۱۷٬۸۱۱
ویرایش
Shamsoddin (بحث | مشارکتها) جز (تمیزکاری) |
Shamsoddin (بحث | مشارکتها) جز (ویرایش) |
||
خط ۱: | خط ۱: | ||
{{در دست ویرایش ۲|ماه=[[شهریور]]|روز=[[۹]]|سال=[[۱۳۹۷]]|کاربر=Shamsoddin }} | {{در دست ویرایش ۲|ماه=[[شهریور]]|روز=[[۹]]|سال=[[۱۳۹۷]]|کاربر=Shamsoddin }} | ||
'''طُلَقاء'''، به معنای آزادشدگان، گروهی از مخالفان [[پیامبر(ص)]] بودند که پیامبر پس از [[فتح مکه]] از مجازاتشان صرفنظر کرد. [[ابوسفیان]] و فرزندش [[معاویه]] از برجستهترین طلقاء به شمار میرفتند. [[امام علی(ع)]] در جنگ صفین، طلقاء را کسانی معرفی کرد که همواره با اسلام دشمنی کرده و از روی اکراه ایمان آوردند. [[حضرت زینب(س)]] هنگام اسارت در [[شام]]، [[یزید بن معاویه]] را ابن طلقاء خطاب کرد. برخی از مورخان به [[بنیامیه]] لقب حزب الطلقاء دادهاند. | '''طُلَقاء'''، به معنای آزادشدگان، گروهی از مخالفان [[پیامبر(ص)]] بودند که پیامبر پس از [[فتح مکه]] از مجازاتشان صرفنظر کرد . [[ابوسفیان]] و فرزندش [[معاویه]] از برجستهترین طلقاء به شمار میرفتند. [[امام علی(ع)]] در جنگ صفین، طلقاء را کسانی معرفی کرد که همواره با اسلام دشمنی کرده و از روی اکراه ایمان آوردند. [[حضرت زینب(س)]] هنگام اسارت در [[شام]]، [[یزید بن معاویه]] را ابن طلقاء خطاب کرد. برخی از مورخان به [[بنیامیه]] لقب حزب الطلقاء دادهاند. | ||
==تاریخچه== | ==تاریخچه== | ||
طللقا جمع طلیق به معنای اسیر آزاد شده است.<ref>ابن منظور، لسان العرب، ج۱۰، ص۲۲۷. </ref> پیامبر(ص) این اصطلاح را در [[فتح مکه]] درباره گروهی از اهالی مکه به کار برد.<ref>ابن هشام، السیرة النبویه، ج۲، ص۴۱۲؛ طبری، تاریخ الأمم و الملوک، ۱۳۸۷ش، ج۳، ص۶۱.</ref> این گروه از مخالفان پیامبر بودند هنگامی که پیامبر مکه را فتح کرد از روی اکره اسلام آوردند، پیامبر آنان را به بردگی نگرفت و طلقا(آزادشدگان) نامید.<ref>مقریزی، إمتاع الأسماع، ۱۴۲۰ق، ج۱، ص۳۹۱.</ref> به گفته [[سید محمدحسین حسینی تهرانی|سید محمدحسین تهرانی]] عالم شیعی قرن چهاردهم، طلقاء پیش از فتح مکه میگفتند محمد را با قومش رها کنید، اگر بر آنها غلبه کرد ما هم [[اسلام]] میآوریم و اگر آنها بر محمد پیروز شدند قومش ما را از دست او نجات خواهند داد.<ref> تهرانی، امامشناسی، ۱۴۲۶ق، ج۱۸، ص۲۸۰.</ref> برخی از این گروه به مسلمانان فتح مکه یاد میکنند.<ref>مالکی، الصحبه و الصحابه، ص۱۹۲.</ref> | طللقا جمع طلیق به معنای اسیر آزاد شده است.<ref>ابن منظور، لسان العرب، ج۱۰، ص۲۲۷. </ref> پیامبر(ص) این اصطلاح را در [[فتح مکه]] درباره گروهی از اهالی مکه به کار برد.<ref>ابن هشام، السیرة النبویه، ج۲، ص۴۱۲؛ طبری، تاریخ الأمم و الملوک، ۱۳۸۷ش، ج۳، ص۶۱.</ref> این گروه از مخالفان پیامبر بودند هنگامی که پیامبر مکه را فتح کرد از روی اکره اسلام آوردند، پیامبر آنان را به بردگی نگرفت و طلقا(آزادشدگان) نامید.<ref>مقریزی، إمتاع الأسماع، ۱۴۲۰ق، ج۱، ص۳۹۱.</ref> به گفته [[سید محمدحسین حسینی تهرانی|سید محمدحسین تهرانی]] عالم شیعی قرن چهاردهم، طلقاء پیش از فتح مکه میگفتند محمد را با قومش رها کنید، اگر بر آنها غلبه کرد ما هم [[اسلام]] میآوریم و اگر آنها بر محمد پیروز شدند قومش ما را از دست او نجات خواهند داد.<ref> تهرانی، امامشناسی، ۱۴۲۶ق، ج۱۸، ص۲۸۰.</ref> برخی از این گروه به مسلمانان فتح مکه یاد میکنند.<ref>مالکی، الصحبه و الصحابه، ص۱۹۲.</ref> | ||
== مصادیق== | == مصادیق== | ||
از برخی گزارشهای تاریخی برمیآید که طلقا بیش از ۲۰۰۰ نفر بودهاند.<ref> مقدسی، البدء و التاریخ، مکتبة الثقافة الدینیه، ج۴، ص۲۳۶.</ref> | از برخی گزارشهای تاریخی برمیآید که طلقا بیش از ۲۰۰۰ نفر بودهاند.<ref> مقدسی، البدء و التاریخ، مکتبة الثقافة الدینیه، ج۴، ص۲۳۶.</ref> و از افرادی چون ابوسفیان، معاویه، عکرمة بن ابیجهل، جبیر بن مطعم، عتاب بن سعید، صفوان بن امیه، مطیع بن اسود، سهیل بن عمرو، حکیم بن حزام، حارث بن هشام{{مدرک}}، حُوَیطب بن عبد العُزَّی،<ref> تهرانی، امامشناسی، ۱۴۲۶ق، ج۱۸، ص۲۸۰.</ref> و [[حکم بن ابی العاص]] به عنوان طلقا یاد شده است. | ||
حسن بن فرحان مالکی عالم اهل سنت، طلقا را از جهت مقام و منزلت به سه گروه تقسیم کرده است: | [[حسن بن فرحان مالکی]] عالم اهل سنت، طلقا را از جهت مقام و منزلت به سه گروه تقسیم کرده است: | ||
*گروهی که پیامبر به درستی | *گروهی که پیامبر به درستی ایمانشان اطمینان داشت و به آنها چیزی به عنوان [[تألیف قلوب|مؤلفة قلوب]] نداد؛ عکرمة بن ابیجهل، عتاب بن سعید و [[جبیر بن مطعم]] از این گروه بودهاند. | ||
*گروهی که پیامبر برای تألیف قلوب اموالی به آنان داد. ابوسفیان، معاویه، صفوان بن امیه و مطیع بن اسود از این افراد بودند. این گروه پایینترین مرتبه را در میان طلقا داشتند. | *گروهی که پیامبر برای تألیف قلوب اموالی به آنان داد. ابوسفیان، معاویه، صفوان بن امیه و مطیع بن اسود از این افراد بودند. این گروه پایینترین مرتبه را در میان طلقا داشتند. | ||
* گروهی ما بین گروه اول و گروه دوم، حارث بن هشام، سهیل بن عمرو و حکیم بن حزام از این افراد بودند.<ref>مالکی، الصحبه و الصحابه، ۱۴۲۲ق، ص۱۹۲-۱۹۳.</ref> | * گروهی ما بین گروه اول و گروه دوم، حارث بن هشام، سهیل بن عمرو و حکیم بن حزام از این افراد بودند.<ref>مالکی، الصحبه و الصحابه، ۱۴۲۲ق، ص۱۹۲-۱۹۳.</ref> | ||
==تعبیر تحقیرآمیز== | ==تعبیر تحقیرآمیز== | ||
به گفته ابن حجر عسقلانی، مردم تعبیر طلقا را نوعی بدنامی میدانستند.<ref>ابن حجر عسقلانی، الإصابة، ۱۴۱۵ق، ج۴، ص۳۰۱</ref> از [[عمر بن خطاب]]، نقل شده که طلقاء و فرزندانشان شایسته [[خلافت]] نیستند<ref>بلاذری، جمل من انساب الاشراف، ج ۱۰، ص۴۳۴-۴۳۵</ref> و این مطلب را به [[شورای شش نفره]] گوشزد کرد.<ref>ابن حجر عسقلانی، الإصابة، ۱۴۱۵ق، ج۴، ص۷۰</ref> همچنین [[حضرت علی(ع)]] در نامهای به [[معاویه بن ابوسفیان|معاویه]]، ضمن طلقا خواندن او، طلقا را شایسته خلافت، امامت و مشورت ندانسته است.<ref>نصر بن مزاحم، وقعة صفین، ۱۴۰۴ق، ص۲۹.</ref> او در جنک صفین نیز طلقا را کسانی دانسته که با اکراه، [[اسلام]] آورده و همواره با اسلام در حال جنگ بودهاند.<ref>دینوری، الامامه والسیاسه، ۱۴۱۰ق، ص۱۷۸.</ref> و آنها را دشمن [[قرآن]]، [[سنت|سنت پیامبر]] و اهل [[بدعت]] و [[رشوه]] معرفی کرده است.<ref>دینوری، الامامه والسیاسه، ۱۴۱۰ ق، ص۱۷۸.</ref> | به گفته ابن حجر عسقلانی، مردم تعبیر طلقا را نوعی بدنامی میدانستند.<ref>ابن حجر عسقلانی، الإصابة، ۱۴۱۵ق، ج۴، ص۳۰۱</ref> از [[عمر بن خطاب]]، نقل شده که طلقاء و فرزندانشان شایسته [[خلافت]] نیستند<ref>بلاذری، جمل من انساب الاشراف، ج ۱۰، ص۴۳۴-۴۳۵</ref> و این مطلب را به [[شورای شش نفره]] گوشزد کرد.<ref>ابن حجر عسقلانی، الإصابة، ۱۴۱۵ق، ج۴، ص۷۰</ref> همچنین [[حضرت علی(ع)]] در نامهای به [[معاویه بن ابوسفیان|معاویه]]، ضمن طلقا خواندن او، طلقا را شایسته خلافت، امامت و مشورت ندانسته است.<ref>نصر بن مزاحم، وقعة صفین، ۱۴۰۴ق، ص۲۹.</ref> او در جنک صفین نیز طلقا را کسانی دانسته که با اکراه، [[اسلام]] آورده و همواره با اسلام در حال جنگ بودهاند.<ref>دینوری، الامامه والسیاسه، ۱۴۱۰ق، ص۱۷۸.</ref> و آنها را دشمن [[قرآن]]، [[سنت|سنت پیامبر]] و اهل [[بدعت]] و [[رشوه]] معرفی کرده است.<ref>دینوری، الامامه والسیاسه، ۱۴۱۰ ق، ص۱۷۸.</ref> |
ویرایش