پس از تولد اسماعیل و ناراحتی [[ساره]] از فرزنددار شدن هاجر، خداوند به ابراهیم دستور داد تا اسماعیل و مادرش را از شام به سرزمین مکه منتقل کند.<ref>طباطبایی، المیزان، ۱۴۱۷ق، ج۱، ص۲۸۸.</ref> ابراهیم آن دو را به [[مکه]] که در آن روز بیابانی خشک و بدون سکنه بود، منتقل کرد و در محلی که بعدها خانه خدا در آنجا بازسازی شد، در نزدیکی [[چاه زمزم]] فعلی گذاشت.<ref> طباطبایی، المیزان، ۱۴۱۷ق، ج۱، ص۲۸۸.</ref> | ابراهیم از [[ساره]] فرزنددار نمیشد، از این رو ساره هاجر را به او بخشید تا شاید ابراهیم از او صاحب فرزند شود. مدتی بعد که هاجر [[اسماعیل]] را به دنیا آورد<ref>ابناثیر، الکامل، ۱۳۸۵ق، ج۱، ص۱۰۱.</ref>سبب ناراحتی ساره شد چرا که خود فرزندی نداشت.<ref>طباطبایی، المیزان، ۱۴۱۷ق، ج۱، ص۲۸۸.</ref> پس از تولد اسماعیل و ناراحتی [[ساره]] از فرزنددار شدن هاجر، خداوند به ابراهیم دستور داد تا اسماعیل و مادرش را از شام به سرزمین مکه منتقل کند.<ref>طباطبایی، المیزان، ۱۴۱۷ق، ج۱، ص۲۸۸.</ref> ابراهیم آن دو را به [[مکه]] که در آن روز بیابانی خشک و بدون سکنه بود، منتقل کرد و در محلی که بعدها خانه خدا در آنجا بازسازی شد، در نزدیکی [[چاه زمزم]] فعلی گذاشت.<ref> طباطبایی، المیزان، ۱۴۱۷ق، ج۱، ص۲۸۸.</ref> | ||
ویرایش