Automoderated users، confirmed، movedable، protected، مدیران، templateeditor
۶٬۷۸۵
ویرایش
imported>Alipour جز (حذف عبارت اضافه) |
(ویرایش محتوایی و اصلاح ساختار) |
||
خط ۶: | خط ۶: | ||
==هاروت و ماروت در آیات و روایات== | ==هاروت و ماروت در آیات و روایات== | ||
پس از آنکه [[سحر]] در میان یهودیان رواج یافت و از آن در راه [[شر]] استفاده کردند؛ [[خداوند]] برای آرامش و آزمایش مردم، هاروت و ماروت را به منطقه [[بابِل]] در [[بینالنهرین]] فرستاد.<ref>مکارم،تفسير نمونه،۱۳۷۴، ج۱، ص: ۳۷۲</ref> | |||
[[قرآن]] | [[قرآن]] ادعای شر رساندن هاروت و ماروت را رد میكند.<ref>بقره، آيه۱۰۲</ref> بنابر قرآن، هر چند سحر بر آن دو نازل شد، ولی عیبی در کار آنها نبود.<ref>طباطبایی،ترجمه تفسير الميزان ، ۱۳۷۴ش، ج ۱، ص ۳۵۳.</ref> | ||
آن دو فرشته به مردم تذکر میدادند که ما وسيله آزمايش هستيم، [[کافر]] نشوید و از اين علم، سوء استفاده نكنید، ولی مردم سوءاستفاده کرده و کافر شدند.<ref>قرآن،سوره بقره،آيه۱۰۲</ref> | |||
پیرامون داستان هاروت و ماروت اختلاف نظر بسیار وجود دارد<ref>طباطبایی، الميزان،۱۴۱۷ق، ج ۱، ص ۲۳۳.</ref> و در اینجا علاوه بر گفتار فوق، به برخی اقوال دیگر اشاره میشود: | پیرامون داستان هاروت و ماروت اختلاف نظر بسیار وجود دارد<ref>طباطبایی، الميزان،۱۴۱۷ق، ج ۱، ص ۲۳۳.</ref> و در اینجا علاوه بر گفتار فوق، به برخی اقوال دیگر نیز اشاره میشود: | ||
* برخی معتقدند هاروت و ماروت دو [[فرشته|فرشتهاند]] که انسانها را به جهت ارتكاب [[گناه]] سرزنش میكردند. خداوند آنها را به شکل و خصوصیت انسان به زمین فرستاد، اما آنها مرتکب گناه شده و در نهایت دچار عذاب الهی شدند.<ref>ذهنى تهرانى،ترجمه علل الشرائع،۱۳۸۰، ج۱،ص ۹۹</ref> | * برخی معتقدند هاروت و ماروت دو [[فرشته|فرشتهاند]] که انسانها را به جهت ارتكاب [[گناه]] سرزنش میكردند. خداوند آنها را به شکل و خصوصیت انسان به زمین فرستاد، اما آنها مرتکب گناه شده و در نهایت دچار عذاب الهی شدند.<ref>ذهنى تهرانى،ترجمه علل الشرائع،۱۳۸۰، ج۱،ص ۹۹</ref> | ||
* [[حسن بصری]] معتقد بود هاروت و ماروت از جنس فرشته نبوده بلکه دو مرد درشت هیکل از اهل بابِل بودهاند.<ref>ذهنى تهرانى،ترجمه علل الشرائع،۱۳۸۰، ج۱؛ ص۱۰۵</ref> | * [[حسن بصری]] معتقد بود هاروت و ماروت از جنس فرشته نبوده بلکه دو مرد درشت هیکل از اهل بابِل بودهاند.<ref>ذهنى تهرانى،ترجمه علل الشرائع،۱۳۸۰، ج۱؛ ص۱۰۵</ref> |