Automoderated users، confirmed، movedable، templateeditor
۲٬۳۸۱
ویرایش
(←دلایل قائلان به عدم امکان تجسّم ابلیس: ابرابزار) |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۸۵: | خط ۸۵: | ||
== تجسّم ابلیس== | == تجسّم ابلیس== | ||
اینکه آیا شیطان قدرت تجسم ظاهری به اشکال انسانی و دیگر اشکال را دارد یا خیر؟ سؤالی است که در قرآن کریم بهصورت صریح بدان پاسخ داده نشده و از این رو اندیشمندان اسلامی در پاسخ به آن دچار اختلاف شدهاند: | اینکه آیا شیطان قدرت تجسم ظاهری به اشکال انسانی و دیگر اشکال را دارد یا خیر؟ سؤالی است که در قرآن کریم بهصورت صریح بدان پاسخ داده نشده و از این رو اندیشمندان اسلامی در پاسخ به آن دچار اختلاف شدهاند: | ||
=== دلایل قائلان به عدم امکان تجسّم ابلیس === | |||
* الف) جسم آتشین ممکن نیست بصورت جسم خاکی مانند انسان یا حیوان در آید. چرا که لازمه این امر تغییر و انقلاب ذات در ابلیس بوده و این امر محال است؛ بنابراین تصّور آنکه ابلیس در عین ابلیس بودن، گاهی انسان واقعی و دارای حقیقت انسانیت و گاهی حیوانی از حیوانات و گاهی جماد و موجودی بدون حیات و شعور شده یا این صورتها اَشکالی است که عارض بر ماده ابلیس میشود، تصّوری اشتباه است. <ref>ر.ک. طباطبایی، ترجمه تفسیر المیزان، ج ۸، ص ۸۱.</ref> | |||
* ب) اگر قرار است شیطان همانند انسانها مجسّم شود و با دیگران در تماس باشد، نظام زندگی طبیعی انسانها و اعتمادی که میان ایشان برقرار است به هم خورده و قطعاً جامعه انسانی ملتهب خواهد شد. <ref>ملاصدرا، مفاتیح الغیب، مقدمه و تصحیح از محمد خواجوی، تهران، مؤسسه تحقیقات فرهنگی، ۱۳۶۳ش، ج ۱۴، ص ۵۴؛ علامه مجلسی، بحار الأنوار الجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار، تهران، نشر اسلامیه، ج ۶۰، ص ۱۵۷-۱۵۸.</ref> | |||
* ج) قرآن کریم بهصورت عام، رویت ظاهری انسان را از شیطان و قبیلهاش نفی کرده و میفرماید:«شیطان و گروهش از جایی که آنها را نمیبینید شما را میبینند».<ref>سوره اعراف، آیه۲۷ «إِنَّهُ یراکمْ هُوَ وَ قَبیلُهُ مِنْ حَیثُ لا تَرَوْنَهُمْ».</ref> | |||
===دلایل قائلان به امکان تجسّم ابلیس=== | ===دلایل قائلان به امکان تجسّم ابلیس=== | ||
* الف) روایات بسیاری از رویت ابلیس، توسط پیامبران وجود دارد.<ref>علامه طباطبایی، ترجمه تفسیر المیزان، ج ۱، ص ۲۰۲.</ref> هر چند [[محمد غزالی]] میان صورت اضافی و حقیقی ابلیس تمایز قائل شده و رویت صورت حقیقی را تنها در تمکّن پیامبران میداند. <ref>محمّد غزالی، احیاء علومالدین، دار الکتاب العربی، ج ۳، ص ۸۳.</ref> | * الف) روایات بسیاری از رویت ابلیس، توسط پیامبران وجود دارد.<ref>علامه طباطبایی، ترجمه تفسیر المیزان، ج ۱، ص ۲۰۲.</ref> هر چند [[محمد غزالی]] میان صورت اضافی و حقیقی ابلیس تمایز قائل شده و رویت صورت حقیقی را تنها در تمکّن پیامبران میداند. <ref>محمّد غزالی، احیاء علومالدین، دار الکتاب العربی، ج ۳، ص ۸۳.</ref> | ||
خط ۹۰: | خط ۹۶: | ||
* ج) از جابر بن عبد اللَّه انصاری روایت شده که شیطان در چهار مورد متمثل شد: یکی در بدر کبری بصورت سراقه ابن مالک؛ دوّم، در یوم العقبه بصورت منیه ابن حجاج؛ سوّم، در دارالندبه بصورت شیخ نجدی و چهارم بعد از رحلت [[حضرت محمد صلی الله علیه و آله|پیغمبر (ص)]] بصورت مغیره ابن شعبه. <ref>بحرانی، البرهان فی تفسیر القرآن، ۱۴۱۶ ق، ج ۲، ص ۷۰۳.</ref> | * ج) از جابر بن عبد اللَّه انصاری روایت شده که شیطان در چهار مورد متمثل شد: یکی در بدر کبری بصورت سراقه ابن مالک؛ دوّم، در یوم العقبه بصورت منیه ابن حجاج؛ سوّم، در دارالندبه بصورت شیخ نجدی و چهارم بعد از رحلت [[حضرت محمد صلی الله علیه و آله|پیغمبر (ص)]] بصورت مغیره ابن شعبه. <ref>بحرانی، البرهان فی تفسیر القرآن، ۱۴۱۶ ق، ج ۲، ص ۷۰۳.</ref> | ||
[[سید محمدحسین طباطبائی|علامه طباطبایی]]، پس از بیان امکان تجسّم شیطان، آن را تنها در افکار آن هم به صورت موردی قبول داشته و بر این باور است که تجسم ابلیس، چیزی جز تصرف در فکر مخاطب نیست.<ref>علامه طباطبایی، ترجمه تفسیر المیزان، ج ۶، ص ۱۸۰</ref> [[حسن حسنزاده آملی]] نیز معتقد است که تجسم شیطان به معنای رویت او از راه خیال است که گاهی به صورت سگ یا قورباغه بر برخی ظاهر شدهاست. <ref>حسن زاده آملی، حسن، اتحاد عاقل به معقول، ۱۳۶۶ش، ص۴۴۴.</ref> | |||
[[سید محمدحسین طباطبائی|علامه طباطبایی]]، پس از بیان امکان تجسّم شیطان، آن را تنها در افکار آن هم به صورت موردی قبول داشته و بر این باور است که تجسم ابلیس، چیزی جز تصرف در فکر مخاطب نیست.<ref>علامه طباطبایی، ترجمه تفسیر المیزان، ج ۶، ص ۱۸۰</ref> [[حسن حسنزاده آملی]] نیز معتقد است که تجسم شیطان به معنای رویت او از راه خیال است که گاهی به صورت سگ یا قورباغه بر برخی ظاهر شدهاست. <ref>حسن زاده آملی، حسن، اتحاد عاقل به معقول، ۱۳۶۶ش، ص۴۴۴</ref> | |||
== صوفیان و مسئله ابلیس == | == صوفیان و مسئله ابلیس == | ||
برخی از صوفیان مسلمان با نگاهی تمثیلی، ابلیس را حاجب و پردهدار دولتسرای حضرت حق دانسته که بیگانگان را از سراپرده جلال الهی دور میدارد.<ref>عین القضاه همدانی، تمهیدات، ۱۳۸۶ش، ص۲۲۸</ref> چرا که اگر زحمتی در راهیابی به ساحت قدس ربوبی نباشد، مدعی صادق از غیر آن تمیز داده نمیشد.<ref>عین القضات، تمهیدات، ۱۳۸۶ش،ص۳۴۲</ref> | برخی از صوفیان مسلمان با نگاهی تمثیلی، ابلیس را حاجب و پردهدار دولتسرای حضرت حق دانسته که بیگانگان را از سراپرده جلال الهی دور میدارد.<ref>عین القضاه همدانی، تمهیدات، ۱۳۸۶ش، ص۲۲۸.</ref> چرا که اگر زحمتی در راهیابی به ساحت قدس ربوبی نباشد، مدعی صادق از غیر آن تمیز داده نمیشد.<ref>عین القضات، تمهیدات، ۱۳۸۶ش،ص۳۴۲.</ref> | ||
برخی دیگر، وجود ابلیس را به جهت نمایاندن زیباییهای عالم و ظهور رحمت الهی ضروری شمرده <ref>حلاج، طواسین، ۱۳۸۴، قطعه ۱۹؛ عین القضات، تمهیدات، ۱۳۸۶ش، ص۱۸۷</ref> و به عنوان مثال بر این باورند که اگر ابلیس نبود و انسان را به گناه نمیکشاند، وصف مغفرت الهی تجلی نمییافت. <ref>میبدی، کشف الاسرار و عدة الابرار، ۱۳۷۱ش، ج۲، ص۷۰۱</ref> | برخی دیگر، وجود ابلیس را به جهت نمایاندن زیباییهای عالم و ظهور رحمت الهی ضروری شمرده <ref>حلاج، طواسین، ۱۳۸۴، قطعه ۱۹؛ عین القضات، تمهیدات، ۱۳۸۶ش، ص۱۸۷.</ref> و به عنوان مثال بر این باورند که اگر ابلیس نبود و انسان را به گناه نمیکشاند، وصف مغفرت الهی تجلی نمییافت. <ref>میبدی، کشف الاسرار و عدة الابرار، ۱۳۷۱ش، ج۲، ص۷۰۱.</ref> | ||
برخی از عرفا، همچون [[حسین بن منصور حلاج|منصور حلاج]]<ref>حلاج، طواسین، طاسین المشیّه،۱۳۸۴ش، قطعه ۴ و ۲۸؛ بقلی، شرح شطحیات، ۱۳۷۴ش، ص ۵۲۸</ref> شاعر و عارف ایرانی قرن سوم هجری و [[احمد غزالی]]<ref>غزالی، مجموعه آثار فارسی احمد غزالی، ۱۳۷۶ش، ص۷۴.</ref>، واعظ، عارف و برادر کوچکتر [[محمد غزالی]]، به [[تقدیر الهی|تقدیر]] ازلی و قسمت الهی در امتناع ابلیس از سجده بر آدم معتقد بوده و گمراهی ابلیس را ثبت شده در مشیت الاهی میدانند. | برخی از عرفا، همچون [[حسین بن منصور حلاج|منصور حلاج]]<ref>حلاج، طواسین، طاسین المشیّه،۱۳۸۴ش، قطعه ۴ و ۲۸؛ بقلی، شرح شطحیات، ۱۳۷۴ش، ص ۵۲۸.</ref> شاعر و عارف ایرانی قرن سوم هجری و [[احمد غزالی]]<ref>غزالی، مجموعه آثار فارسی احمد غزالی، ۱۳۷۶ش، ص۷۴.</ref>، واعظ، عارف و برادر کوچکتر [[محمد غزالی]]، به [[تقدیر الهی|تقدیر]] ازلی و قسمت الهی در امتناع ابلیس از سجده بر آدم معتقد بوده و گمراهی ابلیس را ثبت شده در مشیت الاهی میدانند. | ||
اندکی از عارفان مسلمان نیز رویکردی تأویلی به داستان ابلیس داشته و با این باورند که نباید به مدلول ظاهری عبارات نقلی در این خصوص بسنده کرد. نظیر گنابادی، صاحب [[بیان السعادة فی مقامات العبادة (کتاب)|تفسیر بیان السعاده]] که در تأویل داستان خلقت، آدم را به عقل، درخت را به مرتبه نفس انسانی و جامع مقام حیوانی و آدمی، «سواتهما» را به رذایل پنهانی، هواهای فاسد و آرای باطل، و برگ درختان بهشتی را به حیا و تقوی، و ابلیس را به قوّه واهمه، تأویل برده است.<ref>گنابادی، بیان السعاده، ۱۴۰۸ق، ج۱، ص۸۱ و ج۲، ص۱۷۳</ref> و تاویل ابلیس به قوه وهمیه در کلام [[ملاصدرا]] <ref>صدر المتالهین، تفسیر قرآن کریم، ۱۳۶۶، ج۲، ص۳۰۵</ref> و [[محی الدین عربی]] <ref>ابن عربی، تفسیر ابن عربی، ۱۴۲۲ق، ج۱، ص۲۷</ref> نیز موجود است. | اندکی از عارفان مسلمان نیز رویکردی تأویلی به داستان ابلیس داشته و با این باورند که نباید به مدلول ظاهری عبارات نقلی در این خصوص بسنده کرد. نظیر گنابادی، صاحب [[بیان السعادة فی مقامات العبادة (کتاب)|تفسیر بیان السعاده]] که در تأویل داستان خلقت، آدم را به عقل، درخت را به مرتبه نفس انسانی و جامع مقام حیوانی و آدمی، «سواتهما» را به رذایل پنهانی، هواهای فاسد و آرای باطل، و برگ درختان بهشتی را به حیا و تقوی، و ابلیس را به قوّه واهمه، تأویل برده است.<ref>گنابادی، بیان السعاده، ۱۴۰۸ق، ج۱، ص۸۱ و ج۲، ص۱۷۳.</ref> و تاویل ابلیس به قوه وهمیه در کلام [[ملاصدرا]] <ref>صدر المتالهین، تفسیر قرآن کریم، ۱۳۶۶، ج۲، ص۳۰۵.</ref> و [[محی الدین عربی]] <ref>ابن عربی، تفسیر ابن عربی، ۱۴۲۲ق، ج۱، ص۲۷.</ref> نیز موجود است. | ||
==شیطان معرفی شده در فیلمهای هالیوود== | ==شیطان معرفی شده در فیلمهای هالیوود== |