Automoderated users، confirmed، مدیران، templateeditor
۴٬۲۸۱
ویرایش
Ahmadnazem (بحث | مشارکتها) |
(←اسارت) |
||
خط ۳۹: | خط ۳۹: | ||
با مرگ ابوالسرایا و تصرف بصره به دست سپاه عباسی، زید به اسارت درآمد.<ref>طبری، تاریخ، ج ۸، ص۵۳۵</ref> نحوه اسارت وی را متفاوت نقل کردهاند. [[طبری]] بر آن است که وی، امان خواست و [[علی بن ابی سعید]]، فرمانده سپاه عباسی، به او امان داد.<ref>طبری، تاریخ، ج ۸، ص۵۳۵</ref> بنا به روایتی دیگر، او را به [[بغداد]] نزد [[حسن بن سهل]] فرستادند، حسن بن سهل درصدد قتل او بود اما چون هیچ دستوری از [[مأمون]] برای این کار دریافت نکرده بود و یکی از درباریان نیز او را از عواقب این کار بیم داد، از کشتن وی صرف نظر کرد.{{مدرک}} | با مرگ ابوالسرایا و تصرف بصره به دست سپاه عباسی، زید به اسارت درآمد.<ref>طبری، تاریخ، ج ۸، ص۵۳۵</ref> نحوه اسارت وی را متفاوت نقل کردهاند. [[طبری]] بر آن است که وی، امان خواست و [[علی بن ابی سعید]]، فرمانده سپاه عباسی، به او امان داد.<ref>طبری، تاریخ، ج ۸، ص۵۳۵</ref> بنا به روایتی دیگر، او را به [[بغداد]] نزد [[حسن بن سهل]] فرستادند، حسن بن سهل درصدد قتل او بود اما چون هیچ دستوری از [[مأمون]] برای این کار دریافت نکرده بود و یکی از درباریان نیز او را از عواقب این کار بیم داد، از کشتن وی صرف نظر کرد.{{مدرک}} | ||
زید تا زمان [[بیعت]] مردم بغداد با [[ابراهیم بن مهدی]]، در زندان بود. در این هنگام، طرفداران مأمون او را از زندان بیرون آوردند و نزد مأمون فرستادند.<ref>ابنبابویه، عیون اخبار الرضا، ص۴۴۸-۴۴۹؛ ابن مسکویه، تجارب الامم، ج ۴، ص۱۱۸.</ref> [[بلعمی]] بر آن است که زید از زندان علی بن ابی سعید گریخت و به عبدالله، برادر ابوالسرایا، پیوست و درصدد فتح بصره برآمد اما اسیر شد و او را به بغداد فرستادند. در بغداد، در زندان بود تا هنگامی که شورشیان او را فراری دادند و پنهان شد.<ref> بلعمی، تاریخنامه طبری، ج ۲، ص۱۲۳۸-۱۲۳۹</ref> در ادامۀ این روایت، بلعمی از تصمیم بغدادیان برای به [[خلافت]] نشاندن زیدالنّار سخن گفته است. | زید تا زمان [[بیعت]] مردم بغداد با [[ابراهیم بن مهدی]]، در زندان بود. در این هنگام، طرفداران مأمون او را از زندان بیرون آوردند و نزد مأمون فرستادند.<ref>ابنبابویه، عیون اخبار الرضا، ص۴۴۸-۴۴۹؛ ابن مسکویه، تجارب الامم، ج ۴، ص۱۱۸.</ref> [[بلعمی]] بر آن است که زید از زندان علی بن ابی سعید گریخت و به عبدالله، برادر ابوالسرایا، پیوست و درصدد فتح بصره برآمد اما [[اسیر]] شد و او را به بغداد فرستادند. در بغداد، در زندان بود تا هنگامی که شورشیان او را فراری دادند و پنهان شد.<ref> بلعمی، تاریخنامه طبری، ج ۲، ص۱۲۳۸-۱۲۳۹</ref> در ادامۀ این روایت، بلعمی از تصمیم بغدادیان برای به [[خلافت]] نشاندن زیدالنّار سخن گفته است. | ||
روایت [[گردیزی]] نیز حاکی از آن است که حسن بن سهل، پس از قتل ابوالسرایا، زید را نزد مأمون فرستاد.<ref>گردیزی، تاریخ گردیزی، ص۱۷۳</ref> گفته شده که مأمون به احترام [[امام رضا(ع)]] او را بخشید.<ref> ابنبابویه، عیون اخبار الرضا، ص۴۴۸</ref> | روایت [[گردیزی]] نیز حاکی از آن است که حسن بن سهل، پس از قتل ابوالسرایا، زید را نزد مأمون فرستاد.<ref>گردیزی، تاریخ گردیزی، ص۱۷۳</ref> گفته شده که مأمون به احترام [[امام رضا(ع)]] او را بخشید.<ref> ابنبابویه، عیون اخبار الرضا، ص۴۴۸</ref> |