پرش به محتوا

میثم تمار: تفاوت میان نسخه‌ها

۵۱۰ بایت اضافه‌شده ،  ‏۲۰ فوریهٔ ۲۰۱۹
اصلاح پاورقی و منابع
imported>M.r.seifi
(اصلاح پاورقی و منابع)
خط ۲۴: خط ۲۴:
'''میثَم تمّار اَسَدی کوفی'''، از یاران [[امام علی(ع)]]، [[امام حسن مجتبی(ع)]] و [[امام حسین(ع)]]، که پیش از [[واقعه کربلا]] در [[کوفه]] به [[شهادت]] رسید. از جزئیات زندگی میثم، اطلاعات روشنی در دست نیست. او در [[کوفه]] خرمافروشی می‌کرد. کرامات و پیش‌گویی‌هایی به او نسبت داده‌اند. او به دستور [[ابن زیاد]] به دار آویخته شد.مرقد میثم تمار، در نزدیکی [[مسجد کوفه]] قرار دارد.
'''میثَم تمّار اَسَدی کوفی'''، از یاران [[امام علی(ع)]]، [[امام حسن مجتبی(ع)]] و [[امام حسین(ع)]]، که پیش از [[واقعه کربلا]] در [[کوفه]] به [[شهادت]] رسید. از جزئیات زندگی میثم، اطلاعات روشنی در دست نیست. او در [[کوفه]] خرمافروشی می‌کرد. کرامات و پیش‌گویی‌هایی به او نسبت داده‌اند. او به دستور [[ابن زیاد]] به دار آویخته شد.مرقد میثم تمار، در نزدیکی [[مسجد کوفه]] قرار دارد.
==نسب و خانواده==
==نسب و خانواده==
بعضی از محققان ، میثم را [[ایران|ایرانی]] دانسته‌اند<ref>عسکری، نقش ائمه در احیای دین، ج۱، ص۱۳۱.</ref> که چون بردهٔ زنی از [[بنی اسد|بنی‌اسد]] بوده، به این قبیله منتسب شده است.<ref>کشی، رجال، ص۹؛ مفید،الارشاد، ج۱، ص۳۲۳؛ نجاشی، رجال، ص۱۴؛ طوسی، رجال، ص۸۱، ۲۲۴.</ref> [[حضرت علی(ع)]] میثم را از آن زن خرید و آزاد کرد. چون نامش را پرسید، گفت سالم نام دارم. حضرت به او گفت [[پیامبر اکرم]] مرا آگاه کرده که والدین عجمی‌ات، تو را میثم نامیده‌اند. میثم سخن علی(ع) را تصدیق کرد و نامش را به میثم تغییر داد و کنیه‌اش ابوسالم شد. کنیهٔ دیگر او ابوصالح بود.<ref> کشی، رجال، ص۸۲؛ مفید، الارشاد، ج۱، ص۳۲۳؛ طبرسی، اعلام‌الوری، ج۱، ص۳۴۱؛ قس شاذان، الفضائل، ص۲ -۳ که کنیهٔ او را ابوجعفر ذکر کرده است.</ref>
بعضی از محققان ، میثم را [[ایران|ایرانی]] دانسته‌اند<ref>عسکری، نقش ائمه در احیای دین، ۱۳۸۹ش، ج۱، ص۱۳۱.</ref> که چون بردهٔ زنی از [[بنی اسد|بنی‌اسد]] بوده، به این قبیله منتسب شده است.<ref>کشی، رجال، ۱۳۴۸ش، ص۹؛ مفید،الارشاد، ۱۴۱۳ق، ج۱، ص۳۲۳؛ نجاشی، رجال، ۱۴۱۶ق، ص۱۴.</ref> [[حضرت علی(ع)]] میثم را از آن زن خرید و آزاد کرد. چون نامش را پرسید، گفت سالم نام دارم. حضرت به او گفت [[پیامبر اکرم]] مرا آگاه کرده که والدین عجمی‌ات، تو را میثم نامیده‌اند. میثم سخن علی(ع) را تصدیق کرد و نامش را به میثم تغییر داد و کنیه‌اش ابوسالم شد. کنیهٔ دیگر او ابوصالح بود.<ref> کشی، رجال، ۱۳۴۸ش، ص۸۲؛ مفید، الارشاد، ۱۴۱۳ق، ج۱، ص۳۲۳؛ طبرسی، اعلام‌الوری، ج۱، ص۳۴۱؛ قس شاذان، الفضائل، ص۲ -۳ که کنیهٔ او را ابوجعفر ذکر کرده است.</ref>


صالح، شُعَیب، عِمران و حمزه از جمله فرزندان میثم تمّار بودند که با مصاحبت [[اهل بیت (ع)]] بزرگ شدند. فرزندان آنان نیز از اصحاب و راویان [[ائمه شیعه (ع)|ائمهٔ شیعه]] بودند.<ref>رجوع کنید به کشی، رجال، ص۸۰؛ طوسی، رجال، ص۱۱۸و۱۳۸و۱۴۹و۱۵۷و۱۶۰و۱۶۲و۲۲۴و۲۲۵؛ کلینی، اصول کافی، ج۳، ص۱۳۲و۱۳۳، ج۷، ص۱۸۶و۱۸۷و۳۸۳، ج۸، ص۲۰۰؛ موحد ابطحی، تهذیب‌المقال، ص۲۰۸و۲۱۲</ref> از آن جمله [[علی بن اسماعیل میثمی|علی بن اسماعیل بن شعیب بن میثم]] از متکلمان [[شیعه امامیه|شیعهٔ امامیه]] و از نخستین مؤلفان کتاب‌های کلامی است.<ref> رجوع کنید به ابن‌ندیم، ص۲۲۳؛ طوسی، ۱۴۱۷، ص۱۵۰؛ ذهبی، تاریخ الاسلام، ص۳۱۶.</ref>
صالح، شُعَیب، عِمران و حمزه از جمله فرزندان میثم تمّار بودند که با مصاحبت [[اهل بیت (ع)]] بزرگ شدند. فرزندان آنان نیز از اصحاب و راویان [[ائمه شیعه (ع)|ائمهٔ شیعه]] بودند.<ref>رجوع کنید به کشی، رجال، ۱۳۴۸ش، ص۸۰؛ طوسی، رجال، ص۱۱۸و۱۳۸و۱۴۹و۱۵۷و۱۶۰و۱۶۲و۲۲۴و۲۲۵؛ کلینی، اصول کافی، ج۳، ص۱۳۲و۱۳۳، ج۷، ص۱۸۶و۱۸۷و۳۸۳، ج۸، ص۲۰۰؛ موحد ابطحی، تهذیب‌المقال، ص۲۰۸و۲۱۲</ref> از آن جمله [[علی بن اسماعیل میثمی|علی بن اسماعیل بن شعیب بن میثم]] از متکلمان [[شیعه امامیه|شیعهٔ امامیه]] و از نخستین مؤلفان کتاب‌های کلامی است.<ref> رجوع کنید به ابن‌ندیم، ص۲۲۳؛ طوسی، ۱۴۱۷، ص۱۵۰؛ ذهبی، تاریخ الاسلام، ص۳۱۶.</ref>


===لقب تمار و سبب آن===
===لقب تمار و سبب آن===
میثم در بازار [[کوفه]] خرما می‌فروخت و از این رو، به او لقب تمّار دادند.<ref>رجوع کنید به ابن شهرآشوب، مناقب آل‌ابی طالب، ج۲، ص.۳۲۹</ref> به روایتی نیز او در مکانی به نام دارالرزق، خربزه می‌فروخت.<ref>کشی، رجال، ص۷۸.</ref>
میثم در بازار [[کوفه]] خرما می‌فروخت و از این رو، به او لقب تمّار دادند.<ref>رجوع کنید به ابن شهرآشوب، مناقب آل‌ابی طالب، ج۲، ص.۳۲۹</ref> به روایتی نیز او در مکانی به نام دارالرزق، خربزه می‌فروخت.<ref>کشی، رجال، ۱۳۴۸ش، ص۷۸.</ref>


==ویژگی‌ها: سخنوری و پیشگویی حوادث==
==ویژگی‌ها: سخنوری و پیشگویی حوادث==
میثم، شخصی حاضر جواب بود<ref>رجوع کنید به مفید، الارشاد، ج۱، ص۳۲۴.</ref>؛ هنگامی که به نمایندگی معترضان بازار [[کوفه]]، در دربار [[عبیدالله بن زیاد]] سخن گفت، ابن‌زیاد از منطق، سخنوری، فصاحت و بلاغت او در شگفت ماند.<ref>کشی، رجال، ص۸۶.</ref> خطابه‌های او بر ضد حکومت [[امویان]]، وی را در میان دشمنان این حکومت بارز ساخت.
میثم، شخصی حاضر جواب بود<ref>رجوع کنید به مفید، الارشاد، ۱۴۱۳ق، ج۱، ص۳۲۴.</ref>؛ هنگامی که به نمایندگی معترضان بازار [[کوفه]]، در دربار [[عبیدالله بن زیاد]] سخن گفت، ابن‌زیاد از منطق، سخنوری، فصاحت و بلاغت او در شگفت ماند.<ref>کشی، رجال، ۱۳۴۸ش، ص۸۶.</ref> خطابه‌های او بر ضد حکومت [[امویان]]، وی را در میان دشمنان این حکومت بارز ساخت.


میثم، مرگ [[معاویه]] را پیشگویی کرد.<ref>رجوع کنید به کشی، رجال، ص۸۰.</ref> و خبر [[شهادت]] [[امام حسین(ع)]] را برای زنی مکّی به نام جبله، گفت.<ref>ابن‌بابویه، ص۱۸۹و۱۹۰.</ref> او همچنین از پیش، از دستگیری‌اش توسط سرکردهٔ طایفهٔ خود و شهادتش به دستور [[ابن زیاد]]<ref>رجوع کنید به کشی، رجال، ص۸۱ ۸۲؛ شریف رضی، ص۵۴و۵۵.</ref> و آزادی [[مختار]] از زندان<ref>مفید، الارشاد، ج۱، ص۳۲۴و۳۲۵؛ ابن‌ابی‌الحدید، شرح نهج‌البلاغه، ج۲، ص۲۹۳.</ref> خبر داد.
میثم، مرگ [[معاویه]] را پیشگویی کرد.<ref>رجوع کنید به کشی، رجال، ۱۳۴۸ش، ص۸۰.</ref> و خبر [[شهادت]] [[امام حسین(ع)]] را برای زنی مکّی به نام جبله، گفت.<ref>ابن‌بابویه، ص۱۸۹و۱۹۰.</ref> او همچنین از پیش، از دستگیری‌اش توسط سرکردهٔ طایفهٔ خود و شهادتش به دستور [[ابن زیاد]]<ref>رجوع کنید به کشی، رجال، ۱۳۴۸ش، ص۸۱، ۸۲؛ شریف رضی، ص۵۴و۵۵.</ref> و آزادی [[مختار]] از زندان<ref>مفید، الارشاد، ۱۴۱۳ق، ج۱، ص۳۲۴و۳۲۵؛ ابن‌ابی‌الحدید، شرح نهج‌البلاغه، ج۲، ص۲۹۳.</ref> خبر داد.


وجود این ویژگی‌ها در میثم تمّار سبب شده است تا او را در شمار اصحاب<ref>ابن‌ندیم،ص۲۲۳؛ طوسی، الفهرست، ص۱۵۰.</ref>، حواریون و یاران برگزیدهٔ [[امام علی(ع)]]<ref>کشی، رجال، ص۹؛ مفید، الاختصاص، ص۳؛ آقابزرگ طهرانی، ج۲، ص۱۸و۱۶۴.</ref> به شمار آورند.
وجود این ویژگی‌ها در میثم تمّار سبب شده است تا او را در شمار اصحاب<ref>ابن‌ندیم،ص۲۲۳؛ طوسی، الفهرست، ص۱۵۰.</ref>، حواریون و یاران برگزیدهٔ [[امام علی(ع)]]<ref>کشی، رجال، ۱۳۴۸ش، ص۹؛ مفید، الاختصاص، ص۳؛ آقابزرگ طهرانی، ج۲، ص۱۸و۱۶۴.</ref> به شمار آورند.


==رابطه میثم و امامان(ع)==
==رابطه میثم و امامان(ع)==
===مقام میثم در میان اصحاب ائمه===
===مقام میثم در میان اصحاب ائمه===
میثم را از اصحاب سه امام نخست شیعیان، [[امام علی|علی]] و [[امام حسن|حسن (ع)]] و [[امام حسین|حسین(ع)]] برشمرده‌اند؛<ref>طوسی، رجال، ص۸۱و ۹۶و۱۰۵؛ خویی، معجم‌رجال، ج۲۰، ص۱۰۳.</ref> اما شهرت او بیشتر به سبب شاگردی امام علی(ع) بوده است.<ref>مفید، الاختصاص، ص۳.</ref> میثم بسیار دوستدار [[اهل بیت]] پیامبر(ص) بود.<ref>کشی، رجال، ص۷۸.</ref> آنان نیز به او توجه خاصی داشتند. به گفتهٔ [[ام سلمه]]، همسر پیامبر، [[پیامبر اسلام(ص)|پیامبر]] بارها از میثم به نیکی یاد کرده و دربارهٔ وی به امام علی(ع) سفارش کرده است.<ref>ابن‌حجر، الاصابة، ج۶، ص۳۱۷.</ref> میثم پس از آشنایی با امام علی در زمان [[خلافت]] ایشان در کوفه، دانش بسیار و اسرار وصیت را از ایشان فراگرفت و امام، او را از امور [[عالم غیب|غیبی]] آگاه ساخت<ref>ابن ابی الحدید، شرح نهج‌البلاغه، ج۲، ص۲۹۱.</ref> و در زمرهٔ گروهی از مؤمنانِ آزموده، قرار داد تا در درک جایگاه رسول خدا(ص)و اهل بیت(ع)به مقام والایی دست یابد.<ref>طبری، بشارةالمصطفی، ص۲۳۶و۲۳۷.</ref>
میثم را از اصحاب سه امام نخست شیعیان، [[امام علی|علی]] و [[امام حسن|حسن (ع)]] و [[امام حسین|حسین(ع)]] برشمرده‌اند؛<ref>طوسی، رجال، ص۸۱و ۹۶و۱۰۵؛ خویی، معجم‌رجال، ج۲۰، ص۱۰۳.</ref> اما شهرت او بیشتر به سبب شاگردی امام علی(ع) بوده است.<ref>مفید، الاختصاص، ص۳.</ref> میثم بسیار دوستدار [[اهل بیت]] پیامبر(ص) بود.<ref>کشی، رجال، ۱۳۴۸ش، ص۷۸.</ref> آنان نیز به او توجه خاصی داشتند. به گفتهٔ [[ام سلمه]]، همسر پیامبر، [[پیامبر اسلام(ص)|پیامبر]] بارها از میثم به نیکی یاد کرده و دربارهٔ وی به امام علی(ع) سفارش کرده است.<ref>ابن‌حجر، الاصابة، ج۶، ص۳۱۷.</ref> میثم پس از آشنایی با امام علی در زمان [[خلافت]] ایشان در کوفه، دانش بسیار و اسرار وصیت را از ایشان فراگرفت و امام، او را از امور [[عالم غیب|غیبی]] آگاه ساخت<ref>ابن ابی الحدید، شرح نهج‌البلاغه، ج۲، ص۲۹۱.</ref> و در زمرهٔ گروهی از مؤمنانِ آزموده، قرار داد تا در درک جایگاه رسول خدا(ص)و اهل بیت(ع)به مقام والایی دست یابد.<ref>طبری، بشارةالمصطفی، ص۲۳۶و۲۳۷.</ref>


===زمان آشنایی او با امام علی(ع)===
===زمان آشنایی او با امام علی(ع)===
درباره حضور میثم در جنگ‌های دوران حکومت [[امیرالمؤمنین (ع)]]، روایتی نیامده است. می‌توان حدس زد که او در اواخر عمر آن حضرت، با ایشان آشنا شده است. روایاتی که از میثم نقل شده نیز مربوط به دوران پایانی حکومت امام علی(ع) است. روایت مربوط به حملهٔ یاران معاویه به نواحی هِیت و اَنبار و کشتن عده‌ای از زنان و کودکان آنجا، از آن جمله است.<ref>رجوع کنید به خصیبی، ص۱۲۵؛ دیلمی، ارشاد‌القلوب، ص۲۷۲و۲۷۳.</ref>
درباره حضور میثم در جنگ‌های دوران حکومت [[امیرالمؤمنین (ع)]]، روایتی نیامده است. می‌توان حدس زد که او در اواخر عمر آن حضرت، با ایشان آشنا شده است. روایاتی که از میثم نقل شده نیز مربوط به دوران پایانی حکومت امام علی(ع) است. روایت مربوط به حملهٔ یاران معاویه به نواحی هِیت و اَنبار و کشتن عده‌ای از زنان و کودکان آنجا، از آن جمله است.<ref>رجوع کنید به خصیبی، ص۱۲۵؛ دیلمی، ارشاد‌القلوب، ص۲۷۲و۲۷۳.</ref>


[[معاویه]] هنگام سبّ [[حضرت علی (ع)]] و یارانش، از میثم نیز به بدی یاد می‌کرد و او را دشنام می‌داد.<ref>ابن‌طاووس، ص۵۱۵۲.</ref> پس از امام علی (ع)، میثم در شمار اصحاب وفادار [[امام حسن (ع)]] و [[امام حسین(ع)]] در آمد.<ref>طوسی، رجال، ص۹۶و۱۰۵.</ref> امام حسین به میثم توجه ویژه‌ای داشت و از او به نیکویی یاد می‌کرد.<ref>کشی، رجال، ص۸۰.</ref>
[[معاویه]] هنگام سبّ [[حضرت علی (ع)]] و یارانش، از میثم نیز به بدی یاد می‌کرد و او را دشنام می‌داد.<ref>ابن‌طاووس، ص۵۱۵۲.</ref> پس از امام علی (ع)، میثم در شمار اصحاب وفادار [[امام حسن (ع)]] و [[امام حسین(ع)]] در آمد.<ref>طوسی، رجال، ص۹۶و۱۰۵.</ref> امام حسین به میثم توجه ویژه‌ای داشت و از او به نیکویی یاد می‌کرد.<ref>کشی، رجال، ۱۳۴۸ش، ص۸۰.</ref>


==میثم و واقعه کربلا==
==میثم و واقعه کربلا==
در سال ۶۰، کمی پیش از [[قیام امام حسین]] و حادثهٔ [[کربلا]]، میثم برای عمره رهسپار [[مکه]] شد. چون امام را نیافت، سراغ او را از [[امّ سلمه|امّ‌سلمه]] گرفت. امّ‌سلمه او را از احوال امام آگاه نمود. میثم که عازم بازگشت به کوفه بود، از [[ام‌سلمه (همسر پیامبر)|ام‌ّسلمه]] خواست به امام سلام برساند و بگوید نزد خداوند با امام دیدار خواهد کرد.<ref>کشی، رجال، ص۸۰و۸۱؛ مفید، الارشاد، ج۱، ص۳۲۴؛ ابن‌ابی‌الحدید، شرح نهج‌البلاغه، ج۲، ص۲۹۲؛ ابن‌حجر، الاصابة، ج۶، ص۳۱۷.</ref>
در سال ۶۰، کمی پیش از [[قیام امام حسین]] و حادثهٔ [[کربلا]]، میثم برای عمره رهسپار [[مکه]] شد. چون امام را نیافت، سراغ او را از [[امّ سلمه|امّ‌سلمه]] گرفت. امّ‌سلمه او را از احوال امام آگاه نمود. میثم که عازم بازگشت به کوفه بود، از [[ام‌سلمه (همسر پیامبر)|ام‌ّسلمه]] خواست به امام سلام برساند و بگوید نزد خداوند با امام دیدار خواهد کرد.<ref>کشی، رجال، ۱۳۴۸ش، ص۸۰و۸۱؛ مفید، الارشاد، ۱۴۱۳ق، ج۱، ص۳۲۴؛ ابن‌ابی‌الحدید، شرح نهج‌البلاغه، ج۲، ص۲۹۲؛ ابن‌حجر، الاصابة، ج۶، ص۳۱۷.</ref>


==آثار==
==آثار==
===تفسیر===
===تفسیر===
میثم تمار تألیفاتی داشته است. یکی از آنها تفسیری است که از علی(ع) آموخته بود.<ref>آقابزرگ طهرانی، ج۴، ص۳۱۷.</ref> در روایتی، میثم، خطاب به [[عبدالله بن عباس]] گفته است که [[امام علی(ع)]] [[تأویل]] قرآن را به وی آموخته است. زمانی که میثم به عمره رفت، به [[ابن عباس]] گفت هر مطلبی دربارهٔ تفسیر [[قرآن]] می‌خواهد، از وی بپرسد. ابن‌عباس از این پیشنهاد استقبال کرد و کاغذ و دواتی خواست و آنچه را که میثم املا کرد، نوشت. چون میثم او را از شهادت خود به دستور ابن‌زیاد خبر داد، ابن‌عباس که گمان می‌کرد میثم این خبر را از روی [[علم غیب|غیب گویی]] به او داده است، به وی بی‌اعتماد شد و درصدد برآمد مطالبی را که از او نوشته بود، پاره کند. میثم او را از این کار باز داشت و از او خواست این تفسیر را حفظ کند و اگر آنچه وی از آن خبر داده است، به وقوع نپیوست، آن را از بین ببرد. ابن‌عباس پذیرفت و پس از مدتی همهٔ اخباری که میثم از آینده داده بود، محقق شد.<ref>کشی، رجال، ص۸۱.</ref>
میثم تمار تألیفاتی داشته است. یکی از آنها تفسیری است که از علی(ع) آموخته بود.<ref>آقابزرگ طهرانی، ج۴، ص۳۱۷.</ref> در روایتی، میثم، خطاب به [[عبدالله بن عباس]] گفته است که [[امام علی(ع)]] [[تأویل]] قرآن را به وی آموخته است. زمانی که میثم به عمره رفت، به [[ابن عباس]] گفت هر مطلبی دربارهٔ تفسیر [[قرآن]] می‌خواهد، از وی بپرسد. ابن‌عباس از این پیشنهاد استقبال کرد و کاغذ و دواتی خواست و آنچه را که میثم املا کرد، نوشت. چون میثم او را از شهادت خود به دستور ابن‌زیاد خبر داد، ابن‌عباس که گمان می‌کرد میثم این خبر را از روی [[علم غیب|غیب گویی]] به او داده است، به وی بی‌اعتماد شد و درصدد برآمد مطالبی را که از او نوشته بود، پاره کند. میثم او را از این کار باز داشت و از او خواست این تفسیر را حفظ کند و اگر آنچه وی از آن خبر داده است، به وقوع نپیوست، آن را از بین ببرد. ابن‌عباس پذیرفت و پس از مدتی همهٔ اخباری که میثم از آینده داده بود، محقق شد.<ref>کشی، رجال، ۱۳۴۸ش، ص۸۱.</ref>


===حدیث===
===حدیث===
خط ۶۰: خط ۶۰:


===خبر امام از شهادت وی===
===خبر امام از شهادت وی===
امام علی میثم را از چگونگی شهادتش، قاتل وی و آویخته‌شدنش به درخت نخلی که آن را به او نشان داده بود، آگاه ساخته و به او بشارت داده بود که پاداش مقاومت او در برابر خواست [[ابن زیاد]] آن است که در آخرت، کنار امام در درجه‌ای شایسته خواهد بود. گفته شده است میثم کنار آن درخت نماز می‌خواند و با آن سخن می‌گفت.<ref> کشی، رجال، ص۸۳و۸۴؛ مفید، الارشاد، ج۱، ص۳۲۳و۳۲۴؛ فتّال نیشابوری، روضة‌الواعظین، ج۲، ص۲۸۸؛ ابن‌ابی‌الحدید، شرح نهج‌البلاغه، ج۲، ص۲۹۱و۲۹۲.</ref> میثم خبر شهادتش را که از زبان امام علی(ع) شنیده بود، برای دیگران نقل می‌کرد.<ref>رجوع کنید به کشی، رجال، ص۸۱و۸۴.</ref> بنا به روایتی، او و [[حبیب بن مظاهر]] در میان جمعی، خبر شهادت را بیان کردند،اما حاضران، آنان را تکذیب و تمسخر کردند.<ref>کشی، رجال، ص۷۸.</ref>
امام علی میثم را از چگونگی شهادتش، قاتل وی و آویخته‌شدنش به درخت نخلی که آن را به او نشان داده بود، آگاه ساخته و به او بشارت داده بود که پاداش مقاومت او در برابر خواست [[ابن زیاد]] آن است که در آخرت، کنار امام در درجه‌ای شایسته خواهد بود. گفته شده است میثم کنار آن درخت نماز می‌خواند و با آن سخن می‌گفت.<ref> کشی، رجال، ۱۳۴۸ش، ص۸۳و۸۴؛ مفید، الارشاد، ۱۴۱۳ق، ج۱، ص۳۲۳و۳۲۴؛ فتّال نیشابوری، روضة‌الواعظین، ج۲، ص۲۸۸؛ ابن‌ابی‌الحدید، شرح نهج‌البلاغه، ج۲، ص۲۹۱و۲۹۲.</ref> میثم خبر شهادتش را که از زبان امام علی(ع) شنیده بود، برای دیگران نقل می‌کرد.<ref>رجوع کنید به کشی، رجال، ۱۳۴۸ش، ص۸۱و۸۴.</ref> بنا به روایتی، او و [[حبیب بن مظاهر]] در میان جمعی، خبر شهادت را بیان کردند،اما حاضران، آنان را تکذیب و تمسخر کردند.<ref>کشی، رجال، ۱۳۴۸ش، ص۷۸.</ref>
[[پرونده:بارگاه میثم تمار.jpg|بندانگشتی|بارگاه میثم تمار در [[کوفه]]]]
[[پرونده:بارگاه میثم تمار.jpg|بندانگشتی|بارگاه میثم تمار در [[کوفه]]]]


===روایت نخست از شهادت او===
===روایت نخست از شهادت او===
دربارهٔ دستگیری و قتل میثم، دو روایت وجود دارد. به روایتی، [[ابن زیاد|ابن‌زیاد]] از طرف [[یزید بن معاویه]]، خلیفهٔ اموی (۶۰تا۶۴ق)، مأمور شد میثم را که می‌دانست از دوستان و طرفداران جدّی حضرت علی(ع) است، به دار بیاویزد.<ref>مفید، الارشاد، ج۱، ص۳۲۴و۳۲۵.</ref> در پی آن، میثم  در راه بازگشت از عمره، در [[قادسیه]] (در پانزده فرسخی کوفه)<ref>رجوع کنید به یاقوت حموی، ذیل «[قادسیه]»</ref> به دست مأموران ابن‌زیاد دستگیر شد. در زندان، میثم با [[مختار ثقفی|مختار]] که او نیز زندانی شده بود، برخورد کرد و خبر آزادی نزدیک او را پیش‌گویی کرد و سرانجام به دستور ابن‌زیاد به دار آویخته شد.<ref>خصیبی، الهدایة‌الکبری، ص۱۳۳؛ کشی، رجال، ص۸۲و۸۴؛ شریف رضی، ص۵۴و۵۵.</ref>
دربارهٔ دستگیری و قتل میثم، دو روایت وجود دارد. به روایتی، [[ابن زیاد|ابن‌زیاد]] از طرف [[یزید بن معاویه]]، خلیفهٔ اموی (۶۰تا۶۴ق)، مأمور شد میثم را که می‌دانست از دوستان و طرفداران جدّی حضرت علی(ع) است، به دار بیاویزد.<ref>مفید، الارشاد، ۱۴۱۳ق، ج۱، ص۳۲۴و۳۲۵.</ref> در پی آن، میثم  در راه بازگشت از عمره، در [[قادسیه]] (در پانزده فرسخی کوفه)<ref>رجوع کنید به یاقوت حموی، ذیل «[قادسیه]»</ref> به دست مأموران ابن‌زیاد دستگیر شد. در زندان، میثم با [[مختار ثقفی|مختار]] که او نیز زندانی شده بود، برخورد کرد و خبر آزادی نزدیک او را پیش‌گویی کرد و سرانجام به دستور ابن‌زیاد به دار آویخته شد.<ref>خصیبی، الهدایة‌الکبری، ص۱۳۳؛ کشی، رجال، ۱۳۴۸ش، ص۸۲و۸۴؛ شریف رضی، ص۵۴و۵۵.</ref>


===روایت دوم از شهادت‌اش (قطع زبان میثم)===
===روایت دوم از شهادت‌اش (قطع زبان میثم)===
به روایت دیگر، میثم به درخواست عده‌ای از بازاریان، برای شکایت از رفتار عامل بازار کوفه، همراه آنان نزد [[ابن زیاد|ابن‌زیاد]] رفت تا از او بخواهد عامل را برکنار کند. میثم در آنجا سخنانی بلیغ ایراد کرد. [[عمرو بن حریث|عَمروبن حُرَیث]]، امیر کوفه از طرف [[ابن زیاد]] که عثمانی مسلک و دشمن [[اهل بیت]] بود و در آن مجلس حضور داشت، میثم را فردی دروغ‌گو و دوست‌دار دروغ‌گو خواند، اما میثم خود را راست‌گو و دوستدار راست‌گو (حضرت علی) معرفی کرد. ابن‌زیاد به میثم دستور داد از علی بیزاری جوید و از آن حضرت بد بگوید و به جای آن، دوستی خود را به عثمان اعلام کند و از او نیک بگوید. او میثم را تهدید کرد که اگر به این دستور عمل نکند، دست‌ها و پاهایش را قطع می‌کند و او را به دار می‌کشد. میثم اگرچه می‌توانست [[تقیه]] کند، شهادت را برگزید و گفت امام علی او را آگاه کرده است که [[ابن زیاد|ابن‌زیاد]] چنین خواهد کرد و زبانش را خواهد برید. به دنبال آن، ابن‌زیاد برای اینکه این خبر غیبی را دروغ جلوه دهد، دستور داد تنها دست‌ها و پاهای میثم را قطع کنند و او را کنار خانهٔ [[عمرو بن حریث مخزومی|عمرو بن حُرَیث]] به دار کشند. میثم بالای چوبهٔ‌دار با صدای بلند از مردم می‌خواست برای شنیدن احادیث مکنون و شگفت حضرت علی نزد او جمع شوند. او دربارهٔ فتنه‌های [[بنی‌امیه|بنی اُمیه]] و فضائل بنی‌هاشم سخنانی می‌گفت. عمرو بن حریث چون افشاگری میثم و ازدحام مردم را بر گرد او دید، شتاب‌زده نزد ابن‌زیاد رفت و ماجرا را به او اطلاع داد. ابن‌زیاد، از بیم رسوایی، دستور داد بر دهان میثم لجام نهند. گفته شده است او نخستین فردی بود که در [[اسلام]] بر دهانش لجام نهاده شد.<ref>کلینی، ج۲، ص۲۲۰؛ کشی، رجال، ص۸۴تا۸۷؛ شریف رضی، ص۵۵؛ مفید، الارشاد، ج۱، ص۳۰۴و۳۲۴و۳۲۵؛ فتال نیشابوری، روضة‌الواعظین، ج۲، ص۲۸۸و۲۸۹.</ref> به روایتی دیگر، عمرو بن حریث که نگران تمایل مردم به سخنان میثم و شورش آنان بر ضد حکومت بود، از ابن‌زیاد خواست دستور دهد زبان میثم را قطع کنند. ابن‌زیاد موافقت کرد و یکی از نگهبانان را برای این کار فرستاد. میثم با یادآوری این مطلب که [[ابن زیاد|ابن‌زیاد]] نتوانست سخن مولایش علی را در مورد بریدن زبان و دست‌ها و پاهایش، تکذیب کند، لحظاتی پس از آنکه زبانش قطع شد، به شهادت رسید.<ref>کشی، رجال، ص۸۷.</ref>
به روایت دیگر، میثم به درخواست عده‌ای از بازاریان، برای شکایت از رفتار عامل بازار کوفه، همراه آنان نزد [[ابن زیاد|ابن‌زیاد]] رفت تا از او بخواهد عامل را برکنار کند. میثم در آنجا سخنانی بلیغ ایراد کرد. [[عمرو بن حریث|عَمروبن حُرَیث]]، امیر کوفه از طرف [[ابن زیاد]] که عثمانی مسلک و دشمن [[اهل بیت]] بود و در آن مجلس حضور داشت، میثم را فردی دروغ‌گو و دوست‌دار دروغ‌گو خواند، اما میثم خود را راست‌گو و دوستدار راست‌گو (حضرت علی) معرفی کرد. ابن‌زیاد به میثم دستور داد از علی بیزاری جوید و از آن حضرت بد بگوید و به جای آن، دوستی خود را به عثمان اعلام کند و از او نیک بگوید. او میثم را تهدید کرد که اگر به این دستور عمل نکند، دست‌ها و پاهایش را قطع می‌کند و او را به دار می‌کشد. میثم اگرچه می‌توانست [[تقیه]] کند، شهادت را برگزید و گفت امام علی او را آگاه کرده است که [[ابن زیاد|ابن‌زیاد]] چنین خواهد کرد و زبانش را خواهد برید. به دنبال آن، ابن‌زیاد برای اینکه این خبر غیبی را دروغ جلوه دهد، دستور داد تنها دست‌ها و پاهای میثم را قطع کنند و او را کنار خانهٔ [[عمرو بن حریث مخزومی|عمرو بن حُرَیث]] به دار کشند. میثم بالای چوبهٔ‌دار با صدای بلند از مردم می‌خواست برای شنیدن احادیث مکنون و شگفت حضرت علی نزد او جمع شوند. او دربارهٔ فتنه‌های [[بنی‌امیه|بنی اُمیه]] و فضائل بنی‌هاشم سخنانی می‌گفت. عمرو بن حریث چون افشاگری میثم و ازدحام مردم را بر گرد او دید، شتاب‌زده نزد ابن‌زیاد رفت و ماجرا را به او اطلاع داد. ابن‌زیاد، از بیم رسوایی، دستور داد بر دهان میثم لجام نهند. گفته شده است او نخستین فردی بود که در [[اسلام]] بر دهانش لجام نهاده شد.<ref>کلینی، ج۲، ص۲۲۰؛ کشی، رجال، ۱۳۴۸ش، ص۸۴-۸۷؛ شریف رضی، ص۵۵؛ مفید، الارشاد، ۱۴۱۳ق، ج۱، ص۳۰۴و۳۲۴و۳۲۵؛ فتال نیشابوری، روضة‌الواعظین، ج۲، ص۲۸۸و۲۸۹.</ref> به روایتی دیگر، عمرو بن حریث که نگران تمایل مردم به سخنان میثم و شورش آنان بر ضد حکومت بود، از ابن‌زیاد خواست دستور دهد زبان میثم را قطع کنند. ابن‌زیاد موافقت کرد و یکی از نگهبانان را برای این کار فرستاد. میثم با یادآوری این مطلب که [[ابن زیاد|ابن‌زیاد]] نتوانست سخن مولایش علی را در مورد بریدن زبان و دست‌ها و پاهایش، تکذیب کند، لحظاتی پس از آنکه زبانش قطع شد، به شهادت رسید.<ref>کشی، رجال، ۱۳۴۸ش، ص۸۷.</ref>
[[پرونده:ضریح جدید میثم تمار در کوفه.jpg|بندانگشتی|مقبره و ضریح جدید میثم تمار در نزدیکی [[مسجد کوفه]]]]
[[پرونده:ضریح جدید میثم تمار در کوفه.jpg|بندانگشتی|مقبره و ضریح جدید میثم تمار در نزدیکی [[مسجد کوفه]]]]
[[شهادت]] میثم تمّار در [[۲۲ ذی‌الحجه]] [[سال ۶۰ هجری قمری]]، ده روز پیش از ورود [[امام حسین(ع)]] به [[عراق]]، روی داد.<ref>مفید، الارشاد، ج۱، ص۳۲۵؛ طبرسی، اعلام‌الوری، ج۱، ص۳۴۳.</ref> ابن‌زیاد از دفن او جلوگیری کرد تا آنکه چند تن از خرمافروشان کوفه، شبانه، جسد وی را با چوبهٔ‌دار ربودند و در قبری میان گودال آب در سرزمین قبیلهٔ مراد به خاک سپردند.<ref>کشی، رجال، ص۸۳.</ref>
[[شهادت]] میثم تمّار در [[۲۲ ذی‌الحجه]] [[سال ۶۰ هجری قمری]]، ده روز پیش از ورود [[امام حسین(ع)]] به [[عراق]]، روی داد.<ref>مفید، الارشاد، ۱۴۱۳ق، ج۱، ص۳۲۵؛ طبرسی، اعلام‌الوری، ج۱، ص۳۴۳.</ref> ابن‌زیاد از دفن او جلوگیری کرد تا آنکه چند تن از خرمافروشان کوفه، شبانه، جسد وی را با چوبهٔ‌دار ربودند و در قبری میان گودال آب در سرزمین قبیلهٔ مراد به خاک سپردند.<ref>کشی، رجال، ۱۳۴۸ش، ص۸۳.</ref>


==مقبره میثم==
==مقبره میثم==
خط ۹۶: خط ۹۶:
* محمدبن احمد ذهبی، تاریخ‌الاسلام و وفیات‌المشاهیر والاعلام، حوادث ۲۱۱ ۲۲۰ ه، چاپ عمر عبدالسلام تدمری، بیروت، ۱۴۱۴ق/۱۹۹۳م.
* محمدبن احمد ذهبی، تاریخ‌الاسلام و وفیات‌المشاهیر والاعلام، حوادث ۲۱۱ ۲۲۰ ه، چاپ عمر عبدالسلام تدمری، بیروت، ۱۴۱۴ق/۱۹۹۳م.
* عبدالرحمن سیوطی، لب‌اللباب فی تحریرالانساب، بیروت، دارصادر، بی‌تا.
* عبدالرحمن سیوطی، لب‌اللباب فی تحریرالانساب، بیروت، دارصادر، بی‌تا.
* سید مرتضی عسکری، نقش ائمه در احیای دین، انتشارات علامه عسکری، دانشکده اصول دین، چاپ دوم، ۱۳۸۹.
* عسکری، سید مرتضی، نقش ائمه در احیای دین، قم، انتشارات علامه عسکری، دانشکده اصول دین، چاپ دوم، ۱۳۸۹ش.
* شاذان قمی، الفضائل، نجف ۱۳۸۱/ ۱۹۶۲؛ شریف رضی، خصائص‌الائمة علیهم‌السلام، چاپ محمدهادی امینی، مشهد، ۱۴۰۶ق.
* شاذان قمی، الفضائل، نجف ۱۳۸۱/ ۱۹۶۲؛ شریف رضی، خصائص‌الائمة علیهم‌السلام، چاپ محمدهادی امینی، مشهد، ۱۴۰۶ق.
* فضل بن حسن طبرسی، اِعلام الوری به اعلام الهدی، قم، ۱۴۱۷ق.
* فضل بن حسن طبرسی، اِعلام الوری به اعلام الهدی، قم، ۱۴۱۷ق.
خط ۱۰۵: خط ۱۰۵:
* عبدالرسول غفار، الکلینی و الکافی، قم، ۱۴۱۶ق.
* عبدالرسول غفار، الکلینی و الکافی، قم، ۱۴۱۶ق.
* محمد فتال نیشابوری، روضةالواعظین، چاپ محمدمهدی خرسان، نجف، ۱۳۸۶ق.
* محمد فتال نیشابوری، روضةالواعظین، چاپ محمدمهدی خرسان، نجف، ۱۳۸۶ق.
* محمد بن عمر کشّی، اختیار معرفةالرجال المعروف به رجال‌الکشّی، چاپ حسن مصطفوی، مشهد، ۱۳۴۸ش.
* کشّی، محمد بن عمر، اختیار معرفةالرجال المعروف به رجال‌الکشّی، تحقیق حسن مصطفوی، مشهد، دانشگاه مشهد، ۱۳۴۸ش.
* کلینی.
* کلینی.
* محمد بن محمد مفید، الارشاد، قم، ۱۴۱۳ق.
* مفید، محمد بن محمد، الارشاد فی معرفه حجج الله علی العباد، قم، کنگره شیخ مفید، ۱۴۱۳ق.
* محمدعلی موحد ابطحی، تهذیب‌المقال فی تنقیح کتاب‌الرجال، قم، ۱۴۱۷ق.
* محمدعلی موحد ابطحی، تهذیب‌المقال فی تنقیح کتاب‌الرجال، قم، ۱۴۱۷ق.
* احمد بن علی نجاشی، فهرست اسماء مصنّفی الشیعةالمشتهر به رجال النجاشی، قم، ۱۴۱۶ق.
* نجاشی، احمد بن علی، فهرست اسماء مصنّفی الشیعةالمشتهر به رجال النجاشی، قم، انتشارات اسلامی، ۱۴۱۶ق.
{{پایان}}
{{پایان}}
{{پایان}}
{{پایان}}
کاربر ناشناس