پرش به محتوا

اصحاب رقیم: تفاوت میان نسخه‌ها

۲٬۱۷۶ بایت اضافه‌شده ،  ‏۱۹ ژانویهٔ ۲۰۱۷
جز
افزایش مطلب
جز (فزایش مطلب)
جز (افزایش مطلب)
خط ۱۶: خط ۱۶:
بر اساس روایات دیگری اصحاب رقیم مربوط به سه جوان است که وارد غاری شدند و بر اثر بسته شدن ورودی غار، در آن زندانی شدند. پس از استغاثه‌های فراوان بر آن شدند تا هر یک کارهای نیک خود را بیان کنند، تا این‌که در غار باز شود آنان چنین کردند و از غار رهایی یافتند.<ref>طوسی، امالی، ص۴۰۸-۴۰۹؛ مجلسی، ج۱۴، ص۴۲۷-۴۲۶؛ سورآبادی، ص۲۱۱-۲۱۳؛ مسعودی، ج۱، ص۳۱۴.</ref>
بر اساس روایات دیگری اصحاب رقیم مربوط به سه جوان است که وارد غاری شدند و بر اثر بسته شدن ورودی غار، در آن زندانی شدند. پس از استغاثه‌های فراوان بر آن شدند تا هر یک کارهای نیک خود را بیان کنند، تا این‌که در غار باز شود آنان چنین کردند و از غار رهایی یافتند.<ref>طوسی، امالی، ص۴۰۸-۴۰۹؛ مجلسی، ج۱۴، ص۴۲۷-۴۲۶؛ سورآبادی، ص۲۱۱-۲۱۳؛ مسعودی، ج۱، ص۳۱۴.</ref>


===تفصیل ماجرا ===
===تفصیل ماجرای غیر مشهور ===  
بر پایه روایتی از [[شیخ صدوق]] سه نفر با هم در مسیری می‌رفتند که هوا بارانی شد، آنان به غاری پناه بردند، پس از این‌که وارد غار شدند، در غار بسته شد. یکی از آنان گفت تنها راه نجات از این گرفتاری، این است که هر کدام از ما خدا را به کاری نیکی که قبلا انجام داده بخواند.
 
یکی از آنان گفت: من کارگری داشتم که در برابر یک پیمانه برنج برای من کاری انجام داد، پس از پایان کار مزدش نزد من ماند من برنج را کاشتم و از محصول آن گاوی خریدم پس از مدتی که کارگر بازگشت و مزدش را از من مطالبه کرد، گاو را به او دادم او گفت من فقط یک پیمانه برنج از تو طلب دارم گفتم که این گاو همان یک پیمانه برنج است. سپس گفت: خدایا اگر این کار من از ترس تو بوده، گشایشی در کار ما ایجاد کن.
 
دیگری گفت: خدایا من پدر و مادر پیری داشتم که هر شب برای آنان شیر می‌آوردم، شبی هنگامی رسیدم که آنان به خواب رفته بودند. دوست نداشتم آنان را از خواب بیدار کنم و همچنین نمی‌خواستم بدون آن‌که آنان از شیر بنوشند آن را برای همسر و فرزندانم  ببرم. تا سپیده‌دم بر بالینشان منتظر ماندم خدایا اگر این کار از ترس از تو بده گشایشی برای ما ایجاد کن.
 
هر یک از آنان پس از آن‌که کار نیک خود را بازگو می‌کردند، گفتند خدا اگر این کار ما برای ترس و رضای تو بوده در کار ما گشایشی حاصل کن. با بازگو کردن هر کدام، اندکی ورودی غار باز می‌شد و با بیان نفر سوم از آن رهایی یافتند.


== پانویس==
== پانویس==