پرش به محتوا

عدل الهی: تفاوت میان نسخه‌ها

۵۱۴ بایت حذف‌شده ،  ‏۲ اوت ۲۰۲۱
جز
تمیزکاری
جز (تمیزکاری)
خط ۱: خط ۱:
{{دیگر کاربردها|عدل (ابهام‌زدایی)}}
{{دیگر کاربردها|عدل (ابهام‌زدایی)}}
{{اعتقادات شیعه}}
{{اعتقادات شیعه}}
'''عدل الهی''' به عمل [[خداوند]] براساس [[حسن و قبح عقلی]] و عدم انجام هرگونه قبیحی از سوی او اشاره دارد. قبیح را هر چیزی که [[عقل]] از آن تنفر داشته باشد مانند [[دروغ]]، [[ظلم]] و... دانسته‌اند. بر اساس عدل الهی تمام کارهای خداوند چه در امور تكوینى مانند [[خلقت]] و چه از امور تشریعى مانند فرستادن پیامبران، چه در دنیا، و چه در آخرت همه از روى حكمت و مصلحت است.
'''عدل الهی''' به عمل [[خداوند]] براساس [[حسن و قبح عقلی]] و عدم انجام هرگونه قبیحی از سوی او اشاره دارد. قبیح را هر چیزی که [[عقل]] از آن تنفر داشته باشد مانند [[دروغ]] و [[ظلم]] دانسته‌اند. بر اساس عدل الهی تمام کارهای خداوند در امور تكوینى مانند [[خلقت]] و امور تشریعى مانند فرستادن [[پیامبران]]، در دنیا و [[آخرت]] همه از روى حكمت و مصلحت است.


[[امام صادق(ع)]] عدل الهی را در کنار [[توحید]]، اساس دین معرفی کرده است. برخی از اصول دین مانند [[نبوت]]، [[امامت]] و [[معاد]]، همچنین مباحثی مانند [[بهشت]]، [[جهنم]] و حسابرسی اعمال در [[قیامت]] نیز متوقف بر عدل الهی هستند.
[[امام صادق(ع)]] عدل الهی را در کنار [[توحید]]، اساس دین معرفی کرده است. برخی از [[اصول دین]] مانند [[نبوت]]، [[امامت]] و [[معاد]]، همچنین مباحثی مانند [[بهشت]]، [[جهنم]] و حسابرسی اعمال در [[قیامت]] نیز متوقف بر عدل الهی‌اند.


[[امامیه]] و [[معتزله]] عدل الهی را از اصول پنجگانه دین به حساب آورده‌اند. به همین جهت به آن‌ها «عدلیه» نیز گفته می‌شود. در مقابل، [[اشاعره]] معتقدند هرآنچه از خداوند صادر شود، نیکو است حتی اگر [[ظلم]] باشد. آنان به جهت اعتقاد به حسن و قبح شرعی معتقدند عمل خداوند ملاک عدل است.
[[امامیه]] و [[معتزله]] عدل الهی را از اصول پنجگانه دین به حساب آورده‌اند. به همین جهت به آن‌ها [[عدلیه]] نیز گفته می‌شود. در مقابل، [[اشاعره]] معتقدند هرآنچه از خداوند صادر شود، نیکو است حتی اگر [[ظلم]] باشد. آنان به جهت اعتقاد به حسن و قبح شرعی معتقدند عمل خداوند ملاک عدل است.


شیخ طوسی با این استدلال که انجام فعل قبیح، نقص در خداوند است و بنابر براهین عقلی، نقص در خداوند جای ندارد، به اثبات عدل الهی پرداخته است. او همچنین معتقد است انجام فعل قبیح یا از روی جهل است و یا از روی احتیاج که این دو در مورد خداوند منتفی است. [[آیات قرآن]] و [[روایات]] نیز بر وجود صفت عدل در خدواند دلالت دارند.
[[شیخ طوسی]] با این استدلال که انجام فعل قبیح، نقص در خداوند است و بنابر براهین عقلی، نقص در خداوند جای ندارد، به اثبات عدل الهی پرداخته است. او همچنین معتقد است انجام فعل قبیح یا از روی جهل است و یا از روی احتیاج که این دو درباره خدا منتفی است. [[آیات قرآن]] و [[روایات]] نیز بر وجود صفت عدل در خدواند دلالت دارند.
== جایگاه و اهمیت ==
== جایگاه و اهمیت ==
عدل الهی یکی از نقاط تمایز بین دو مذهب بزرگ اسلامی دانسته شده است. [[شیعه|شیعیان]] عدل الهی را یکی از اصول پنجگانه دین<ref>ری‌شهرى‏، دانشنامه عقاید اسلامى، ۱۳۸۶ش، ج۸، ص۹۹.</ref> و یا دست‌کم از [[اصول مذهب]] می‌دانند.<ref>جمعی از محققان، فرهنگ شیعه، ۱۳۸۶ش، ص۳۳۴.</ref> چنان‌که معتزلیان نیز عدل را اصل دوم از [[اصول خمسه|اصول دین]] خود قرار داده‌ بودند.<ref>قاضی عبدالجبار، شرح الأصول الخمسة، ۱۴۲۲ق، ص۲۰۳.</ref>
عدل الهی از نقاط تمایز بین دو مذهب بزرگ اسلامی دانسته شده است. [[شیعه|شیعیان]] عدل الهی را از اصول پنجگانه دین<ref>ری‌شهرى‏، دانشنامه عقاید اسلامى، ۱۳۸۶ش، ج۸، ص۹۹.</ref> و یا دست‌کم از [[اصول مذهب]] می‌دانند.<ref>جمعی از محققان، فرهنگ شیعه، ۱۳۸۶ش، ص۳۳۴.</ref> چنان‌که معتزلیان نیز عدل را اصل دوم از [[اصول خمسه|اصول دین]] خود قرار داده‌ بودند.<ref>قاضی عبدالجبار، شرح الأصول الخمسة، ۱۴۲۲ق، ص۲۰۳.</ref>


باور به عدل الهی در چندین بحث اعتقادی تأثیر‌گذار است. به گونه‌ای که متکلمان مسلمان در کتاب‌های خود بابی مستقل برای آن باز کرده‌اند.<ref>مطهری، مجموعه آثار، ج۱، ص۴۱</ref> تأثیر نخست بحث عدل در مباحث خداشناسی است. شیعیان عدل را یکی از صفات [[صفات فعل]]<ref>خرازی، بدایة المعارف الإلهیة فی شرح عقائد الإمامیة، ۱۴۱۷ق، ج۱، ص۹۷.</ref>  [[صفات ثبوتیه|ثبوتی]]‏<ref>حمود، الفوائد البهیة فی شرح عقائد الإمامیة، ۱۴۲۱ق، ج۱، ص۲۵۳.</ref><ref >سبحانی، العقیدة الإسلامیة، ۱۳۸۶ش، ص۹۳</ref>خداوند می‌دانند. و بنابر روایتی [[امام صادق(ع)]] عدل را در کنار [[توحید]]، اساس دین معرفی می‌کند.<ref>شیخ صدوق، التوحید، ۱۳۹۸ق، ص۹۶.</ref> [[عبدالرزاق لاهیجی]] متکلم شیعه معتقد است عدل نشان‌دهنده كمال خداوند در افعال اوست.<ref>لاهیجی، سرمایه ایمان در اصول اعتقادات، ۱۳۷۲ش، ص۵۷.</ref> و همین‌طور از نظر متکلمان شیعه عدل کامل‌کننده [[توحید]] است و سایر اصول دین مانند [[نبوت]]، [[امامت]] و [[معاد]] وابسته به آن هستند.<ref>شبر، حق الیقین فی معرفة أصول الدین، ۱۴۲۴ق، ج۱، ص۸۳.</ref>  
باور به عدل الهی در چندین بحث اعتقادی تأثیر‌گذار است. به گونه‌ای که متکلمان مسلمان در کتاب‌های خود بابی مستقل برای آن باز کرده‌اند.<ref>مطهری، مجموعه آثار، ج۱، ص۴۱.</ref> تأثیر نخست بحث عدل در مباحث خداشناسی است. شیعیان عدل را از [[صفات فعل]]<ref>خرازی، بدایة المعارف الإلهیة، ۱۴۱۷ق، ج۱، ص۹۷.</ref>  [[صفات ثبوتیه|ثبوتی]]‏<ref>حمود، الفوائد البهیة، ۱۴۲۱ق، ج۱، ص۲۵۳؛ سبحانی، العقیدة الإسلامیة، ۱۳۸۶ش، ص۹۳</ref> خداوند می‌دانند. و بنابر روایتی [[امام صادق(ع)]] عدل را در کنار [[توحید]]، اساس دین معرفی می‌کند.<ref>شیخ صدوق، التوحید، ۱۳۹۸ق، ص۹۶.</ref> [[عبدالرزاق لاهیجی]] متکلم شیعه معتقد است عدل نشان‌دهنده كمال خداوند در افعال اوست.<ref>لاهیجی، سرمایه ایمان در اصول اعتقادات، ۱۳۷۲ش، ص۵۷.</ref> و همین‌طور از نظر متکلمان شیعه عدل کامل‌کننده [[توحید]] است و سایر اصول دین مانند [[نبوت]]، [[امامت]] و [[معاد]] وابسته به آن هستند.<ref>شبر، حق الیقین، ۱۴۲۴ق، ج۱، ص۸۳.</ref>  


علاوه بر مباحث خداشناسی، مباحث مهم دیگری مانند [[بهشت]]، [[جهنم]] و حسابرسی اعمال در [[قیامت]] نیز متوقف بر عدل الهی هستند.<ref>ری‌شهرى‏، دانشنامه عقاید اسلامى، ۱۳۸۶ش، ج۸، ص۱۰۰.</ref> هم‌چنین باور یا عدم باور به عدل در مسائل مهم انسان‌شناختی مانند [[جبر و اختیار]]، [[قضا و قدر]]، [[مسئله شر|مسئله شرور]] و رنج‌های زندگی، سعادت و شقاوت<ref>ری‌شهرى‏، دانشنامه عقاید اسلامى، ۱۳۸۶ش، ج۸، ص۲۲.</ref> [[اختیار]] و اراده انسان تأثیر روشنی دارد.<ref>نوروزی، «تاریخچه بحث عدل»، ص۱۳.</ref> از نظر باورمندان به عدل الهی حتی شناخت احکام عملی دین نیز وابسته به عدل الهی است. چون [[قاعده ملازمه]] و [[تأثیر مصالح و مفاسد واقعی در احکام]] و پذیرش نقش عقل در اجتهاد با پذیرش عدل الهی ممکن است.<ref>مطهری، عدل الهی، چاپ پنجم، ص۳۴.</ref> به گفته [[تفسیر نمونه (کتاب)|تفسیر نمونه]] عدل ركن مهم [[اسلام]] است و هیچ یک از مسائل عقیده‌‏اى و عملى، فردى و اجتماعى، خالى از روح عدل نیست.<ref>مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، ۱۳۷۴ش، ج۴، ص۳۰۱.</ref>
مباحث دیگری مانند [[بهشت]]، [[جهنم]] و حسابرسی اعمال در [[قیامت]] نیز متوقف بر عدل الهی‌اند.<ref>ری‌شهرى‏، دانشنامه عقاید اسلامى، ۱۳۸۶ش، ج۸، ص۱۰۰.</ref> هم‌چنین باور یا عدم باور به عدل در مسائل مهم انسان‌شناختی مانند [[جبر و اختیار]]، [[قضا و قدر]]، [[مسئله شر|مسئله شرور]] و رنج‌های زندگی، سعادت و شقاوت<ref>ری‌شهرى‏، دانشنامه عقاید اسلامى، ۱۳۸۶ش، ج۸، ص۲۲.</ref> [[اختیار]] و اراده انسان تأثیر دارد.<ref>نوروزی، «تاریخچه بحث عدل»، ص۱۳.</ref> از نظر باورمندان به عدل الهی حتی شناخت احکام عملی دین نیز وابسته به عدل الهی است. چون [[قاعده ملازمه]] و [[تأثیر مصالح و مفاسد واقعی در احکام]] و پذیرش نقش عقل در اجتهاد با پذیرش عدل الهی ممکن است.<ref>مطهری، عدل الهی، چاپ پنجم، ص۳۴.</ref> در [[تفسیر نمونه (کتاب)|تفسیر نمونه]] عدل ركن مهم [[اسلام]] دانسته شده که هیچ یک از مسائل عقیده‌‏اى و عملى، فردى و اجتماعى، خالى از روح عدل نیست.<ref>مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، ۱۳۷۴ش، ج۴، ص۳۰۱.</ref>


=== تاریخچه و زمینه‌های بحث===
=== تاریخچه و زمینه‌های بحث===
بحث درباره عدل الهی جزو قدیمی‌ترین بحث‌های کلامی در جهان اسلام است. [[مرتضی مطهری]] معتقد است مهم‌ترین عامل طرح بحث عدل الهی، آموزه‌های قرآن است که شاخه‌های مختلف عدل (تکوینی، تشریعی، اخلاقی و اجتماعی) را مطرح کرده است.<ref>مطهری، مجموعه آثار، ج۱، ص۵۹</ref>  
بحث درباره عدل الهی جزو قدیمی‌ترین بحث‌های کلامی در [[جهان اسلام]] است. [[مرتضی مطهری]] معتقد است مهم‌ترین عامل طرح بحث عدل الهی، آموزه‌های قرآن است که شاخه‌های مختلف عدل (تکوینی، تشریعی، اخلاقی و اجتماعی) را مطرح کرده است.<ref>مطهری، مجموعه آثار، ج۱، ص۵۹.</ref>  


قدیمی‌ترین اختلاف‌ها در حوزه عدل الهی را درباره نسبت دادن افعال قبیح انسانی به خدا دانسته‌اند. <ref>الزنجانی، تاریخ علم الکلام فی الاسلام، ص۱۲۳</ref> نزاع بعدی در این باره بود که افعال انسان‌ مخلوق خودِ اوست یا مخلوق خدا؟<ref>الزنجانی، تاریخ علم الکلام فی الاسلام، ص۱۲۴</ref> در همین دوران بود که جریان قکری قَدَریه با هدف دفاع از عدل الهی شکل گرفت.<ref>ربانی گلپایگانی، القواعد الکلامیه، ص۱۷</ref> بحث بعدی که فراگیر شد بحث [[استطاعت (کلام)|استطاعت]] بود که پیوستگی روشنی به بحث عدل الهی دارد.<ref>الزنجانی، تاریخ علم الکلام فی الاسلام، ص۱۲۵</ref> و همین‌‌طور شاخه‌های مرتبط با عدل الهی مورد بحث و نزاع قرار گرفت تا این که بحث از عدل گسترده‌ترین باب علم کلام شد. <ref>الزنجانی، تاریخ علم الکلام فی الاسلام، ص۱۲۵</ref>
قدیمی‌ترین اختلاف‌ها در حوزه عدل الهی را درباره نسبت دادن افعال قبیح انسانی به خدا دانسته‌اند.<ref>زنجانی، تاریخ علم الکلام فی الاسلام، ص۱۲۳.</ref> اختلاف بعدی در این باره این بود که افعال انسان‌ مخلوق خودِ اوست یا مخلوق خدا؟<ref>زنجانی، تاریخ علم الکلام فی الاسلام، ص۱۲۴.</ref> در همین دوران بود که جریان فکری قَدَریه با هدف دفاع از عدل الهی شکل گرفت.<ref>ربانی گلپایگانی، القواعد الکلامیه، ص۱۷.</ref> پس از آن بحث [[استطاعت (کلام)|استطاعت]] فراگیر شد که پیوستگی روشنی به بحث عدل الهی دارد.<ref>زنجانی، تاریخ علم الکلام فی الاسلام، ص۱۲۵.</ref> و همین‌‌طور شاخه‌های مرتبط با عدل الهی مورد بحث و نزاع قرار گرفت تا این که عدل گسترده‌ترین باب [[علم کلام]] شد.<ref>زنجانی، تاریخ علم الکلام فی الاسلام، ص۱۲۵.</ref>
=== عدل از نگاه مذاهب مختلف ===
=== عدل از نگاه مذاهب مختلف ===
نزاع‌ها و اختلاف‌ها بر سر مسئله عدل الهی باعث شد که در قرون نخستین اسلامی فرقه‌های مسلمان به دو جریان بزرگ عدلیه و غیر عدلیه تقسیم شوند. [[امامیه]] و [[معتزله]] به «عدلیه» معروف هستند.<ref>علامه حلی، استقصاء النظر فی القضاء و القدر، ۱۹۳۵م، ص۳۴.</ref> چون عدل را از [[اصول دین]] خود حساب کرده‌اند.<ref>مکارم شیرازی، دروس فی العقائد الإسلامیة، ۱۳۸۵ش، ص۶۸.</ref>  
اختلاف‌ها بر سر مسئله عدل الهی باعث شد که در قرون نخستین اسلامی فرقه‌های مسلمان به دو جریان بزرگ [[عدلیه]] و غیرعدلیه تقسیم شوند. [[امامیه]] و [[معتزله]] به «عدلیه» معروف هستند.<ref>علامه حلی، استقصاء النظر فی القضاء و القدر، ۱۹۳۵م، ص۳۴.</ref> چون عدل را از [[اصول دین]] خود حساب کرده‌اند.<ref>مکارم شیرازی، دروس فی العقائد الإسلامیة، ۱۳۸۵ش، ص۶۸.</ref>  


جریان عدلیه حسن و قبح اشیاء را عقلی می‌دانند و معتقدند این‌که خداوند عادل است به این معنا است که او براساس خوب بودن اشیاء عمل می‌کند، و ظلم را به جهت قبیح بودن آن انجام نمی‌دهد.<ref>سبحانی، رسائل و مقالات، ۱۴۲۵ق، ج۳، ص۳۲.</ref> بنابر این عدل خداوند به این معنا فرع اثبات [[حسن و قبح عقلی]] است.<ref>سبحانی، رسالة فی التحسین و التقبیح العقلیین، ۱۴۲۰ق، ص۸۷.</ref> ظهور مسئله عدل و طرح عنوان آن در کتاب‌های کلامی به نام معتزله ثبت شده است.<ref>نوروزی، «تاریخچه بحث عدل»، ص۱۳.</ref>
جریان عدلیه حسن و قبح اشیاء را عقلی می‌دانند و معتقدند این‌که خداوند عادل است به این معنا است که او براساس خوب بودن اشیاء عمل می‌کند، و ظلم را به جهت قبیح بودن آن انجام نمی‌دهد.<ref>سبحانی، رسائل و مقالات، ۱۴۲۵ق، ج۳، ص۳۲.</ref> عدل خداوند به این معنا فرع اثبات [[حسن و قبح عقلی]] است.<ref>سبحانی، رسالة فی التحسین و التقبیح العقلیین، ۱۴۲۰ق، ص۸۷.</ref> ظهور مسئله عدل و طرح عنوان آن در کتاب‌های کلامی به نام معتزله ثبت شده است.<ref> نوروزی، «تاریخچه بحث عدل»، ص۱۳.</ref>


در مقابل، غیر عدلیه که شاخص‌ترین نماینده ایشان [[اشاعره]] هستند، معتقدند ملاک عادلانه بودن یک رفتار عمل خداوند است و هر چه خدا انجام دهد نیکو و عدل است حتی اگر با نگاه انسان‌ها [[ظلم]] باشد. بنابر این دلیل بر عدل خداوند [[ادله شرعی]] است.<ref>سبحانی، رسائل و مقالات، ۱۴۲۵ق، ج۵، ص۱۲۷.</ref> در واقع بنابر نظریه غیر عدلیه عقل انسان‌ها ملاکی برای تشخیص عدل از غیر عدل ندارد. و نمی‌توان با ملاک‌های پیشینی و بدون تکیه بر دستورات الهی افعال را عادلانه یا ظالمانه دانست.<ref>مظفر، اصول الفقه، بوستان کتاب، ص۲۲۶.</ref>
در مقابل، غیرعدلیه که شاخص‌ترین نماینده آنها [[اشاعره]] هستند، معتقدند ملاک عادلانه بودن یک رفتار، عمل خداوند است و هر چه خدا انجام دهد نیکو و عدل است حتی اگر با نگاه انسان‌ها [[ظلم]] باشد. بنابر این دلیل بر عدل خداوند [[ادله شرعی]] است.<ref>سبحانی، رسائل و مقالات، ۱۴۲۵ق، ج۵، ص۱۲۷.</ref> بنابر نظریه غیرعدلیه عقل انسان‌ها ملاکی برای تشخیص عدل از غیرعدل ندارد. و نمی‌توان با ملاک‌های پیشینی و بدون تکیه بر دستورات الهی افعال را عادلانه یا ظالمانه دانست.<ref>مظفر، اصول الفقه، بوستان کتاب، ص۲۲۶.</ref>


به عقیده برخی، مذهب عدلیه در مقابل [[جبر|مذهب جبریه]] است.<ref>ابن‌عطیه، أبهى المداد فی شرح مؤتمر علماء بغداد، ۱۴۲۳ق، ج۲، ص۱۴۰.</ref>
به عقیده برخی، مذهب عدلیه در مقابل [[جبر|مذهب جبریه]] است.<ref>ابن‌عطیه، ابهى المداد، ۱۴۲۳ق، ج۲، ص۱۴۰.</ref>


== مفهوم‌شناسی عدل==
== مفهوم‌شناسی عدل==
در روایتی [[امام علی(ع)‌]] عدل را چنین تفسیر کرده که به [[خداوند]] اتهام نزنیم.<ref>سید رضی، نهج البلاغة، ۱۴۱۴ق، ص۵۵۸، حکمت ۴۷۰.</ref> [[ابن ابی‌الحدید]] شارح [[نهج البلاغه]] معنای کلام امام علی(ع) را در این دانسته که به [[جبر]] اعتقاد پیدا نکنیم تا معتقد شویم خدواند ما را بر عمل قبیح مجبور کرده و به جهت عمل بر آن ما را مواخذه می‌کند. به خداوند اتهام نزنیم که [[تکلیف ما لایطاق]] کند و ....<ref>ابن‌ابی‌الحدید، شرح نهج البلاغة، ۱۴۰۴ق، ج۲۰، ص۲۲۸.</ref> [[امام صادق(ع)]] نیز عدل خداوند را چنین توضیح می‌دهد كه چیزهایى را كه خداوند در مورد آن تو را سرزنش كرده است، به او نسبت ندهى.<ref>شیخ صدوق، التوحید، ۱۳۹۸ق، ص۹۶.</ref>
در روایتی [[امام علی(ع)‌]] عدل را چنین تفسیر کرده که به [[خداوند]] اتهام نزنیم.<ref>سید رضی، نهج البلاغة، ۱۴۱۴ق، ص۵۵۸، حکمت ۴۷۰.</ref> [[ابن ابی‌الحدید]] شارح [[نهج البلاغه]] معنای کلام امام علی(ع) را در این دانسته که به [[جبر]] اعتقاد پیدا نکنیم تا معتقد شویم خدواند ما را بر عمل قبیح مجبور کرده و به جهت عمل بر آن ما را مؤاخذه می‌کند. به خداوند اتهام نزنیم که [[تکلیف مالایطاق]] کند و ....<ref>ابن‌ابی‌الحدید، شرح نهج البلاغة، ۱۴۰۴ق، ج۲۰، ص۲۲۸.</ref> [[امام صادق(ع)]] نیز عدل خداوند را چنین توضیح می‌دهد كه چیزهایى را كه خداوند در مورد آن تو را سرزنش كرده است، به او نسبت ندهى.<ref>شیخ صدوق، التوحید، ۱۳۹۸ق، ص۹۶.</ref>
=== در اصطلاح متکلمان===
=== در اصطلاح متکلمان===
عدل را در مقابل ظلم دانسته‌اند.<ref>سید مرتضی، انقاذ البشر من الجبر و القدر، ۱۹۳۵م، ص۳۹.</ref>ولی تعریف آن در آثار عالمان مسلمان یک‌گونه نیست و به دلیل تعدد معنای لغوی و نیز اختلاف در ملاک حقیقت عدالت، چند تعریف کلی درباره عدل ارائه شده است.<ref>قدردان، عدل الهی، چاپ اول، ص۲۹</ref> بنابر گزارش [[محمدحسن قدردان قراملکی|قدردان قراملکی]] پژوهشگر علم کلام، این تعریف‌ها عبارتند از: توازن و استقامت <ref>قدردان، عدل الهی، چاپ اول، ص۲۹.</ref>، تساوی و نفی تبعیض <ref>قدردان، عدل الهی، چاپ اول، ص۳۰.</ref>، اعطا و رعایت حق مستحق <ref>قدردان، عدل الهی، چاپ اول، ص۳۱</ref>، و افاضه بر حسب استعداد و قابلیت.<ref>قدردان، عدل الهی، چاپ اول، ص۳۷.</ref> این تعریف‌ها با عبارات دیگری مثل «قرار دادن هر چیزی در جای خود»،<ref>مکارم شیرازی، دروس فی العقائد الإسلامیة، ۱۳۸۵ش، ص۶۹.</ref> «حق هر شخصی را به او دادن»<ref>خرازی، بدایة المعارف الإلهیة فی شرح عقائد الإمامیة، ۱۴۱۷ق، ج۱، ص۹۷.</ref> و «مراعات حقوق دیگران» <ref>مکارم شیرازی، دروس فی العقائد الإسلامیة، ۱۳۸۵ش، ص۷۰.</ref> نیز مطرح شده‌اند.
عدل را در مقابل ظلم دانسته‌اند.<ref>سید مرتضی، انقاذ البشر من الجبر و القدر، ۱۹۳۵م، ص۳۹.</ref>ولی تعریف آن در آثار عالمان مسلمان یک‌گونه نیست و به دلیل تعدد معنای لغوی و نیز اختلاف در ملاک حقیقت عدالت، چند تعریف کلی درباره عدل ارائه شده است.<ref>قدردان، عدل الهی، چاپ اول، ص۲۹.</ref> بنابر گفته [[محمدحسن قدردان قراملکی|قدردان قراملکی]] پژوهشگر علم کلام، این تعریف‌ها عبارتند از: توازن و استقامت،<ref>قدردان، عدل الهی، چاپ اول، ص۲۹.</ref> تساوی و نفی تبعیض،<ref>قدردان، عدل الهی، چاپ اول، ص۳۰.</ref> اعطا و رعایت حق مستحق<ref>قدردان، عدل الهی، چاپ اول، ص۳۱.</ref> و افاضه بر حسب استعداد و قابلیت.<ref>قدردان، عدل الهی، چاپ اول، ص۳۷.</ref> این تعریف‌ها با عبارات دیگری مثل «قراردادن هر چیزی در جای خود»،<ref>مکارم شیرازی، دروس فی العقائد الإسلامیة، ۱۳۸۵ش، ص۶۹.</ref> «حق هر شخصی را به او دادن»<ref>خرازی، بدایة المعارف الإلهیة، ۱۴۱۷ق، ج۱، ص۹۷.</ref> و «مراعات حقوق دیگران» <ref>مکارم شیرازی، دروس فی العقائد الإسلامیة، ۱۳۸۵ش، ص۷۰.</ref> نیز مطرح شده‌اند.


[[مرتضی مطهری]] می‌گوید عدل الهی آن است که هر چه خداوند به موجودات می‌دهد بر اساس استحقاق‌های ذاتی آن‌ها می‌دهد.<ref>مطهری، مجموعه آثار، ۱۳۷۷ش، ج۳، ص۹۹.</ref> در واقع [[فیض]]، [[رحمت]] و همچنین بلا و نعمتی که به موجودات می‌رسد ناشی از نظام خاص هستی و وابسته به استحقاق ذاتی هر چیز است.<ref>مطهری، مجموعه آثار، ۱۳۷۷ش، ج۳، ص۹۹.</ref> تعریف دیگر آن است که هر فعلی که بر اساس حکمت باشد عادلانه است. و همه افعال خداوند اعم از تكوینى و تشریعى، چه در دنیا، و چه در آخرت همه از روى حكمت و مصلحت است، بنابر این خداوند عادل است.<ref>طیب‏، عبد الحسین، كلم الطیب در تقریر عقاید اسلام، ۱۳۶۲ش، ص۱۰۷.</ref>
[[مرتضی مطهری]] می‌گوید عدل الهی آن است که هر چه خداوند به موجودات می‌دهد بر اساس استحقاق‌های ذاتی آن‌ها است.<ref>مطهری، مجموعه آثار، ۱۳۷۷ش، ج۳، ص۹۹.</ref> در واقع [[فیض]]، [[رحمت]] و همچنین بلا و نعمتی که به موجودات می‌رسد ناشی از نظام خاص هستی و وابسته به استحقاق ذاتی هر چیز است.<ref> مطهری، مجموعه آثار، ۱۳۷۷ش، ج۳، ص۹۹.</ref> تعریف دیگر آن است که هر فعلی که بر اساس حکمت باشد عادلانه است. و همه افعال خداوند اعم از تكوینى و تشریعى، چه در دنیا، از روى حكمت و مصلحت است، بنابر این خداوند عادل است.<ref>طیب‏، كلم الطیب در تقریر عقاید اسلام، ۱۳۶۲ش، ص۱۰۷.</ref>


[[علم کلام|متکلمان]] بسیاری از جمله [[شیخ طوسی]] (وفات۴۶۰ق) از عالمان شیعه<ref name=":3">شیخ طوسی، الرسائل العشر، ۱۴۱۴ق، ص۹۶.</ref>، [[قاضی عبدالجبار]] (وفات ۴۱۵ق) از عالمان بزرگ [[معتزله]]،<ref name=":4">قاضی عبدالجبار، شرح الأصول الخمسة، ۱۴۲۲ق، ص۸۲.</ref> [[قطب‌الدین سبزوارى]]‏ عالم شیعی [[قرن ششم هجری قمری|قرن ششم]]<ref name=":5">سبزوارى‏، الخلاصة فی علم الكلام، ۱۳۷۳ش، ص۳۵۴.</ref> [[سید حیدر آملی]] عالم شیعی [[قرن هشتم هجری قمری|قرن هشتم]]<ref name=":6">آملی، تفسیر المحیط الأعظم و البحر الخضم، ۱۴۲۲ق، ج۳، ص۲۱۹.</ref> و دیگران<ref>جمعى از نویسندگان‏، شرح المصطلحات الكلامیة، ۱۴۱۵ق، ص۲۱۰.</ref> عدل الهی را با دو قید توضیح داده‌اند: نخست آن‌که خداوند هیچ عمل قبیحی را انجام نمی‌دهد. و قبیح هر کاری است که انجام دهنده آن مستحق ذم و نکوهش است<ref>فاضل مقداد، الاعتماد فی شرح واجب الاعتقاد، ۱۴۱۲ق، ص۷۵.</ref> و عقل از آن تنفر دارد مانند دروغ، ظلم، سرقت.<ref>فاضل مقداد، الاعتماد فی شرح واجب الاعتقاد، ۱۴۱۲ق، ص۷۵.</ref> و دیگر آن که خداوند در آنچه بر او واجب است اخلال ایجاد نمی‌کند. یعنی عملی که بر آن وعده داده و لازم است را انجام می‌دهد.<ref>فاضل مقداد، الاعتماد فی شرح واجب الاعتقاد، مجمع البحوث الاسلامیه، ص۷۵</ref> برای مثال لطف خداوند که براساس [[قاعده لطف]] بر او لازم و واجب است را ترک نمی‌کند.<ref>فاضل مقداد، الاعتماد فی شرح واجب الاعتقاد، ۱۴۱۲ق، ص۹۶.و جبرئیلی، «گسترۀ کاربرد قاعدۀ حکمت در مسائل کلامی»، ص۱۰۳.</ref> [[سید عبدالله شبر|عبدالله شُبَّر]] از متکلمان شیعه نیز با تعابیری مثل این که خداوند [[ظلم]] نمی‌کند، به اطاعت کنندگان [[ثواب]] می‌دهد و می‌تواند گناه‌کاران را مواخذه کند عدل را توصیف کرده است .<ref>شبر، حق الیقین فی معرفة أصول الدین، ۱۴۲۴ق، ج۱، ص۸۳.</ref>
[[علم کلام|متکلمان]] بسیاری از جمله [[شیخ طوسی]] (وفات۴۶۰ق) از عالمان شیعه<ref name=":3">شیخ طوسی، الرسائل العشر، ۱۴۱۴ق، ص۹۶.</ref>، [[قاضی عبدالجبار]] (وفات ۴۱۵ق) از عالمان بزرگ [[معتزله]]،<ref name=":4">قاضی عبدالجبار، شرح الأصول الخمسة، ۱۴۲۲ق، ص۸۲.</ref> [[قطب‌الدین سبزوارى]]‏ عالم شیعی [[قرن ششم هجری قمری|قرن ششم]]<ref name=":5">سبزوارى‏، الخلاصة فی علم الكلام، ۱۳۷۳ش، ص۳۵۴.</ref> [[سید حیدر آملی]] عالم شیعی [[قرن هشتم هجری قمری|قرن هشتم]]<ref name=":6">آملی، تفسیر المحیط الأعظم و البحر الخضم، ۱۴۲۲ق، ج۳، ص۲۱۹.</ref> و دیگران<ref>جمعى از نویسندگان‏، شرح المصطلحات الكلامیة، ۱۴۱۵ق، ص۲۱۰.</ref> عدل الهی را با دو قید توضیح داده‌اند: نخست آن‌که خداوند هیچ عمل قبیحی را انجام نمی‌دهد. و قبیح هر کاری است که انجام‌دهنده آن مستحق ذم و نکوهش است<ref>فاضل مقداد، الاعتماد فی شرح واجب الاعتقاد، ۱۴۱۲ق، ص۷۵.</ref> و عقل از آن تنفر دارد مانند دروغ، ظلم، سرقت.<ref>فاضل مقداد، الاعتماد فی شرح واجب الاعتقاد، ۱۴۱۲ق، ص۷۵.</ref> و دیگر آن که خداوند در آنچه بر او واجب است اخلال ایجاد نمی‌کند. یعنی عملی که بر آن وعده داده و لازم است را انجام می‌دهد.<ref>فاضل مقداد، الاعتماد فی شرح واجب الاعتقاد، مجمع البحوث الاسلامیه، ص۷۵.</ref> برای مثال لطف که براساس [[قاعده لطف]] بر خدا لازم و واجب است را ترک نمی‌کند.<ref>فاضل مقداد، الاعتماد فی شرح واجب الاعتقاد، ۱۴۱۲ق، ص۹۶؛ جبرئیلی، «گسترۀ کاربرد قاعدۀ حکمت در مسائل کلامی»، ص۱۰۳.</ref> [[سید عبدالله شبر|عبدالله شُبَّر]] از متکلمان شیعه نیز با تعابیری مثل این که خداوند [[ظلم]] نمی‌کند، به اطاعت‌کنندگان [[ثواب]] می‌دهد و می‌تواند گناه‌کاران را مؤاخذه کند عدل را توصیف کرده است.<ref>شبر، حق الیقین، ۱۴۲۴ق، ج۱، ص۸۳.</ref>


===رابطه عدل و حکمت===
===رابطه عدل و حکمت===
عدل و حکمت الهی از جهت اشکالاتی که به آن‌ها وارد می‌شود به هم نزدیکند.<ref>مطهری، عدل الهی، چاپ پنجم، ص۶۳.</ref>[[حکمت الهی|حکیم]] را به دو گونه معنا کرده‌اند؛ آن‌که کارهایش را متقن و محکم انجام می‌دهد، و دیگر آنکه واجب را ترک نمی‌کند و مرتکب فعل قبیح نمی‌شود <ref>سبحانی، الإلهیات، ۱۴۱۲ق، ص۲۲۵.</ref> و از آن‌جایی که ظلم قبیح است پس موجود حکیم ظلم نمی‌کند و چون عدل حَسَن است انجام آن واجب است و موجود حکیم عدل را ترک نمی‌کند.<ref>سبحانی، الإلهیات، ۱۴۱۲ق، ص۲۸۷.</ref> بنابر این حکمت الهی اعم از عدل الهی است،<ref>ربانی گلپایگانی، عدل و حکمت از دیدگاه شیخ مفید، ص۵۵.</ref> و صفت عدل الهی از شؤون و توابع صفت حکمت الهی است.<ref>سبحانی، الإلهیات، ۱۴۱۲ق، ص۲۸۷.</ref>
عدل و حکمت الهی از جهت اشکالاتی که به آن‌ها وارد می‌شود به هم نزدیکند.<ref>مطهری، عدل الهی، چاپ پنجم، ص۶۳.</ref>[[حکمت الهی|حکیم]] را به دو گونه معنا کرده‌اند؛ آن‌که کارهایش را متقن و محکم انجام می‌دهد، و دیگر آنکه واجب را ترک نمی‌کند و مرتکب فعل قبیح نمی‌شود <ref>سبحانی، الإلهیات، ۱۴۱۲ق، ص۲۲۵.</ref> و از آن‌جایی که ظلم قبیح است پس موجود حکیم ظلم نمی‌کند و چون عدل حَسَن است انجام آن واجب است و موجود حکیم عدل را ترک نمی‌کند.<ref> سبحانی، الإلهیات، ۱۴۱۲ق، ص۲۸۷.</ref> بنابر این حکمت الهی اعم از عدل الهی است،<ref>ربانی گلپایگانی، عدل و حکمت از دیدگاه شیخ مفید، ص۵۵.</ref> و صفت عدل الهی از شؤون و توابع صفت حکمت الهی است.<ref>سبحانی، الإلهیات، ۱۴۱۲ق، ص۲۸۷.</ref>
=== رابطه عدل با تساوی===
=== رابطه عدل با تساوی===
متکلمان و فیلسوفان مسلمان تأکید کرده‌اند که عدل به معنای تساوی بین همه موجودات نیست.<ref>مصباح یزدی، آموزش عقاید، ۱۳۷۷ش، ص۱۶۳.</ref> بلکه عدل به معنای تساوی در جایی است که همه افراد استحقاق‌های مساوی داشته باشند. بنابر این وقتی استحقاق‌ها و قابلیت‌ها متفاوت باشد برخورداری‌ها نیز متفاوت خواهد بود.<ref>الحسون، العدل عند مذهب أهل البیت، ۱۴۳۲ق، ص۱۹.</ref> در واقع آنچه از نظر متکلمان مسلمان قبیح است تبعیض است نه تفاوت.<ref>مطهری، عدل الهی، چاپ پنجم، ص۱۰۱-۱۰۲.</ref>
متکلمان و فیلسوفان مسلمان تأکید کرده‌اند که عدل به معنای تساوی بین همه موجودات نیست.<ref>مصباح یزدی، آموزش عقاید، ۱۳۷۷ش، ص۱۶۳.</ref> بلکه عدل به معنای تساوی در جایی است که همه افراد استحقاق‌های مساوی داشته باشند. بنابر این وقتی استحقاق‌ها و قابلیت‌ها متفاوت باشد برخورداری‌ها نیز متفاوت خواهد بود.<ref>الحسون، العدل عند مذهب أهل البیت، ۱۴۳۲ق، ص۱۹.</ref> در واقع آنچه از نظر متکلمان مسلمان قبیح است تبعیض است نه تفاوت.<ref>مطهری، عدل الهی، چاپ پنجم، ص۱۰۱-۱۰۲.</ref>


===شاخه‌های عدل===
===شاخه‌های عدل===
به گفته متکلمانی مثل جعفر سبحانی می‌توان عدل الهی را در سه شاخه عدل تکوینی، عدل تشریعی و عدل جزائی دسته‌بندی کرد.<ref>سبحانی، محاضرات فی الإلهیات، چاپ یازدهم، ص۱۶۰.</ref> ولی مطهری عدل را در چهار گونه تکوینی، تشریعی، اخلاقی و اجتماعی دسته‌بندی کرده است. <ref>مطهری، عدل الهی، چاپ پنجم، ص۳۵.</ref> مصباح یزدی نیز تقسیم عدل به عدل تکوینی و تشریعی را در کتاب آموزش عقاید خود ذکر کرده<ref>مصباح یزدی، آموزش عقاید، ۱۳۷۷ش، ص۱۶۲.</ref> و سپس عدل تشریعی را در سه مرحله عدالت در مقام تکلیف، عدالت در مقام قضاوت، و عدالت در مقام پاداش و عذاب تصویر کرده است.<ref>مصباح یزدی، آموزش عقاید، ۱۳۷۷ش، ص۱۶۵.</ref>
به گفته جعفر سبحانی می‌توان عدل الهی را در سه شاخه عدل تکوینی، عدل تشریعی و عدل جزائی دسته‌بندی کرد.<ref>سبحانی، محاضرات فی الإلهیات، چاپ یازدهم، ص۱۶۰.</ref> ولی مرتضی مطهری عدل را در چهار گونه تکوینی، تشریعی، اخلاقی و اجتماعی دسته‌بندی کرده است. <ref>مطهری، عدل الهی، چاپ پنجم، ص۳۵.</ref> [[مصباح یزدی]] نیز تقسیم عدل به عدل تکوینی و تشریعی را در کتاب آموزش عقاید خود ذکر کرده<ref>مصباح یزدی، آموزش عقاید، ۱۳۷۷ش، ص۱۶۲.</ref> و سپس عدل تشریعی را در سه مرحله عدالت در مقام تکلیف، عدالت در مقام قضاوت، و عدالت در مقام پاداش و عذاب تصویر کرده است.<ref>مصباح یزدی، آموزش عقاید، ۱۳۷۷ش، ص۱۶۵.</ref>


== دلایل عدل الهی ==
== دلایل عدل الهی ==