پرش به محتوا

واقعه فیضیه: تفاوت میان نسخه‌ها

هیچ تغییری در اندازه به وجود نیامده‌ است. ،  ‏۷ ژوئن ۲۰۲۳
خط ۵۰: خط ۵۰:
در ادامه نهضت، [[امام خمینی]] تصمیم گرفت [[دوشنبه]] عصر عاشورای ۱۳۸۳ ق ([[۱۳ خرداد]] سال ۴۲) عازم فیضیه شده و میان جمعیت چند هزار نفری، شاه و اسرائیل را اساس گرفتاری‌های ملت، اعلام کند <ref group="یادداشت"> الآن عصر عاشوراست... گاهی که وقایع روز [[عاشورا]] را از نظر می‌گذرانم، این سؤال برایم پیش می‌آید که اگر بنی امیه و دستگاه یزید بن معاویه تنها با حسین، سر جنگ داشتند، آن رفتار وحشیانه و خلاف انسانی چه بود که در روز عاشورا با زنهای بی‌پناه و اطفال بی‌گناه مرتکب شدند؟ بچه خردسال چه تقصیر داشت؟ زنها چه تقصیر داشتند؟ نظرم این است آنها با اساسْ سروکار داشتند، [[بنی هاشم]] را نمی‌خواستند، [[بنی امیه]] با بنی هاشم مخالفت داشتند، نمی‌خواستند [[شجره طیبه]] باشد. همین فکر در ایران [وجود] داشت. اینها با بچه‌های شانزده- هفده ساله ما چه کار داشتند؟... لکن این فکر پیش می‌آید که اینها با اساس مخالفند، با بچه مخالف نیستند. اینها نمی‌خواهند که اساس موجود باشد؛ اینها نمی‌خواهند صغیر و کبیر ما موجود باشد...[[اسرائیل]] نمی‌خواهد در این مملکت دانشمند باشد؛ اسرائیل نمی‌خواهد در این مملکت [[قرآن]] باشد؛ اسرائیل نمی‌خواهد در این مملکت علمای دین باشند؛ اسرائیل نمی‌خواهد در این مملکت احکام اسلام باشد. اسرائیل به دست عمال سیاه خود،مدرسه را کوبید. ما را می‌کوبند؛ شما ملت را می‌کوبند... روحانیت سد راه است، باید شکسته شود؛ [[مدرسه فیضیه]] سد راه است، باید خراب شود؛ طلاب علوم دینیه ممکن است بعدها سد راه بشوند، باید از پشت بام بیفتند، باید سر و دست آنها شکسته شود برای اینکه اسرائیل به منافع خودش برسد؛ دولت ما به تبعیت اسرائیل به ما اهانت می‌کند...آن روزی که آن رفراندم غلط انجام گرفت، آن رفراندم مفتضح انجام گرفت، آن رفراندمی که چند هزار نفر بیشتر همراه نداشت، آن رفراندمی که بر خلاف ملت ایران انجام گرفت، در کوچه‌های این قم، در مرکز روحانیت، در جوار [[فاطمه معصومه]] راه‌ انداختند اشخاص را؛ چند نفر از بچه‌ها و اراذل را راه‌انداختند؛ در اتومبیل‌ها نشاندند و در کوچه‌ها گرداندند؛ گفتند: مفتخوری تمام شد، پلوخوری تمام شد. آقایان! ملاحظه بفرمایید، این وضع مدرسه فیضیه را ملاحظه کنید، این حُجَرات را ملاحظه کنید، این اشخاصی که لُباب عمرشان را در این حجرات می‌گذرانند، آن اشخاصی که مواقع نشاطشان را در این حجرات می‌گذرانند، آن اشخاصی که بیش از سی- چهل الی صد تومان در ماه ندارند، اینها مفتخورند؟... ما مفتخوریم؟ مایی که مرحوم آقای [[حاج شیخ عبدالکریم]]مان وقتی که فوت میشود، آقازاده‌های آن... همان شب شام نداشتند [گریه شدید حضار]؛ ما مفتخوریم؟ مایی که مرحوم [[بروجردی|آقای بروجردی]]مان، وقتی که از دنیا می‌رود ششصد هزار تومان قرض میگذارد، ایشان مفتخورند؟...ای آقای شاه!‌ای جناب شاه! من به تو نصیحت می‌کنم؛ دست بردار از این کارها.... آیا روحانیون اسلام، اینها حیوانات نجس هستند؟ در نظر ملت، اینها حیوان نجس هستند که تو میگویی؟ اگر اینها حیوان نجس هستند پس چرا این ملت دست آنها را میبوسد؟ دست حیوان نجس را میبوسد؟... آقا ما حیوان نجس هستیم؟ [گریه شدید حضار]...آقا! نکن اینطور! بشنو از من؛ بشنو از روحانیین؛ بشنو از علمای مذهب؛ اینها صلاح ملت را می‌خواهند؛ اینها صلاح مملکت را می‌خواهند. ما مرتجع هستیم؟ احکام اسلام، ارتجاع است؟ آن هم «ارتجاع سیاه» است؟... به هر که مراجعه میکنی، میگوید: شاه گفته؛ شاه گفته مدرسه فیضیه را خراب کنید؛ شاه گفته اینها را بکشید... آن مردکه آمد در مدرسه فیضیه- حالا اسمش را نمیبرم، آن وقت که دستور دادم گوشهایش را ببرند، آن وقت اسمش را میبرم [ابراز احساسات حضار]- آمد در مدرسه فیضیه فرمان داد، سوت کشید؛ تمام مستقر شدند در یک گوشه‌ای. گفت: منتظر چه هستید، بریزید تمام حجره‌ها را غارت کنید، تمام را از بین ببرید. گفت: حمله کن، حمله کردند. از ایشان بپرسی آقا چرا این کار را کردید؟ می‌گوید: اعلیحضرت فرموده...آقای شاه هم نفهمیده میرود بالای آنجا، میگوید: تساوی حقوق زن و مرد. آقا! این را به تو تزریق کردند که بگویند بهایی هستی، که من بگویم [[کافر]] است؛ بیرونت کنند. نکن اینطور؛ بدبخت! نکن اینطور... همه چیز را گردن تو دارند میگذارند. بیچاره!... ربط مابین شاه و اسرائیل چیست که سازمان امنیت میگوید: از اسرائیل حرف نزنید، از شاه هم حرف نزنید؛ این دو تا تناسبشان چیست؟ مگر شاه اسرائیلی است؟ به نظر سازمان امنیت، شاه یهودی است؟...صحیفه امام خمینی (ره)، ج۱، ص۲۴۳-۲۴۸.</ref>
در ادامه نهضت، [[امام خمینی]] تصمیم گرفت [[دوشنبه]] عصر عاشورای ۱۳۸۳ ق ([[۱۳ خرداد]] سال ۴۲) عازم فیضیه شده و میان جمعیت چند هزار نفری، شاه و اسرائیل را اساس گرفتاری‌های ملت، اعلام کند <ref group="یادداشت"> الآن عصر عاشوراست... گاهی که وقایع روز [[عاشورا]] را از نظر می‌گذرانم، این سؤال برایم پیش می‌آید که اگر بنی امیه و دستگاه یزید بن معاویه تنها با حسین، سر جنگ داشتند، آن رفتار وحشیانه و خلاف انسانی چه بود که در روز عاشورا با زنهای بی‌پناه و اطفال بی‌گناه مرتکب شدند؟ بچه خردسال چه تقصیر داشت؟ زنها چه تقصیر داشتند؟ نظرم این است آنها با اساسْ سروکار داشتند، [[بنی هاشم]] را نمی‌خواستند، [[بنی امیه]] با بنی هاشم مخالفت داشتند، نمی‌خواستند [[شجره طیبه]] باشد. همین فکر در ایران [وجود] داشت. اینها با بچه‌های شانزده- هفده ساله ما چه کار داشتند؟... لکن این فکر پیش می‌آید که اینها با اساس مخالفند، با بچه مخالف نیستند. اینها نمی‌خواهند که اساس موجود باشد؛ اینها نمی‌خواهند صغیر و کبیر ما موجود باشد...[[اسرائیل]] نمی‌خواهد در این مملکت دانشمند باشد؛ اسرائیل نمی‌خواهد در این مملکت [[قرآن]] باشد؛ اسرائیل نمی‌خواهد در این مملکت علمای دین باشند؛ اسرائیل نمی‌خواهد در این مملکت احکام اسلام باشد. اسرائیل به دست عمال سیاه خود،مدرسه را کوبید. ما را می‌کوبند؛ شما ملت را می‌کوبند... روحانیت سد راه است، باید شکسته شود؛ [[مدرسه فیضیه]] سد راه است، باید خراب شود؛ طلاب علوم دینیه ممکن است بعدها سد راه بشوند، باید از پشت بام بیفتند، باید سر و دست آنها شکسته شود برای اینکه اسرائیل به منافع خودش برسد؛ دولت ما به تبعیت اسرائیل به ما اهانت می‌کند...آن روزی که آن رفراندم غلط انجام گرفت، آن رفراندم مفتضح انجام گرفت، آن رفراندمی که چند هزار نفر بیشتر همراه نداشت، آن رفراندمی که بر خلاف ملت ایران انجام گرفت، در کوچه‌های این قم، در مرکز روحانیت، در جوار [[فاطمه معصومه]] راه‌ انداختند اشخاص را؛ چند نفر از بچه‌ها و اراذل را راه‌انداختند؛ در اتومبیل‌ها نشاندند و در کوچه‌ها گرداندند؛ گفتند: مفتخوری تمام شد، پلوخوری تمام شد. آقایان! ملاحظه بفرمایید، این وضع مدرسه فیضیه را ملاحظه کنید، این حُجَرات را ملاحظه کنید، این اشخاصی که لُباب عمرشان را در این حجرات می‌گذرانند، آن اشخاصی که مواقع نشاطشان را در این حجرات می‌گذرانند، آن اشخاصی که بیش از سی- چهل الی صد تومان در ماه ندارند، اینها مفتخورند؟... ما مفتخوریم؟ مایی که مرحوم آقای [[حاج شیخ عبدالکریم]]مان وقتی که فوت میشود، آقازاده‌های آن... همان شب شام نداشتند [گریه شدید حضار]؛ ما مفتخوریم؟ مایی که مرحوم [[بروجردی|آقای بروجردی]]مان، وقتی که از دنیا می‌رود ششصد هزار تومان قرض میگذارد، ایشان مفتخورند؟...ای آقای شاه!‌ای جناب شاه! من به تو نصیحت می‌کنم؛ دست بردار از این کارها.... آیا روحانیون اسلام، اینها حیوانات نجس هستند؟ در نظر ملت، اینها حیوان نجس هستند که تو میگویی؟ اگر اینها حیوان نجس هستند پس چرا این ملت دست آنها را میبوسد؟ دست حیوان نجس را میبوسد؟... آقا ما حیوان نجس هستیم؟ [گریه شدید حضار]...آقا! نکن اینطور! بشنو از من؛ بشنو از روحانیین؛ بشنو از علمای مذهب؛ اینها صلاح ملت را می‌خواهند؛ اینها صلاح مملکت را می‌خواهند. ما مرتجع هستیم؟ احکام اسلام، ارتجاع است؟ آن هم «ارتجاع سیاه» است؟... به هر که مراجعه میکنی، میگوید: شاه گفته؛ شاه گفته مدرسه فیضیه را خراب کنید؛ شاه گفته اینها را بکشید... آن مردکه آمد در مدرسه فیضیه- حالا اسمش را نمیبرم، آن وقت که دستور دادم گوشهایش را ببرند، آن وقت اسمش را میبرم [ابراز احساسات حضار]- آمد در مدرسه فیضیه فرمان داد، سوت کشید؛ تمام مستقر شدند در یک گوشه‌ای. گفت: منتظر چه هستید، بریزید تمام حجره‌ها را غارت کنید، تمام را از بین ببرید. گفت: حمله کن، حمله کردند. از ایشان بپرسی آقا چرا این کار را کردید؟ می‌گوید: اعلیحضرت فرموده...آقای شاه هم نفهمیده میرود بالای آنجا، میگوید: تساوی حقوق زن و مرد. آقا! این را به تو تزریق کردند که بگویند بهایی هستی، که من بگویم [[کافر]] است؛ بیرونت کنند. نکن اینطور؛ بدبخت! نکن اینطور... همه چیز را گردن تو دارند میگذارند. بیچاره!... ربط مابین شاه و اسرائیل چیست که سازمان امنیت میگوید: از اسرائیل حرف نزنید، از شاه هم حرف نزنید؛ این دو تا تناسبشان چیست؟ مگر شاه اسرائیلی است؟ به نظر سازمان امنیت، شاه یهودی است؟...صحیفه امام خمینی (ره)، ج۱، ص۲۴۳-۲۴۸.</ref>
   
   
این سخنرانی تاریخی و صریح امام خمینی باعث شد فردا شب ساعت ۲:۳۰ بامداد دستگیر و به زندان قصر [[تهران]] منتقل شود. در پی این اقدام شاه، مردم به پا خاستند و [[قیام ۱۵ خرداد ۱۳۴۲]] ([[۱۲ محرم]] ۱۳۸۳) روی داد. با اعتراض علما و مردم، امام [[۱۵ فروردین]] [[سال ۱۳۴۳ هجری شمسی|۱۳۴۳ش]] آزاد شد و به قم بازگشت و مردم قم به شادمانی پرداختند. محفل جشن باشکوهی نیز [[چهارشنبه]] [[۲۰ فروردین]] ([[۱۴ ذی‌القعده]] ۱۳۸۲ق) در مدرسه فیضیه برگزار شد. امام خمینی مبارزه را ادامه داد و پس از سخنرانی تاریخی در [[۴ آبان]] علیه کاپیتولاسیون، [[چهارشنبه]] [[۱۳ آبان]] [[۱۳۴۳ش]] ([[۲۹ جمادی الثانی]]۱۳۸۴ق) به [[ترکیه]] و سپس [[عراق]]، تبعید شد.
این سخنرانی تاریخی و صریح امام خمینی باعث شد فردا شب ساعت ۲:۳۰ بامداد دستگیر و به زندان قصر [[تهران]] منتقل شود. در پی این اقدام شاه، مردم به پا خاستند و [[قیام ۱۵ خرداد ۱۳۴۲]] ([[۱۲ محرم]] ۱۳۸۳) روی داد. با اعتراض علما و مردم، امام [[۱۵ فروردین]] [[سال ۱۳۴۳ هجری شمسی|۱۳۴۳ش]] آزاد شد و به قم بازگشت و مردم قم به شادمانی پرداختند. محفل جشن باشکوهی نیز [[چهارشنبه]] [[۲۰ فروردین]] ([[۲۵ ذی‌القعده]] ۱۳۸۳ق) در مدرسه فیضیه برگزار شد. امام خمینی مبارزه را ادامه داد و پس از سخنرانی تاریخی در [[۴ آبان]] علیه کاپیتولاسیون، [[چهارشنبه]] [[۱۳ آبان]] [[۱۳۴۳ش]] ([[۲۹ جمادی الثانی]]۱۳۸۴ق) به [[ترکیه]] و سپس [[عراق]]، تبعید شد.


==پانویس==
==پانویس==
confirmed، protected، templateeditor
۱۷۹

ویرایش