پرش به محتوا

ابلیس: تفاوت میان نسخه‌ها

۱٬۵۶۹ بایت اضافه‌شده ،  ‏۱۶ دسامبر ۲۰۱۷
تکمیل و تصحیح منابع.
imported>Mortezanazarzadeh
(تکمیل و تصحیح منابع. ناقص)
imported>Mortezanazarzadeh
(تکمیل و تصحیح منابع.)
خط ۵۰: خط ۵۰:


===شیطان در یهودیت و مسیحیت===
===شیطان در یهودیت و مسیحیت===
در میان یهودیان و مسیحیان نیز ابلیس، موجودی منفی و منفور شناخته می‌شود؛ اگرچه در سفر پیدایش، عامل فریب [[حضرت آدم|آدم]] و حوّا و [[هبوط]] آنان از [[بهشت]]، «مار» معرّفی شده است؛<ref>کتاب مقدس، کتاب مکاشفه، باب ۱۲، آیه ۹.</ref> البتّه عهد جدید به صراحت، ضمن گزارش ماجرای اخراج وی از آسمان‌ها که به گونه‌ای متفاوت آمده، مار را همان ابلیس شناسانده است.<ref>کتاب مقدس، کتاب مکاشفه، باب ۱۲، آیه ۱۰.</ref>
در میان یهودیان و مسیحیان نیز ابلیس، موجودی منفی و منفور شناخته می‌شود؛ اگرچه در سفر پیدایش، عامل فریب [[حضرت آدم|آدم]] و حوّا و [[هبوط]] آنان از [[بهشت]]، «مار» معرّفی شده است؛<ref>کتاب پیدایش، باب ۳، آیه ۱-۱۴.</ref> البتّه عهد جدید به صراحت، ضمن گزارش ماجرای اخراج وی از آسمان‌ها که به گونه‌ای متفاوت آمده، مار را همان ابلیس شناسانده است.<ref>کتاب مقدس، کتاب مکاشفه، باب ۱۲، آیه ۹.</ref>


در کتاب مقدّس، ابلیس مترادف با شیطان،<ref>کتاب مقدس، کتاب مکاشفه، ۹:۱۱.</ref> و [[فرشته]] چاه بی‌انتها دانسته شده که به زبان عبری، او را «ابدون» و به یونانی «اپولیون» به معنای نابود کننده<ref>همان، مکاشفه، باب ۹، آیه ۱۱.</ref> می‌خوانند؛ هم چنین مکرّر درباره وسوسه و فریب‌های وی هشدار داده<ref>همان،متی ۱۲:۲۴.</ref> و از ویژگی‌های وی با این تعابیر یاد شده است:رئیس دیوها،<ref>همان، ۹:۳۴؛ مرقس ۴:۲۲.</ref> رئیس ارواح ناپاک،<ref>همان، افسیسان ۲:۲.</ref> رئیس نیروهای پلید،<ref>. همان:یوحنا ۸ :۴۳ ۴۵.</ref> از همان اوّل قاتل بود و از حقیقت نفرت داشت و در وجود او ذره‌ای حقیقت پیدا نمی‌شود، ذاتاً دروغگو، پدر تمام دروغگوها،<ref>همان:یوحنا ۸ :۴۳ ۴۵.</ref> پدر واقعی کفر‌پیشگان،<ref>همان:یوحنا ۸ :۴۳ ۴۵.</ref> و دشمن شما که چون شیری گرسنه، غرّان به هر سو می‌گردد تا طعمه‌ای بیابد و آن را ببلعد.<ref>همان، نامه اول پطرس ۵ :۸.</ref> در کتاب مقدّس، ابلیس از فرشتگان دانسته شده<ref>هاکس، قاموس کتاب مقدّس، ۱۳۷۷ش، ص ۵۴۵.</ref> و دامنه قدرت وی به گونه‌ای گسترده است که از او با عنوان فرمانروای این دنیا،<ref>کتاب مقدّس، یوحنا ۱۲:۳۱ ۳۲.</ref> حاکم این دنیای پر از [[گناه]]<ref>همان:نامه دوم قرنتیان ۴:۳ ۵.</ref> و موجب جنون<ref>همان، مرقس ۵:۱ ۲۰.</ref> و صرع<ref>کتاب مقدس، مرقس ۹:۱۷-۲۷.</ref> یاد شده و به توانایی او از این که به شکلی حتّی به هیأت فرشتگان نور درآید تا مردم را بفریبد، اشاره شده است.<ref>همان، نامه دوم قرنتیان ۱۱:۱۴ ۱۶.</ref> کتاب مقدّس، [[قساوت قلب]] را موجب سلطه وی معرفی<ref>همان، مرقس ۴:۱۵.</ref> و به آدمیان چنین سفارش کرده است:خودرا با تمام سلاح‌های خدا مجهز کنید تا بتوانید در برابر وسوسه‌ها و نیرنگ‌های شیطان بایستید؛<ref>همان، افسیسان ۶:۱۱.</ref> هم چنین از بخشش دیگران برای جلوگیری از بهره برداری شیطان،<ref>همان، نامه دوم قرنتیان ۲:۱۱.</ref> و [[ازدواج]] جهت رهایی از وسوسه شیطان<ref>کتاب مقدّس، نامه اول قرنتیان ۷:۵.</ref>و عدم پیوند با بی‌ایمانان<ref>همان، نامه دوم قرنتیان ۶ :۱۲ ۱۵.</ref> و تکیه برخداوند و استواری<ref>کتاب مقدّس، نامه اول پطرس ۵ :۸.</ref> به صورت راه‌های مقابله با وی سخن به میان آمده است و آتش ابدی را سرای شیطان و ارواح شریر و فرجام وی دانسته است.<ref>کتاب مقدّس، متی ۲۵:۴۱ و نامه دوم قرنتیان ۱۱:۱۴.</ref>
در کتاب مقدّس، ابلیس مترادف با شیطان،<ref>کتاب مقدس، کتاب مکاشفه، باب ۱۲، آیه ۹؛ باب ۲۰، آیه ۲.</ref> و [[فرشته]] چاه بی‌انتها دانسته شده که به زبان عبری، او را «ابدون» و به یونانی «اپولیون» به معنای نابود کننده<ref>کتاب مقدس، مکاشفه، باب ۹، آیه ۱۱.</ref> می‌خوانند؛ هم چنین مکرّر درباره وسوسه و فریب‌های وی هشدار داده<ref>کتاب مقدس، افسسیان، باب ۴، آیه ۲۷؛ باب ۶، آیه ۱۱.</ref> و از ویژگی‌های وی با این تعابیر یاد شده است:رئیس دیوها،<ref>کتاب مقدس، متّی، باب ۹، آیه ۳۴.</ref> رئیس ارواح ناپاک،<ref>کتاب مقدس، افسیسان، باب ۲، آیه ۲.</ref> رئیس نیروهای پلید،<ref>. کتاب مقدس، یوحنا، باب ۸، آیه ۴۵.</ref> از همان اوّل قاتل بود و از حقیقت نفرت داشت و در وجود او ذره‌ای حقیقت پیدا نمی‌شود، ذاتاً دروغگو، پدر تمام دروغگوها،<ref>کتاب مقدس، یوحنا، باب ۸، آیه ۴۴.</ref> و دشمن شما که چون شیری گرسنه، غرّان به هر سو می‌گردد تا طعمه‌ای بیابد و آن را ببلعد.<ref>کتاب مقدس، پطرس اول، باب ۵، آیه ۸.</ref> در کتاب مقدّس، ابلیس از فرشتگان دانسته شده<ref>هاکس، قاموس کتاب مقدّس، ۱۳۷۷ش، ص ۵۴۵.</ref> و دامنه قدرت وی به گونه‌ای گسترده است که از او با عنوان فرمانروای این دنیا،<ref>کتاب مقدّس، یوحنا، باب ۱۲، آیه ۳۱.</ref> حاکم این دنیای پر از [[گناه]]<ref>کتاب مقدس، نامه دوم قرنتیان، باب ۴، آیه ۳-۵.</ref> و موجب جنون<ref>کتاب مقدس، مرقس، باب ۵، آیه ۱-۲۰.</ref> و صرع<ref>کتاب مقدس، مرقس، باب ۹، آیه ۱۷-۲۷.</ref> یاد شده و به توانایی او از این که به شکلی حتّی به هیأت فرشتگان نور درآید تا مردم را بفریبد، اشاره شده است.<ref>کتاب مقدس، نامه دوم قرنتیان، باب ۱۱، آیه ۱۴-۱۶.</ref> کتاب مقدّس، [[قساوت قلب]] را موجب سلطه وی معرفی<ref>همان، مرقس، باب ۴، آیه ۱۵.</ref> و به آدمیان چنین سفارش کرده است:خودرا با تمام سلاح‌های خدا مجهز کنید تا بتوانید در برابر وسوسه‌ها و نیرنگ‌های شیطان بایستید؛<ref>کتاب مقدس، افسیسان، باب ۶، آیه ۱۱.</ref> هم چنین از بخشش دیگران برای جلوگیری از بهره برداری شیطان،<ref>کتاب مقدس، نامه دوم قرنتیان، باب ۲، آیه ۱۱.</ref> و [[ازدواج]] جهت رهایی از وسوسه شیطان<ref>کتاب مقدّس، نامه اول قرنتیان، باب ۷، آیه ۵.</ref>و عدم پیوند با بی‌ایمانان<ref>کتاب مقدس، نامه دوم قرنتیان، باب ۶، آیه ۱۲-۱۵.</ref> و تکیه برخداوند و استواری<ref>کتاب مقدّس، نامه اول پطرس، باب ۵، آیه ۸.</ref> به صورت راه‌های مقابله با وی سخن به میان آمده است و آتش ابدی را سرای شیطان و ارواح شریر و فرجام وی دانسته است.<ref>کتاب مقدّس، متی، باب ۲۵، آیه ۴۱؛ و نامه دوم قرنتیان، باب ۱۱، آیه ۱۴.</ref>


===شیطان معرفی شده در فیلم‌های هالیوود===
===شیطان معرفی شده در فیلم‌های هالیوود===
متناسب با توانایی‌های فوق العاده شیطان در نگرش انجیل مسیحیان، که او را فرشته‌ای قدرتمند و رانده شده که فرمانروای فعلی این دنیا است معرفی می‌کند<ref>کتاب مقدّس، یوحنا ۱۲:۳۱ ۳۲.</ref> نویسندگان و کارگردانان متعددی قدرت مستقل شیطان در مقابل خدا را در آثار خود برجسته کرده و زمینه شیطان پرستی را تقویت کرده‌اند. این نگرش با دیدگاه اسلام در معرفی شیطان به عنوان موجودی ضعیف که سلطه بر هیچکس ندارد متضاد است.
متناسب با توانایی‌های فوق العاده شیطان در نگرش انجیل مسیحیان، که او را فرشته‌ای قدرتمند و رانده شده که فرمانروای فعلی این دنیا است معرفی می‌کند<ref>کتاب مقدّس، یوحنا، باب ۱۲، آیه ۳۱-۳۲.</ref> نویسندگان و کارگردانان متعددی قدرت مستقل شیطان در مقابل خدا را در آثار خود برجسته کرده و زمینه شیطان پرستی را تقویت کرده‌اند. این نگرش با دیدگاه اسلام در معرفی شیطان به عنوان موجودی ضعیف که سلطه بر هیچکس ندارد متضاد است.


====شیطان پرستی====
====شیطان پرستی====
شیطان پرستی به معنای عام یعنی: اطاعت از شیطان و پرستش آن به عنوان معبود. امروزه گروه‌های مختلفی به عنوان شیطان پرست مطرح هستند. این گونه افکارپیشینه ای هزاران ساله دارد و برخی دلیل آن را پرستش هر موجود دارای قدرت از سوی مردمان هزاران سال پیش و یا وجود دو خدای ضد هم یعنی خدای خیر و شر در اندیشه‌های پیشینیان می‌دانند.
شیطان پرستی به معنای عام یعنی: اطاعت از شیطان و پرستش آن به عنوان معبود. امروزه گروه‌های مختلفی به عنوان شیطان پرست مطرح هستند. این گونه افکارپیشینه ای هزاران ساله دارد و برخی دلیل آن را پرستش هر موجود دارای قدرت از سوی مردمان هزاران سال پیش و یا وجود دو خدای ضد هم یعنی خدای خیر و شر در اندیشه‌های پیشینیان می‌دانند.


برخی شیطان پرستان تنها به دلیل رفتار ضد دینی و ضد اخلاقی شیطان پرست خوانده می‌شوند و در حقیقت به جای خدامحوری گرایش به خود پرستی دارند نه اینکه واقعا موجود مافوق وقدرتمندی به نام شیطان را قبول داشته و بپرستند، و بعضی دیگر شیطان را موجودی قدرتمندتر از خدا دانسته و به پرستش او روی می‌آورند. بیشتر شیطان پرستان [[سحر و جادو|جادو]] محورند.<ref> ره توشه جوانان، ص۱۵۹-۱۷۲.</ref>
برخی شیطان پرستان تنها به دلیل رفتار ضد دینی و ضد اخلاقی شیطان پرست خوانده می‌شوند و در حقیقت به جای خدامحوری گرایش به خود پرستی دارند نه اینکه واقعا موجود مافوق وقدرتمندی به نام شیطان را قبول داشته و بپرستند، و بعضی دیگر شیطان را موجودی قدرتمندتر از خدا دانسته و به پرستش او روی می‌آورند. بیشتر شیطان پرستان [[سحر و جادو|جادو]] محورند.<ref> رحیمی، ره توشه جوانان، ص۱۵۹-۱۷۲.</ref>


==ابلیس، جن یا فرشته؟==
==ابلیس، جن یا فرشته؟==
خط ۶۶: خط ۶۶:


=== از جنیان===
=== از جنیان===
[[حسن بصری]] و قتاده در روایت ابن زید،بلخی، رمانی<ref>طوسی، التبیان، ج۱، ص۱۵۱.</ref> و بسیاری دیگر چون [[سید مرتضی]]، [[ابوالفتوح رازی]]،<ref>ابوالفتوح رازی، روض الجنان، ۱۳۷۵ش، ج۱، ص۲۱۲.</ref> [[زمخشری]]،<ref>الکشّاف، ج ۱، ص ۱۲۷.</ref> قمی،<ref>کنز الدقائق، ج ۱، ص ۳۵۱.</ref> [[سید قطب]]<ref>فی ظلال، ج ۱، ص ۵۸.</ref> و مغنیه،<ref>الکاشف، ج ۱، ص ۸۳.</ref> ابلیس را از جن می‌دانند.
[[حسن بصری]] و قتاده در روایت ابن زید،بلخی، رمانی<ref>طوسی، التبیان، ۱۹۶۳م، ج۱، ص۱۵۱.</ref> و بسیاری دیگر چون [[سید مرتضی]]، [[ابوالفتوح رازی]]،<ref>ابوالفتوح رازی، روض الجنان، ۱۳۷۵ش، ج۱، ص۲۱۲.</ref> [[زمخشری]]،<ref>زمخشری، الکشّاف، ۱۴۱۵ق، ج۱، ص۱۲۷.</ref> قمی،<ref>قمی مشهدی، کنز الدقائق، ۱۴۱۱ق، ج۱، ص۳۵۱.</ref> [[سید قطب]]<ref>سید قطب، فی ظلال القرآن، ۱۴۰۰ق، ج۱، ص۵۸.</ref> و مغنیه،<ref>مغنیه، الکاشف، ۱۹۸۱م، ج۱، ص۸۳.</ref> ابلیس را از جن می‌دانند.


[[شیخ مفید]]، [[شیعه]] را بر این رأی دانسته<ref>طبرسی، مجمع البیان، ۱۴۰۶ق، ج۱، ص۱۸۹.</ref> و [[فخر رازی]] آن رابه [[معتزله]] نسبت داده است.<ref>فخر رازی، التفسیر الکبیر، ۱۴۱۳ق، ج۲، ص۲۱۳.</ref> بسیاری از دارندگان این رأی، به برخی روایات نیز استناد کرده‌اند.<ref>میبدی، کشف الاسرار، ۱۳۶۱ش، ج۳، ص۵۷۰ ؛ طوسی، التبیان، ج۱، ص۱۵۲.</ref><ref>مجلسی، بحارالانوار، ۱۴۰۳ق، ج۶۰، باب ذکر ابلیس و قصصه، ح۴۷، ۵۴، ۵۵، ۱۰۹، ۱۳۳، ۱۴۲.</ref> {{جمع شدن|(دلایل:)}}
[[شیخ مفید]]، [[شیعه]] را بر این رأی دانسته<ref>طبرسی، مجمع البیان، ۱۴۰۶ق، ج۱، ص۱۸۹.</ref> و [[فخر رازی]] آن رابه [[معتزله]] نسبت داده است.<ref>فخر رازی، التفسیر الکبیر، ۱۴۱۳ق، ج۲، ص۲۱۳.</ref> بسیاری از دارندگان این رأی، به برخی روایات نیز استناد کرده‌اند.<ref>میبدی، کشف الاسرار، ۱۳۶۱ش، ج۳، ص۵۷۰ ؛ طوسی، التبیان، ۱۹۶۳م، ج۱، ص۱۵۲؛ مجلسی، بحارالانوار، ۱۴۰۳ق، ج۶۰، باب ذکر ابلیس و قصصه، ح۴۷، ۵۴، ۵۵، ۱۰۹، ۱۳۳، ۱۴۲.</ref>  
{{جمع شدن|(دلایل:)}}


صاحبان این رأی، افزون بر برخی روایات،<ref>عیاشی، ج ۱، ص ۳۴؛ البرهان، ج ۱، ص ۱۷۰؛ مجلسی، بحارالانوار، ۱۴۰۳ق، ج۱۱، ص۱۴۴.</ref> ادلّه ذیل را نیز اقامه کرده‌اند:
صاحبان این رأی، افزون بر برخی روایات،<ref>عیاشی، تفسیر العیاشی، ۱۳۶۳ش، ج۱، ص۳۴؛ بحرانی، البرهان، ۱۴۱۵ق، ج۱، ص۱۷۰؛ مجلسی، بحارالانوار، ۱۴۰۳ق، ج۱۱، ص۱۴۴.</ref> ادلّه ذیل را نیز اقامه کرده‌اند:
# به تصریح قرآن، ابلیس از جنّیان بوده است: «فَسجَدوا إِلاَّ إِبلیس کَانَ مِن الجِنِّ فَفَسقَ عَن أَمرِ رَبِّهِ.» (کهف، ۵۰)
# به تصریح قرآن، ابلیس از جنّیان بوده است: «فَسجَدوا إِلاَّ إِبلیس کَانَ مِن الجِنِّ فَفَسقَ عَن أَمرِ رَبِّهِ.» <ref>سوره کهف، آیه ۵۰.</ref>
# انسان از خاک، و جن از آتش آفریده شده‌اند (حجر، ۲۶ و ۲۷) و طبق روایات، آفرینش ملائک از نور، ریح و [[روح]] بوده<ref>فخر رازی، التفسیر الکبیر، ۱۴۱۳ق، ج۲، ص۲۱۴؛ الدرالمنثور، ج ۱، ص ۱۲۴.</ref> و ابلیس، جنس خود را از آتش معرّفی کرده است: «خَلقتَنِی مِن نَار و خَلقتَهُ مِن طِین» (ص،۷۶) بر این اساس، ابلیس از جنیان است که از آتش آفریده شده‌اند.
# انسان از خاک، و جن از آتش آفریده شده‌اند <ref>سوره حجر، آیه ۲۶ و ۲۷.</ref> و طبق روایات، آفرینش ملائک از نور، ریح و [[روح]] بوده<ref>فخر رازی، التفسیر الکبیر، ۱۴۱۳ق، ج۲، ص۲۱۴؛ سیوطی، الدرالمنثور، ۱۴۱۴ق، ج۱، ص۱۲۴.</ref> و ابلیس، جنس خود را از آتش معرّفی کرده است: «خَلقتَنِی مِن نَار و خَلقتَهُ مِن طِین»<ref>سوره ص، آیه ۷۶.</ref> بر این اساس، ابلیس از جنیان است که از آتش آفریده شده‌اند.
# ابلیس که [[کبر|استکبار]] ورزید و از انجام فرمان خداوند سرباز زد نمی‌تواند از ملائک باشد؛ زیرا ملائک [[عصمت|معصومند]] و هرگز در برابر فرمان الهی سرپیچی و [[:رده:گناه|گناه]] نمی‌کنند.<ref>«لاَیعصونَ اللّهَ مَا أَمرَهُم و یفعلونَ مَا یؤمَرونَ» (تحریم، ۶) بلکه از [[جن]] است که برخی فرمان‌بردار و برخی منحرفند:«و أَنَّا مِنَّا المُسلِمونَ و مِنَّا القَسطونَ» (جن، ۱۴)، «و أَنَّا مِنَّا الصّالحون وَ مِنَّا دوُنَ ذلِکَ کُنَّا طَرائِقَ قِدَداً.» (جن،۱۱)</ref>
# ابلیس که [[کبر|استکبار]] ورزید و از انجام فرمان خداوند سرباز زد نمی‌تواند از ملائک باشد؛ زیرا ملائک [[عصمت|معصومند]] و هرگز در برابر فرمان الهی سرپیچی و [[:رده:گناه|گناه]] نمی‌کنند.{{یادداشت|«لاَیعصونَ اللّهَ مَا أَمرَهُم و یفعلونَ مَا یؤمَرونَ» (تحریم،۶) بلکه از [[جن]] است که برخی فرمان‌بردار و برخی منحرفند:«و أَنَّا مِنَّا المُسلِمونَ و مِنَّا القَسطونَ» (جن،۱۴)، «و أَنَّا مِنَّا الصّالحون وَ مِنَّا دوُنَ ذلِکَ کُنَّا طَرائِقَ قِدَداً.» (جن،۱۱)}}


براساس این دیدگاه، شمول فرمان سجده یا استثنای ابلیس از ملائک نشان‌دهنده آن نیست که وی جزو فرشتگان بوده است، زیرا این استثنا، یا استثنای منقطع است؛ یعنی استثنایی است که مستثنا(ابلیس) از جنس مستثنا منه (ملائک) نیست که این نوع استثنا در کلام عرب متداول بوده و کاربرد فراوانی دارد یا استثنایی متصل است؛ امّا به ادلّه ذیل، در ردیف فرشتگان شمرده شده است:
براساس این دیدگاه، شمول فرمان سجده یا استثنای ابلیس از ملائک نشان‌دهنده آن نیست که وی جزو فرشتگان بوده است، زیرا این استثنا، یا استثنای منقطع است؛ یعنی استثنایی است که مستثنا(ابلیس) از جنس مستثنا منه (ملائک) نیست که این نوع استثنا در کلام عرب متداول بوده و کاربرد فراوانی دارد یا استثنایی متصل است؛ امّا به ادلّه ذیل، در ردیف فرشتگان شمرده شده است:
# به علّت فزونی تعداد ملائک، لفظ ملائک از باب تغلیب بر ابلیس نیز اطلاق شده است.<ref>الکشّاف، ج ۱، ص ۱۲۷.</ref>
# به علّت فزونی تعداد ملائک، لفظ ملائک از باب تغلیب بر ابلیس نیز اطلاق شده است.<ref>زمخشری، الکشّاف، ۱۴۱۵ق، ج۱، ص۱۲۷.</ref>
# از آن جا که ابلیس در کنار ملائک به [[عبادت]] اشتغال داشت، وقتی ملائک که مقامشان از وی برتر بود، به سجده مأمور شدند، ابلیس که از جنس جن و همراه ایشان بود، به طریق اولی به سجده‌کردن سزاوارتر است.<ref>الکشّاف، ج۳، ص۹۱؛ تفسیرموضوعی، ج۶، ص۲۵۷.</ref>
# از آن جا که ابلیس در کنار ملائک به [[عبادت]] اشتغال داشت، وقتی ملائک که مقامشان از وی برتر بود، به سجده مأمور شدند، ابلیس که از جنس جن و همراه ایشان بود، به طریق اولی به سجده‌کردن سزاوارتر است.<ref>زمخشری، الکشّاف، ۱۴۱۵ق، ج۳، ص۹۱؛ جوادی آملی، تفسیر موضوعی، ۱۳۷۳ش، ج۶، ص۲۵۷.</ref>
# ضمیر جمع در «فسجدوا» به همه مأموران به سجده باز می‌گردد که اعمّ از فرشتگان و جنیان است؛ ولی خداوند به ذکر ملائک که با همه علوّ شأن، مأمور به تذلُّل و خضوع در برابر آدم بوده‌اند، بسنده کرده است.<ref>کنزالدقائق، ج ۱، ص ۳۵۱.</ref>
# ضمیر جمع در «فسجدوا» به همه مأموران به سجده باز می‌گردد که اعمّ از فرشتگان و جنیان است؛ ولی خداوند به ذکر ملائک که با همه علوّ شأن، مأمور به تذلُّل و خضوع در برابر آدم بوده‌اند، بسنده کرده است.<ref>قمی مشهدی، کنزالدقائق، ۱۴۱۱ق، ج۱، ص۳۵۱.</ref>
{{پایان جمع شدن}}
{{پایان جمع شدن}}


=== از فرشتگان ===
=== از فرشتگان ===
[[ابن عباس|ابن عبّاس]]، [[ابن مسعود]]، قتاده، [[سعید بن مسیب]]، ابن جریح، ابن انباری، ابن جریر طبری، [[شیخ طوسی]]، بیضاوی و گروهی دیگر، ابلیس را از ملائک دانسته‌اند.<ref>طوسی، التبیان، ج۱، ص۱۵۰؛ بیضاوی، ج ۱، ص ۲۹۴؛ طبری، جامع البیان، ۱۴۱۵ق، ج ۱، ص۳۲۱.</ref> آلوسی این رأی را به بیش‌تر [[صحابه]] و [[تابعی|تابعان]] نسبت داده است.<ref>آلوسی، روح المعانی، ۱۴۱۷ق، ج۱، ص۳۶۵.</ref>{{جمع شدن|(دلایل:)}}
[[ابن عباس|ابن عبّاس]]، [[ابن مسعود]]، قتاده، [[سعید بن مسیب]]، ابن جریح، ابن انباری، ابن جریر طبری، [[شیخ طوسی]]، بیضاوی و گروهی دیگر، ابلیس را از ملائک دانسته‌اند.<ref>طوسی، التبیان، ۱۹۶۳م، ج۱، ص۱۵۰؛ بیضاوی، انوار التنزیل، ۱۴۱۶ق، ج۱، ص۲۹۴؛ طبری، جامع البیان، ۱۴۱۵ق، ج ۱، ص۳۲۱.</ref> آلوسی این رأی را به بیش‌تر [[صحابه]] و [[تابعی|تابعان]] نسبت داده است.<ref>آلوسی، روح المعانی، ۱۴۱۷ق، ج۱، ص۳۶۵.</ref>{{جمع شدن|(دلایل:)}}


صاحبان این دیدگاه، مسؤولیت ابلیس را (پیش از تمرّد) رئیس فرشتگان دنیا، سلطان دنیا، سلطان زمین، و خزانه‌دار [[بهشت]]<ref>طوسی، التبیان، ج۱، ص۱۵۱.</ref> شمرده‌اند. صاحبان این نظر، افزون بر [[روایت|روایات]]،<ref>تاریخ بلعمی، ج ۱، ص ۱۶؛ نهج البلاغه، خطبه ۱۹۲، ص ۳۸۶ ۳۸۷؛ طبری، جامع البیان، ۱۴۱۵ق، ج۱، ص۳۲۱.</ref> به ظاهر آیاتی مانند:«و إِذ قُلنَا لِلملَائِکةِ اسجُدوا» (بقره،۳۴) تمسّک کرده و گفته‌اند: اگر ابلیس از ملائک نبود، فرمان الهی شامل او نمی‌شد و می‌توانست به این بهانه از [[سجده]] سرباز زند؛ هم چنین استثنای ابلیس از فرشتگان در چند [[آیه]]، نشان می‌دهد که ابلیس از ملائک بوده است؛ در غیر این صورت باید استثنا را منقطع بدانیم که مستلزم حمل بر مجاز و بر خلاف ظاهر و نیز مستلزم<ref>التبیان، ج ۱، ص ۱۵۳.</ref> تخصیص عمومات است که محذور آن بیش‌تر از آن است که ابلیس را از ملائک بدانیم.<ref>فخر رازی، التفسیر الکبیر، ۱۴۱۳ق، ج۲، ص۲۱۵؛ طریحی، مجمع البحرین، ۱۴۰۸ق، ج۱، ص۲۳۹.</ref>
صاحبان این دیدگاه، مسؤولیت ابلیس را (پیش از تمرّد) رئیس فرشتگان دنیا، سلطان دنیا، سلطان زمین، و خزانه‌دار [[بهشت]]<ref>طوسی، التبیان، ۱۹۶۳م، ج۱، ص۱۵۱.</ref> شمرده‌اند. صاحبان این نظر، افزون بر [[روایت|روایات]]،<ref>نهج البلاغه، خطبه ۱۹۲، ص ۳۸۶-۳۸۷؛ طبری، جامع البیان، ۱۴۱۵ق، ج۱، ص۳۲۱.</ref> به ظاهر آیاتی مانند:«و إِذ قُلنَا لِلملَائِکةِ اسجُدوا»<ref>سوره بقره، آیه ۳۴.</ref> تمسّک کرده و گفته‌اند: اگر ابلیس از ملائک نبود، فرمان الهی شامل او نمی‌شد و می‌توانست به این بهانه از [[سجده]] سرباز زند؛ هم چنین استثنای ابلیس از فرشتگان در چند [[آیه]]، نشان می‌دهد که ابلیس از ملائک بوده است؛ در غیر این صورت باید استثنا را منقطع بدانیم که مستلزم حمل بر مجاز و بر خلاف ظاهر و نیز مستلزم<ref>طوسی، التبیان، ۱۹۶۳م، ج۱، ص۱۵۳.</ref> تخصیص عمومات است که محذور آن بیش‌تر از آن است که ابلیس را از ملائک بدانیم.<ref>فخر رازی، التفسیر الکبیر، ۱۴۱۳ق، ج۲، ص۲۱۵؛ طریحی، مجمع البحرین، ۱۴۰۸ق، ج۱، ص۲۳۹.</ref>


صاحبان این نظر، در مقابل آیه «کَانَ مِنَ الجِنِّ» (کهف، ۵۰) گفته‌اند: برخی برآنند که تفاوت میان فرشتگان و جنّ، تفاوت نوعی نیست؛ بلکه جنّ، صنفی از ملائک است. شاید بتوان قدیم‌ترین مأخذ این عقیده را روایت ابن عبّاس دانست که می‌گوید: ابلیس از طایفه‌ای از ملائک بوده که آنان را «الجنّ» می‌نامیدند و از میان ملائک، فقط این گروه، از «نارالسموم» آفریده شده بود و امّا این که چگونه ممکن است فرشته‌ای از فرمان الهی سرباززند، گفته می‌شود از قرآن فقط [[عصمت]] برخی از فرشتگان و نه همه آنان فهمیده می‌شود.<ref>التبیان، ج ۱، ص ۱۵۲.</ref> علّت نام‌گذاری این فرشتگان به جنّ، به دلیل خزانه‌داری بهشت یا پنهانی از دیدگان بوده است<ref>طبری، جامع البیان، ۱۴۱۵ق، ج۱، ص۳۲۲؛ التبیان، ج۱، ص۱۵۲؛ آلوسی، روح المعانی، ۱۴۱۷ق، ج۱، ص۳۶۵.</ref> بر اساس نظر برخی، ابلیس ابتدا از ملائک بود؛ امّا پس از نافرمانی، مسخ و از جنّیان شد.<ref>آلوسی، روح المعانی، ۱۴۱۷ق، ج۱، ص۳۶۵.</ref> صاحبان این رأی، آیه «کَانَ مِنَ الجِنِّ» (کهف،۵۰) را به معنای «صار من الجن» گرفته‌اند. شاید بتوان کلام زمخشری را به این رأی ناظر دانست که بر اساس آن، جمله «فَاخرُج مِنهَا» را به خروج از آفرینش نخستین معنا کرده است؛ یعنی پس از آن که سفید، زیبا و نورانی بود، او را سیاه، زشت و ظلمانی گردانید.<ref>الکشّاف، ج ۴، ص ۱۰۷.</ref>
صاحبان این نظر، در مقابل آیه «کَانَ مِنَ الجِنِّ» (کهف، ۵۰) گفته‌اند: برخی برآنند که تفاوت میان فرشتگان و جنّ، تفاوت نوعی نیست؛ بلکه جنّ، صنفی از ملائک است. شاید بتوان قدیم‌ترین مأخذ این عقیده را روایت ابن عبّاس دانست که می‌گوید: ابلیس از طایفه‌ای از ملائک بوده که آنان را «الجنّ» می‌نامیدند و از میان ملائک، فقط این گروه، از «نارالسموم» آفریده شده بود و امّا این که چگونه ممکن است فرشته‌ای از فرمان الهی سرباززند، گفته می‌شود از قرآن فقط [[عصمت]] برخی از فرشتگان و نه همه آنان فهمیده می‌شود.<ref>طوسی، التبیان، ۱۹۶۳م، ج۱، ص۱۵۲.</ref> علّت نام‌گذاری این فرشتگان به جنّ، به دلیل خزانه‌داری بهشت یا پنهانی از دیدگان بوده است<ref>طبری، جامع البیان، ۱۴۱۵ق، ج۱، ص۳۲۲؛ طوسی، التبیان، ۱۹۶۳م، ج۱، ص۱۵۲؛ آلوسی، روح المعانی، ۱۴۱۷ق، ج۱، ص۳۶۵.</ref> بر اساس نظر برخی، ابلیس ابتدا از ملائک بود؛ امّا پس از نافرمانی، مسخ و از جنّیان شد.<ref>آلوسی، روح المعانی، ۱۴۱۷ق، ج۱، ص۳۶۵.</ref> صاحبان این رأی، آیه «کَانَ مِنَ الجِنِّ» (کهف،۵۰) را به معنای «صار من الجن» گرفته‌اند. شاید بتوان کلام زمخشری را به این رأی ناظر دانست که بر اساس آن، جمله «فَاخرُج مِنهَا» را به خروج از آفرینش نخستین معنا کرده است؛ یعنی پس از آن که سفید، زیبا و نورانی بود، او را سیاه، زشت و ظلمانی گردانید.<ref>زمخشری، الکشّاف، ۱۴۱۵ق، ج۴، ص۱۰۷.</ref>
{{پایان جمع شدن}}
{{پایان جمع شدن}}


==فلسفه آفرینش و امهال ابلیس==
==فلسفه آفرینش و امهال ابلیس==
پس از آنکه ابلیس از انجام فرمان الهی در سجده بر آدم سر باز زد و از جایگاه خود رانده شد، از خداوند خواست که او را تا روز قیامت مهلت دهد و خداوند تا مدت معینی به او مهلت داد. این رویداد در آیات ۳۶ تا ۳۸ سوره حجر آمده است:«قَالَ رَبِّ فَأَنظِرْنِي إِلَىٰ يَوْمِ يُبْعَثُونَ قَالَ فَإِنَّكَ مِنَ الْمُنظَرِينَ إِلَىٰ يَوْمِ الْوَقْتِ الْمَعْلُومِ؛ گفت: اى پروردگار من، مرا تا روزى كه دوباره زنده مى‌شوند مهلت ده. گفت: تو در شمار مهلت‌يافتگانى. تا آن روزى كه وقتش معلوم است.» برخی منابع حدیثی، روایاتی نقل کرده‌اند که بر اساس آن، مهلت دادن به ابلیس، پاداش عبادات طولانی او بوده است.<ref>شیخ صدوق، علل الشرایع، ۱۴۰۸ق، ص ۱۷۸.</ref>
پس از آنکه ابلیس از انجام فرمان الهی در سجده بر آدم سر باز زد و از جایگاه خود رانده شد، از خداوند خواست که او را تا روز قیامت مهلت دهد و خداوند تا مدت معینی به او مهلت داد. این رویداد در آیات ۳۶ تا ۳۸ سوره حجر آمده است:«قَالَ رَبِّ فَأَنظِرْنِي إِلَىٰ يَوْمِ يُبْعَثُونَ قَالَ فَإِنَّكَ مِنَ الْمُنظَرِينَ إِلَىٰ يَوْمِ الْوَقْتِ الْمَعْلُومِ؛ گفت: اى پروردگار من، مرا تا روزى كه دوباره زنده مى‌شوند مهلت ده. گفت: تو در شمار مهلت‌يافتگانى. تا آن روزى كه وقتش معلوم است.» برخی منابع حدیثی، روایاتی نقل کرده‌اند که بر اساس آن، مهلت دادن به ابلیس، پاداش عبادات طولانی او بوده است.<ref>صدوق، علل الشرایع، ۱۴۰۸ق، ص ۱۷۸.</ref>


در آثار تفسیری شیعه، با استناد به اینکه از ابلیس جز شرارت برنمی‌خیزد، این پرسش مطرح شده که چرا خداوند با شناختی که از ابلیس داشت، او را آفرید و علاوه بر آن، مهلت‌خواهی او را پس از رانده شدن پذیرفت.<ref>طباطبایی، المیزان، ۱۳۹۳ق، ج۸، ص۵۴-۶۹.</ref> ملاصدرا در تفسیر خود می‌گوید که حکمت‌های آفرینش شیطان بسیار است، اما جز خدا کسی بر همه آنها احاطه ندارد.<ref>تفسیر ملاصدرا، ج ۵، ص ۲۸۶ و ۲۸۷.</ref>
در آثار تفسیری شیعه، با استناد به اینکه از ابلیس جز شرارت برنمی‌خیزد، این پرسش مطرح شده که چرا خداوند با شناختی که از ابلیس داشت، او را آفرید و علاوه بر آن، مهلت‌خواهی او را پس از رانده شدن پذیرفت.<ref>طباطبایی، المیزان، ۱۳۹۳ق، ج۸، ص۵۴-۶۹.</ref> ملاصدرا در تفسیر خود می‌گوید که حکمت‌های آفرینش شیطان بسیار است، اما جز خدا کسی بر همه آنها احاطه ندارد.<ref>ملاصدرا، تفسیر القرآن الکریم، مؤسسه تحقیقات و نشر معارف اهل البیت، ج۵، ص۲۸۶-۲۸۷.</ref>


==فرجام ابلیس و «وقت المعلوم» ==
==فرجام ابلیس و «وقت المعلوم» ==
درباره اینکه [[مرگ]] ابلیس (وقت المعلوم در آیه ۸۰ و ۸۱  سوره ص: قَالَ فَإِنَّک مِنَ الْمُنظَرِ‌ینَ إِلَیٰ یوْمِ الْوَقْتِ الْمَعْلُومِ) چه زمانی و چگونه خواهد بود روایات مختلفی وجود دارد که سندهای محکمی ندارند. در برخی [[امام زمان(عج)]] او را به هنگام [[عصر ظهور|ظهور]] گردن می‌زند،<ref> امام صادق(ع) می‌فرمایند: «روزی که قائم ما(ع) ظهور کند، موهای پیشانی او (ابلیس) را میگیرد و گردنش را میزند». تفسیر عیاشی، ج ۱۲، ص ۱۷۵.</ref> در حدیث دیگری زمان مرگ او بین نفخه اول و دوم [[صور اسرافیل]] بیان شده است،<ref>مجلسی، بحارالانوار، ۱۴۰۳ق، ج۶۰، ص۲۴۴.</ref> و در نقل دیگری، ابلیس در زمان رجعت و به دست پیامبر(ص) کشته می‌شود.<ref> مجلسی، بحارالانوار، ۱۴۰۳ق، ج۶۰، ص۲۴۴.</ref> [[علامه مجلسی]] پس از نقل احادیث مختلف معتقد است [[شیطان]] تا پیش از [[قیامت]] وجود دارد و مرگ او در نفخ صور صورت می‌گیرد.<ref>مجلسی، بحارالانوار، ۱۴۰۳ق، ج۶۰، ص۲۴۴.</ref>
درباره اینکه [[مرگ]] ابلیس (وقت المعلوم در آیه ۸۰ و ۸۱  سوره ص: قَالَ فَإِنَّک مِنَ الْمُنظَرِ‌ینَ إِلَیٰ یوْمِ الْوَقْتِ الْمَعْلُومِ) چه زمانی و چگونه خواهد بود روایات مختلفی وجود دارد که سندهای محکمی ندارند. در برخی [[امام زمان(عج)]] او را به هنگام [[عصر ظهور|ظهور]] گردن می‌زند،{{یادداشت| امام صادق(ع) می‌فرمایند: «روزی که قائم ما(ع) ظهور کند، موهای پیشانی او (ابلیس) را میگیرد و گردنش را میزند». عیاشی، تفسیر عیاشی، ۱۳۶۳ش، ج۱۲، ص۱۷۵.}} در حدیث دیگری زمان مرگ او بین نفخه اول و دوم [[صور اسرافیل]] بیان شده است،<ref>مجلسی، بحارالانوار، ۱۴۰۳ق، ج۶۰، ص۲۴۴.</ref> و در نقل دیگری، ابلیس در زمان رجعت و به دست پیامبر(ص) کشته می‌شود.<ref> مجلسی، بحارالانوار، ۱۴۰۳ق، ج۶۰، ص۲۴۴.</ref> [[علامه مجلسی]] پس از نقل احادیث مختلف معتقد است [[شیطان]] تا پیش از [[قیامت]] وجود دارد و مرگ او در نفخ صور صورت می‌گیرد.<ref>مجلسی، بحارالانوار، ۱۴۰۳ق، ج۶۰، ص۲۴۴.</ref>


[[علامه طباطبایی]] می‌گوید ملازمه‌ای بین تکلیف انسان و وجود شیطان برای اغواگری او وجود ندارد و ممکن است جامعه انسانی صالح شود و با وجود شیطان، مردم جز خدا کسی را نپرستند.<ref>طباطبایی، المیزان، ۱۳۹۳ق، ج۱۲، ص۱۶۰</ref>
[[علامه طباطبایی]] می‌گوید ملازمه‌ای بین تکلیف انسان و وجود شیطان برای اغواگری او وجود ندارد و ممکن است جامعه انسانی صالح شود و با وجود شیطان، مردم جز خدا کسی را نپرستند.<ref>طباطبایی، المیزان، ۱۳۹۳ق، ج۱۲، ص۱۶۰</ref>


خداوند در همان گفت‌و‌گوی آغازین، جایگاه نهایی ابلیس و پیروانش را فرو افتادن در [[دوزخ]] خشم الهی اعلام فرمود: «قَالَ فَالحقُّ وَالحَقَّ أَقولُ لَاَملأنَّ جَهنّمَ مِنکَ و مِمَّن تَبِعَکَ مِنهُم أَجمعین» (ص،۸۴و ۸۵) و جهنّم را سزای آنان دانست: «قالَ اذهَبْ فمَن تَبِعکَ مِنهُم فَإِنَّ جَهنَّم جَزاؤُکُم جَزاءً مَوفوراً.» (اسراء،۶۳) براساس آیات قرآن، در [[قیامت|روز حشر]]، پس از داوری خداوند، ابلیس<ref>طبرسی، مجمع البیان، ۱۴۰۶ق، ج۶، ص۴۷۸.</ref> با اعلام بیزاری از پیروان خویش، مسؤولیت انحراف‌های آنان را بر عهده خود ایشان دانسته، می‌گوید: همانا خداوند به شما وعده داد وعده‌ای راست؛ ولی من به شما وعده دادم؛ پس تخلّف کردم. مرا بر شما تسلّطی نبود، جز آن که شما را خواندم و شما اجابت کردید؛ پس مرا سرزنش نکنید و به ملامت خویشتن بپردازید. اکنون من فریادرس شما نیستم و شما نیز نمی‌توانید فریادرس من باشید.«و قالَ الشَّیطَنُ لَمّا قُضِی الأَمرُ إِنَّ اللّهَ وَعَدکُم وَعدَالحَقِّ و وَعدتُّکُم فَأَخلَفتُکُم و مَا کَانَ لِی عَلیکُم مِن سُلطن إلاَّ أَن دَعوتُکُم فَاستَجبتُم لِی فَلاَتَلومونِی و لوموا أَنفسَکُم مَا أَنَا بِمُصرِخِکُم و مَا أَنتُم بِمُصرِخِی إِنِّی کَفرتُ بِمَا أَشرکتُمونِ مِن قَبلُ إِنَّ الظَّلِمینَ لَهُم عَذابٌ أَلیمٌ».(ابراهیم، ۲۲)
خداوند در همان گفت‌و‌گوی آغازین، جایگاه نهایی ابلیس و پیروانش را فرو افتادن در [[دوزخ]] خشم الهی اعلام فرمود: «قَالَ فَالحقُّ وَالحَقَّ أَقولُ لَاَملأنَّ جَهنّمَ مِنکَ و مِمَّن تَبِعَکَ مِنهُم أَجمعین» (ص،۸۴و ۸۵) و جهنّم را سزای آنان دانست: «قالَ اذهَبْ فمَن تَبِعکَ مِنهُم فَإِنَّ جَهنَّم جَزاؤُکُم جَزاءً مَوفوراً.» (اسراء،۶۳) براساس آیات قرآن، در [[قیامت|روز حشر]]، پس از داوری خداوند، ابلیس<ref>طبرسی، مجمع البیان، ۱۴۰۶ق، ج۶، ص۴۷۸.</ref> با اعلام بیزاری از پیروان خویش، مسؤولیت انحراف‌های آنان را بر عهده خود ایشان دانسته، می‌گوید: همانا خداوند به شما وعده داد وعده‌ای راست؛ ولی من به شما وعده دادم؛ پس تخلّف کردم. مرا بر شما تسلّطی نبود، جز آن که شما را خواندم و شما اجابت کردید؛ پس مرا سرزنش نکنید و به ملامت خویشتن بپردازید. اکنون من فریادرس شما نیستم و شما نیز نمی‌توانید فریادرس من باشید.«و قالَ الشَّیطَنُ لَمّا قُضِی الأَمرُ إِنَّ اللّهَ وَعَدکُم وَعدَالحَقِّ و وَعدتُّکُم فَأَخلَفتُکُم و مَا کَانَ لِی عَلیکُم مِن سُلطن إلاَّ أَن دَعوتُکُم فَاستَجبتُم لِی فَلاَتَلومونِی و لوموا أَنفسَکُم مَا أَنَا بِمُصرِخِکُم و مَا أَنتُم بِمُصرِخِی إِنِّی کَفرتُ بِمَا أَشرکتُمونِ مِن قَبلُ إِنَّ الظَّلِمینَ لَهُم عَذابٌ أَلیمٌ».<ref>سوره ابراهیم، آیه ۲۲.</ref>
در پایان، همه آنان به فرجام خویش رسیده، به دوزخ افکنده می‌شوند:«فَکُبکِبوا فیهَا هُم وَالغَاوُونَ و جُنودُ إِبلیسَ أَجمَعونَ.» (شعراء،۹۴و۹۵)
در پایان، همه آنان به فرجام خویش رسیده، به دوزخ افکنده می‌شوند:«فَکُبکِبوا فیهَا هُم وَالغَاوُونَ و جُنودُ إِبلیسَ أَجمَعونَ.»<ref>سوره شعراء،۹۴-۹۵.</ref>


==پانویس==
==پانویس==
خط ۱۰۸: خط ۱۰۹:
{{منابع}}
{{منابع}}
* آلوسی، سید محمود، روح المعانی فی تفسیر القرآن العظیم، به کوشش محمد حسین عرب، بیروت،‌ دار الفکر، ۱۴۱۷ق.
* آلوسی، سید محمود، روح المعانی فی تفسیر القرآن العظیم، به کوشش محمد حسین عرب، بیروت،‌ دار الفکر، ۱۴۱۷ق.
* آملی، عبدالله، تفسیر موضوعی قرآن کریم، تهران، اسراء و رجاء، ۱۳۷۳ش.
* ابن فارس، أبی الحسین احمد، معجم مقاییس اللغه، به کوشش عبدالسلام محمد هارون، قم، دفتر تبلیغات اسلامی، ۱۴۰۴ق.
* ابن فارس، أبی الحسین احمد، معجم مقاییس اللغه، به کوشش عبدالسلام محمد هارون، قم، دفتر تبلیغات اسلامی، ۱۴۰۴ق.
* ابن کثیر، البدایة و النهایه، به کوشش علی محمد معوض و عادل احمد، بیروت،‌ دار الکتب العلمیة، ۱۴۱۸ق.
* ابن کثیر، البدایة و النهایه، به کوشش علی محمد معوض و عادل احمد، بیروت،‌ دار الکتب العلمیة، ۱۴۱۸ق.
* ابن منظور، محمد بن مکرم، لسان العرب، به کوشش علی شیری، بیروت،‌ دار احیاء التراث العربی، ۱۴۰۸ق.
* ابن منظور، محمد بن مکرم، لسان العرب، به کوشش علی شیری، بیروت،‌ دار احیاء التراث العربی، ۱۴۰۸ق.
* بحرانی، سید هاشم، البرهان فی تفسیر القرآن، قم، مؤسسه البعثة، ۱۴۱۵ ق.
* بحرانی، سید هاشم، البرهان فی تفسیر القرآن، قم، مؤسسه البعثة، ۱۴۱۵ق.
* بیضاوی شیرازی، انوار التنزیل و اسرار التأویل، بیروت،‌ دار الفکر، ۱۴۱۶ق.
* بیضاوی شیرازی، عبدالله بن عمر، انوار التنزیل و اسرار التأویل، بیروت،‌ دار الفکر، ۱۴۱۶ق.
* جوادی آملی، عبدالله، تفسیر موضوعی قرآن کریم، تهران، اسراء و رجاء، ۱۳۷۳ش.
* رحیمی، ره توشه جوانان، قم، قلم مکنون، چاپ اول، ۱۳۸۷ش.  
* فراهیدی، خلیل بن احمد، کتاب العین، به کوشش محمد حسن بکایی، قم، نشر اسلامی، ۱۴۱۴ق.
* فراهیدی، خلیل بن احمد، کتاب العین، به کوشش محمد حسن بکایی، قم، نشر اسلامی، ۱۴۱۴ق.
* دائرة المعارف الاسلامیه، ترجمه: احمد شنتاوی و دیگران، بیروت،‌ دار المعرفة، ۱۹۳۳م.
* دائرة المعارف الاسلامیه، ترجمه: احمد شنتاوی و دیگران، بیروت،‌ دار المعرفة، ۱۹۳۳م.
خط ۱۲۰: خط ۱۲۲:
* راغب اصفهانی، مفردات الفاظ القرآن، به کوشش صفوان عدنان داوودی، دمشق،‌ دار القلم، ۱۴۱۲ق.
* راغب اصفهانی، مفردات الفاظ القرآن، به کوشش صفوان عدنان داوودی، دمشق،‌ دار القلم، ۱۴۱۲ق.
* زبیدی، سید محمد مرتضی، تاج العروس من جواهرالقاموس، به کوشش علی شیری، بیروت،‌ دار الفکر، ۱۴۱۴ق.
* زبیدی، سید محمد مرتضی، تاج العروس من جواهرالقاموس، به کوشش علی شیری، بیروت،‌ دار الفکر، ۱۴۱۴ق.
* زمخشری، محمود بن عمر، الکشاف، قم، بلاغت، ۱۴۱۵ق.
* زمخشری، محمود بن عمر، الکشاف عن حقایق التنزیل و عیون الاقاویل فی وجوه التاویل، قم، بلاغت، ۱۴۱۵ق.
* سید قطب، فی ظلال القرآن، قاهرة،‌ دار الشروق، ۱۴۰۰ق.
* سید قطب، فی ظلال القرآن، قاهرة،‌ دار الشروق، ۱۴۰۰ق.
* سیوطی، جلال الدین، الدرالمنثور فی التفسیر بالمأثور، بیروت،‌ دار الفکر، ۱۴۱۴ق.
* سیوطی، جلال الدین، الدرالمنثور فی التفسیر بالمأثور، بیروت،‌ دار الفکر، ۱۴۱۴ق.
خط ۱۳۰: خط ۱۳۲:
* طبری، محمد بن جریر، جامع البیان عن تأویل آیات القرآن، به کوشش صدقی و جمیل العطار، بیروت،‌ دار الفکر، ۱۴۱۵ق.
* طبری، محمد بن جریر، جامع البیان عن تأویل آیات القرآن، به کوشش صدقی و جمیل العطار، بیروت،‌ دار الفکر، ۱۴۱۵ق.
* طریحی، فخرالدین، مجمع البحرین، به کوشش محمود عادل و احمد حسینی، دوم، تهران، نشر فرهنگ اسلامی، ۱۴۰۸ق.
* طریحی، فخرالدین، مجمع البحرین، به کوشش محمود عادل و احمد حسینی، دوم، تهران، نشر فرهنگ اسلامی، ۱۴۰۸ق.
* طوسی، محمد بن حسن، التبیان فی تفسیرالقرآن، به کوشش احمد حبیب العاملی، بیروت،‌ دار احیاء التراث العربی، [بی‌تا].
* طوسی، محمد بن حسن، التبیان فی تفسیرالقرآن، به کوشش احمد حبیب العاملی، بیروت،‌ دار احیاء التراث العربی، ۱۹۶۳م.
* عیاشی، محمد بن مسعود، تفسیر العیاشی، به کوشش رسولی محلاّتی، تهران، المکتبة العلمیة الاسلامیة [بی‌تا].
* عیاشی، محمد بن مسعود، تفسیر العیاشی، به کوشش رسولی محلاّتی، تهران، المکتبة العلمیة الاسلامیة، ۱۳۶۳ش.
* فخر رازی، التفسیر الکبیر، قم، انتشارات دفتر تبلیغات اسلامی، ۱۴۱۳ق.
* فخر رازی، التفسیر الکبیر، قم، انتشارات دفتر تبلیغات اسلامی، ۱۴۱۳ق.
* قمی مشهدی، محمد بن محمدرضا، تفسیر کنز الدقائق و بحر الغرائب، به کوشش حسین درگاهی، اول، تهران، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، ۱۴۱۱ق.
* قمی مشهدی، محمد بن محمدرضا، تفسیر کنز الدقائق و بحر الغرائب، به کوشش حسین درگاهی، اول، تهران، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، ۱۴۱۱ق.
خط ۱۳۸: خط ۱۴۰:
* مصباح یزدی، محمدتقی، معارف قرآن، قم، انتشارات مؤسسه امام خمینی.
* مصباح یزدی، محمدتقی، معارف قرآن، قم، انتشارات مؤسسه امام خمینی.
* مغنیه، محمد جواد، التفسیر الکاشف، بیروت،‌ دار العلم للملایین، ۱۹۸۱م.
* مغنیه، محمد جواد، التفسیر الکاشف، بیروت،‌ دار العلم للملایین، ۱۹۸۱م.
* ملاصدرا، محمد بن ابراهیم، تفسیر القرآن الکریم، بی جا، مؤسسه تحقیقات و نشر معارف اهل البیت ع، بی تا.
* میبدی، رشیدالدین، کشف الاسرار و عدة الابرار، به کوشش علی اصغر حکمت، ، تهران، امیر کبیر، چاپ چهارم، ۱۳۶۱ش.
* میبدی، رشیدالدین، کشف الاسرار و عدة الابرار، به کوشش علی اصغر حکمت، ، تهران، امیر کبیر، چاپ چهارم، ۱۳۶۱ش.
* نهج البلاغه، صبحی صالح، تهران،‌ دار الاسوه، ۱۴۱۵ق.
* نهج البلاغه، صبحی صالح، تهران،‌ دار الاسوه، ۱۴۱۵ق.
کاربر ناشناس